پشوتن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
پشوتن
از پهلوانان شاهنامه
نام پشوتن
شهرت نزدیکان اسفندیار
منصب موبد
جنگ‌ها
نبرد اول هفت‌خوان‌اسفندیار

پشوتن (به اوستایی: Pəšōtanū، تلفظ به فارسی میانه: Peshyotan یا Peshotan) پسر بزرگ گشتاسب و برادر اسفندیار بود. در روایتی آئینی در مورد پشوتن گفته شده‌است که وی با خوردن شیر و نان درون [۱] از دست زرتشت، جاودان می‌شود.

پشوتن در روایات آئینی از جاودانانی است که بر گنگ دژ فرمان می‌راند و در آخرین دههٔ هزارهٔ آخر، همراه با یکصد و پنجاه هزار تن از یارانش و با ده هزار درفش، به فرماندهی خورشیدچهر که فرزند زرتشت است، به یاری سوشیانت بر می‌خیزد.

پشوتَن در لغت به معنای پیشکش کنندهٔ تن یا فداکار است.[۲]

پشوتن در اوستا[ویرایش]

پشوتن یکی از شخصیت‌هایی است که در متن‌های مربوط به آئین زرتشت که در قرن‌های نهم تا دوازدهم نوشته شده‌اند [از جمله در شاهنامه فردوسی ]، مورد اشاره قرار گرفته‌است. وی یکی از جاودانان زرتشتی است و دستیار سوشیانث، به شمار می‌آید که در آینده ظهور خواهد کرد و نیکی را به ارمغان می‌آورد و به بازسازی نهایی جهان خواهد پرداخت.

در شجره نامه موجود از سلسله افسانه‌ای کیانیان، پشوتن پسر گشتاسبشاه (گشتاسب یا ویشتاسب)، حامی زرتشت، می‌باشد و برادر او اسپندادات یا اسپنتوداتا یا همان اسفندیار می‌باشد.

منبع اصلی دانسته‌های ما دربارهٔ وقایع فاجعه‌آمیز آخرالزمان به روایت کیش زرتشت، وهمن یسنا می‌باشد که گاهی با عنوان وهومن یشت یا بهمن یشت هم شناخته می‌شود. وهمن یسنا، علی‌رغم نام ظاهریش، نه بخشی از یسناست و نه قسمتی از یشت‌های اوستا، بلکه متنی است تفسیرگونه از اوستا به زبان فارسی میانه.

به روایت دینکرد، پشوتن یکی از هفت حاکم جاودانه ایست که در قهندز یا کهندژ که محل ناشناخته‌ای می‌باشد، به همراه ۱۵۰ نفر از پیروان خویش زندگی می‌کند.آنطور که در وهمن یسن شرح داده شده‌است، وی در پایان هزارهٔ یازدهم به عنوان محافظت کننده از مذهب برمی خیزد و به احیای ایمان می‌پردازد و این زمانی ست که دوران هزارسالهٔ حکومت دیوها طی شده‌است.

هنگامیکه زمان ظهور فرا رسید، پشوتن از قلعهٔ خویش پایین خواهد آمد و به جنگ با ارتش دیوها و شیاطین خواهد پرداخت تا ایران و مذهب آن را نجات دهد. وی در مبارزه، میان مهر (به زبان اوستایی : میترا) با دیو خشم (به زبان اوستایی : آئشماAeshma)، به نفع مهر مداخله می‌کند و نیروهای شر را به عالم نابودی می‌فرستد.[۳]

پشوتن در شاهنامه[ویرایش]

در شاهنامه، پشوتن برادر اسفندیار و پهلوانی بزرگ است که در هفت خوان اسفندیار همراه اوست و در نقش پهلوانی فرزانه و پیش‌گو نمایان می‌شود [۴]. هفت‌خوان‌اسفندیار یک سفر جهانگشایی سپاه ایران به رهبری اسفندیار است ، مسیری ناشناخته و جنگلی را همراه با مخاطرات در میانه راه ادامه می‌یابد تا به روئین‌دژ محل زندگی مردم بت‌پرست و پادشاهی ارجاسپ برسند.

ارجاسپ شاه توران در گذشته به ایرانشهر پایتخت ایران یورش آورده بود و لهراسپ موبد پیر زرتشتی را در میدان شهر بدار آویخته بود، بدین سبب انگیزه اسفندیار و ایرانیان برای انتقام مضاعف بود ولی ظاهرا به روئین‌دژ مقرّ ارجاسپ بلد نبودند و باید کورمال‌ کورمال از راه جنگل و دریا [۵] طی طریق می‌کردند.

در این حمله مردی اسیر بنام گرگسار از تبار ترک چگل راهنمای اسفندیار است. گرگسار در خوان اوّل خبر رویایی با یک جفت گرگ نر و ماده را می‌دهد سپس در خوان دوم دو شیر و خوان سوم خطر مقابله با اژدها نوید می‌دهد. گرگسار همیشه امیدوار بود تا اسفندیار توسط یکی از اینها به هلاکت برسد. خوان چهارم تقابل اسفندیار با زن جادوگر و خوان پنجم کشتن سیمرغ غول پیکر و خوان ششم گذر از تنگه‌ای سخت و پر برف[۶] بود. در خوان هفتم، خوان آخر گذر از رودی بزرگ سپس از ساحل آنجا تا روئین‌دژ ده فرسنگ بود. در تمام خوان‌ها اسفندیار پیش از نبرد تن به تن، امور سپاه را به پشوتن و پسرش [۷] می‌سپرد و بعد از هر غلبه به نماز شکر می‌پرداخت. در خوان ششم که گذر از تنگه‌ای پر برف بود اسفندیار نا امید گشته از پشتوتن می‌خواهد که خود و سپاه بدرگاره خداوند نیایش کند تا گذر از این تنگه سهل و آسان گردد.

سه روز و سه شب هم بدان سان به دشت دم باد ز اندازه اندر گذشت
هوا پود گشت ابر چون تار شد سپهبد از آن کار بیچار شد
به آواز پیش پشوتن بگفت که این کار ما گشت با درد جفت
به مردی شدم در دم اژدها کنون زور کردن نیارد بها
همه پیش یزدان نیایش کنید بخوانید و او را ستایش کنید[۸]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. یعنی غذایی که بر آن دعا خوانند
  2. آشنایی با نام‌های پارسی
  3. مشارکت کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی در ۲۳ مهٔ ۲۰۱۰
  4. اساطیر ایران، جان راسل هینز، ترجمه: باجلان فرخی، چاپ دوم، صفحه: ۱۲۷
  5. تصویری که شاهنامه به نمایش می‌گذارد اقلیم جنگلی اطراف دریای خزر هست ولی روشن نیست کدام وجه آن دریا جنوب، شرق یا غرب دریای خزر
  6. مانند قله دماوند ولی شرق یا غرب دریای خرز نیز چنین قلل برفی را دارند
  7. که نامی از او برده نشده
  8. شاهنامه. جلد ششم. هفت خوان اسفندیار، ص ۳۸۶

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]