مسئله شر
بخشی از مجموعه مقالههای |
بیخدایی |
---|
مفاهیم |
تاریخ |
دلایل بیخدایی |
مردمان |
جستارهای وابسته |
|
درگاه ویکیپروژه · |
مسئله شَر (به انگلیسی: Problem of Evil) که به نامهای برهان شَر، پارادوکس اپیکوری یا شبهه ابیقوری نیز خوانده شدهاست؛ یکی از قدیمیترین و جدیترین[۱] برهانهایی است که برای اثبات عدم وجود خدا اقامه شدهاست.
مسئله شر، که خدای ادیان ابراهیمی (خدای قادر مطلق، دانای مطلق، و خیرخواه اعلی) را هدف گرفتهاست؛ عموماً به عنوان یکی از براهین مبتنی بر شواهد اثبات عدم وجود خدا لحاظ میشود، هرچند گاهی به صورت برهانی استنتاجی نیز از آن یاد میشود.
این برهان تلاش میکند نشان دهد که میان دو قضیه وجود خدا و وجود شر، تناقض وجود دارد، و بنابر اصل تناقض تنها یکی از این دو قضیه میتوانند درست باشند[۲]؛ از آنجا که در وجود شر شکی نیست، صدق قضیه دوم، مستلزم نادرست بودن قضیه نخست است؛ بنابراین خدا نمیتواند وجود داشته باشد.
محتویات
تاریخچه[ویرایش]
نخستین صورت فلسفی برهان شر را اپیکورس فیلسوف یونان باستان بیان نمود. قرنها بعد دیوید هیوم به گسترش نظرات اپیکورس در این باب همت گماشت و در خاتمه نوشت: هیچ چیز نمیتواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع.[۳]
جی. ال. مکی از دیگر قائلان به برهان است و کتاب شر و قدرت مطلق را در همین رابطه تألیف نمود.[۴] به نظر مکی مسئله شر نه تنها نمایانگر غیرعقلانی بودن باورهای دینی است؛ بلکه ناسازگاری اجزای آنها را نیز هویدا میسازد.[۵]
جعفر سبحانی مسئله شر را از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی میداند و طرح آن را واجد تاریخی به بلندای تاریخ انسان میخواند.[۶]
مرتضی مطهری نیز آن را به عنوان اشکالی عمومی[۷] و مشهور ضد وجود خدا معرفی میکند که فلاسفه اروپایی آن را اشکالی لاینحل قلمداد نمودهاند. البته او تصریح میکند که حکمای اسلامی نیز به موضوع مذکور در الهیات ضمن بحث مسئله خیر و شر پرداختهاند و درصدد پاسخ گویی برآمدهاند.[۸]
به نظر مطهری، از گذشته تا به امروز، ادبا و شعرا، جایی به شوخی و جایی به جد، از شر سخن گفتهاند. او عمر خیام را از جمله معدود شعرایی میداند که جسارت بیش تری داشته و مسئولیت مصائب عالم هستی را نه به گردن روزگار و چرخ و فلک، بلکه به گردن عاملی بالاتر (خدا) انداختهاند.[۹] مطهری همچنین وجود شر در عالم را منشأ پیدایش ایده ثنویت در ایران باستان، به عنوان فکری نیمه فلسفی و نیمه مذهبی، میداند.[۸]
علاوه بر فلاسفه مسلمان، در جهان غرب نیز، کسانی چون الوین پلانتینگا از منتقدان برجسته برهان شر به شمار میآیند. پلانتینگا در کتاب فلسفه دین، خدا، اختیار و شر به تفضیل به نقد برهان مذکور پرداختهاست.[۱۰]
شر[ویرایش]
در یک تقسیم بندی متداول، شر را از جهت مصداق به دو دسته تقسیم میکنند:شر اخلاقی و شر طبیعی. شر اخلاقی، شری است که مستقیماً در نتیجه عمل ناپسند انسانی به وجود میآید؛ مانند قتل، دزدی، غارت و تجاوز. همچنین زلزله، آتشفشان، سیل، طوفان و امراض لاعلاج نیز نمونههایی از شرور طبیعی هستند.[۱][۱۱]
مواضع طرح و نقد برهان شر[ویرایش]
