ملا علی کنی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
حاج ملا علی کنی
شناسنامه
لقب حاج ملا علی، شیخ ملا علی
نسب جعفر قلی خان آملی
زادروز ۱۱۸۴ (۱۲۲۰ قمری)
زادگاه کن، استان تهران اصلیت استان مازندران، ایران
تاریخ مرگ ۱۲ مهر ۱۲۶۷
۲۷ محرم ۱۳۰۶
محل مرگ تهران، ایران
آرامگاه شاه عبدالعظیم
دین اسلام
اطلاعات علمی و مذهبی
کتاب‌ها علوم عرفانی

علی کنی معروف به حاج ملا علی کنی یا ملا علی آملی (۱۱۸۴–۱۲۶۷) از فقهای بزرگ امامیه، مجتهد متنفذ ایران در زمان قاجار و از روحانیون انقلاب مشروطه بود.

تولد[ویرایش]

او در سال ۱۱۸۴ (۱۲۲۰ قمری) در روستای کن در خانه قربانعلی آملی متولد گردید، اصل او از آمل، مازندران بود که خانواده‌اش از آمل به تهران رفته بودندو از خانواده ایشان فرزندان کربلایی حبیب و کربلایی علی اکبر با نام خانوادگی آقایی همچنان در کن سکونت دارند.[۱][۲]

ادامه تحصیل[ویرایش]

او علاقه داشت در حوزه علوم دینی تحصیل نماید، ولی با مخالفت خانواده‌اش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ ق) استفاده کرد.[۳][۴][۵][۶] سپس به نجف و حوزه علمیه این شهر رفت، که اساتید کنی در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶ ق)، شیخ حسن کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۶۲ ق) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ ق).[۷][۸][۹] شیخ علی کنی در حوزه علمیه کربلا نیز در کلاس‌های درس اساتیدی چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵ ق) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق)شرکت کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.[۱۰][۱۱]

طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل وی چنین یاد می‌کند:

«در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر می‌بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هرهفته یک شب به مسجد سهله می‌رفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع می‌کرد و به مدرسه می‌آورد و گذران هفته را از آنها می‌کرد!»[۱۲]

شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱ ق) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون چنین می‌گوید:

«حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیه‌ای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار می‌داد و هنگامی که از محل سکونت بیرون می‌رفت آن را عمامه سر خویش می‌کرد.»

[۱۳]

وی پس از تکمیل مراتب علمی و گرفتن اجازه اجتهاد در سال ۱۲۶۱ به ایران آمد و در تهران ساکن شد. ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله‌ها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام‌المنفعه وی بود.[۱۴]

اعتبار[ویرایش]

مُهر آیت الله کنی سند اعتبار اسناد به شمار می‌رفت. معامله کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهرش اعتبار می‌بخشیدند.[۱۵] همچنین تولیت مدرسه مروی را عهده‌دار شد.[۱۶]

شاگردان[ویرایش]

  • علامه حسین محدث نوری (۱۲۵۴ متوفی ۱۳۲۰)
  • شیخ موسی شراره عاملی (متوفی ۱۳۰۶ ق)
  • شیخ محمد باقر نجم‌آبادی (متوفی ۱۳۴۷ ق)
  • شیخ اسدالله تهرانی (متوفی ۱۳۵۲ ق)
  • سید محمود حیاطشاهی
  • سید محمد لواسانی
  • سید محمد مرعشی
  • مولا محمد علی خوانساری
  • ملا محمد تقی سنجابی
  • میرزا حسین نایب الصدر
  • شیخ محمد حسین گرگانی (متوفی ۱۳۵۳ ق)
  • شیخ حسین بافقی (متوفی ۱۳۱۳ ق)[۱۱][۱۷][۱۸][۱۹]

رابطه با حکومت[ویرایش]

نقاشی ملاعلی کنی در کاخ گلستان

میرزا محمد مهدی لکهنوی می‌نویسد:

«اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی‌اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی‌مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می‌بودند و شاه مذکور مکرر به خانه‌اش به جهت ملاقات می‌آمد.»[۲۰]

نوشته‌اند:

«روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بی‌درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»[۲۱]

کنی دربارهٔ ناصرالدین شاه گفته:

«او ناصرالدین شاه (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصر الکفر است.»[۲۲]


روزی شاه از ملاعلی می‌پرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می‌کردند. مثلاً آیا شما می‌توانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟! کنی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می‌گوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد؟![۲۳]

روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، کنی با عذرخواهی گفت: «خیلی ببخشید، من پایم درد می‌کند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلی کنی قصد بی‌احترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد می‌کند و اجازه می‌خواهم آن را دراز کنم!

آیت الله کنی بافراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد می‌گوید:

«من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کرده‌ام، ولی فکر نمی‌کنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.»

[۲۴] ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر آمریکا در ایران ـ در خاطرات خود چنین می‌نویسد:

«... بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالت خانه حالیه ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگر چه املاک او زیاد است مع هذا نمی‌خواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچه‌ای راه می‌رود بر قاطر سفیدی سوار می‌شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام می‌کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید می‌تواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می‌کشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده‌ایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را می‌کشیم!»[۲۵]

در جریان مخالفت با قرارداد رویتر که مورد اعتراض و مخالفت شدید علما و روحانیون قرار گرفت، حاج ملاعلی کنی در رأس علمای مخالف قرار داشت. حاج ملاعلی کنی نامه بسیار مفصل و مؤثری خطاب به ناصرالدین شاه و در ذم قرارداد نوشت. (تیموری، ۱۳۶۳، ۹۶) مکاتبه ملاعلی کنی با ناصرالدین شاه از اهمیت فراوانی برخوردار است.

واکنش نخستین سفیر آمریکا به جایگاه ملا علی کنی[ویرایش]

آیت‌الله کنی در دوره خویش در قلب همه جای گرفته بود، مردم با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او با وجود بهره‌مندی از امکانات مادی، مشاهده می‌کردند. اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می‌نویسد: «… حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده می‌شوند که بزرگ‌ترین مجتهدهای فعلی که به منزله رئیس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است … حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمی‌خواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچه‌ای راه می‌رود، بر قاطر سفیدی سوار می‌شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام می‌کنند، مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید می‌تواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند. وقتی به نزد اعلی حضرت شاه می‌آید، پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می‌آورد، سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می‌کشیدند، به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده‌ایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را می‌کشیم

مرگ[ویرایش]

مزار ملاعلی کنی

سرانجام، در بامداد ۲۷ محرم ۱۳۰۶ (۱۲ مهر ۱۲۶۷) در سن ۸۶ سالگی درگذشت، مدفن او در درون حرم شاه‌عبدالعظیم واقع است.

کتابخانه[ویرایش]

کتابخانه حاج ملا علی کنی. تهران: حاج ملا علی کنی از اکابر دوره ناصری است در لغت و فقه و اصول و حدیث و تفسیر و علم رجال تبحر داشت تألیفات متعدد دارد کتابخانه حاج ملا علی کنی از کتابخانه‌های معروف دوران ناصری است که پس از او در خانواده‌اش بجا مانده‌است.

آثار[ویرایش]

تألیفات:

۱- فقه:

  • ارشاد الامه
  • تلخیص المسائل
  • تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل
  • حاشیه بر قواعد
  • حاشیه بر جواهر الکلام

۲- اصول:

  • رساله در اوامر و نواهی
  • رساله در مفاهیم
  • رساله در استصحاب

۳- رجال:

  • توضیح المقال فی علم الدرایة و الرجال

۴- علوم قرآنی:

  • ایضاح المشتبهات

۵-موعظه و ارشاد:

  • مواعظ الحسنة

پانویس[ویرایش]

  1. علماء معاصرین، ملاعلی واعظ خیابانی، ص۲۶.
  2. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی ج۴، ص۶۳
  3. مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی ج۳، ص۶۹۶
  4. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص۱۱۴.
  5. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص ۴۲.
  6. معارف الرجال، محمد حرز الدین ج۲، ص۱۱۳
  7. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی ج۳، ص۱۵۰۴
  8. معارف الرجال ج۲، ص۱۱۳
  9. اعیان الشیعه ج۱۰، ص۱۲۶.
  10. معارف الرجال ج۲، ص۱۱۳.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ مکارم الاثار ج۳، ص۶۹۶.
  12. مجله مشکوه، ش ۴۰، ص ۸۱
  13. معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۱۲.
  14. نامه‌های سیاسی دهخدا، ص ۱۰۳؛ نخبه سیفیّه، محمد علی قورخانچی صولت نظام، ص ۶۵
  15. تاریخ بیگدلی، دکتر غلامحسین بیگدلی، ص ۹۱۴؛ مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص ۴۴
  16. روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، ص ۱۴۵
  17. مجله پیام انقلاب، ش۷۱، ص۴۳.
  18. مجله مشکوه، ش۴۰، ص۸۳.
  19. نقباء البشر ج۲، ص۵۰۸.
  20. تکمله نجوم السماء، میرزا محمد مهدی لکنهوی ج۲، ص۲۱–۲۳.
  21. مجله مشکوه، ش ۴۰، ص ۸۱.
  22. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص ۴۴
  23. حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ناصر باقری بیدهندی، ص ۱۱۶.
  24. مجله خانواده ش ۵۲، ص۹.
  25. ایران و ایرانیان، ساموئل گرین بنجامین، ص ۴۹۹.

منابع[ویرایش]