مغ
مغ | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | مغ |
نام کامل | مغان |
نامهای دیگر | بغ، موبد، هیربد، کاهن، آثروان |
آئین | مزدیسنا |
ملیت | ایرانی |
مُغ (جمع آن مُغان) بنا به روایتی در اصل طایفهای از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به قبایل ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ به پایینترین مرتبه از سلسله مراتب روحانیت زرتشتی اطلاق میشد∗.
محتویات
مغ در منابع[ویرایش]
با ترویج اسلام در ایران، مغ معنی اسرارآمیزتری پیدا کرد و موارد استعمال آن گستردهتر شد و در نزد افراد به گونهای با گذشتهٔ مجوسی*[۱] و احیاناً پر رمز و راز ایران ارتباط پیدا کرد. همچنین مغ گاه دال بر روحانی زرتشتی در مفهوم کلی آن است [۱] . راجع به نقش مغان در تاریخ مذهبی ایران سخن بسیار گفته شدهاست.
اختلاف بین مغ و موبد از دیدگاه یونانیان از یک سو و موبدان زرتشتی در پارس از سوی دیگر، اکنون بیش از یک قرن است که محققان را گیج و مبهوت کرده است. از دیدگاه مولتون آنها نه آریایی و نه سامی، بلکه قبیله و قومی بومی و در عین حال طبیب، احضارکننده ارواح و پیشگو بودهاند. مسینا (Messina) به مغها به عنوان مریدان زرتشت مینگرد. درنظر او آنها فرستادگان زرتشت بودند که برای نخستین بار آیین وی را در غرب ایران ترویج دادند. مسینا بعدا بطلان نظریه مولتون را مبنی بر اینکه مغها از قدیمترین دورانها به عنوان ساحر و جادوگر در بین یونانیان شهرت داشتهاند، به اثبات میرساند.
در میان آنها کسانی که به مرتبه و مقام شناخت و ادراک میرسیدند مورد احترام و تجلیل قرار میگرفتند. از دیدگاه افلاطون مغ به معنی خدمت به خدایان است. در این نظر، آپولونیوس و دئوکرسوستم نیز با او همرای اند. استرابون نیز میگوید: مغها یک زندگی مقدس را پیش میگیرند. سوسیون میگوید: آنها خدایان را با اهدای قربانی و خواندن دعا میستایند و از سوی خدایان نیز مورد اجابت قرار میگیرند. مغها ماهیت و جوهره خدایان را نشان داده و آشکار میسازند و پیرامون عدالت سخن گفته و بت را محکوم میکنند.
اما با نگاهی به آثار یونانی، می توان فهمید که یونانیان آگاهی و اطلاع زیادی درباره مغها و کلا مذاهب شرقی نداشتهاند و در اکثر موارد به مغها به دیدۀ جادوگر و نه چیزی بیشتر، مینگریستند.[۲]
اصیلترین مغان پیرو زرتشت آثروانان بودند، هاشم رضی مینویسد: در ادوار قدیم تاریخ دینی ایران باستان، روحانیان آیینهای گوناگون، مغ نامیده شدهاند. مغان مادی و مغان مجوسی جز از مغان میترایی بودهاند. مغان میترایی به موجب گاتها همان کَرَپَنها هستند. کرپانها یا مغان میترایی همانهایی هستند که در جریان ظهور زرتشت دوّم، اندیشههای گنوسی و عرفانی ویژهٔ خودشان را در حکمت و عرفان ایران دوران بعد وارد کردند.[۳]
متون کلاسیک و اسلامی عموماً درباره پیوند دین ایرانی با نام مغان اتفاق نظر دارند. اما درباره هویت ایشان از دیرباز با قید احتیاط سخن رفته است، و به استثنای یکبار، آن هم در اوستا نام ایشان ذکر نشده است. با این حال، مغان از زمان هرودوت به عنوان روحانیان دین ایرانی، مورد توجه خاص مورخان یونانیان و رومیان بودند.[۴]
مغ در شاهنامه[ویرایش]
