اسطورهشناسی تطبیقی
اسطورهشناسی تطبیقی، تطبیق و مقایسهٔ اسطورههای فرهنگهای مختلف به منظور شناسایی ریشهها و صفات مشترک آنهاست. اسطورهشناسی تطبیقی کاربردهای آکادمیک مختلفی داشته است به عنوان مثال محققان از روابط میان اسطورههای مختلف برای بررسی سیر تکاملی ادیان و فرهنگها استفاده کردهاند تا از این طریق ریشههای مشترک برای افسانههای فرهنگهای مختلف ارائه دهند و یا نظریههای روانشناسی را تأیید کنند.[۱]
محتویات
رویکردهایی به اسطورهشناسی تطبیقی[ویرایش]
اسطورهشناسان تطبیقی از حوزههای مختلف منجمله تودهشناسی، انسانشناسی، زبانشناسی و دینشناسی وارد این حوزه شده و روشهای مختلفی برای تطبیق و مقایسهٔ اسطورهها به کار گرفتهاند. در زیر برخی از مهمترین رویکردها به اسطورهشناسی تطبیقی آورده شده است.
رویکرد زبانشناسی[ویرایش]
برخی از محققان، روابط زبانی میان اسطورههای فرهنگهای مختلف را مدنظر قرار میدهند. به عنوان مثال تشابه میان نام خدایان در فرهنگهای مختلف. از نمونههای موفق این رویکرد میتوان به مطالعات مربوط به اسطورههای هند و اروپایی اشاره کرد. محققان مشابهتهای برجسته و قابل توجهای میان اصطلاحات مذهبی و اسطورهای فرهنگهای مختلف هند و اروپایی یافتهاند. به عنوان مثال زئوس ایزد آسمان یونانی، ژوپیتر ایزد آسمان رومی و دیائوس پیتْر ایزد آسمان هندی(وِدایی) نامهای همسان (از نظر زبانی) دارند. این موضوع حاکی از آن است که فرهنگ یونانیها و رومیها و هندیها از یک فرهنگ مشترک نیایی سرچشمه میگیرد و اینکه نامهای زئوس، ژوپیتر، دیائوس و نام آلمانی تیو شکل تکامل یافتهٔ یک نام قدیمیتر، *Dyēus ph2ter، هستند که برای اشاره به ایزد آسمان استفاده میشد.
رویکرد ساختاری[ویرایش]
بعضی از محققان ساختارهای اساسی و پایهای مشترک میان اسطورههای مختلف را مدنظر قرار میدهند.
تودهشناسی به نام ولادیمیر پراپ این موضوع را مطرح کرد که بسیاری از داستانهای عامیانهٔ روسی یک ساختارِ پیرنگ مشترک دارند، که در آن وقایع معینی طی یک ترتیب قابل پیشبینی اتفاق میافتند. بر عکس، انسانشناسی به نام کلود لوی استروس ساختار یک اسطوره را به جای بررسی برحسب ترتیب وقوع عناصر در پیرنگ، بر حسب روابط انتزاعی میان عناصرش بررسی کرد. لوی استروس عقیده داشت که عناصر یک اسطوره را میتوان به صورت اضداد دودویی (پخته در مقابل خام، طبیعت و سرشت در مقابل فرهنگ) سازمان داد. وی بر این عقیده بود که هدف اسطوره «وساطت و میانجیگری» میان این اضداد به منظور از میان برداشتن کشمکشها و تنشها و تناقضات موجود در فرهنگ یا زندگی انسان، است.
رویکرد روانشناسی[ویرایش]
برخی از محققین این نکته را مطرح میکنند که اسطورههای فرهنگهای مختلف این موضوع را آشکار میکنند که نیروهای روانی مشابه در آن فرهنگها در کار هستند. بعضی از متفکرین فرویدی داستانهایی شبیه به داستان یونانی ادیپ را در فرهنگهای مختلف یافتهاند. آنها اینگونه استدلال میکنند که این داستانها نمودهای مختلف عقدهٔ ادیپ را در آن فرهنگها منعکس میکنند. همچنین متفکرین پیرو یونگ تصاویر و موضوعها و الگوهای مشابهای را که در اساطیر فرهنگهای مختلف پدیدار شدهاند را شناسایی کردهاند. آنها بر این عقیدهاند که اینگونه مشابهتها از کهن الگوهای موجود در سطوح ضمیر ناخودآگاه هر انسان نشئت میگیرد.
اساسیترین مباحث اسطورهشناسی تطبیقی[ویرایش]
- اسطورههای خدایان
- اسطورههای فرجامگرایانه
- اسطورههای انسان[۲]
منابع[ویرایش]
- ↑ بهار مختاریان. «اسطوره شناسی تطبیقی فرهنگ هند و اروپایی بر اساس نظریه ژرژ دومزیل». انسانشناسی و فرهنگ. بازبینیشده در ۱۱ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ مریم صانعپور. «اسطورهشناسی تطبیقی در سنت فرهنگی غرب». دوفصلنامه غربشناسی بنیادی دوره ۲ شماره ۱، تابستان ۱۳۹۰.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Comparative mythology»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۱۱ آوریل ۲۰۱۶).
این یک مقالهٔ خرد پیرامون اساطیر است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |