نهجالبلاغه
نهجالبلاغه گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه علی ابن ابیطالب است که توسط سید رضی در قرن چهارم هجری قمری براساس ذوق ادبی خویش از نامهها و خطبه های علی فراهم آورده است. از جمله شاخصههای این کتاب، ترجمههای متعدد آن است.[۱]
محتویات
ساختار[ویرایش]
سخنان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب در این کتاب بر در سه باب آمدهاست:
- باب اول: خطبهها و اوامر
- باب دوم: نامهها و رسائل و وصایا
- باب سوم: کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ
ترجمههای نهجالبلاغه[ویرایش]
ترجمههای متعددی از این کتاب به فارسی در دسترس است که از آن میان میتوان به ترجمههای سید جعفر شهیدی، علی نقی فیضالاسلام، جواد فاضل، محمدتقی جعفری، سید محمدمهدی جعفری، حسینعلی منتظری، حسین انصاریان، محمد دشتی، مصطفی زمانی، علی اصغر فقیهی از نهجالبلاغه اشاره کرد. نهج البلاغه منظوم (خطبهها) بهاهتمام علی توکلی گنابادی مهمترین اثر منظوم فارسی بر اساس نهج البلاغه است.
ترجمه روسی نهجالبلاغه: عبدالکریم تاراس چرنینکو[۲]
شروح نهجالبلاغه[ویرایش]
علامه امینی در جلد چهارم کتاب الغدیر ۸۱ شرح نهجالبلاغه را معرفی کردهاست.[۳] معروفترین شروح نهجالبلاغه شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید معتزلی بغدادی، شرح ابن میثم بحرانی، شرح خوئی و از معاصران، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه اثر شیخ محمدتقی جعفری و شرح نهجالبلاغه تالیف شیخ محمدتقی شوشتری، را میتوان نام برد.
مآخذ و مدارک نهجالبلاغه[ویرایش]
نخستین گردآورنده کلمات قصار علی ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ صاحب (بیان و تبیین) درگذشتهً ۲۵۵ ه. ق میباشد. وی صد کلمه از کلمات قصار امیرالمؤمنین را انتخاب کرده و آن را (مطلوب کل طالب من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب) نامیدهاست.
تاریخنگاران و حدیثدانان دیگری نیز به گردآوری سخنان و اندرزهای علی اقدام کردهاند، برای نمونه قاضی محمد بن سلامه معروف به قضاعی درگذشتهً ۴۰۵ هجری مجموعهای از سخنان امیرالمؤمنین علی را به نام «دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم» گردآوری کردهاست.[۴] ترجمه این کتاب به زبان فارسی نیز به نام «قانون» چاپ شدهاست.[۵] بسیاری از خطب و نامههای نهجالبلاغه پیش از آن در کتاب «الغارات» تالیف ابواسحاق ثقفی کوفی، از دانشمندان قرن سوم (متوفی ۲۸۳ هجری قمری) آمدهاست.[۶] همچنین بخش بزرگی از خطبههای توحیدی نهجالبلاغه در کتابهایی که یک قرن پیش از نهجالبلاغه تالیف شده، نظیر کتاب «الکافی» شیخ کلینی و «کتاب التوحید» شیخ صدوق آمدهاست.
علی بن حسین مسعودی مورخ بزرگ که تقریباً صد سال پیش از سید رضی میزیستهاست (اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم) در جلد دوم کتاب معروف خود «مروج الذهب» مینویسد: «آنچه مردم از خطابههای علی در مقامات و حوادث مختلف حفظ کردهاند، بالغ بر چهارصد و هشتاد و اندی میشود. علی آن خطابهها را بالبداهه و بدون یادداشت و پیشنویس بیان و انشا میکرد و مردم هم الفاظ آن را میگرفتند و عملاً نیز از آن بهرهمند میشدند.» گواهی دانشمند متتبعی مانند مسعودی میرساند که خطابههای علی فراوان بودهاست که سید رضی از این میان در نهجالبلاغه تنها ۲۳۹ خطبه را نقل کرده، که جنبه ادبی قویتری را به انتخاب و تشخیص او داشتهاست.
کتابهای تحقیقی بسیار کاملی در مورد اسناد و مدارک نهجالبلاغه انتشار یافته که از جمله مهمترین آنها سه کتاب «روات و محدثین نهجالبلاغه» تالیف محمد دشتی و همکاران، «استناد نهجالبلاغه» تالیف امتیاز علی خان عرشی و ترجمه آیتاللهزاده شیرازی و «مصادر نهجالبلاغه» تألیف سید عبدالزهرا حسینی است.
تمجید از نهجالبلاغه[ویرایش]
بسیاری از ادیبان برزگ عرب از جمله عبدالحمید کاتب (قرن دوم)، جاحظ (قرن سوم)، قدامة بن جعفر (قرن چهارم)، ابن ابی الحدید (قرن ششم) و خلیل بن احمد فراهیدی (قرن هشتم) فصاحت نهجالبلاغه را ستودهاند. از جمله جاحظ در کتاب خود البیان والتبیین —که به گفتهٔ ابن خلدون یکی از ارکان چهارگانه ادب محسوب میشود[۷]— با نقل یکی از سخنان علی میگوید «اگر فقط همین عبارت به دست ما رسیده بود کفایت میکرد و برای دلالت داشتن بر فصاحت و بلاغت در عالیترین مرتبه جای میگرفت و با وجود آن برای پی بردن به ارزش بلاغی سخنان علی به دیگر سخنانش نیاز نداشتیم.[۸]»
علی الجندی رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه کتاب «علی بن ابی طالب، شعره و حکمه» درباره نثر نهجالبلاغه میگوید:
نوعی خاص از آهنگ موسیقی که بر اعماق احساسات پنجه میافکند در این سخنان هست، از نظر سجع، چنان منظوم است که میتوان آنرا «شعر منثور» نامید.
جرج جرداق مسیحی در مورد نهج البلاغه چندین کتاب نوشته و گفته: «بعد از امام علی(ع) کسی را سزاوار نویسندگی ندیدم به همین دلیل جز ایشان در مورد کسی ننوشتم.»
شیخ محمد عبده از مفتیان پیشین مصر از جمله کسانی بود که به شرح و تبلیغ نهج البلاغه در میان جوانان مصری پرداخت. وی در مقدمه شرح خود گفته است: «در همهٔ مردم عرب زبان یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی بعد از قرآن و کلام نبوی شریفترین و بلیغترین و پرمعنیترین و جامعترین سخنان است.»[۹][۱۰]
حسین لنکرانی میگوید: در اوایل دوره رضاخان روزی بر میرزا یحیی دولتآبادی وارد شدم. کتاب شریف نهج البلاغه را در برابر خود گشوده بود و دو زانو روی آن خم شده و مطالعه میکرد. من که رسیدم سر برداشت و زمانی که به من نگریست دیدم چشمانش از گریه سرخ و اشکبار است. با حالت تاثری گفت:[۱۱]
نجاست من بر میرزا علی محمد باب شرف دارد. اگر دین و معارف آن همین است که این کتاب میگوید، پس او چه میگوید؟ این سخنان بلند نهج البلاغه کجا و لاطائلات باب کجا؟
وی رهبران بابی را جمع و آنان را به بازگشت به تشیع امر کرد. بدین ترتیب بابی گری در ایران پایان یافت.
خطبهها[ویرایش]
- خطبه ۱: خطبه در ابتدای آفرینش آسمان و زمین و آدم
- خطبه ۲: خطبه پس از بازگشت از صفّین
- خطبه ۳: خطبه معروف به شِقشِقیّه
- خطبه ۴: خطبه بعد از کشته شدن طلحه و زبیر
- خطبه ۵: خطبه بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله) در خطاب به عباس و ابوسفیان
- خطبه ۶: خطبه هنگامی که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند
- خطبه ۷: خطبه مریدان شیطان را مذمت مینماید
- خطبه ۸: خطبه برای برگرداندن زبیر به بیعت
- خطبه ۹: خطبه در وصف خود و دشمنانش در جمل
- خطبه ۱۰: خطبه در تحریک شیطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخیم آن
- خطبه ۱۱: خطبه وقتیکه در نبرد جمل پرچم را بهدست فرزندش محمّد حنفیه داد
- خطبه ۱۲: خطبه وقتی که در نبرد جمل پیروز شد
- خطبه ۱۳: خطبه در نکوهش بصره و اهل آن پس از نبرد جمل
- خطبه ۱۴: خطبه در همین موضوع (بصره و مردم آن)
- خطبه ۱۵: خطبه در رابطه با برگرداندن املاک بیتالمال
- خطبه ۱۶: خطبه هنگامیکه در مدینه با او بیعت شد
- خطبه ۱۷: خطبه درباره کسیکه در میان مردم عهدهدار منصب قضاوت شود
- خطبه ۱۸: خطبه در نکوهش اختلاف علما در فتاوی
- خطبه ۱۹: خطبه به اشعث بن قیس
- خطبه ۲۰: خطبه در بیداری از غفلت و توجه به حضرت حق
- خطبه ۲۱: خطبه در توجه به قیامت
- خطبه ۲۲: خطبه هنگامیکه خبر بیعتشکنان جمل به حضرتش رسید
- خطبه ۲۳: خطبه در دلداری به تهیدستان و تأدیب ثروتمندان
- خطبه ۲۴: خطبه در جنگ با مخالفان
- خطبه ۲۵: خطبه وقتی به او خبر رسید که ارتش معاویه به شهرها دستاندازی کردهاند
- خطبه ۲۶: خطبه در وصف حال مردم جاهلی و دوران سکوت خود
- خطبه ۲۷: خطبه در نکوهش اصحاب از نرفتن به جهاد
- خطبه ۲۸: خطبه در بیوفایی دنیا و توجه به آخرت
- خطبه ۲۹: خطبه پس از برنامه حکمین و تاخت و تاز ضحّاک بن قیس
- خطبه ۳۰: خطبه درباره قتل عثمان
- خطبه ۳۱: خطبه قبل از جنگ جمل
- خطبه ۳۲: خطبه در نکوهش زمان خود
- خطبه ۳۳: خطبه به هنگام خروجش برای جنگ با اهل بصره
- خطبه ۳۴: خطبه در تحریک مردم برای جنگ با شامیان
- خطبه ۳۵: خطبه بعد از جریان حکمیت
- خطبه ۳۶: خطبه در ترساندن اهل نهروان
- خطبه ۳۷: خطبه در ذکر فضائل خود
- خطبه ۳۸: خطبه در تعریف شبهه
- خطبه ۳۹: خطبه در نکوهش یاران، و دعوت به جهاد
- خطبه ۴۰: خطبه زمانی که شنید خوارج نهروان میگویند: لا حُکْمُ اِلاّ لِلّه
- خطبه ۴۱: خطبه در تحذیر از مکر و حیله
- خطبه ۴۲: خطبه در نکوهش آرزوی دراز و پیروزی از هوای نفس
- خطبه ۴۳: خطبه پس از آنکه جریر بن عبداللّه بَجَلی را برای بیعت گرفتن از معاویه فرستاد
- خطبه ۴۴: خطبه وقتی که مصلقه بن هُبَیره شیبانی به سوی معاویه فرار کرد
- خطبه ۴۵: خطبه در روز فطر در نکوهش دنیا
- خطبه ۴۶: خطبه وقتی که برای حرکت به شام تصمیم گرفت
- خطبه ۴۷: خطبه درباره کوفه
- خطبه ۴۸: خطبه زمان رفتن به سوی شام
- خطبه ۴۹: خطبه در توحید الهی
- خطبه ۵۰: خطبه در بیان فتنه
- خطبه ۵۱: خطبه زمانی که ارتش معاویه در جنگ صفین آب را بر یاران آن حضرت بست
- خطبه ۵۲: خطبه در بیوفایی دنیا
- خطبه ۵۳: خطبه در مسئله بیعت
- خطبه ۵۴: خطبه وقتیکه به نظر یارانش در اجازه برای آغاز جنگ صفّین تأخیر نمود
- خطبه ۵۵: خطبه در مقایسه یاران پیامبر با یاران خود
- خطبه ۵۶: خطبه در وصف معاویه
- خطبه ۵۷: خطبه در خطاب به خوارج نهروان
- خطبه ۵۸: خطبه زمانی که عزم بر جنگ خوارج داشت
- خطبه ۵۹: خطبه وقتی که خوارج به قتل رسیدند
- خطبه ۶۰: خطبه درباره خوارج
- خطبه ۶۱: خطبه زمانی که او را از ترور ترساندند
- خطبه ۶۲: خطبه در نکوهش دنیا
- خطبه ۶۳: خطبه در تشویق به عمل صالح
- خطبه ۶۴: خطبه در توحید الهی
- خطبه ۶۵: خطبه در آداب جنگ
- خطبه ۶۶: خطبه در حق انصار
- خطبه ۶۷: خطبه وقتی که امارت مصر را به محمد بن ابوبکر واگذاشت
- خطبه ۶۸: خطبه در سرزنش اصحاب سست پیمان خود
- خطبه ۶۹: خطبه سحرگاه روزی که ضربت به فرق مبارکش رسید
- خطبه ۷۰: خطبه در سرزنش اهل عراق
- خطبه ۷۱: خطبه در آن درود فرستادن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) را تعلیم میدهد
- خطبه ۷۲: خطبه در بصره درباره مروان بن حَکَم
- خطبه ۷۳: خطبه زمانی که شورای خلافت قصد بیعت با عثمان کرد
- خطبه ۷۴: خطبه زمانی که شنید بنیامیّه او را متهم به قتل عثمان میکنند
- خطبه ۷۵: خطبه در تشویق به عمل صالح
- خطبه ۷۶: خطبه هنگامیکه سعید بن عاص حق او را بازداشت
- خطبه ۷۷: خطبه از دعاهای آن حضرت
- خطبه ۷۸: خطبه وقتی که قصد حرکت به سوی خوارج نمود
- خطبه ۷۹: خطبه پس از پایان جنگ جمل در مذمّت زنان
- خطبه ۸۰: خطبه درباره زهد
- خطبه ۸۱: خطبه در وصف دنیا
- خطبه ۸۲: خطبه موسوم به «غرّاء» که از خطبههای اعجابانگیز اوست
- خطبه ۸۳: خطبه درباره عمروعاص
- خطبه ۸۴: خطبه در صفات خداوند
- خطبه ۸۵: خطبه در توحید الهی و سفارش به تقوا و مشورت
- خطبه ۸۶: خطبه در وصف پرهیزکاران و فاسقان و مقام خاندان نبوت
- خطبه ۸۷: خطبه در بیان هلاکت مردم
- خطبه ۸۸: خطبه در حال مردم پیش از بعثت و پس از آن
- خطبه ۸۹: خطبه در توحید الهی و پند و اندرز
- خطبه ۹۰: خطبه معروف به خطبه اشباح
- خطبه ۹۱: خطبه به هنگامی که مردم پس از کشته شدن عثمان خواستند با او بیعت کنند
- خطبه ۹۲: خطبه در بیان فضل و علم خود، و خبر از فتنه بنیامیه
- خطبه ۹۳: خطبه در فضل رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و پند و اندرز
- خطبه ۹۴: خطبه در حال مردم هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۹۵: خطبه درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۹۶: خطبه در مقایسه یاران خود با یاران رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۹۷: خطبه در ستم بنیامیّه
- خطبه ۹۸: خطبه در گریز از دنیا
- خطبه ۹۹: خطبه درباره پیامبر و خاندان او
- خطبه ۱۰۰: خطبه مشتمل بر خبر از حوادث ناگوار
- خطبه ۱۰۱: خطبه در زمینه سختیها
- خطبه ۱۰۲: خطبه در تشویق به زهد
- خطبه ۱۰۳: خطبه درباره پیامبر و فضیلت خویش
- خطبه ۱۰۴: خطبه در وصف پیامبر (صلی الله علیه وآله) و تهدید بنیامیّه و پند به مردم
- خطبه ۱۰۵: خطبه در زمینه برتری اسلام، و توصیف پیامبر اکرم، آنگاه توبیخ اصحاب
- خطبه ۱۰۶: خطبه در یکی از ایّام صفّین
- خطبه ۱۰۷: خطبه در پیشگویی از حوادث آینده
- خطبه ۱۰۸: خطبه درباره قدرت خداوند و حوادث مرگ و قیامت
- خطبه ۱۰۹: خطبه چیزی که متوسلان به خداوند پاک و بزرگ به آن توسل جستند
- خطبه ۱۱۰: خطبه در نکوهش دنیا
- خطبه ۱۱۱: خطبه درباره ملکالموت و قبض روح مردم
- خطبه ۱۱۲: خطبه در نکوهش دنیا
- خطبه ۱۱۳: خطبه در پند و اندرز مردم
- خطبه ۱۱۴: خطبه در طلب باران
- خطبه ۱۱۵: خطبه در اندرز به یاران
- خطبه ۱۱۶: خطبه در نکوهش کسانی که به مال و جان بُخل میورزند
- خطبه ۱۱۷: خطبه درباره یاران شایسته خود
- خطبه ۱۱۸: خطبه زمانیکه مردم را جمع نمود و آنان را به جهاد ترغیب فرمود
- خطبه ۱۱۹: خطبه در فضیلت خود و موعظه یاران
- خطبه ۱۲۰: خطبه بعد از لیلة الهریر
- خطبه ۱۲۱: خطبه در خطاب به خوارج
- خطبه ۱۲۲: خطبه هنگام نبرد صفین به یارانش فرمود
- خطبه ۱۲۳: خطبه در فرار یاران
- خطبه ۱۲۴: خطبه در ترغیب یارانش به جهاد
- خطبه ۱۲۵: خطبه در رابطه با خوارج وقتی که حکمیت را انکار کردند
- خطبه ۱۲۶: خطبه وقتی به او گفتند که چرا در تقسیم بیتالمال میان همه مساوات میکند
- خطبه ۱۲۷: خطبه باز هم به خوارج
- خطبه ۱۲۸: خطبه از پیشامدها و فتنههای بصره خبر میدهد
- خطبه ۱۲۹: خطبه درباره پیمانهها و ترازوها
- خطبه ۱۳۰: خطبه به ابوذر (رحمه الله) هنگامیکه او را به ربذه تبعید کردند
- خطبه ۱۳۱: خطبه در فلسفه قبول حکومت و توصیف امام حق
- خطبه ۱۳۲: خطبه در پند و اندرز و اندیشیدن از مرگ
- خطبه ۱۳۳: خطبه در عظمت خداوند، قرآن، پیامبر و در رابطه با دنیا
- خطبه ۱۳۴: خطبه به عمر بن خطاب وقتی برای رفتن به جنگ با رومیان با حضرت مشورت کرد
- خطبه ۱۳۵: خطبه وقتی بین آن حضرت و عثمان مشاجرهای درگرفت
- خطبه ۱۳۶: خطبه درباره بیعت خود
- خطبه ۱۳۷: خطبه درباره طلحه و زبیر
- خطبه ۱۳۸: در آن به فتنهها (و حکومت امام عصر(علیه السلام)) اشاره میفرماید
- خطبه ۱۳۹: خطبه به هنگام شورا
- خطبه ۱۴۰: خطبه در نهی از غیبت مردم
- خطبه ۱۴۱: خطبه درباره نهی از غیبت
- خطبه ۱۴۲: خطبه درباره نیکی به نااهل
- خطبه ۱۴۳: خطبه در طلب یاران
- خطبه ۱۴۴: خطبه در بعثت پیامبر و فضل اهلبیت
- خطبه ۱۴۵: خطبه در فنای دنیا و نکوهش بدعت
- خطبه ۱۴۶: خطبه به عمر بن خطاب وقتیکه برای رفتن به جنگ ایرانیان با حضرت مشورت کرد
- خطبه ۱۴۷: خطبه در فلسفه بعثت، حوادث آینده و پند و اندرز
- خطبه ۱۴۸: خطبه درباره اهل بصره
- خطبه ۱۴۹: خطبه پیش از درگذشت از دنیا
- خطبه ۱۵۰: خطبه در آن اشاره به فتنهها دارد
- خطبه ۱۵۱: خطبه در تحذیر از فتنهها
- خطبه ۱۵۲: خطبه در صفات خداوند و پیشوایان دین
- خطبه ۱۵۳: خطبه در فضائل اهل بیت
- خطبه ۱۵۴: خطبه در آن شگفتیهای آفرینش شبپره را بیان میکند
- خطبه ۱۵۵: خطبه خطاب به اهل بصره در خبر از پیشامدهای سخت
- خطبه ۱۵۶: خطبه در تشویق به پرهیزکاری
- خطبه ۱۵۷: خطبه درباره پیامبر و قرآن، و دولت بنیامیّه
- خطبه ۱۵۸: خطبه درباره خوشرفتاری خود با مردم
- خطبه ۱۵۹: خطبه در توحید الهی و شرح حال برخی از پیامبران
- خطبه ۱۶۰: خطبه در وصف پیامبر و خاندان آن حضرت
- خطبه ۱۶۱: خطبه در پاسخ یکی از یارانش که پرسید...
- خطبه ۱۶۲: خطبه در توحید الهی
- خطبه ۱۶۳: خطبه به هنگامیکه نزد آن حضرت آمدند و از اعمال ناپسند عثمان شکایت کردند
- خطبه ۱۶۴: خطبه در شگفتیهای آفرینش طاووس
- خطبه ۱۶۵: خطبه در امر به الفت، و وصف بنیامیّه و یاران خویش
- خطبه ۱۶۶: خطبه در ابتدای حکومتش
- خطبه ۱۶۷: خطبه پس از بیعت با حضرت
- خطبه ۱۶۸: خطبه به هنگام رفتن اصحاب جمل به شهر بصره
- خطبه ۱۶۹: خطبه چون به بصره نزدیک شد
- خطبه ۱۷۰: خطبه به وقت تصمیم رویارویی با لشکر معاویه در صفّین
- خطبه ۱۷۱: خطبه در دفاع از حق خویش، و نکوهش اهل جمل
- خطبه ۱۷۲: خطبه در اینکه چه کسی شایسته خلافت است، و سفارش به تقوا و گریز از دنیا
- خطبه ۱۷۳: خطبه درباره طلحه بن عبیداللّه
- خطبه ۱۷۴: خطبه در پند و اندرز، و بیان نزدیکی خود به پیامبر (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۱۷۵: خطبه در پند و اندرز و فضل قرآن و نهی از بدعت
- خطبه ۱۷۶: خطبه در باره حکمین
- خطبه ۱۷۷: خطبه در توحید و تقوای الهی
- خطبه ۱۷۸: خطبه در پاسخ ذِغلِب یَمانی در رؤیت خداوند
- خطبه ۱۷۹: خطبه در نکوهش اصحابش
- خطبه ۱۸۰: خطبه در حق کسانی که قصد داشتند به خوارج ملحق شوند
- خطبه ۱۸۱: خطبه در توحید الهی و یادی از یاران شهید خود در صفّین
- خطبه ۱۸۲: خطبه در بیان قدرت خداوند و فضل قرآن و سفارش به تقوا
- خطبه ۱۸۳: خطبه به برج بن مُسهِر طائی که از خوارج بود
- خطبه ۱۸۴: خطبه به همّام درباره پرهیزکاران
- خطبه ۱۸۵: خطبه درباره منافقین
- خطبه ۱۸۶: خطبه در ستایش خدا و پیامبر و پند و اندرز
- خطبه ۱۸۷: خطبه درباره بعثت پیامبر و گریز از دنیا
- خطبه ۱۸۸: خطبه درباره اختصاص خود به پیامبر (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۱۸۹: خطبه در سفارش به تقوا و وصف اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۱۹۰: خطبه در وصیّت به یارانش
- خطبه ۱۹۱: خطبه درباره معاویه
- خطبه ۱۹۲: خطبه در پایداری در راه حق
- خطبه ۱۹۳: خطبه هنگام دفن سرور زنان جهان حضرت فاطمه(علیها السلام)
- خطبه ۱۹۴: خطبه در گریز از دنیا
- خطبه ۱۹۵: خطبه یاران خود را در بسیاری از اوقات به آن پند میداد
- خطبه ۱۹۶: خطبه بعد از بیعت طلحه و زبیر به آنها فرمود
- خطبه ۱۹۷: خطبه شنید عدهای از یارانش بهوقت نبرد صفّین به اهل شام دشنام میدهند
- خطبه ۱۹۸: خطبه در نبرد صفّین درباره فرزند خود حسن (علیه السلام)
- خطبه ۱۹۹: خطبه زمانیکه یارانش درباره حکمیت با او دچار اختلاف شدند
- خطبه ۲۰۰: خطبه زمانی که در بصره به عیادت علاء بن زیاد حارثی رفت
- خطبه ۲۰۱: خطبه وقتی از او درباره احادیث دروغ و اخبار ضد و نقیض پرسیدند
- خطبه ۲۰۲: خطبه در قدرت خداوند و خلقت زمین
- خطبه ۲۰۳: خطبه در تحریک یاران خود به جهاد با شامیان
- خطبه ۲۰۴: خطبه در تمجید خداوند
- خطبه ۲۰۵: خطبه در وصف پیامبر و عالمان، و اندرز مردم
- خطبه ۲۰۶: خطبه از دعاهای آن حضرت
- خطبه ۲۰۷: خطبه در صفّین بیان فرمود
- خطبه ۲۰۸: خطبه در شکایت از قریش
- خطبه ۲۰۹: خطبه در جمل وقتی از کنار کشته طلحه و عبدالرّحمن بن عتّاب عبور کرد
- خطبه ۲۱۰: خطبه در وصف سالکان
- خطبه ۲۱۱: خطبه در ترغیب یارانش به جهاد
- خطبه ۲۱۲: خطبه بعد از تلاوت آیه «الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر»
- خطبه ۲۱۳: خطبه به وقت تلاوت آیه «رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله»
- خطبه ۲۱۴: خطبه به هنگام تلاوت آیه «یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم»
- خطبه ۲۱۵: خطبه در بیزاری از ظلم
- خطبه ۲۱۶: خطبه در طلب فراوانی روزی
- خطبه ۲۱۷: خطبه در گریز از دنیا
- خطبه ۲۱۸: خطبه در وصف عاشقان خدا
- خطبه ۲۱۹: خطبه درباره یکی از حاکمان
- خطبه ۲۲۰: خطبه در توصیف بیعت مردم با آن جناب بر خلافت
- خطبه ۲۲۱: خطبه درباره تقوا و کوشش در عمل
- خطبه ۲۲۲: خطبه در ذیقار به وقت حرکت به بصره
- خطبه ۲۲۳: خطبه به عبدالله بن زمعه که از شیعیان بود
- خطبه ۲۲۴: خطبه در فضل اهلبیت و نکوهش زمانه خود
- خطبه ۲۲۵: خطبه در بیان علت اختلاف ظاهر و باطن مردم
- خطبه ۲۲۶: خطبه به وقت غسل و تجهیز رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
- خطبه ۲۲۷: خطبه در حمد و ستایش پیامبر و عجایب آفرینش
- خطبه ۲۲۸: خطبه در توحید حق
- خطبه ۲۲۹: خطبه در بیان پیشامدهای ناگوار
- خطبه ۲۳۰: خطبه در سفارش به تقوا و یاد مرگ
- خطبه ۲۳۱: خطبه درباره ایمان و هجرت
- خطبه ۲۳۲: خطبه در ستایش الهی و سفارش به تقوا
- خطبه ۲۳۳: خطبه باز هم در ستایش الهی و سفارش به تقوا
- خطبه ۲۳۴: خطبه به نام قاصعه در مذمّت ابلیس ملعون
- خطبه ۲۳۵: خطبه به عبداللّه بن عباس در زمانی که عثمان در محاصره بود
- خطبه ۲۳۶: خطبه در بیان وضع خود پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ملحق شدن به آن حضرت
- خطبه ۲۳۷: خطبه در تشویق به عمل
- خطبه ۲۳۸: خطبه درباره حکمین و سرزنش اهل شام
- خطبه ۲۳۹: خطبه در رابطه با فضائل آل محمّد (علیهم السلام)
- خطبه ۲۴۰: در رابطه با فضائل آل محمد(ع)
- خطبه 241: در رابطه با تشویق برای جهاد
نامهها[ویرایش]
- نامه ۱, نامهای از آن علی به مردم کوفه هنگام حرکتش از مدینه به بصره.
- نامه ۲, نامهای از آن علی پس از فتح بصره به مردم کوفه نوشتهاست.
- نامه ۳, نامهای از آن علی به قاضی اش شریح بن الحارث
- نامه ۴, نامهای از آن علی به یکی از فرماندهان سپاهش
- نامه ۵, نامهای از آن علی به اشعث بن قیس، عامل خود در آذربایجان نوشتهاست.
- نامه ۶, نامهای از آن علی به معاویه
- نامه ۷: نامهای دیگر از علی به معاویه
- نامه ۸: نامهای از علی به جریر بن عبد الله البجلی هنگامی که او را نزد معاویه فرستاده بود
- نامه ۹: از نامه علی به معاویه
- نامه ۱۰: از نامه علی به معاویه
- نامه ۱۱: سفارشی از علی هنگامی که سپاهی بر سر دشمن میفرستاد
- نامه ۱۲: سفارشی از علی به معقل بن قیس الریاحی فرمود، آنگاه که او را به سه هزار سپاهی بر مقدمه به شام میفرستاد
- نامه ۱۳: از نامه علی به دو تن از امیران لشکرش
- نامه ۱۴: سفارشی از علی به سپاهش پیش از دیدار با دشمن در صفین
- نامه ۱۵: هنگامی که علی به عزم جنگ، با دشمن روبرو میشد چنین میفرمود
- نامه ۱۶: هنگام جنگ به یاران خود میفرمود
- نامه ۱۷: از نامه علی در پاسخ نامه معاویه
- نامه ۱۸: از نامه علی به ابنعباس، عامل او در بصره
- نامه ۱۹: نامهای از علی به یکی از عاملانش
- نامه ۲۰: از نامه علی این نامه را به زیاد بن ابیه
- ...
- نامه ۷۹
اشخاص در نهجالبلاغه[ویرایش]
عیسی[ویرایش]
در نهجالبلاغه عیسی بن مریم پیامبر مسیحیان با ویژگی ساده زیستی، قناعت و دنیاگریزی یاد شده است. در خطبه ۱۵۹ نهج البلاغه مسیح این گونه توصیف شده است:[۱۲][۱۳]
«و اگر میخواهی درباره عیسی علیه السّلام بگو که سنگ را بالش سر قرار میداد، و جامه زبر و خشن میپوشید، و غذای غیرلذیذ میخورد. نان خورشش گرسنگی، و چراغ شب تارش ماه، و سرپناهش در زمستان مشرق و مغرب زمین، و میوه و سبزی اش گیاهی بود که زمین برای چهارپایان می رویانید. نه زنی داشت که او را فریفته خود کند، نه فرزندی که او را به غصّه بنشاند، نه ثروتی که او را از آخرت بازدارد، و نه طمعی که او را به خواری اندازد. مرکب او دو پایش، و خدمتکارش دو دستش بود.»
موسی[ویرایش]
در نهجالبلاغه از موسی بن عمران چندین بار یاد شده است. در خطبهای، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال میآورد و در خطبهای دیگر از موسی به عنوان مقتدای انسان ها یاد می کند.
- خطبه ۴
در خطبه چهارم این کتاب، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال میآورد: «آن که از پیروی من بازماند عقل از سرش پریده است. از زمانی که حق را به من نمایاندند در آن تردید ننمودم. (پس وحشتم از خودم نیست، چنانکه) موسی بر خودش نترسید، وحشتش از پیروزی جهّال و حکومتهای گمراه بود. امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطلیم (ما حقّیم و شما باطل). کسی که اطمینان به وجود آب دارد تشنه نمیماند.»[۱۴]
- خطبه ۱۵۹
در این خطبه علی بن ابی طالب پس از ستایش پیامبر اسلام و بیان الگو بودن وی، میگوید: «اگر بخواهی شخص دومی را مقتدا قرار دهی این است موسی کلیم اللّه ـ که درود خدا بر او ـ آنجا که گفت: «پروردگارا، به آنچه به من از خیر عطا کنی نیازمندم.» به خدا سوگند چیزی جز نانی که تناول کند از خدا نخواست، زیرا مدتی بر اثر نداری گیاه زمین میخورد، تا جایی که سبزی گیاه به خاطر لاغری و کمی گوشت در بدنش از پرده نازک شکمش نمایان بود.»[۱۵]
- خطبه ۱۸۱
در این خطبه این موضوع که موسی با خدا (مستقیم) سخن میگفت، یادآوری شده است.[۱۶]
- خطبه ۲۳۴
در این خطبه، علی بن ابی طالب از سادگی و فروتنی موسی در مقابل فرعون میگوید: «موسی بن عمران همراه برادرش هارون ـ درود خدا بر آنان ـ وارد بر فرعون شدند در حالی که تن پوشی از پشم به تن داشتند، و هر یک را عصایی در دست بود.»[۱۷]
- گزیده سخنان مشکل شماره ۳۱۷
این سخن درباره مکالمه علی بن ابی طالب و برخی مردم یهود است که به وی گفتند: شما مسلمانان هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید که در بارهاش دچار اختلاف شدید. و نخستین امام شیعیان به یهودیان گفت: ما نسبت به آنچه از او رسیده بود اختلاف کردیم نه درباره شخص او، ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: برای ما از بت خدایی قرار داده چنانکه اینان را خدایانی است، موسی گفت: شما مردمی نفهم هستید.»[۱۸]
طلحه و زبیر[ویرایش]
طلحه پسر عبیدالله از صحابی پیامبر اسلام است. در نهج البلاغه دربارهٔ وی اشاراتی شده است.
- خطبه ۴
بعد از کشته شدن طلحه و زبیر در جنگ جمل علی بن ابی طالب این خطبه را ایراد کرد:
«در عرصه تاریکیها به کمک ما هدایت یافتید، و به اوج برتری رسیدید، و از شب تاریک درآمدید. گران باد گوشی که ندای نصیحت را نشنود، و آن که آوای بلند گوشش را کر نموده چگونه صدای ملایم مرا بشنود؟! آرام باد قلبی که از خوف خدا از ضربان بازنمیایستد. پیوسته در انتظار عواقب عهدشکنی شما بودم، و علامت فریب خوردگان را در چهره شما میدیدیم. چشم پوشیم از شما به خاطر پنهان بودنتان زیر لباس دین بود، در حالی که نور قلبم مرا از پنهان شما خبر میداد. کنار مسیر گمراه کننده ایستادم تا شما را به راه حق آرم، آن زمان که جمع میشدید و راهنما نداشتید، و برای آب هدایت چاه میکندید و به آب نمیرسیدید.»
- خطبه ۳۱
در این خطبه قبل از جنگ جمل هنگامی که عبدالله بن عباس را نزد زبیر فرستاد تا او را به نظم و اطاعت حضرت بازگرداند، به وی سفارش کرد: «با طلحه ملاقات مکن، زیرا او را همچون گاوی بینی که شاخش را روی گوشش کج کرده، بر مرکب چموش سوار میشود و میگوید رام است.
- خطبه ۱۳۷
در خطبه ۱۳۷ علی بن ابی طالب دربارهٔ طلحه و زبیر میگوید: «به خدا قسم نتوانستند گناهی را به من نسبت دهند، و بین من و خودشان انصاف ندادند، اینان حقّی را میخواهند که خود ترک کردند، و خونی را میطلبند که خود ریختند. اگر در ریختن آن خون همدستشان بودم آنان نیز نصیب داشتند، و اگر من در کار نبودم و کار دست خودشان بود پس باید از خودشان خونخواهی کنند، و نخستین عدل آنان در حکم این است که علیه خود حکم کنند. قطعاً مرا در کار خود بصیرت است، مسئلهای را بر کسی مشتبه نکرده و هیچ امری هم بر من مشتبه نیست. اینان همان قوم ستمکارند که در میانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاریک است؛ و قطعاً حق روشن است، و باطل از ریشه برطرف شده، و زبانش از تحریک بریده. به خدا قسم برای آنان حوضی را پر خواهم کرد که آب آن را خودم خواهم کشید، آنان از آن حوض سیراب بیرون نشوند، و جای دیگر هم آب نخواهند خورد.»
همچنین در ادامه در این خطبه آمده است:
«برای بیعت بامن مانند شترهای مادهای که به جانب بچههای خود روند روی آوردید، فریاد میزدید: بیعت بیعت. دستم را بستم باز کردید، دستم را عقب بردم کشیدید. خدایا، طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند و بر من ستم روا داشتند، و بیعتم را شکستند، و مردم را بر من شوراندند. پس آنچه را ایشان بستهاند بگشا، و آنچه را تابیدهاند محکم مکن، و برای آنان در آنچه آرزو کردند و به اجرا گذاشتند بدی ارائه کن. من پیش از جنگ توبه آنان را خواستم، و پیش از حادثه انتظار بازگشتشان را کشیدم، ولی آنان نعمت را خوار شمردند، و عافیت را رد کردند.»
- خطبه ۱۴۸
طلحه و زبیر هر یک حکومت را برای خود امید داشت، و به سوی خود میگرداند نه دوست خویش، آن دو نفر به سوی خدا نه به ریسمان محکمی چنگ میزنند، و نه به وسیلهای به او تقرّب میجویند، هر یک نسبت به دوستش کینهای در دل دارد، و به همین زودی پرده از این حقیقت برداشته میشود. به خدا قسم اگر به آنچه بخواهند برسند این جان آن را نابود میکند، و آن این را از میان برمیدارد. گروه ستمگر به پا خاستهاند، دراین میان جمعیتی که به حساب حق کار میکنند کجایند؟ در حالی که راههای دین بر آنها روشن است، و پیش از این وقوع این حادثه را به آنان خبر دادهاند. برای هر ضلالتی سببی است، و هر عهدشکنی را شبههای است. سوگند به خدا من مانند کسی نیستم که صدای بر سر و سینه کوبیدن و فریاد خبردهنده مرگ را بشنود و دیده گریان را مشاهده نماید و از آن عبرت نگیرد.
- خطبه ۱۷۱
از این خطبه است دربارهٔ اصحاب جمل: به سوی جنگ بیرون شدند در حالی که حرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را همچون کنیزی که برای فروش میبرند به دنبال خود کشاندند و او را با خود به سوی بصره روان ساختند، طلحه و زبیر زنان خود را در خانه نشاندند و همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را در برابر تماشای خود و دیگران گذاشتند، آن هم در میان لشکری که مردی از آنان نبود.
عمرو عاص[ویرایش]
عمر و عاص وزیر معاویة بن ابیسفیان بود و در سیاست و تصمیم گیری ها به وی کمک می کرد. وی در نهج البلاغه در خطبه های مختلف مورد نکوهش علی بن ابی طالب قرار گرفته است.
- نامه به عمرو عاص
علی بن ابی طالب در نامه ای به وی مینویسد: «تو دینت را تابع دنیای کسی نمودی که گمراهیاش معلوم، و پرده حیایش دریده شده، شخص بزرگوار را در مجلس خود بد می گوید، و عاقل را با آمیزش خود نادان می نماید. قدم به جای قدمش گذاشتی، و بخشش او را درخواست نمودی، همچون سگی که به دنبال شیر رود.»[۱۹]
- خطبه ۲۶
در این خطبه آمده است که عمر و عاص با معاویه بیعت نکرد مگر آنکه شرط کرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد.[۲۰]
- خطبه ۶۸
در این خطبه علی بن ابی طالب از شایستگی هاشم بن عتبه برای فرمانداری مصر می گوید و بر این نکته اشاره دارد که اگر هاشم بن عتبه حکمران مصر شود فرصتی برای عمر وعاص و لشکریانش باقی نمیماند.[۲۱]
- خطبه ۸۴
«شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده، و عمر بیهوده میگذرانم حرفی از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان از انتشار داد، مردم آگاه باشید بدترین گفتار دروغ است. عمرو عاص سخن میگوید، پس دروغ میبندد، وعده میدهد و خلاف آن مرتکب میشود، در خواست میکند و اصرار میورزد، اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل میورزد، به پیمان خیانت میکند، و پیوند خویشاوندی را قطع مینماید، پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی بی مانند است تا آنجا که دستها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشیرها، بزرگترین نیرنگ او این است که عورت خویش آشکار کرده، فرار نماید. آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد، ولی عمرو عاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوهای تسلیم او کند.»[۲۲]
- خطبه ۱۲۷
در این خطبه علی بن ابی طالب از حکمیت و علل پذیرش آن سخن می گوید. «اگر به آن دو نفر (ابو موسی و عمرو عاص) رأی به داوری داده شد، تنها برای این بود که آنچه را قرآن زنده کرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بمیرانند، زنده کردن قرآن این است که دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمایند، و میراندن، از بین بردن پراکندگی و جدایی است، پس اگر قرآن ما را به سوی آنان بکشاند آنان را پیروی میکنیم، و اگر آنان را به سوی ما سوق داد باید اطاعت کنند. پدر مباد شما را من شری براه نیانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفریفته، و چیزی را بر شما مشتبه نساختهام، همانا رأی مردم شما بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی که آن را به خوبی میدیدند، چون ستمگری با هوا پرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانهشان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پای بند نماندند.»[۲۳]
- خطبه ۱۷۷
علی بن ابی طالب در این خطبه از خیانت حکمین پس از نبرد صفین صحبت می کند. «رأی جمعیت شما در صفین یکی شد که دو مرد را به داوری برگزینند (ابو موسی اشعری، عمرو عاص) و از آن دو پیمان گرفتیم که در برابر قرآن تسلیم باشند، و از آن تجاوز نکنند و زبان آن دو با قرآن و قلبهایشان پیرو کتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روی گردان شدند، حق را آشکارا میدیدند و ترک گفتند، که جور و ستم، خواسته دلشان، و کجی و انحراف در روش فکریشان بود. در صورتی که پیش از صدور رأی زشت و حکم جائرانه، با آنها شرط کرده بودیم که به عدل حکم کرده و به حق عمل کنند. ما به حقانیت خود ایمان داریم در حالی که آن دو از راه حق بیرون رفتند و حکمی بر خلاف حکم خدا صادر کردند.»[۲۴]
- خطبه ۱۸۰
در این خطبه علی بن ابی طالب پس از نکوهش مردم کوفه و شکوه از آنان در انتهای خطبه می گوید «سوگند به خدا چه نادان مردمی که رهبر آنان معاویه و آموزگارشان پسر نابغه (عمر و عاص) باشد.»در این خطبه مردم کوفه بسیار مورد نکوهش قرار گرفته اند و به سستی آنان در جنگ و به بدعهدی و بی وفایی آنان اشاره شده [۲۵]
- خطبه ۲۳۸
این خطبه در خصوص حکمیت است «آگاه باشید که شامیان در انتخاب حکم، نزدیکترین فردی را که دوست داشتند برگزیدند، و شما فردی را که از همه به ناخشنودی نزدیکتر بود انتخاب کردید، همانا سر و کار شما با عبد اللّه پسر قیس است که میگفت: «جنگ فتنه است بند کمانها را ببرید و شمشیرها را در نیام کنید» اگر راست میگفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شرکت کرده و اگر دروغ میگفت پس متّهم است. برای داوری. عبد اللّه بن عباس را رو در روی عمر و عاص قرار دهید، و از فرصت مناسب استفاده کنید، و مرزهای دور دست کشور اسلامی را در دست خود نگه دارید، آیا نمیبینید که شهرهای شما میدان نبرد شده و خانههای شما هدف تیرهای دشمنان قرار گرفته است.»[۲۶]
عثمان[ویرایش]
عثمان بن عفان خلیفه سوم اهل سنت میباشد. در نهجالبلاغه در رابطه با او مطالبی آمدهاست که در این نوشتار به آن اشاره شدهاست. اسراف، پارتی بازی خویشاوندی و شکم پرستی از مواردی است که در نهج البلاغه به عثمان نسبت داده شدهاست. دلیل به قتل رسیدن عثمان و خونخواهی دیگران برای او و همچنین گلایه و انتقاد مسلمانان از عثمان در نزد علی از دیگر مواردی است که در نهج البلاغه در رابطه با عثمان ذکر شدهاست.[۲۷]
- خطبه ۱۵
این خطبه در رابطه با برگرداندن املاک بیت المال است که عثمان با تمایل خودش به دیگران بخشیده بود. در این خطبه آمده است: «به خدا قسم اگر آن املاک را بیابم به مسلمین برمی گردانم گرچه مهریه زنان شده باشد، یا با آن کنیزها خریده باشند.»[۲۸]
- خطبه ۳ (شقشقیه)
علی بن ابی طالب در این خطبه از اسراف و حیف و میل بیت المال توسط عثمان و گروهی از بنی امیه سخن به میان میآورد. امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت در خطبه شقشقیه در رابطه با عثمان میگوید :
تا سومی (عثمان بن عفان) به حکومت رسید که برنامهای جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری که گیاه تازه بهار را با ولع میخورد به غارت بیت المال دست زدند، در نتیجه این اوضاع رشته اش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگی سرنگونش نمود.[۲۹]
- خطبه ۲۲
در خطبه ۲۲ علی بن ابی طالب به شناسایی ناکثین (اصحاب جمل) میپردازد. در جنگ جمل نخست طلحه و زبیر در مدینه با علی بیعت کردند و بعد از مدت اندکی بیعت خود را شکستند و به سوی مکه روانه شدند، در آنجا پس از دیدار عایشه همسر پیامبر اسلام، مردم را به خونخواهی عثمان تحریک نمودند و با حدود ۳۰۰۰ نفر به سمت بصره حرکت نمودند. علی بن ابی طالب در رابطه با خونخواهی عثمان در این خطبه آوردهاست:
آنها خونی را میجویند که خود ریختهاند. اگر در این خونریزی همکارشان بودم پس خودشان هم از این خونریزی نصیب دارند، و اگر بدون دخالت داشتن من خود عهده دار آن بودند عقوبتی جز بر آنان نیست، و بزرگترین دلیلشان به ضرر خود آنهاست. از پستانی که خشک شده شیر میخواهند.[۳۰][۳۱]
- خطبه ۳۰
این خطبه در رابطه با قتل عثمان بن عفان میباشد. در این خطبه نهجالبلاغه در خصوص اسراف عثمان و یاری کردن و یا یاری نکردن او در قتل عثمان سخن آمدهاست:
اگر به کشتن عثمان امر کرده بودم قاتلش بودم، و اگر نهی کرده بودم یارش بودم. البته کسی که او را یاری داد نمیتواند بگوید من از کسی که او را یاری نداد بهترم. و آن که او را یاری نداد نمیتواند بگوید آن که یاریش کرد از من برتر است. من وضعش را در چند جمله برای شما خلاصه میکنم: او به جور و اسراف حکومت راند، و شما هم بیش از حد بیتابی کردید. برای خدا حکم حقّی است درباره او که جور و اسراف داشت، و برای شما که خارج از حد عمل کردید.[۳۲]
- خطبه ۷۳
این خطبه درباره خلافت بر مسلمین است. این سخنان را هنگامی ایراد کرد که شورای خلافت قصد بیعت با عثمان را کرد. در این خطبه آمده است: «شما می دانید که من به حکومت از دیگران شایسته ترم، و به خدا قسم آن را رها میکنم تا وقتی که امور مسلمین سالم بماند، و ستمی در برنامه امت جز بر من روی ندهد رها میکنم به امید پاداش و فضل آن، و اِعراض از زر و زیور دنیا که شما نسبت به آن دچار رقابت شدهاید.»[۳۳]
- خطبه ۱۳۵
وقتی بین علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان مشاجرهای درگرفت، مغیرة بن اخنس به عثمان گفت: «من در برابر او برای دفاع از تو کافی هستم.» علی بن ابی طالب نیز پاسخ داد: «ای فرزند طرد شده نسل بریده، و فرزند درختی که ریشه و شاخه ندارد، تو خود را هماورد من می دانی؟ سوگند به خدا که خداوند عزیز نکرده آن را که تو یارش باشی، و برپا نمیایستد آن که تو او را به پا داری. از این مجلس بیرون شو، خدا خیر را از تو دور کند،»[۳۴]
- خطبه ۱۶۴
در خطبه ۱۶۴ به هنگامی که مردم نزد علی بن ابی طالب آمدند و از رفتار و اعمال عثمان بن عفان شکایت کردند و درخواست داشتند از طرف آنان با عثمان وارد گفتگو شود و بخواهد که رضایت مردم را جلب کند. پس علی بن ابی طالب نزد عثمان رفت و به او گفت:
مردم به دنبال من هستند، و مرا بین خود و تو واسطه قرار دادهاند، به خدا قسم نمیدانم با تو چه بگویم؟ چیزی را نمیدانم که تو از آن بی خبر باشی، و به چیزی که ندانی تو را دلالت نمیکنم، تو میدانی آنچه را ما میدانیم، به چیزی سبقت نگرفتهایم که تو را به آن آگاهی دهیم، در پنهان به کاری نپرداختهایم که آن را به تو برسانیم، آنچه ما دیدهایم تو هم دیدهای، و آنچه ما شنیدهایم تو هم شنیدهای، و با رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله مصاحبت داشتی چنانکه ما مصاحبت داشتیم. پسر ابوقحافه (ابابکر) و پسر خطّاب (عمر) از تو به عمل به حق سزاوارتر نبودند، تو به رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله از نظر خویشاوندی از آن دو نزدیک تری، و از دامادی او به جایی رسیدی که آن دو نفر نرسیدند. پس خدا را در حفظ جانت، که سوگند به خدا کور نیستی تا بینایت کنند، و جاهل نیستی تا دانایت نمایند، راهها آشکار است، و نشانههای دین برپاست.[۳۵]
- خطبه ۱۶۷
این خطبه بعد از خلافت علی بن ابی طالب ایراد شده است. پس از این که مردم با علی بن ابی طالب بیعت کردند به وی گفتند چه خوب بود اگر آنان را که در کشتن عثمان شرکت داشتند کیفر میدادی. و وی پاسخ آنان را در این خطبه داد.[۳۶]
- خطبه ۱۷۳
این خطبه درباره طلحه بن عبیدالله و قتل عثمان است.[۳۷]
- خطبه ۲۳۵
عبداللّه بن عباس در زمانی که عثمان در محاصره بود نامهای از جانب او به محضر علی بن ابی طالب آورد مبنی بر این که وی از مدینه خارج شود و به زمین خود در ینبع برود تا هیاهوی مردم برای پیشنهاد خلافت به حضرت آرام گردد، این برای بار دوم بود که از علی بن ابی طالب چنین درخواستی داشت، نخستین امام شیعیان در پاسخ عثمان آورد: «عثمان خواستهای جز این ندارد که مرا به مانند شتر آبکش با دلْو قرار دهد، بیایم و بروم، پیش از این فرستاد که از مدینه بیرون روم، دوباره فرستاد که بازگردم، الان هم فرستاده که خارج شوم! به خدا قسم به اندازهای از او دفاع کردم که ترسیدم آلوده به گناه شده باشم.»[۳۸]
- خطبه ۲۴۰
در سال ۳۳۵ قمری زمانی که عثمان را محاصره کردند، ابن عباس را فرستاد تا به علی خبر دهد تا در مدینه نباشد و به باغات ینبع (محلی در اطراف مدینه) برود، که مردم به نام او شعار ندهند و نام او را برای خلافت کمتر برند، علی بن ابی طالب نیز رفت. وقتی عثمان نیاز شدید به یاری پیدا کرد دوباره پیغام داد و علی به مدینه برگشت. این بار دوباره ابن عباس را فرستاد که علی از مدینه خارج شود.
علی بن ابی طالب در این هنگام به ابن عباس خطاب کرد: ای پسر عباس، عثمان جز این نمیخواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آنقدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.[۳۹]
- نامه ۱
این نامه به مردم کوفه و در خصوص آگاه کردن آن مردم از وضع عثمان است. در بخشی از نامه آمده است «... شما را از وضع عثمان آگاه میکنم چنانکه شنیدنش چون دیدنش باشد: مردم از او (عثمان) عیب جویی کردند، و من فردی از مهاجران بودم که اکثراً از او میخواستم رضای مردم را جلب کند و کمتر در پی سرزنشش بودم. سبک ترین برنامه طلحه و زبیر درباره او تندروی، و نرم ترین کارشان فشار آوردن به او بود، عایشه هم به ناگهان در حق او خشم گرفت، آن گاه عدهای برکشتن وی مهیّا شدند و او را کشتند، و مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه از روی میل و اختیار با من بیعت کردند ...»[۴۰][۴۱]
- نامه ۶
این نامه به معاویه نوشته شده است. در نامه آمده است: «آن مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و مقررات با من بیعت کردند، حاضر را حقّی نیست که غیر را اختیار کند، و غایب را نمیرسد که آن را قبول نکند. شورا برای مهاجرین و انصار است. اگر بر مردی در خلافت اجتماع کردند و او را پیشوا نامیدند خداوند به آن راضی است، بنابراین اگر کسی از فرمان اهل شورا با انکار و بدعت بیرون رود او را به آن برمی گردانند، و اگر فرمان آنان را نپذیرد با او به خاطر پیروی از غیر راه اهل ایمان میجنگند، و خداوند بر گردن او نهد آن را که خود بر عهده گرفته (یعنی عذاب دوزخ را). به جان خودم سوگند ای معاویه، اگر با دیده عقل نظر کنی نه از روی هوا و هوس، خواهی یافت که من از همه مردم از خون عثمان مبرّاترم، و خواهی دانست که از آن گوشه گرفتم، مگر آنکه مرا متّهم کنی، پس هر اتهامی که به نظرت میرسد وارد آر.»[۴۲][۴۳]
- نامه ۱۰
در این نامه معاویه از امام اول شیعیان میخواهد تا قاتلان عثمان را به وی تحویل دهد. علی بن ابی طالب در پاسخ آورد: «در این مسئله فکر کردم دیدم مرا میسّر نیست آنان را به سوی تو یا غیر تو فرستم. به جان خودم سوگند اگر از گمراهی و اختلاف دست برنداری، به همین زودی آنان را خواهی شناخت که به دنبال تو برآیند، و از این دنبال کردنشان در بیابان و دریا و کوه و دشت تو را به زحمت بیندازند، و این دنبال کردنی است که تو را ناراحت و آزرده کند، و زیارتی که دیدارش تو را شاد ننماید. سلام بر آن که اهل اسلام است.»[۴۴][۴۵]
عمر[ویرایش]
عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت میباشد. در نهجالبلاغه در رابطه با او مطالبی آمدهاست که در این نوشتار به آن اشاره شدهاست. پیش از جنگ اسلام با ایران و روم، علی بن ابی طالب طرف مشورت با عمر بن خطاب قرار میگیرد. علی بن ابی طالب در خطبه شقشقیه از عمر بن خطاب در خصوص ماجرای خلافت شکوه میکند و از او با صفات خشن، سختگیر و پوزش طلب یاد میکند.[۴۶]
- نقد عمر
- خطبه شقشقیه (خطبه ۳)
علی بن ابی طالب در این خطبه از عمر بن خطاب در خصوص ماجرای خلافت شکوه میکند. و در رابطه با او میگوید:
سرانجام اولی (ابابکر) حکومت را به دست کسی سپرد که مجموعهای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش طلبی بود. و در ادامه اضافه میکند: سوگند به خدا مردم در حکومت دومی (عمر بن خطاب)، در ناراحتی و رنج مهمی گرفتار آمده بودند و دچار دوروییها و اعتراضها شدند و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور، چارهای جز شکیبایی نداشتم. تا آن که روزگار عمر هم سپری شد. سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان میباشم پناه بر خدا از این شورا.[۴۷]
- خطبه ۱۳۴
خطبه ۱۳۴ در رابطه با راهنماییهای علی بن ابی طالب به عمر بن خطاب است. این رهنمودها در خصوص جنگ مسلمانان با سپاه روم است.[۴۸]
- خطبه ۱۴۶
این خطبه در رابطه با راهنماییهای علی بن ابی طالب به عمر بن خطاب است. این رهنمودها در خصوص جنگ مسلمانان با سپاه ایرانیان است.[۴۹]
- ابهام در تعریف عمر
- خطبه ۲۲۸
در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه علی ابن ابی طالب از یکی از صحابه و یاران خود تعریف و تمجید کرده و صفاتی نیکو در وصف او به زبان میآورد. در این خطبه نام مستقیم عمر ذکر نشده و اصطلاح فلان آورده شدهاست. برخی از مفسرین و محققین همانند دکتر علی شریعتی و مفسرین اهل سنت مثل ابن ابی حدید این خطبه را درباره عمر بن خطاب می داند اما گروهی دیگر به ویژه شیعیان این خطبه را در ستایش عمر نمیدانند.[۵۰][۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵]
ابوبکر[ویرایش]
در نهج البلاغه در خطبههای ۳ و ۱۶۴ به ابوبکر بن ابی قحافه نخستین خلیفه اهل سنت اشاره شده است.
