بزرگ علوی
مجتبی بزرگ علوی | |
---|---|
علوی در دهه ۱۹۸۰
|
|
زاده | سید مجتبی آقابزرگ علوی ۲ فوریهٔ ۱۹۰۴ تهران، محله چالهمیدان،[۱] |
درگذشته | ۱۶ فوریه ۱۹۹۷ میلادی (۹۳ سال) برلین، آلمان |
محل دفن | گورستان تمپلهوف، برلین[۲] |
شغل | دبیر (۱۳۰۸–۱۳۱۳)، نویسنده، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه هومبولت (۱۹۵۲–۱۹۷۸) |
زبان | فارسی |
ملیت | ایرانی با تابعیت آلمان شرقی |
قومیت | ایرانی |
آموزش | علوم تربیتی و روانشناسی |
آلما ماتر | دانشگاه مونیخ |
ژانر | واقعگرایی |
آثار برجسته | گیلهمرد، چمدان (۱۹۳۴)، ورقپارههای زندان (۱۹۴۱)، ۵۳ نفر (۱۹۴۲)، چشمهایش (۱۹۵۲) |
همسر(ان) | فاطمه علوی گرترود (گیتا) |
فرزندان | مانی علوی |
خویشاوند(ان) | پدرش: سید ابوالحسن، مادرش: خدیجه قمر السادات |
تأثیرپذیرفته از
|
|
تأثیرگذاشته بر
|
سیّد مجتبیٰ آقابُزرگِ علوی شهرتیافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی (۲ فوریه ۱۹۰۴، تهران -۱۶ فوریه ۱۹۹۷، برلین) نویسندهٔ واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت.[۳] او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند[۴]
علوی همپای صادق هدایت در دگرگونی داستاننویسی ایران تأثیر گذاشت و همانند او به سبک واقعگرایی میپرداخت؛ «با گرایشهای رومانتیکی که در روحیهٔ ایرانی ریشه دارد.»[۴] و با نثری که «طنین زیباپرستانهای دارد»، در داستانپردازیهایش به نوآوری گرایش داشت.[۴] در بیشتر آثارش، ابتدا گِرِهای هست و حادثهٔ اصلی پیشتر روی داده است و راوی، حادثهٔ داستان را بازسازی میکند. این شگرد را اساساً ویژهٔ ادبیات پلیسی میدانند.[۴] به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد؛ شخصیتهای داستانهایش پویا یا مبارز هستند.[۵]
خانوادهاش بازرگان و مشروطهخواه بودند.[۶] در ۱۳۰۲/۱۹۲۳م همراه پدرش به آلمان رفت و در رشته علوم تربیتی و روانشناسی ادامهٔ تحصیل داد تا در ایران آموزگار شود.[۶] پدرش سید ابوالحسن علوی از کنشگران سیاسی بود که در ۱۳۰۶/۱۹۲۷م در برلین خودکشی کرد.[۶] بزرگ علوی سال بعد به ایران بازگشت و در مدرسه صنعتی شیراز یک سال به تدریس زبان آلمانی پرداخت.[۶] او که از نسل نخستین دانشآموختگان ایرانیِ اروپا در آغاز سدهٔ ۱۴ ه. ش (دهه ۱۹۲۰م) به شمار میرفت،[۴] نخستین داستان برجستهاش، «سربازِ سُربی» را در دههٔ ۱۳۰۰ش نگاشت.[۴]
در ۱۳۰۸/ ۱۹۲۹م در تهران، تدریس و نویسندگی را ادامه داد.[۶] ترجمهٔ کتاب حماسه ملی ایران از تئودور نولدکه را آغاز کرد و بخشهایی از آن را در مجلهٔ شرق (سعید نفیسی) چاپ کرد.[۶] در ۱۳۱۰/۱۹۳۱م با صادق هدایت آشنا شد و همراه مسعود فرزاد و مجتبی مینوی، گروه نوگرای ربعه را در برابر ادیبان سنتگرا برپا کرد.[۶] سپس بهطور مشترک با صادق هدایت و شین پرتو، مجموعه داستان انیران را در همان سال چاپ کرد.[۶] در این دوران در مجله دنیا با تقی ارانی نیز همکاری میکرد و با نام مستعار «فریدون ناخدا» مقاله مینوشت.[۶] نخستین مجموعه داستان خود را در ۱۳۱۳/۱۹۳۴م با عنوان چمدان نشر کرد که تأثیرپذیریاش از صادق هدایت و روانکاری سیگموند فروید در آن آشکار است.[۶] در اردیبهشت ۱۳۱۶/آوریل ۱۹۳۷م همراه گروه پنجاه و سه نفر دستگیر، محاکمه و به جرم پیروی از مرام اشتراکی به هفت سال زندان محکوم شد؛ تا شهریور ۱۳۲۰ /اوت ۱۹۴۱م زندانی ماند.[۶]
بزرگ علوی در آثاری که پس از رهایی از زندان نوشت، به واقعگرایی انتقادی پرداخت.[۶] در ورقپارههای زندان (۱۳۲۰/ ۱۹۴۱) که آن را پنهانی در زندان میتوانست ثبت کند، روزانهنویسیها و خواستههای همبندیان خود را آشکار ساخت.[۶] ۵۳ نفر نیز از دوران زندانش سخن میگوید و تصویری است از مبارزههای روشنفکران در دورهٔ پهلوی اول.[۶] در ۷ مهر همان سال، عضو حزب توده ایران و از اعضای بنیانگذار آن شد،[۷][۸][۹] در ۱۳۲۲/ ۱۹۴۳م عضو هیئت مدیرهٔ انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و سردبیر پیام نو شد[۶] و تا ۱۳۳۰/ ۱۹۵۱م ترجمهها، نقدها، داستانها و سفرنامههایی در این مجله و مجلات سخن و مردم به چاپ رساند.[۶] در برگزاری نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران در تیر ۱۳۲۵/ ژوئن ۱۹۴۶م مشارکت فعال داشت.[۶]
سومین مجموعه داستان خود، نامهها را در ۱۳۳۰/۱۹۵۱ پایان داد که مضمونش پیرامون اختلاف میان پدران و پسران است که در راه پیشرفت و پیشبرد با محافظهکاران مبارزه میکنند.[۶] شاهکار خود، چشمهایش را در ۱۳۳۱/۱۹۵۲ چاپ کرد که رمانتیک و بر بستر مسائل سیاسی و مبارزتی نوشته شده است.[۶] در ابتدای تابستان ۱۳۳۲/ژوئن ۱۹۵۳ برای شرکت در یک جشنوارهٔ ادبی به پراگ رفت.[۶] بههنگام کودتای ۲۸ مرداد، به آلمان شرقی رفت و پس از مدتی، به استادی دانشگاه هومبولت در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی منصوب شد.[۶] سپس در سالهای بعد، به ایرانشناسی روی آورد و داستانهایی دربارهٔ امیدها و رنجهای مهاجران و آوارگان ایرانی در اروپا نگاشت.[۶] برخی از آن داستانها را در مجموعههای میرزا و مجلهٔ کاوه منتشر کرد.[۶] رمانی با عنوان سالاریها (۱۳۵۷/ ۱۹۷۸) دربارهٔ تحولات خانوادهای اشرافی در دهه ۱۳۰۰/ ۱۹۲۰ نوشت.[۶] در موریانه (۱۳۷۲/ ۱۹۹۳)، واپسین سالهای پادشاهی ایران را از دید یک مقام ساواک بررسی کرد.[۶] رمان روایت را دربارهٔ زندگی یک مبارز حزبی در سالهای پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد نوشت که پس از مرگش در ۱۳۷۷/ ۱۹۹۸ چاپ شد.[۴][۶]
او را از نویسندگان برجستهٔ ایرانی در سده ۲۰م میدانند[۷] که ابتکار ویژهٔ داستاننویسی داشته[۱۰] وآثارشان راهگشای نسلی نوگرا شد و نفوذشان به اندازهای بود که واقعگرایی بر داستاننویسی ایرانی چیرگی همیشگی یافت.[۴]
محتویات
زندگی[ویرایش]
بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوهٔ آیتالله طباطبایی بود. سید ابوالحسن علوی و همسرش خدیجه قمر السادات که از طرفداران مشروطیت بودند دارای شش فرزند، سه دختر و سه پسر بودند که مجتبی بزرگ فرزند سوم آنان بود. ابوالحسن علوی از اعضای حزب دموکرات ایران بود که این حزب به گواه تاریخ از بدو تشکیل در آغاز مشروطه با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که در آن زمان چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله میکرد
دوران تحصیل[ویرایش]
بزرگ علوی به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۹–۱۲۹۸ شمسی) جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند. او در دوران اقامت در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به فارسی برگرداند. در سال ۱۹۲۷ (۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ شمسی) پدر وی با یک شکست بزرگ تجاری تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق علوی از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت.
بازگشت به ایران[ویرایش]
در آن زمان یک بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در آلمان به وی تعلق میگرفت اما با این وجود علاقهای نشان نداد و در شیراز به عنوان معلم در خدمت معارف قرار گرفت. در این شهر بود که او نخستین کار ادبی را با ترجمه قطعهای از آثار شیلر تحت عنوان «دوشیزه اورلئان» آغاز کرد. علوی در آن سالیان قرار ماندن در یک جا نداشت و در شهرهای گوناگونی در شمال دررفتوآمد بود که گاهی هم برای مدتی به تهران میرفت. این سرگردانیها و ناآرامیها با استخدام برای معلمی در هنرستان صنعتی تهران پایان یافت، او در سال ۱۹۳۱ (۱۰–۱۳۰۹) کار در هنرستان را آغاز کرد و در همین دوران به گروهی از روشنفکران سوسیالیست و به رهبری تقی ارانی پیوست.[۷] سرانجام او در سال ۱۹۳۷ (۱۶–۱۳۱۵) به همراه ۵۲ تن دیگر بازداشت شد و به زندان افتاد. هنگام تحمل حبس او کتاب «پنجاه و سه نفر» را نگاشت که دربارهٔ اعضای گروه سوسیالیست و تحمل سختیهای آنان در زندان بود. او همچنین مجموعهای از داستانهای کوتاه با نام «ورقپارههای زندان» را در این مدت نوشت.[۷]
پس از جنگ جهانی دوم، علوی به کمونیسم اتحاد شوروی گرایش پیدا کرد و از یکی از جمهوریهای این کشور، ازبکستان دیدار نمود و کتابی با عنوان «ازبکها» را به رشته تحریر درآورد. او همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود[۷] و در کنار تقی ارانی و ایرج اسکندری، نخستین دوره مجله دنیا را منتشر میکرد. در تهیه و انتشار مجله دنیا، از همان آغاز، ایرج اسکندری با نام مستعار «جمشید» و بزرگ علوی با نام مستعار "فریدون ناخداً شرکت فعال داشتند.
دوستی با صادق هدایت[ویرایش]
یکی از ویژگیهای زندگی علوی نزدیکی و محشور بودن او با صادق هدایت است. این داستان که از زبان خودش چنین آغاز میشود: «در دوران مدرسهٔ ابتدایی که آقای غلامعلی فریور که یکی از رجال پاک و وارستهٔ دوران ما است همکلاسی بودم. چون هر دوی ما کوتاه قد بودیم روی نیمکت جلوی کلاس پهلوی هم مینشستیم. این همکلاس بودن به دوستی انجامید…»
وقتی علوی در سال ۱۹۲۸ از آلمان به تهران میآید، به جستجوی دوست قدیمی خود غلامعلی فریور میپردازد و به مصداق «عاقبت جوینده یابنده بود» او را مییابد روزی در خانهٔ غلامعلی فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش میافتد آن را میخواند و میبیند که با کتابهای موجود آن دوران هم سطح نیست و از نظر شکل و محتوا چیز دیگری است از آقای فریور میپرسد: «نویسندهٔ این کتاب کیست؟»، آقای فریور در پاسخ میگوید: «جوان خوب و خوشمزهای است، باید با او آشنا شوی…» مدتی پس از این گفتگو روزی علوی و فریور در خیابان ناصریه آن زمان و ناصر خسروی بعدی، به کتابخانهٔ معرفت میروند تصادفاً صادق هدایت هم آنجا بودهاست که فریور میگوید: «این همان آقا است». این سرآغاز آشنایی این دو دوست است که بعدها «مسعود فرزاد» و «مجتبی مینوی» نیز به آنها میپیوندند و جمعی به وجود میآید که بعدها ربعه نامیده شد.
نامگذاری «ربعه» را خود علوی این گونه شرح داد: «در آن روزها هدایت، مینوی و فرزاد و من (که بعدها دیگران هم به آن پیوستند) دیدارهای مرتبی داشتیم بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز بود مثل حکمت، تقیزاده، اقبال، قزوینی، سعید نفیسی و از این شمار. یک روز همینطور بی مقدمه فرزاد گفت ما خودمان هم گروه «ربعه» هستیم گفتیم بابا ربعه که معنا ندارد، فرزاد در پاسخ گفت: معنا ندارد ولی با سبعه (هفت) قافیه دارد با این ترتیب بود که ربعه در برابر سبعه پیدا شد وگرنه گروهی با نام و برنامهای خاص نبود بلکه تنها زاییدهٔ یک شوخی بود.»
استادی در دانشگاه هومبولت[ویرایش]
علوی مدتی پیش از وقوع کودتای ۲۸ مرداد در ۱۰ فروردین ۱۳۳۲ در ۴۹ سالگی از ایران به آلمان رفت و تا هنگام وقوع انقلاب ۵۷ در برلین شرقی سکونت داشت. در سال ۱۳۳۵ ازدواج نمود. در این زمان در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار اشتغال یافته و مأموریت یافت در پایهگذاری رشته ایرانشناسی و زبان فارسی شرکت نماید. در سال ۱۹۵۹ کرسی استادی دریافت کرد و تا سن ۶۵ سالگی (۱۹۶۹) در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. از جمله ثمرات این دوران تدوین لغت نامهٔ فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر است.[۱۱]
برخی از شاگردان مجرب او مانند پروفسور زوندومن و پروفسور لورنس در دانشگاههای برلین و بعضی دیگر در کتابخانههای آلمان مشغول فعالیت هستند او پس از بازنشستگی از کار دست نکشید و در کنار رسیدگی به رسالههای دکترا و تحقیقات شاگردانش به پاسخگویی به سئوالات و جوابهای فراوان اهل فرهنگ میپرداخت و گاهی ساعتها وقت صرف یافتن منابع و اسناد میکرد و دست رد به سینهٔ کسی نمیزد.
از بین مجموعه داستانهای کوتاه علوی، چمدان از همه مشهورتر است، که تأثیر بهسزای روانشناسی فروید، در آن مشهود است.[۷] همچنین رمان چشمهایش (۱۹۵۲) از آثار بسیار معروف اوست، این رمان، اثری سخت مجادلهانگیز است و دربارهٔ رهبر یک تشکیلات زیرزمینی انقلابی و زنی از طبقه مرفه که به او عشق میورزد. علوی آثاری نیز به زبان آلمانی نگاشتهاست که از آن جمله، «مبارزات ایران»[۱۲] و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین»[۱۳] را میتوان نام برد.[۷]
درگذشت[ویرایش]
علوی پس از پیروزی انقلاب ۵۷، برای مدت کوتاهی به ایران بازگشت، لیکن دوباره ایران را به مقصد آلمان شرقی ترک نمود. علوی به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۱۶ فوریه ۱۹۹۷ درگذشت.
علوی یک فرزند پسر از همسر اول خود فاطمه علوی به نام مانی دارد و شریک زندگی بزرگ علوی، گرترود (Gertrud Paarszh) است که در برلین زندگی میکند.
کیهان لندن به تاریخ ۶ فروردین ۱۳۹۵ گزارشی از آرامگاه علوی نوشت که بر پایهٔ قوانین ایالتی شهر برلین آرامگاه بزرگ علوی در گورستان کلمبیادام، پس از گذشت ۲۰ سال از مرگش باید واگذار شود یا تغییر کاربری دهد. جامعه ایرانیان آلمان برای نگهداشت آرامگاهش به عنوان یکی از مشاهیر، نامهای به فرمانداری ایالتی برلین نوشته است.[۱۴]
نویسندگی[ویرایش]
بزرگ علوی را بنیانگذار ادبیات داستانی زندان در زبان فارسی دانستهاند.[۱۵][۱۶] گرایش علوی به اثرآفرینی اجتماعی او را برجسته کرد. محمد بهارلو در این باره گفت:
منظور از ادبیات اجتماعی بهدستدادن احساسِ خاص زمان نویسنده از حیث اجتماعی و تاریخی و فرهنگی است؛ بهاین معنی که خواننده حس کند نویسنده در کانون یک صحنه عمومی، یک کشمکش، ظاهر شده است و دارد شهادت میدهد و بنای این شهادت بر انتقاد اجتماعی است. در نوشتههای دوره دوم نویسندگی علوی ـ بعد از مجموعه داستان «چمدان» ـ در آثاری مانند «ورقپارههای زندان» و «نامهها»، این تمایل یا گرایش کاملاً محسوس است، و در خاطرات رمانگونه او «پنجاهوسه نفر» به اوج خود میرسد. در این آثار آنچه تازگی دارد نوشتن دربارهٔ زندان است، از زندانی و زندانبان و خاطرات ایام حبس؛ چیزی که میتوان آن را «ادبیات زندان» نامید و علوی مُبدع آن است.[۱۵]
بنا به گفتهٔ بهارلو، احمد محمود و نسیم خاکسار و علیاشرف درویشیان از بزرگ علوی تأثیرگرفتند.[۱۵] او گفته که علوی در واپسین سالهای زندگی، خود را قربانی سیاست میدانسته و در یکی از آخرین مقالههایش با عنوان «میخواستم نویسنده شوم» توضیح میدهد که مدتها میان دو گروه نوسان میکرده یا درواقع سرگردان بوده است؛ یکی گروه پنجاهوسه نفر و مبارزان سیاسی به رهبری تقی ارانی و دیگری گروه «ربعه» و روشنفکران ادبی به رهبری صادق هدایت. او با تأسف و حسرت آشکاری مینویسد که کاش صرفاً در جرگه هدایت سر میکرد و قادر بود در همان فضای ادبی جولان بدهد و زندگی خود را وقف نوشتن کند.[۱۵]
جمال میرصادقی بیان کرده که بزرگ علوی همواره روحیهٔ مبارزهجویانهٔ خود را در آثارش حفظ کرده و از این حیث به کلی با هدایت متفاوت است. آثار هدایت رو به ناامیدی است؛ ولی علوی در داستانهایش نگاهی منفعل ندارد و آدمهای داستانیاش مانند شخصیتهای هدایت سرخورده نیستند.[۱۷] جمال میرصادقی او را همراه احمد محمود و صادق چوبک، تنها سه نویسندهٔ موردعلاقهٔ خود بیان کرد.[۱۸] بزرگ علوی به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد.[۱۹]
چمدان[ویرایش]
نخستین مجموعه داستانهای کوتاه برجستهٔ علوی است که نخست در ۱۳۱۳/ ۱۹۳۴م نشر شد. داستانهای «چمدان»، قربانی»، «عروس هزار داماد»، «تاریخچهٔ اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک پوش»، «رقص مرگ» را در ۲۵۴ صفحه در برمی گیرد. دو سال پس از نشر آن، علوی زندانی شد و تا ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م محکوم به زندان بود (تا پایان دوره رضاشاه). با نثری روان و ساده نگاشته شده است. علوی در این داستانها فرهنگ همگانی را بازمیتاباند و تصویر ناکامیها و سیهروزیهای آنان را نشان میدهد؛ سبک واقعگراییاش به محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک میشود، با این تفاوت که شخصیتهای داستانهای علوی از دید پویایی و زندگی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق میکنند.
ورقپارههای زندان[ویرایش]
هر کسی در زندگانیاش فقط یک بار میتواند ستارهٔ دنبالهدار را ببیند … یک بار، فقط یک بار این در زندگی اشخاص روی میدهد. خوشبختی هم مثلِ ستارهٔ دنبالهدار فقط یک بار در زندگی مردم پیدا میشود. بعضیها، از این یک بار هم برخوردار نشدهاند.
در ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م چاپ شد و آن را به خواهرش بدری علوی پیشکش داده است؛ فداکارترین و از خودگذشتهترین زنی که در زندگیاش دیده است.[۲۰] در دیباچهاش نوشته که عنوانِ ورقپارههای زندان «اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو و یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند، نوشته شده است؛ و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مأمورین زندان در دست ما میدیدند، جنایت بزرگی به شمار میرفت.»[۲۱] بر پایه این دیباچه، این کتاب نوشتههای او در زندان است و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران نوشته شده است حال آنکه خواندن و نوشتن در زندانهای دوره اش، ممنوع بوده است. کمتر به رویدادها و جزئیات زندان اشاره شده و بیشتر به زندگی، سرگذشت و دلایل محکومیت همبندهایش در قالب پنج فصل/پنج داستان میپردازد که کتاب را یک مجموعه داستان کوتاه میکند. در این داستانها عشقها و زندگیهایی که جانسوزانه به جدایی و زندان شدن یکی از معشوقهها کشیده میشود و همبند آقای علوی میشوند نماش داده میشود، داستانهای ایرج و روشن، آقای م و دختر خالهاش، ببولی، مرتضی و مارگریتا …که چندتای آنها در گفتگوی مستقیم با خود نویسنده یادداشت شدهاند و چندتای دیگر هم مکاتبات و یادداشتهای بجا ماندهاند.
چشمهایش[ویرایش]
رمان برجستهٔ علوی است و چاپ نخست آن در ۲۸۷ صفحه در سال ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲م بود.[۴] در مرداد ۱۳۹۵، انتشارات نگاه برای پانزدهمین بار این رمان را بازچاپ کرد.[۲۲] برپایهٔ آمار ۱۳۹۳ از مؤسسه خانه کتاب بسخواندهترین اثر بزرگ علوی است.[۲۳] آن را از کمچند آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همهٔ احساسات و اندیشههایش جای دارد.»[۴] که ویژگیهای خاصی دارد و داستان با محوریت زن خلق شده است.[۲۴] جمال میرصادقی، این رمان را عوضکنندهٔ مسیر در ادبیات داستانی فارسی دانست.[۲۵] به زبانهای گوناگون نیز ترجمه شده است؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی.[۲۶] بنیاد سینمایی فارابی در ۱۲ تیر ۱۳۸۶ از توافقی برای ساخت فیلمی برپایه این رمان، خبر داد.[۲۷]
دربارهٔ نقاشی سرشناس به نام «استاد ماکان» است که در تبعید میباشد، زیرا از مبارزان علیه استبداد رضاشاه پهلوی است. از آثارِ بهجاماندهاش، پردهای است به نام چشمهایش؛ چشمهای زنی که گویا رازی را پنهان میکند.[۴]
راوی داستان که ناظم مدرسه و مدیر نمایشگاه نقاشی است، کنجکاو است که رازِ این چشمان را دریابد. تلاش میکند تا مدل آن تابلو را بیابد و دربارهٔ آن از استاد بپرسد. پس از چند سال، ناظم مُدل را پیدا میکند که فرنگیس نام دارد؛ در خانهٔ اعیانی فرنگیس، با او به گفتگو مینشیند.[۴]
فرنگیس میگوید که خاستگاهش اشرافی است و از برای زیباییاش، توجه مردان بسیاری را جلب میکرده، اما مردان و عشق بازیچهاش بودهاند. تنها در برخورد با استاد، کسی را مییابد که اساساً توجهی به زیبایی و جاذبهٔ او ندارد. برای جلب توجه استاد، در تهران و اروپا با نشستهای زیرزمینی که زیرنظر استاد است همکاری میکند، تا سرانجام به وی نزدیک میشود. اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه پی به کُنهِ احساسات و عواطفش میبرد. در برابر او و بهویژه از چشمهایش، هراسی گنگ ابراز میکند. در پایان، استاد گرفتار پلیس میشود و زن پیشنهاد ازدواج با رئیس شهربانی را که یکی از خواستاران قدیمی اوست، میپذیرد به شرط آنکه استاد از مرگ نجات یابد. استاد به تبعید میرود و البته هیچگاه از فداکاری زن آگاه نمیشود. اوهمهٔ احساسها و تلقیهای خود از فرنگیس را در پردهای به نام چشمهایش به یادگار نهاده است. در این چشمها بهطور کلی زنی مرموز، دمدمیمزاج و هوسباز و خطرناک نمایان میشود؛ اما زن میداند که استاد هیچگاه به ژرفای روح او پی نبرده و این چشمها از آنِ او نیست.[۴]
بنا به گفتهٔ محمدعلی سپانلو، علوی در این رمان «روشِ استعلام و استشهاد» را به کار برده، روشی که چند اثر دیگرش را نیز ساخته است. «این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنارهم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. «بدین ترتیب، یک واقعهٔ گذشته به کمک بازماندههای آن نوسازی میشود. اشارات تاریخی بزرگ علوی نیز بحثها برانگیخته: استاد ماکان گاهی شبیه کمالالملک است. رئیس شهربانی، سخت به آیرم شباهت دارد. اما هیچکدام دقیقاً الگوی واقعیشان نیستند. این کار فقط برای خلق فضا انجام شده است.» سپانلو همچنین نوشته که نثر علوی، «منظم و سیال است که در قیاس با معاصرانش، بسی امروزی مینماید».[۴]
سالاریها، میرزا[ویرایش]
سالاریها از رمانهای او، در اسفند ۱۳۵۴/ ۱۹۷۶م در برلین چاپ شد. دربارهٔ خاندانی است که بزرگشان برای خود در دورانی سالاری میکرده و از آن پس خانواده و خاندانش به سالاری شهرت یافتهاند؛ خاندانی بزرگ و ثروتمند و پرآوازه، این امر باعث شده است که آنهایی که بر هر گونهای به این خاندان وابستهاند، نام خانوادگی خود را به سالاری دگرگون کنند.
میرزا مجموعه داستانهای کوتاهش که در طول ۱۵ سال اول زندگی در آلمان، نگاشت که شامل شش داستان کوتاه است. در ۱۳۵۷/ ۱۹۷۹م بهدست انتشارات جاویدان در ۱۲۲ صفحه چاپ شد؛ اما تاریخ پایان آخرین داستانِ مجموعه، اسفند ۱۳۵۲/ ۱۹۷۴م بوده است.
موریانه[ویرایش]
من یک ساواکی هستم. از اینکه چنین شغلی را اختیار کرده بودم نه شرمندهام نه مغرور. این هم کاری است مانند کارهای دیگر. مگر کارمندان وزارت دارایی همه دزدند و یا کسانی که در دادگاهها دسته دسته مردم را با گناه یا بیگناه به زندان میفرستند یا به پای دار، همهشان آدمکشند؟ تنها در یک اداره دولتی کار کردن جرم نیست. مگر میشود در کشوری بی نگهبانی زندگی کرد؟ مگر در کشور آمریکا سی آی ای وجود ندارد؟ در انگلستان اینتلیجنت سرویس نیست؟ در فرانسه رکن دوم و در روسیه کا گ ب؟ همه جا هست. باید هم باشد. امروز هم اگر پایش بیافتد حاضرم برای هر کس که باشد کار کنم…
چند سال پس از براندازی دولت شاهنشاهی ایران نوشته شد و ۱۳۶۸/ ۱۹۹۰م چاپ نخست آن در تهران بود. موریانه را رمان یا داستانی بلند میدانند که در آن، رویدادهای سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰/ دهه ۱۹۵۰ تا چند سال پس از انقلاب اسلامی ایران از زبان یک مقام ساواک بیان میشود.
بنا به دیدگاه عبدالعلی دستغیب، نویسنده خواسته است موریانههایی که بنیان حاکمیّت پادشاهی را جویدند و پوساندند، شناسایی و توصیف کند؛ از مبارزان جوانی که در راه مبارزه با آنان جان باختهاند، سخن بگوید. او در نقدی که بر این رمان نگاشت، سرانجام نتیجهگیری میکند که «موریانه نشان میدهد که بیشتر نویسندگان ما دست کم پس از توفیقهای نخستین، دیگر دل به کار نمیدهند.» او کلیت داستانپردازیهای این رمان را ضعیف و وابسته به دوری و ناآگاهی او از کشور دانست. آن را نه یک رمان و نه یک خاطره نوشته میداند و البته نمیگوید که ژانر آن چیست.[۲۸]
گیلهمرد[ویرایش]
مجموعه داستان کوتاه است، شامل هشت داستان با عنوانهای «گیله مرد»، «اجاره خونه»، «دزاشیب»، «یهرهنچکا»، «یک زن خوشبخت»، «رسوایی»، «خائن» و «پنج دقیقه پس از دوازده». نخست در ۱۳۷۶/ ۱۹۹۸م بهدست انتشارات نگاه در تهران چاپ شد.
داستان اصلی آن گیلهمرد، روستایی گیلانی مبارزی است که به جنبش دهقانی میپیوندد و پس از هجوم مأموران و کشته شدن زنش به جنگل پناه میبرد. شرح ماجرای سه مرد است، گیله مرد و دو محافظ او که وی را به فومن میبرند و داستان در همین حرکت و اقامت در قهوهخانه نزدیک مقصد به تدریج باز میشود. دو مأمور تفنگ به دست در میان غرش باد و باران، گیله مرد را- که یک دهقان شورشی است- به فومن میبرند تا تحویل پاسگاه دهند.
