جاماسپ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
«جاماسب» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای روستایی با این نام، جاماسب (دالاهو) را ببینید.
جاماسپ
کیستی : صدر اعظم، فیلسوف،
اختربین و کیمیاگر ایرانی
دوره : ایران باستان
نام خانوادگی : هوگوه
منصب : وزیر گشتاسب‌شاه
لقب‌ها : فرزانه، حکیم، بیدخش
جنسیت : مرد
معنی نام : اسب داغ‌خورده
همسر : پوروچیستا دختر زرتشت
پسران : گرامی، هنگ‌اوروش
برادر : فرشوشتر
کارهای مهم : "پیشگویی آینده"،
پایه‌گذاری آیین‌های
جشن بهمنگان

جاماسپ فرزند هوگوه (Hvogva) وزیر گشتاسب شاه (از پادشاهان کیانی و فرزند لهراسپ که زرتشت در زمان او ظهور کرد) بوده‌است. جاماسب همسر پوروچیستا جوان‌ترین دختر زرتشت بود. جاماسپ را از نخستین فیلسوفان ایرانی می‌دانند.

جاماسپ در منابع[ویرایش]

بر اساس روایات زرتشتی، جاماسپ و برادرش فرشوشتر از حامیان زرتشت بوده‌اند. و زرتشتیان در جشن بهمنگان، به یاد جاماسپ جامه سفید میپوشند. پوشندگان لباس سفید در حقیقت با این عمل نمادین بیزاری و برائت خود را از هرگونه ناپاکی و پلیدی، خونریزی و کشتار و آزار و اذیت حیوانات نشان داده و با دسته‌های گل سفید به دیدار یکدیگر می‌رفتند و این گل‌ها را به یکدیگر تقدیم می‌کردند. و بر آنند که جاماسپ، وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام داده‌است.

در منظومه پهلوی یادگار زریران از جاماسپ با صفت «بیدخش» به معنی صدر اعظم نام برده شده‌است. کتابی نیز به نام جاماسب‌نامه به زبان پارسی میانه در دست است که به پازند و فارسی هم ترجمه شده‌است. این کتاب پاسخ‌های جاماسپ به گشتاسپ را دربرمی‌گیرد و موضوعی فلسفی دارد. در کتاب حکمةالاشراق فیلسوف نامدار ایرانی شهاب‌الدین سهروردی از جاماسب و فرشوشتر(فرشاد شور)نام برده شده و ستوده شده اند به نظر می‌رسد در نوشته‌های یونانی جاماسپ را به صورت پرکساسپ آورده‌اند. پسران جاماسپ گرامی و هنگ‌اوروَش (Hanghaurvaungh) بودند.

جاماسپ در شاهنامه[ویرایش]

جاماسپ به مانند رهبری مذهبی و الهام‌بخش پادشاهان شاهنامه، بویژه گشتاسپ است. اما این پیر الهام‌بخش و ستاره‌شمر (منجم) دشمنان و مخالفان خطرناکی چون ارجاسپ تورانی دارد. ارجاسپ در نامه تهدیدآمیز به گشتاسپ، جاماسپ را اینگونه توصیف می‌کند:

ز ارجاسپ سالار گردان چین سوار جهان دیده گرد زمین
که ای نامور شهریار جهان فروزندهٔ تاج شاهنشهان
سرت سبز باد و تن و جان درست مبادت کیانی کمرگاه سست
شنیدم که راهی گرفتی تباه مرا روز روشن بکردی سیاه
بیامد یکی پیر مهتر فریب ترا دل پر از بیم کرد و نهیب
سخن گفتش از دوزخ و از بهشت بدلت اندرون هیچ شادی نکشت
تو او را پذیرفتی و دین‌اش را بیاراستی راه و آئین‌اش را[۱]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. شاهنامه. جلد ششم. پادشاهی گشتاسپ، ص ۳۶۱

IRANIAN CULTURAL IMPACT IRANIAN ELEMENTS IN GEORGIAN LANGUAGE By: Thea Chkeidze

منابع[ویرایش]

  • دوستخواه، جلیل: اوستا، کهن‌ترین سرودهای ایرانیان، چاپ دوم، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۷۴.
  • حسین، الهی قمشه‌ای. شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵. 

پیوند به بیرون[ویرایش]