- خطبه ۳
در خطبه شقشقیه علی بن ابی طالب از ابوبکر بن ابی قحافه شکوه میکند و اشاره میکند که جامه خلافت نمیبایست بر تن او پوشیده میشد. در ادامه این خطبه اشاره میشود که ابوبکر خلافت را پیش از مرگش به عمر بن خطاب سپرد. در این خطبه علی بن ابیطالب میگوید شگفتا ابوبکر در دوران زندگی خود از مردم میخواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ خلافت را به عقد دیگری در آورد. بعد از آن علی میگوید هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهرهمند شدند.[۵۶][۵۷]
- خطبه ۱۶۴
در خطبه ۱۶۴ که در آن علی بن ابوطالب، عثمان بن عفان را اندرز میدهد در قسمتی از خطبه اشاره میکند که عمر بن خطاب و ابوبکر بن ابی قحافه از عثمان در عمل به حق برتر نبودند.[۵۸][۵۹]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ [۱] اسلام پدیا - معرفی نهج البلاغه
- ↑ عبدالکریم تاراس چرنینکو پایگاه تخصصی نهج البلاغه
- ↑ الغدیر
- ↑ استناد نهجالبلاغه
- ↑ قانون
- ↑ الغارات
- ↑ Muqaddimah
- ↑ جاحظ در کتاب البیان والتبیین ج۱ ص ۴۷
- ↑ مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه قابل دسترسی در اینجا
- ↑ مرتضی مطهری، حکمتها و اندرزها قابل دسترسی در اینجا
- ↑ «اظهارات و خاطرات آیتالله حاج شیخ حسین لنکرانی درباره بابیگری و بهاییگری». مجله مطالعات تاریخی، تابستان 1386 - شماره 17.
- ↑ و اگر میخواهی درباره عیسی علیه السّلام بگو که سنگ را نهجالبلاغه ترجمه حسین انصاریان
- ↑ ادیان و مذاهب
- ↑ ... (پس وحشتم از خودم نیست، چنانکه) موسی ... حسین انصاریان ترجمه نهج البلاغه
- ↑ و اگر بخواهی شخص دومی را مقتدا قرار دهی این است موسی کلیم اللّه ـ که درود خدا بر او حسین انصاریان ترجمه نهج البلاغه
- ↑ خداوندی که با موسی سخن گفت، و از آیات عظیمه اش به او نمایاند حسین انصاریان ترجمه نهج البلاغه
- ↑ موسی بن عمران همراه برادرش هارون حسین انصاریان ترجمه نهج البلاغه
- ↑ بعضی از یهود گفتند حسین انصاریان ترجمه نهج البلاغه
- ↑ از نامه های آن حضرت به عمرو عاص erfan.ir
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۲۶
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۶۸
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۸۴
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۱۲۷
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۱۷۷
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۱۸۰
- ↑ بلاغه دات نت خطبه ۲۳۸
- ↑ خطبه شقشقیه، خطبه ۲۲، خطبه ۳۰ و خطبه ۱۶۳ نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ فیما رَدَّهُ عَلَی الْمُسْلِمینَ مِنْ قَطائِع ِ عُثْمانَ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ خطبه شقشقیه، نهج البلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ خطبه ۲۲، نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ زسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام
- ↑ خطبه ۳۰، نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ لَمّا عَزَمُوا عَلی بَیْعَةِ عُثْمانَ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ وَ قَدْ وَقَعَتْ مُشاجَرَةٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عُثْمانَ، فَقالَ الْمُغیرَةُ بْنُ الاَْخْنَسِ لِعُثْمانَ: اَنَا ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ خطبه ۱۶۳، نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ بَعْدَ ما بُویِـعَ بِالْخِلافَةِ، وَ قَدْ قالَ لَهُ قَوْمٌ مِنَ الصَّحابَةِ: لَوْ عاقَبْتَ قَوْماً مِمَّنْ اَجْلَبَ عَلی عُثْمانَ؟ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ فی مَعْنی طَلْحَةَ بْنِ عُبَیْدِاللّهِ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ قالَهُ لِعَبْدِاللّهِ بْنِ عَبّاس وَ قَدْ جاءَهُ بِرِسالَة مِنْ عُثْمانَ وَ هُوَ مَحْصُورٌ یَسْأَلُهُ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ [۲] برگرفته از ترجمه نهج البلاغه، مکارم شیرازی،
- ↑ اِلی اَهْلِ الْکُوفَةِ عِنْدَ مَسیرِهِ مِنَ الْمَدینَةِ اِلَی الْبَصْرَةِ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ وَ اَرْفَقُ حِدائِهِمَا الْعَنیفُ، وَ کانَ مِنْ عائِشَةَ فیهِ فَلْتَةُ غَضَب، فَاُتیحَ
- ↑ اِلی مُعاوِیَةَ اِنَّهُ بایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذینَ بایَعُوا اَبابَکْر وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ، ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ خارِجٌ بِطَعْن اَوْ بِدْعَة رَدُّوهُ اِلی ما خَرَجَ مِنْهُ، فَاِنْ اَبی قاتَلُوهُ عَلَی ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ وَ کَیْفَ اَنْتَ صانِعٌ اِذا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلابیبُ ما اَنْتَ فیهِ؟ ترجمه استاد حسین انصاریان
- ↑ تَرَکْتُمُوهُ طائِعینَ، وَ دَخَلْتُمْ فیهِ مُکْرَهینَ.
- ↑ خطبه ۱۳۴، خطبه ۱۴۶ و خطبه شقشقیه نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ خطبه شقشقیه، نرمافزار نهج البلاغه، مرکز تحقیقات امام علی www.imamali.ir
- ↑ خطبه ۱۳۴، نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ خطبه ۱۴۶، نهجالبلاغه، وبگاه استاد حسین انصاریان
- ↑ .valiasr-aj.com
- ↑ http://moudeomam.com
- ↑ http://makarem.ir
- ↑ .pasokhgoo.ir
- ↑ fatimalib.com
- ↑ شیعه علوی و شیعه صفوی نوشته دکتر علی شریعتی
- ↑ ibna.ir
- ↑ نوشتار خطبه شقشقیه در ویکیپدیای فارسی
- ↑ وبگاه سرای باقی
- ↑ وبگاه آسمانیان
منابع[ویرایش]
- مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰
- حسنزاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، نشر قیام قم، ۱۳۸۱
- شهیدی، سید جعفر، علی در نهجالبلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰
- دشتی، محمد، روات و محدثین نهجالبلاغه، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، ۱۳۷۸
- استناد نهجالبلاغه، تالیف امتیاز علی خان عرشی، ترجمه: آیتاللهزاده شیرازی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، موسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۴
- الغارات، ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی اصفهانی، با مقدمه و حواشی و تعلیقات میرجلالالدین حسینی اُرموی (محدّث)، سلسله انتشارات انجمن آثار ملّی
- الغارات، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال (ابن هلال ثقفی)، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۱
- قانون، ابوعبدالله محمد بن مسلم قضاعی معروف به قاضی قضاعی، ترجمه: فیروز حریرچی، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۲
پیوند به بیرون[ویرایش]
متن مربوطه در ویکینبشته: نهجالبلاغه |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به نهجالبلاغه در ویکیگفتاورد موجود است. |
- پایگاه تخصصی نهج البلاغه
- برخی چاپها و شروح نهج البلاغه
- مجموعه کامل نهج البلاغه به همراه معرفی منابع [۳]
- نهج البلاغه - خطبهها
- نهج البلاغه - نامهها
- نهج البلاغه - کلمات قصار
- Sermons
- Letters
- متن کامل نهجالبلاغه همراه با ۲ شرح و ۴ ترجمه
- متن کامل نهجالبلاغه همراه با ۳ ترجمه
- کتابشناسی نهجالبلاغه، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم
- اسناد و مدارک نهجالبلاغه، امتیاز علیخان عرشی، ترجمه سید مرتضی آیتاللهزاده شیرازی
- درس هائی از نهج البلاغه (شش جلد ترجمه و تفسیر) آیتالله حسینعلی منتظری
- سایت آیتالله مجتهد شبستری، ترجمه عبدالمحمد آیتی، خطبهها، نامهها، حکمتها
- نهج البلاغه، ترجمه انصاریان
- نهج البلاغه ره پویان
- سایت غدیر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، خطبهها، نامهها، حکمتها
|
|
|