«گلیه مرد» را از نخستین داستانهای نویسندگان ایرانی میدانند که در آن پویایی و حرکت به جای توصیف نشسته است.[۲۹] این داستان را با داش آکل از صادق هدایت و تنگسیر از صادق چوبک مقایسه میکنند.[۳۰] بنا به دیدگاه جمال میرصادقی، گلیهمرد «از موفقترین داستانهای کوتاه فارسی است، که از ویژگیهای فنی و غنی نیرومندی برخوردار است؛ داستانی دولایه، هم واقعگرا و هم نمادین. نویسنده تعهد و رسالت انسانی خود را در قبال آنها ادا کرده است. بهعبارت دیگر، صرف انتخاب درونمایه یا مضمون و عصیان کردن علیه ظلم و بر بیعدالتی سر برداشتن، نمایشگر اعتراض و خشم نویسنده علیه نارواییهای اجتماعی نیز هست.»[۳۱]
روایت[ویرایش]
آخرین رمان علوی است که نخست در ۱۳۷۷/ ۱۹۹۹م، دو سال پس از مرگش، در تهران چاپ شد. نویسنده در جملههای آغازین آن را نه قصه و نه رمان دانسته. «هیچ گونه حادثهٔ غریب و عجیبی در آن وجود ندارد. حکایت نیست، روایت است. سرگذشت نیست، تاریخچهٔ دورانی است که از روی نواری دربارهٔ رویدادهای زندگی انسانی رنجکشیده، نقل شده است .» آن را آمیختهای از رمان کلیددار، رمان عقیدتی و رمان خودزندگینامهای دانستهاند.[۳۲] انتشارات نگاه، یکی از ناشران این اثر، آن را یک رمان توصیف کرده که «با همه اشارات تاریخی ظاهراً واقعی که در آن وجود دارد، به هرحال یک رمان است، و مثل همه رمانها و داستانهای دیگری، در عین حال که ممکن است از واقعیات الهام و بهره بگیرد، هیچیک از حوادث و شخصیتهای آن حقیقی نیستند و علیرغم شباهت بعضی از آنها با حوادث و شخصیتهای حقیقی، داستان مطلقاً ساخته و پرداخته ذهن و احساس و دریافت و سلیقهها و داوریهای آگاهانه و ناخودآگاه نویسنده است.»[۳۳]
آثار غیر داستانی[ویرایش]
ّبزرگ علوی کتاب حماسهٔ ملی ایران نوشتهٔ تئودور نولدکه،[۶] در ۱۳۱۲/ ۱۹۳۳م دوشیزهٔ اورلئان از فریدریش شیلر؛ در ۱۳۲۹/ ۱۹۵۰م باغ آلبانو از آنتون چخوف و کسبوکار میسیز وارن از جرج برنارد شاو را ترجمه کرد. همچنین برخی از آثار هدایت و آثار کلاسیک ایرانی را به آلمانی برگرداند و کتاب تاریخ و توسعهٔ ادبیات معاصر فارسی را در ۱۳۴۲/۱۹۶۳م به آلمانی نگاشت و با اچ. یونگر در تألیف فرهنگ فارسی-آلمانی (۱۳۴۴/۱۹۶۵م) همکاری داشت.[۶]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ در خلوت دوست (نامههای بزرگ علوی به باقر مؤمنی)، تدوین: باقر مؤمنی، اسن (آلمان): نشر نیما، ۱۳۷۹/۲۰۰۰. ص۲۵۵.
- ↑ خاطرات بزرگ علوی، به کوشش حمید احمدی، سوئد: نشر باران ۱۹۹۷.
- ↑ «بزرگ علوی» (انگلیسی). جامعه تالار ایرانیان (Iran Chamber Society)، ۲۰۰۸. بازبینیشده در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۸.
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ سپانلو، محمدعلی. نویسندگان پیشرو ایران: از مشروطیت تا ۱۳۵۰. تهران: نگاه، ۱۳۸۷. ۱۰۳. شابک ۹۶۴۳۵۱۱۳۰۸.
- ↑ «پرهیز از انفعال ویژگی اصلی آثار بزرگ علوی است». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۲ بهمن ۱۳۸۸.
- ↑ ۶٫۰۰ ۶٫۰۱ ۶٫۰۲ ۶٫۰۳ ۶٫۰۴ ۶٫۰۵ ۶٫۰۶ ۶٫۰۷ ۶٫۰۸ ۶٫۰۹ ۶٫۱۰ ۶٫۱۱ ۶٫۱۲ ۶٫۱۳ ۶٫۱۴ ۶٫۱۵ ۶٫۱۶ ۶٫۱۷ ۶٫۱۸ ۶٫۱۹ ۶٫۲۰ ۶٫۲۱ ۶٫۲۲ ۶٫۲۳ ۶٫۲۴ ۶٫۲۵ ۶٫۲۶ ۶٫۲۷ میرعابدینی، حسن. فرهنگ داستاننویسان ایران. تهران: نشر چشمه، پاییز ۱۳۸۸. ۱۹۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۶۳۲۳.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ «بزرگ علوی» (انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا، ۲۰۰۸. بازبینیشده در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۸.
- ↑ آبراهامیان، ص۳۸۵–۳۸۶
- ↑ گنجینه اسناد. ج. ۷. تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۹۹۷. ۳۲.
- ↑ http://www.hamdelidaily.ir/5944-بزرگ-علوی--مرد-مبارزهجوی-داستان.html
- ↑ http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/8508/رساله-استادی-بزرگ-علوی-فارسی-ترجمه-می-شود
- ↑ Kämpfendes Iran
- ↑ Geschichte und Entwicklung der modernen Persischen Literatur
- ↑ http://kayhanlondon.biz/fa/1395/01/06/آرامگاه-بزرگ-علوی-در-برلین-در-آستانه-ت-2/
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ «بهارلو: شرح خاطرات زندان، تازگی ملموس آثار بزرگ علوی در ادبیات معاصر است/ نویسندهای که قربانی سیاست شد». خبرگزاری کتاب ایران.
- ↑ «داستانهای کوتاه بزرگ علوی بررسی شد». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۷ بهمن ۱۳۸۷.
- ↑ «شخصیتهای داستانی بزرگ علوی برخلاف کارکترهای صادق هدایت منفعل نیستند». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۳ بهمن ۱۳۹۴.
- ↑ «روایت 83 سال زندگی و کارگاههای داستاننویسی «جمال میرصادقی» در کتاب هفته خبر/ نویسندگان بافضیلت و شاگردی که از کلاس اخراج شد!». خبرگزاری کتاب ایران، ۳۰ دی ۱۳۹۴.
- ↑ «پرهیز از انفعال ویژگی اصلی آثار بزرگ علوی است». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۲ بهمن ۱۳۸۸.
- ↑ http://dl.nlai.ir/UI/857062a5-5e13-449a-8600-1256ad501ea2/LookInside.aspx
- ↑ http://dl.nlai.ir/UI/857062a5-5e13-449a-8600-1256ad501ea2/LookInside.aspx
- ↑ ««چشمهایش» به چاپ پانزدهم رسید / کتابهای بزرگ علوی همچنان پروفروش است». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵.
- ↑ «کتابشناسی «آقا بزرگ» / ادیبی که فرهنگ آلمانیزبان او کم از رمانهایش نیست». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۳ بهمن ۱۳۹۳.
- ↑ «جعفریان: شعر آینده را تدوینگران خلق میکنند/ آرمین: هدایت و آلاحمد هم نتوانستند به خوبی به نقش زن بپردازند». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۷ مرداد ۱۳۹۵.
- ↑ «میرصادقی: ادبیات آرمانگرای ایران به فردیت گرایش پیدا کردهاست». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵.
- ↑ http://www.nccal.gov.kw/بزرك-علوي
- ↑ http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/5076/چشم-هایش-بزرگ-علوي-فیلم-تبدیل-می-شود
- ↑ دستغیب، عبدالعلی. «موریانه؛ اثری از بزرگ علوی». کیهان فرهنگی، ش. ۱۹۴ (آذر ۱۳۸۱): ۴۴–۴۹.
- ↑ http://rasekhoon.net/article/show/163846/گيله%20مرد%20ادبيات%20داستاني%20ايران(1)/
- ↑ https://www.negahpub.com/book/گیله-مرد/
- ↑ https://fidibo.com/book/956-گیله-مرد
- ↑ http://www.morour.ir/index.php/2013-09-19-06-21-00/896-2013-12-19-10-40-38
- ↑ https://www.negahpub.com/book/روايت/
- بزرگ علوی. گذشت زمانه. ترجمهٔ احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی. تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۵. ISBN 964-351-324-6.
- ارواند آبراهامیان. ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی. چاپ سیزدهم. نشر نی، ۱۳۸۷. ISBN 964-312-363-4.
- سایت اختصاصی بزرگ علوی
- بانک اطلاعات نویسندگان، سایت جشن کتاب
پیوند به بیرون[ویرایش]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به بزرگ علوی در ویکیگفتاورد موجود است. |
- پژوهشگران ادبیات اهل ایران
- اعضای حزب توده
- اهالی تهران
- اهالی چاله میدان
- ایرانیان مقیم آلمان شرقی
- دانشآموختگان دانشگاه مونیخ
- درگذشتگان به علت سکته قلبی
- درگذشتگان ۱۳۷۵
- درگذشتگان ۱۹۹۷ (میلادی)
- رماننویسان اهل ایران
- زادگان ۱۲۸۲
- زادگان ۱۹۰۴ (میلادی)
- کمونیستهای اهل ایران
- مترجمان اهل ایران
- نویسندگان داستان کوتاه اهل ایران
- نویسندگان سیاسی اهل ایران
- نویسندگان مارکسیست
- ۵۳ نفر
- اهالی برلین شرقی
- روزنامهنگاران ادبی اهل ایران
- روزنامهنگاران سیاسی اهل ایران
- زبانشناسان اهل ایران
- لغتشناسان اهل ایران
- استادان دانشگاه اهل ایران