مرتضی مطهری، مسئله شر را از جهت تقریر مسئله و دفاعیاتی که میتوان در برابر آن ارائه داد، به سه موضع تقسیم میکند:
- موضع اول؛ ماهیت و منشأ شرور
- موضع دوم؛ انفکاک یا امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان
- موضع سوم؛ اطلاق و نسبیّت شرور و واجد وجوه بودن شرّیت
موضع اول در ارتباط با مسئله ثنویت و دو موضع بعدی در ارتباط با مسئله حکمت و عدل الهی بررسی میگردند.[۱۲]
موضع اول؛ ماهیت و منشأ شرور[ویرایش]
وجودی یا عدمی بودن شرور؛ مسئله ثنویت و ساختار معیوب[ویرایش]
یکی از تقریرهایی که در گذشته از سوی معتقدان به عقیده ثنویت طرح شده، به این صورت است که اشیاء را به دو گروه تقسیم میکردهاند؛ گروه خیرات که به مبدئی سراسر خیر منتهی میشوند؛ و گروه شرور که منشأیی شر مطلق دارند. پس برای عالم دو مبدأ وجود دارد.[۸]
صورت دیگری از این استدلال که اخیراً مطرح شده، موسوم به ساختار معیوب، از سوی ریچارد داوکینز است. او این استدلال را در مستند ریشه همه شر نه برای اثبات ثنویت؛ بلکه برای هجو براهین خداباورانه به کار بردهاست.
منظور داوکینز آنست که اگر از اینکه هر معلولی علتی خواهد و هر نظمی ناظمی و هر حرکتی محرکی و... ریشهای واحد برای تمامی معلولها و نظمها و حرکتها منتج میشود؛ به طریق مشابه نیز چون هر مفسده و شری ناشی از شروری است؛ به یک امالفساد به عنوان ریشه تمامی شرور خواهیم رسید.
داوکینز البته در پی اثبات وجود ریشه واحد تمام شرور نیست، بلکه مقصودش تمسخر روش کلامی در شناخت جهان است. از او نقل است که: «آیا زننده نیست که حقیقت عظمایی دربارهٔ کیهان، حاصل یک بازی کلامی باشد؟»[۱۳]
- دیدگاه منتقدان
به تصریح حکمای مسلمان، مرگ، فقر، ضعف، پیری، ناتوانی و زشتی از آن جهت که آدمی را فاقد حیات، ثروت، توانایی، جوانی و زیبایی میکنند، شر هستند؛ پس فقدان و نداشتن، «بد» است؛ و موجودات دو دسته و دو صنف خوبها و بدها نیستند؛ چون بدیها، نیستیها هستند؛ پس بدیها جز موجودات نیستند.[۱۴]
خالق حیات، خالق حیات است و مرگ نیاز به خالقی جداگانه ندارد، زیرا وقتی حیات محدود به حدی شد، بعد از آن نیستی است؛ و نه آنکه نیستی جداگانه آفریده شده باشد.
مطهری در توضیح بیش تر، نور و تاریکی را مثال میزند؛ نور نیازمند منبع است، اما تاریکی نیاز به کانون و منبعی ندارد؛ زیرا جز فقدان نور نیست.[۱۴]
تقریر و نقدی که در بالا مطرح شد، در جهت بررسی مسئله ثنویت و اشکال ساختار معیوب بود؛ اما اینکه چرا خالق عالم خلاء نیستیها و نقصها را با خلقت خوبیها پر نکرده است؛ در حیطه موضع دوم است.[۱۵]
موضع دوم؛ انفکاک یا امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان[ویرایش]
تقریر اپیکورس[ویرایش]
- حالت اول: شر در جهان وجود دارد، چون خدا از وجود شر بی خبر است؛ در این صورت خدا عالم مطلق نیست.
- حالت دوم: شر در جهان وجود دارد، زیرا گرچه خدا از وجود شر باخبر است، اما نمیتواند آن را نابود کند؛ در این صورت خدا قادر مطلق نیست.
- حالت سوم: شر در جهان وجود دارد، در حالی که خدا از وجود شر باخبر و نسبت به دفع آن تواناست؛ در این صورت خدا خیرخواه مطلق نیست.
تقریر هیوم[ویرایش]
بیانی استنتاجی از برهان شر براساس کتابی نوشته دیوید هیوم:
- خدا وجود دارد. (فرض اولیه)
- خدا قادر و عالم مطلق است. (تعریف خدا)
- خدا کریم و مهربان مطلق است. (تعریف خدا)
- موجودی که مطلقاً کریم و مهربان باشد با هر بدی و شر مطلقاً مخالف است. (تعریف مهربان مطلق)
- موجودی که مطلقاً کریم و مهربان باشد در صورت اطلاع از وجود شر و توانایی نابود کردن، آن شر را بلافاصله نابود میکند. (نتیجهگیری از گزاره ۴)
- خدا با هر بدی و شر مخالف است. (نتیجهگیری از گزاره ۳ و ۴)
- خدا آنی میتواند شر را به طور کامل نابود کند. (نتیجهگیری از گزاره ۲)
- نتیجه شر و بدی هرچه که باشد خدا میتواند بدون متوسل شدن به شر به آن دست یابد. (نتیجهگیری از گزاره ۲)
- خدا دلیلی برای نابود نکردن شر ندارد. (نتیجهگیری از گزاره ۷٫۱)
- خدا دلیلی برای بلافاصله عمل نکردن ندارد. (نتیجهگیری از گزاره ۵)
- خدا شر را به طور کامل و آنی نابود میکند. (نتیجهگیری از گزاره ۶، ۷٫۲ و ۷٫۳)
- شر وجود داشتهاست، وجود دارد و وجود خواهد داشت. (فرض اولیه)
- گزارههای ۸ و ۹ متناقض هستند؛ بنابراین یکی از فروض اولیه نادرست هستند. به این معنی که یا خدا وجود ندارد. یا شر وجود ندارد.
شر زائد بر جهان ماده یا لازمه ذاتی آن؛ مسئله معجزات[ویرایش]
جعفر سبحانی معتقد است که ذات خدا خیر محض است و هر چه از او صادر شود، خیر است. خدا عوالم مختلفی آفریده، همچون عالم ملائکه که هیچ شری در آنها نیست. تنها شری که میتوان اینجا فرض کرد، محدودیت وجودی آنهاست (شر متافیزیکی) ولی هیچ تضاد و تزاحمی با هم ندارند. اما لازمهٔ عالم ماده علاوه بر محدودیت وجودی، تضاد و تزاحم است. ممکن نیست که عالم ماده بی تزاحم و تضاد آفریده شود. وجود جهانی مادی بدون تضاد و تزاحم ناممکن است؛ زیرا این جهان در واقع غیر مادی میشود.[۱۶][۱۷]
به نظر مطهری نیز لازمه اصل هستی به جای محدودیت، اطلاق است؛ و توأم شدن هستی با نیستی در مراتب نزول آن که لازمه معلولیت است، رخ میدهد. لازمه هر معلولیتی نقصان است و نقصان، همان راه یافتن عدم است؛ که با نزول بیش تر سرانجام به عالم ماده میرسیم.[۱۸]
منشأ شرور (یعنی همان خلاها و فقدانات) عدم قابلیت ماده برای پذیرش کمال خاص است. این ناممکن است که ماده باشد ولی قابلیت قبول تضاد و تزاحم نداشته باشد و یا باشد و در هر شرایطی قابلیت هر صورتی را داشته باشد، هم چنانکه به نظر مطهری یک توهم محض است که حقایق و صور عالم وجود داشته باشند؛ ولی میان آنها تضاد و تزاحم وجود نداشته باشد. لازمهٔ هستی طبیعت مادی یک سلسله نقصانات و فقدانات و تضادها و تزاحمها است.[۱۹]
پس یا باید این جهان نباشد تا موضوع از اصل منتفی گردد و یا باید مقرون به همین فقدانات و نقصانات و تزاحمها باشد.[۲۰]
- دیدگاه مدافعان برهان، امتناع اجتماع وقوع معجزات الهی با امتناع انفکاک شرور از عالم و انسان
خداباوران عموماً معتقدند که خداوند معجزاتی انجام دادهاست و قوانین طبیعی را نقض نمودهاست. به باور نایجل واربرتون، در این صورت نمیتوان تصرف در قوانین طبیعت از سوی خدا برای دفع شر را ناممکن شمرد و عدم تحقق آن را لازمه جهان ماده دانست.[۲۱]
- دیدگاه منتقدان
حتی اگر پذیرش وقوع معجزات، خداباوران را به نفی محال بودن تصرف خداوند در قوانین طبیعی به منظور جلوگیری از شر سوق دهد؛ میتوان از سودمندی تعاقب روابط طبیعی سخن گفت.
لازمه نظم عالم آن است که علتهای مشابه معلولهای مشابه پدید آورند و اگر آتش گاهی میسوزاند و گاهی نمیسوزاند؛ پیشبینی آن که بار دیگر چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار بود و تصمیم گیری را ناممکن میساخت.[۲۲] به همین دلیل خداوند جز موارد بسیار جزئی، از شرور طبیعی جلوگیری نکرده است.
نسبت شرور و خیرات طبیعی، مسئله خلق بهترین جهان[ویرایش]
- دیدگاه منتقدان، غلبه خیرات طبیعی بر جنبه شریّت آنها
مخالفان برهان شر معتقدند که هرچند شرور طبیعی ناشی از فقدان خیرات وجود دارد، وهرچند که تحقق این شر اجتناب ناپذیر بوده، اما از آن جا که خیرات طبیعی بیش از شرور طبیعی هستند، نتیجه میشود که ترک خیر کثیر عالم ماده توسط خداوند به دلیل وجود شر قلیل در آن، خود شر کثیر است؛ و از این جهت خلق عالم توسط خدای مهربان و قادر و خیّر موجه است.[۲۳]
برای مثال، وجود آتش در مجموع خیر است و میتواند برای زندگی آدمیان مفید باشد؛ اما گاه زیان نیز میرساند و درد و رنج نیز میآفریند.[۱۶][۱۷]
به این مطلب باید افزود که در شرور طبیعی، آدمی خود را ملاک و معیار قرار داده و اگر این معیار را کنار بگذارد، به نظر او چیزی در عالم شر نیست.[۲۴]
نسبت شرور و خیرات اخلاقی، دفاع مبتنی بر اختیار و تقریر برهان مبتنی بر مسئله پارسایی[ویرایش]
- اگر انسانها خلق شوند، آنگاه مختار خواهند بود. (لازمه انسان بودن، یا لازمه کمال یافتن انسانهای درستکار)؛ و به واسطه اختیارشان، موجب شر اخلاقی کثیر و خیر اخلاقی قلیل خواهند شد. یعنی جمعیت قلیل انسانهای درستکار کمال مییابند و باقی انسانها به جنایت و سنگدلی میپردازند. (بنابر مشاهدات ما از جهان؛ و ادعای کتب مقدس ادیان مبنی بر نجات گروه اندک انسانها و جهنمی شدن اکثریت مطلقشان)
- اگر خدا وجود داشته باشد، آنگاه عالم مطلق و خیر اعلی است؛ بنابراین او هرگز نباید موجوداتی را که وجودشان مایه شر کثیر و خیر قلیل خواهد شد، خلق کند. پس چون ما در وجود خودمان شکی نداریم؛ چنین خدایی ما را خلق نکرده است.
- اگر خدا وجود داشت، آنگاه خالق ما انسانها میبود؛ اما دانستیم که او خالق ما نیست (طبق فرض دوم)؛ پس خدا وجود ندارد.
- دیدگاه منتقدان
سبحانی، برای غلبه خیرات اخلاقی بر شرور اخلاقی، با بیان اینکه ملاک سنجش خیرات با شرور، کیفیت است نه کمیت؛ قائل به این سخن است که با وجود کم بودن کارهای نیک در برابر کارهای ناسره، ارزش کارهای نیک بیش تر خواهد بود.
او در این باره روایتی اسلامی ذکر میکند که در آن خداوند خطاب به پیامبر اسلام چنین گفتهاست: «لو لاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نبودی، جهان را خلق نمیکردم.»[۲۵]
- دیدگاه مدافعان برهان
اما به نظر مدافعان برهان، معلوم نیست جهانی که در آن شر کثیر ناشی از انسانها هست؛ بر جهانی که در آن شر قلیل، و در نتیجه، قدیسان و قهرمانان کم تری وجود دارد رجحان داشته باشد. راست این است که، از باب مثال، تهوّع آور است رنج کودکی را که در حین یک تجاوز جنسی خشونت بار جان میدهد، با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به علمای اسلامی و عرفای بزرگ این امکان را میدهد که از حیث اخلاقی کسان بهتری شوند. آیا به راستی خدایی که خیر مطلق است، تکامل روحی جمعیت قلیل عرفاً و فضلا را، به رنج گروه کثیر کودکان آواره و گرسنه و آزار دیده، ترجیح میدهد؟
- دیدگاه منتقدان
استدلالهای دیگر خداباوران، یکی ادعای جبران شرور اخلاقی دنیا، در آخرت توسط خداوند؛ و دیگری ادعای تغییر نسبت خیرات و شرور در خود دنیا در آینده (فی المثل به واسطه ظهور یک منجی الهی) هستند.
- دیدگاه مدافعان برهان؛ مسئله ابطال ناپذیری
روشی سنتی در رد دو ادعای طرح شده، تأکید بر ابطال ناپذیری آنهاست؛ زیرا مستلزم تحقق هیچ امر ممکنی در جهان ما نیستند و با هر مشاهدهای سازگاری و وفاق نشان میدهند؛ یعنی بشر-لااقل تا به امروز- از قضاوت در مورد صحت و سقم آنها ناتوان است. پس از حیطه شناخت انسانی خارج هستند.
- دیدگاه منتقدان؛ ارجاع به براهین خداباورانه
دفاع دیگر خداباوران، چه به صورت مستقل، و چه به صورت استدلالی در دنباله مباحث بالا، ارجاع به براهین خداباورانه است.
منتقدان این برهان معتقدند که با بهرهگیری از براهینی چون سینوی و صدیقین وجود خدا را میتوان اثبات نمود. چون وجود خدا را ثابت کردند، با براهین دیگر اثبات میکنند که واجب الوجود بالذات باید همهٔ کمالات را دارا باشد؛ بنابراین خدا عالم، قادر مطلق و کاملاً خیر است؛ که در این صورت مسئلهٔ شر خود به خود منتفی است.[۲۶]
یا آنکه ما وقوع قیامت یا ظهور منجی را در ادامه براهین خداباورانه از راههای دیگری اثبات میکنیم.
- دیدگاه مدافعان برهان
به نظر مدافعان برهان، اگر رویکرد فوق صادق باشد؛ به سادگی بی خدایان نیز میتوانند برای رد کلیه براهین خداباورانه؛ پیشاپیش خداباوران را به براهین مطلوب خودشان ارجاع دهند. نتیجه آنکه هر یک از براهین، نیازمند بررسی مستقل از براهین گروه دیگر میباشند.
موضع سوم؛ اطلاق و نسبیّت شرور و واجد وجوه بودن شرّیت[ویرایش]
خداباوران در موضع سوم، مدعی هستند که خود شرور و بدیها نیز صددرصد شرّ و بد نیستند و بر آنها فوایدی مترتّب است. به طوری که به نظر مرتضی مطهری اگر بالفرض محال در جهان شرور نبود، دستگاه عالم به گونهای مختل میشد که خیرات نیز امکان وجود پیدا نمیکردند.[۲۷]
یک جنبه از فواید شرور، مربوط به زمینه سازی آنها برای تکامل بشر است. ساختار آدمی به گونهای است که تواناییها و استعدادهایش در سایه مواجهه با مشکلات شکوفا میشود. ما از پیروزی هایمان لذّت میبریم؛ اما از سختیها درس میگیریم.
جنبه دیگری که برای شرور به عنوان فایده و حکمت ذکر شده، مسئله آزمون الهی است.
ارتباط برهان شر با برهان ناباوری[ویرایش]
وجه اشتراک[ویرایش]
هر دو، براهینی در نفی وجود خدای ادیان توحیدی هستند؛ یعنی خدای متشخصی که از جمله عالم مطلق، قادرمطلق، و خیر محض است. در اینجا مقصود از خدای متشخص خدایی است که میتواند با انسان رابطهای شخصی برقرار کند. به محض آنکه فرد یکی از آن صفات را در خداوند انکار کند، یا امر الوهی را اساساً نامتشخص بداند، آن براهین قوّت و اهمیت خود را از کف میدهند.
وجه افتراق[ویرایش]
هر چند ساختار این دو برهان از جهات مهّمی به هم شبیه است، اما باید آنها را متمایز از یکدیگر دانست:
- می توان جهان ممکنی را تصوّر کرد که در آن مسئله اختفای الهی وجود نداشته باشد؛ اما مسئله شر به همان صورت جهان واقع برقرار باشد:
مثال: اگر فرض شود در فاجعه هولوکاست، یک هفته پیش از مرگ قربانیان، فرشتهای که زبان و ویژگیهای او کاملاً منطبق بر توصیفات عهد عتیق است بر یک یک آنها آشکار میشد، و فقراتی از کتاب مقدّس را بر ایشان بازمی خواند. اما هیچ اتفاق دیگری جز این رخ نمیداد: هیچیک از آن انسانهای بیگناه از مرگ نجات نمییافت، و همه چیز همانطور پیش میرفت که به واقع در فاجعه هولوکاست رخ داد، به استثنای آن مشاهده مکاشفه آمیز.
- می توان جهان ممکنی را تصوّر کرد که در آن مسئله شر وجود نداشته باشد؛ اما مسئله اختفای الهی به همان صورت جهان واقع برقرار باشد:
مثال: اگر فرض شود در جهانی، انسانها بنا به طبع مهربان و نیکخواه باشند. هیچ گونه درد و رنج و بیماری و معلولیت جسمی و ذهنی در آن وجود نداشته باشد؛ حال در این جهان کسانی به وجود خداوند باور دارند، و کسانی منکر وجود او هستند. به نظر میرسد که در این جهان ممکن، کسانی که به خدا باور ندارند، میتوانند مسئله اختفای الهی را مطرح کنند، بدون آنکه هرگز بحث دربارهٔ مسئله شر در میانشان مطرح شود.
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ نایجل واربرتون، الفبای فلسفه، صفحهٔ ۴۱
- ↑ عسکری سلیمانی امیری، نقد برهان ناپذیری وجود خدا، صفحه ۳۰۸،۳۱۰
- ↑ David Hume. Dialogues Concerning Natural Religion. Project Gutenberg (e-text).
- ↑ جی. ال. مکی، شر و قدرت مطلق
- ↑ عسکری سلیمانی امیری، نقد برهان ناپذیری وجود خدا، صفحهٔ ۳۰۹
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۱
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۱
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۳
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۲
- ↑ الوین پلانتینگا، فلسفه دین، خدا، اختیار و شر
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۲
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۴
- ↑ ریچارد داوکینز، پندار خدا، صفحهٔ ۶۸
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۶
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۵۸
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۳
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ نایجل واربرتون، مبانی فلسفه، صفحهٔ ۴۱
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحهٔ ۲۶۰
- ↑ مرتضی مطهری، جلد ۶ مجموعه آثار، صفحهٔ ۹۲۷
- ↑ مرتضی مطهری، جلد ۶ مجموعه آثار، صفحهٔ ۹۲۷
- ↑ نایجل واربرتون، مبانی فلسفه، صفحهٔ ۴۸
- ↑ نایجل واربرتون، الفبای فلسفه، صفحهٔ ۴۸
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۵
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۵
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، اندیشه اسلامی ۱، صفحهٔ ۱۲۶
- ↑ جعفر سبحانی و محمد محمد رضایی. اندیشه اسلامی ۱. ویرایش دوم. چاپ چهل و نهم. تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷. صفحهٔ ۱۲۹.
- ↑ مرتضی مطهری، توحید، صفحه ۲۷۰ تا ۲۸۱
منابع[ویرایش]
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «برهان شر»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۴ آوریل ۲۰۱۰).
- جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی. اندیشهٔ اسلامی (۱). چاپ چهل و نهم. تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷. صص ۱۲۱ تا ۱۳۴. ISBN 978-964-531-059-0.
- Dialogues concerning Natural Religion - David Hume
پیوند به بیرون[ویرایش]
انگلیسی[ویرایش]
- A Rational and Biblical Approach to the Problem of Hell (A Calvinist Theodicy)
- Why Does God Permit Suffering? (A Jehovah's Witness Perspective)
- Problem of Evil Blog
- Gregory S. Neal: "The Nature of Evil and the Irenaean Theodicy" Grace Incarnate (1988)
- Putting God on Trial — The Biblical Book of Job A Hegelian theodicy.
- A Collection and Critique of Responses
- A debate between theist William Lane Craig and atheist Kai Neilsen regarding the problem of evil.
- A selection of articles on good and evil in Judaism from Chabad.org
- Apocatastasis article at Orthodoxwiki
- The Problem of Evils & Predestination, (Islam), Frithjof Schuon, retrieved 11 June 2007
- Bediuzzaman Said Nursî's Scriptural Approach to the Problem of Evil, (Islam), Yamine Mermer, retrieved 11 June 2007
- Beyond the Problem of Evil, A Graduate Level Research Paper
- Tattersall, Nicholas (1998). "The Evidential Argument from Evil". Secular Web Library. Internet Infidels. Retrieved 2007-04-12.
- Evidential Arguments from Evil
- Project Gutenburg: Leibniz, Theodicy (English translation)
- Theodicy: the problem of Evil
- Faith in the Face of Evil, Appendix VI of Kant's Critical Religion, by Stephen Palmquist.
- "Belief in God linked to suffering" Article from the Institute for the Biocultural Study of Religion
دائرةالمعارفها[ویرایش]
مطالعه بیشتر[ویرایش]
فارسی[ویرایش]
- مرتضی مطهری. «توحید و مسئله شرور». در توحید. ص ۲۷۹ به بعد.
انگلیسی[ویرایش]
- Beebe, James R. (2006). "The Logical Problem of Evil". In Fieser, James; Bradley, Dowden. The Internet Encyclopedia of Philosophy..
- Boyd, Gregory A. (2003). Is God to Blame?. InterVarsity Press. ISBN 0830823948.
- Thomas Nixon Carver 1908. "The Economic Basis of the Problem of Evil," Harvard Theological Review, 1(1), pp. 97-۱۱۱.
- Wilson, William McF.; Hartt, Julian N. (2004). "Farrer's Theodicy". In Hein, David; Henderson, Edward. Captured by the Crucified: The Practical Theology of Austin Farrer. New York: T & T Clark International. pp. 100–118. ISBN 0567025101..
- Haught, James A. (1996). 2,000 Years of Disbelief: Famous People with the Courage to Doubt. Amherst, N.Y.: Prometheus Books. ISBN 1-57392-067-3..
- Hick, John (1966). Evil and the God of Love. London: Macmillan. ISBN 978-0060639020..
- Mackie, J. L. (1982). The Miracle of Theism. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0060639020..
- Murray, Michael (1998). "Leibniz on the Problem of Evil". In Zalta, Edward N.. The Stanford Encyclopedia of Philosophy..
- Palmquist, Stephen (2000). "Faith in the Face of Evil (Appendix VI)". Kant's Critical Religion. Aldershot, England: Ashgate. ISBN 0-7546-1333-X..
- Plantinga, Alvin (1977). God, Freedom, and Evil. Grand Rapids, MI: Eerdmans. ISBN 978-0802817310..
- Plantinga, Alvin (1974). The Nature of Necessity. Oxford: Clarendon Press. ISBN 978-0198244141..
- Swinburne, Richard (1997). The Coherence of Theism. Oxford: Clarendon Press. ISBN 978-0198240709..
- Tooley, Michael (2002). "The Problem of Evil". In Zalta, Edward N.. The Stanford Encyclopedia of Philosophy..
- Trakakis, Nick (2006). "Evidential Problem of Evil". In Fieser, James; Bradley, Dowden. The Internet Encyclopedia of Philosophy..
- Dostoevsky, Fyodor. The Brothers Karamazov, 1881. Chapters "Rebellion" and "The Grand Inquisitor"
- Hick, John. Evil and the God of Love, 1966. (Palgrave Macmillan, Rev. ed. , 2007)
- Ormsby, Eric. Theodicy in Islamic Thought (Princeton University Press, 1984)
- Stewart, Matthew. The Courtier and the Heretic: Leibniz, Spinoza and the Fate of God in the Modern World (W.W. Norton, 2005)
|
|
|