قزلباش

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
مانکن یک سرباز قزلباش صفوی، به‌نمایش‌درآمده در مجموعهٔ سعدآباد

قِزِلباش مجموعه‌ای بود از ایل‌های شمال‌باختریِ فلات ایران (در خاور ترکیهٔ امروزی) که پیرو طریقت صفوی بودند و شاه اسماعیل یکم به یاری آنها سلسلهٔ صفوی را پس از براندازی سلسلهٔ آق‌قویونلوها بنیان‌گذاری کرد. به‌طورکلی به ارتش ایران در زمان صفویان، «قزلباش» می‌گفتند.

وجه تسمیه[ویرایش]

لغت قزلباش از دو واژهٔ ترکی آذربایجانیِ قزل به معنی «زرین و سرخ» و باش به معنی «سر» تشکیل یافته‌است. وجه تسمیهٔ آن مربوط می‌شود به کلاه سرخی که پیروان این طریقت به سر داشتند و توسط شیخ حیدر ــ پدر شاه اسماعیل اول ــ برای صوفیانِ مرید ابداع شده بود.

از سوی دیگر، با تکیه بر نظریهٔ زبان آذری کسروی، خود واژهٔ «باش» را می‌توان[نیازمند منبع] تکامل‌یافتهٔ «بوآش» از فارسی میانه به معنی قله و بالای هر چیز دانست[۱] و «قِزِل» یا «قَزِل» را نیز می‌توان[نیازمند منبع] شکل دیگری از واژهٔ فارسیِ «گَزَر» به معنی هویج[۲] (که در زبان آریاییان به‌صورت «گُگِل» به معنی مخروط بوده‌است[۳]) دانست که با رنگ زرین و سرخ و شکل مخروطیِ کلاه نیز مرتبط است.[نیازمند منبع]

سیمای قزلباش‌ها[ویرایش]

قزلباش‌ها ریش‌های خود را می‌تراشیدند و سبیلهای درازی می‌گذاشتند و روی سر تراشیده خود کاکل بلندی جا می‌گذاشتند، قزلباش‌ها کلاه‌هایی به رنگ ارغوانی به سر داشتند که به نشانهٔ ۱۲ امام شیعه ۱۲ خط راه راه روی آن‌ها دیده می‌شد.[۴]

ایلات قزلباش[ویرایش]

ایلات قزلباش از ایلات آذربایجان، ترک، کرد، تالش، تات و پارسی تشکیل شده بود. با پیوستن خان‌ها و قبایل جنوب سبلان و ارسباران و مغان به قزلباش‌ها و فرمانبری کامل آن‌ها از شاه اسماعیل، قدرت و توان ارتش ایران، که آن زمان قزلباش نامیده می‌شد، بالا رفت. بعدها، با پیوستن ایل‌ها و قبایل کوچک قزلباش به یکدیگر، ایل بزرگ شاهسَوَن تشکیل شد. مجموعهٔ ترکمانان (اویماق) اصلیِ قزلباش متشکل از هفت ایل بود به نام‌های:

ایلات غیرترک قزلباش که تاجیک نامیده می‌شدند نیز شامل:[۵][۶]

بعدها دو ایل از افغانستان نیز به این اتحادیه پیوستند. جامعهٔ قزلباش، به‌عنوان یکی از طریقت‌های علوی‌گری در شرق آناتولی، هنوز وجود دارند که کردهای زازا بیش‌ترین پیروان آن شمرده می‌شوند. شاه اسماعیل و اشعار او یکی از منابع دینی آن‌ها به‌شمار می‌رود.

ساختار سپاه قزلباش[ویرایش]

یک سوار قزلباش در سدهٔ هفدهم میلادی (دورهٔ صفویه)، اثر ژان شاردَن

نیروهای نظامی قزلباش‌ها در درجهٔ اول خود را متعهد به اطاعت از سران قبیله و خاندان (اویماقِ) خود می‌دانستند و حقوق و مواجب خود را نیز از این سرانِ ایل دریافت می‌کردند. شاه عباس اول، با تشکیل نیروهای شاهسَوَن، که تنها از شاه حقوق می‌گرفتند و زیر فرمان مستقیم گماشتگان شاه بودند، در کنار تشکیل سپاه «غلامان خاصهٔ شریفه»، سعی در افزایش قدرت شاه در مقابل خودسری‌های برخی امرای قزلباش داشت.

شاملوها و استاجلوها در زمان حکومت خاندان صفوی قدرتمندترین خاندان قزلباش بودند. مهم‌ترین افراد نزدیک به شاه اسماعیل (اهل اختصاص) در ابتدای به قدرت رسیدن وی از شاملوها بودند و تا زمان شاه عباس اول، شاملوها قوی‌ترین و بانفوذترین قبایل قزلباش بودند. تَکَلّوها، پس از واقعهٔ رویارویی با شاه تهماسب یکم و مطرودشدن آنها، دیگر قدرت چندانی در میان قبایل قزلباش نداشتند و نفوذ خود را از دست دادند. افشارها و قاجارها ابتدا دارای قدرت و نفوذ کمی در ساختار قدرت بودند، اما با زوال قدرت صفویان توانستند هریک برای مدتی خود را به‌عنوان قدرت اول کشور مطرح کنند.

امرای قزلباش عموماً به‌عنوان امرای نظامی و حاکم ولایات تعیین می‌شدند، اما معمولاً امور دیوانی و وزارت در حیطهٔ کاریِ آن‌ها قرار نداشت. در زمان شاه عباس یکم، از ادغام تعدادی از قزلباش‌ها، ایل شاهسَوَن ایجاد شد. بالاترین مقام قزلباش، سپهسالار یا «امیرالامرا» بوده‌است.

واپسین بازماندهٔ خاندان قزلباش، «شهریار» و «انوشیروان» هستند.

با اصلاحاتی که در زمان شاه عباس یکم صورت گرفت، مقام‌های «وکیل» و «امیرالامرا»، که بی‌استفاده شده بودند، با جایگاه «سپه‌سالار» جایگزین شدند که فرماندهی کل قوا ــ اعم از ترکمان و غیرترکمان ــ را بر عهده داشت و این مقام معمولاً بر عهدهٔ یک نجیب‌زادهٔ ایرانی فارسی‌زبان بود.[۷][۸]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. MacKenzie, [by] D.N. (1971). A concise Pahlavi dictionary (Repr. with corrections. ed.). London: Oxford University Press. ISBN 0197135595.  bašn (N), buš (V): top, peak.
  2. دهخدا، علی‌اکبر. «گزر». در لغتنامهٔ دهخدا. 
  3. Nourai, compiled by Dr. Ali (2013). An Etymological Dictionary of Persian, English and Other Indo-european Languages: Index of Words in Different Languages. Bloomington, IN: Xlibris Corp. p. 168. ISBN 9781479785445.  Gogel: tapering object.
  4. گرانتوسکی، ادوین. تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز. ترجمهٔ کیخسرو کشاورز. تهران: مروارید، ۱۳۸۵. شابک ‎۹۶۴-۸۳۸۸-۳۷-۲. 
  5. Roger M. Savory, "The consolidation of Safawid power in Persia", in Isl. , 1965
  6. V. Minorsky, "Tadhkirat al-muluk", London 1943, p. 16-18, p.188
  7. Bosworth, C. E.; Digby, S. (1997). "Ispahsālār, Sipahsālār". The Encyclopedia of Islam, New Edition, Volume IV: Iran–Kha. Leiden and New York: BRILL. pp. 208–210. ISBN 90-04-05745-5. 
  8. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Qizilbash»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۸ آذر ۱۳۹۳). "The offices of wakil and amir al-umarā fell in disuse and were replaced by the office of a Sipahsālār, commander-in-chief of all armed forces – Turcoman and Non-Turcoman – and usually held by a Persian (Tādjik) noble."