اصطلاح مغ یا مغان در شاهنامه مانند اوستا کمتر مذکور افتاده ، بجای کلمه فوق اغلب با عناوین موبد و هیربد سرکار است. با این اوصاف از اصطلاح مغان در زمان بهرام گور اسمی آورده شده و آن زمانی است که بهرام در اوج اقتدار سلطنتی، ناشناس در یکی از مرزهای کشور شبی میهمان مرزبانی شد که او دختری بنام آروز که سر رشته در نواختن چنگ داشت، شد:
به بهرام گفت ای گزیده سوار | به هر چیز مانندهٔ شهریار | |
چنان دان که این خانه بر سور توست | پدر میزبانست و گنجور تست | |
شبان سیه بر تو فرخنده باد | سرت برتر از ابر بارنده باد | |
شود ماهیار ایدر امشب جوان | گروگان کند پیش مهمان روان | |
زن چنگزن چنگ در بر گرفت | نخستین خروش مغان در گرفت [۵] |
نکتهٔ مهم و تاریخی در ابیات مزبور، خروش مغان است که ظاهرا در نزد مردمان باستان و قرون وسطا، مغان به آن صفت یعنی خروشیدن مشهور بودند. برخی متون کهن مغان را حافظ آتش در آتشکده یاد میکنند که اوقاتی از مواقع در شب و روز با صدای رسا اقدام به قرائت آیاتی از اوستا مینمودند. این قرائت رسا را شاهنامه به خروش تعبیر نموده است، به استناد شاهنامه مغان باید شغل خادمان آتش در آتشکده را حائز بوده باشند.
مغان در دنیای غرب[ویرایش]
شایستهٔ ذکر است که مغان در نزد غربیان نیز به عنوان گروه اسرارآمیز شناخته بودند و کلمهٔ Magic یا مشابهات آن در زبانهای اروپایی (به معنی جادو) برگرفته از کلمهٔ مغ است.
همچنین واژهٔ magnet و magnetism (و شکل فارسی آن مغناطیس) به همراه واژهٔ magic، از ریشهٔ واژهٔ فارسی «مگ» بوده، که خود برگرفته از نام گروه مغان ایرانی است.[۶]
این واژه به صورت «مگو» چندین بار در کتیبههای بیستون آمده و در اوستا به صورت «مغو» و در پهلوی «مغ» شدهاست. کلمه موبد که به پیشوای دین زردشتی اطلاق میشود از همین ریشهاست.[۷]
این واژه که در یونانی به شکل «ماگوس» بود و در لاتین به شکل «مگوس» در آمد. در زبان آرامی به شکل «مجوشا» بودهاست.
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ قابل مقایسه با مُلّا یا آخوند در اسلام
- ↑ آر. سی زنر، زروان، ترجمه تیمور قادری، انتشارات فکر روز، چاپ دوم، 1375، ص46-45
- ↑ رضی، دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت، ۱۸۷.
- ↑ معیری، هایده. ص33
- ↑ شاهنامه. جلد هفتم. پادشاهی بهرام گور، ص ۵۲۶
- ↑
Walker Atkinson, William, Mind Power: The Secret of Mental Magic, Published by Kessinger Publishing, 1997, ISBN 0-7661-0091-X, 9780766100916 , Page 122.
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا
منابع[ویرایش]
- دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ. تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
- معیری، هایده. ۱۳۸۱. مغان در تاریخ باستان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران.
- رضی، هاشم. دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت. چاپ دوم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۴. شابک ۹۶۴-۳۷۲-۰۳۲-۲.
- بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران.
- دریایی، تورج. شاهنشاهی ساسانی. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. چاپ دوم. تهران: ققنوس، ۱۳۸۴.
- دوستخواه، جلیل. «پیوست: مغ». در اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان.
پیوند به بیرون[ویرایش]
|
|
|
|
این یک مقالهٔ خرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |