شهرستان فارسان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

شهرستان فارسان یکی از شهرستانهای استان چهارمحال و بختیاری است. مرکز این شهرستان، شهر فارسان است [۱]. جونقان و باباحیدر ، گوجان ،چليچه ،پردنجان شهرهای دیگر آن هستند.

تقسیمات کشوری[ویرایش]

شهرها: جونقان، فارسان ، باباحیدر ، گوجان ،چليچه ،پردنجان

جمعیت[ویرایش]

بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان فارسان در سال ۱۳۹۰ برابر با ۹۳،۹۴۱ نفر (۲۴،۷۶۵ خانوار)بوده است.جمعیت نقاط شهری در این شهرستان ۶۲،۰۰۰ نفر (۱۶،۱۶۶ خانوار) و جمعیت نقاط روستایی ۳۱،۹۴۱ نفر (۸،۵۹۹ خانوار) بوده است.[۲].

درباره شهرستان[ویرایش]

در این شهرستان نقاط تاریخی، تفریحی فراوانی است. سنگ نوشته تاریخی " پیرغار pir-qâr" در روستای سر سبز و جنگلی "ده چشمه deh-cheshme"، " چشمه قلعه و سر دره از نقاط دیدنی این شهرستان است.قلعه تاریخی سردار اسعد بختیاری در شهر جونقان یکی از زیباترین بناهای تاریخی در این شهرستان است .

فارسان نقطه تقاطع و بهترین مرکز داد و ستد برای طوایف مختلف بختیاری است. در شهر فارسان مسجد جامع از بناهای تاریخی و کهن این شهر است. حمام خزانه‌ای این شهر که قدمتی حدود ۲۰۰ ساله داشت با بی توجهی مسئولین شهر و میراث فرهنگی استان خراب و اسفالتِ خیابان آن را برای همیشهْ تاریخ سیاه پوش کرد.

کتیبهْ تاریخ مشروطه واقع در روستای ده چشمه به دستور سردار اسعد بختیاری حک گردید. علامه علی اکبر دهخدا نوشتن لغت نامه خود را از قلعهْ سردار اسعد واقع در جونقان و همچنین قلعهْ دزک آغاز کرد. در قلعهْ دزک کتابخانه سردار مفخم قرار داشت و دهخدا چون در فاصلهْ جنگ جهانی به چهارمحال و بختیاری گریخته بود، فرصت را غنیمت شمرد و جمع آوری لغات و اصطلاحات فارسی را از آنجا آغاز کرد.

گویش[ویرایش]

مردم این شهر به گویش لری بختیاری سخن می گویند که در آن واژهای پهلوی و باستانی فراوانی وجود دارد.

چند ضرب‌المثل فارسانی :

۱- ایرم هونه هالوم سی دل دالوم. ir-om hune hâlum si del-e dâlum یعنی : می روم خانهْ دایی به خاطر(دیدن) مادر بزرگ. معادل شعر "خیالی بخارایی" : "...مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است".

۲- ای نخوردیمه نون گندم دیدیمه دس مردم. ay naxordime nune gandom didime das mardom یعنی : اگر نان گندم نخورده ایم اما دست مردم دیده ایم. معادل اصطلاح عامیانهْ معروف که می‌گوید : "چندان ندید بدید هم نیستم".

۳- عاریسمون ا بس خوو بی اوله پیکه هم درورد. ârisemun a bas xu bi eule pike ham dervordیعنی : عروسمان از بس که زیبا بود صورتش جوش هم درآورد.

۴- خرم ایدم خر به خری، خم ایرم در به دری. xarom-e idom xar be xeri xom irom dar be deri یعنی : خرم را به امانت به دست دیگری می سپارم در حالی که خودم در به در به دنبال خر می گردم.

5- چلقست پلقست تلقست . همه به معنای خورد شدن.

پانویس[ویرایش]

  1. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران: ۱۳۸۳ خ.
  2. پایگاه اینترنتی مرکز آمار ایران