عباس نعلبندیان
عباس نعلبندیان | |
---|---|
زادروز | ۱۳۲۸ تهران |
درگذشت | ۸ خرداد ۱۳۶۸ تهران |
آرامگاه | بهشت زهرا تهران قطعه ۱۰۹ ردیف ۹۶ شماره ۵۰ |
ملیت | ایرانی |
سبک | واقع نگاری اجتماعی،فانتزی،نمادگرایی |
مذهب | مسلمان شیعه |
منصب | نمایشنامه نویس،رمان نویس |
همسر | شکوه نجم آبادی(طلاق گرفت) |
فرزندان | نداشت |
عباس نعلبندیان (۱۳۲۸–۸ خرداد ۱۳۶۸) نمایشنامهنویس پیشرو ایرانی بود. وی در جشن هنر شیراز مورد تحسین قرار گرفته و جوایز متعددی را بهدست آوردهبود. پس از انقلاب و با تعطیلی کارگاه نمایش مدتی به زندان افتاد و سپس خانهنشین و بیکار شد. وی در سال ۱۳۶۸ خودکشی کرد.[۱]
محتویات
زندگی و حرفه[ویرایش]
اوان زندگی[ویرایش]
نعلبندیان در سال ۱۳۲۸ درمنطقه سنگلج تهران زاده شد.[نیازمند منبع] دوران کودکی و نوجوانیاش در فصل تابستان به کمک پدرش در دکه روزنامه فروشی واقع در خیابان فردوسی پایینتر از فروشگاه فردوسی میرفت و بیشتر وقت خود را به مطالعه در دکه میگذراند. در سال ۱۳۴۳ وارد دبیرستان ادیب شد، و تا یکی دو سال بعد از چند دبیرستان اخراج شد. دست آخر به دبیرستان فخر رازی رفت و در آنجا با بهمن مفید، شاهرخ صفایی، شهرام شاهرختاش و محمود استادمحمد همشاگردی شد. دورهٔ شش سالهٔ دبیرستان را نتوانست به پایان برساند و عاقبت در سال ششم متوسطه بدون گرفتن دیپلم، دبیرستان را رها کرد.[۲] او پس از آشنایی با افرادی چون محمد آستیم که دیگران او را استاد نعلبندیان تلقی میکردند و محمود استادمحمد و رفتوآمد به محافل هنری آن دوره مانند کافه فیروز در ۱۸ سالگی شروع به نوشتن کرد.
جشن هنر شیراز[ویرایش]
اولین داستانش در دهه ۴۰ به همت رضا سیدحسینی در مجله «جهان نو» منتشر شد.[۳] با نگارش نمایشنامه «پژوهشی ژرف و سترگ در سنگوارههای قرن بیست و پنجم زمینشناسی یا چهاردهم، بیستم فرقی نمیکند» جایزه اول مسابقه نمایشنامه نویسی نسل جوان را از آن خود کرد. این نمایش همان سال در جشن هنر شیراز نیز جوایز متعددی را نصیب خود کرد و نویسنده را به شهرت رساند، در بیانیهٔ هیئت داوران ذکر شده بود: «جایزهٔ دوم به مبلغ پنجاه هزار ریال به نمایشنامهٔ "پژوهشی ..." اثر آقای عباس نعلبندیان که نوجوان روزنامه فروشی است و اثر او به عنوان شاهکاری از یک نابغه، از طرف چهار تن از داوران وزارت فرهنگ و هنر اعلام شد [اهدا میشود.] او تاکنون پایش به داخل هیچ تالار نمایشی نرسیده است .» پژوهشی ژرف وسترگ... بعد از آن در سال ۴۸ در تالار سینمای کانون و به کارگردانی آربی آوانسیان به اجرای عمومی در آمد.
او با شکوه نجمآبادی ازدواج کرد و بعد از مدتی از او جدا شد. مدتی هم با فهیمه آموزنده زندگی کرد او فرزندی ندارد. برادرش محمد یوسفی و برادر زادهها و خواهر زادهها تنها بازماندگان او میباشند.
کارگاه نمایش[ویرایش]
عباس نعلبندیان در سال ۴۸ به عنوان مدیر و عضو شورا در کارگاه نمایش مشغول به کار شد و تا اواخر سال ۵۷ در همین سمت باقیماند. با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران، کارگاه نمایش منحل شد. تعدادی از اعضای کارگاه به دادگاه احضار شدند، از جمله عباس نعلبندیان که ۴ ماه را در زندان گذراند. آسیب روحی این ۴ ماه، به همراه انزواء و محدودیتهای حضور در عرصهٔ تئاتر او را خانه نشین کرد. ابتدا در منزلش در خیابان جمهوری خیابان سی تیر ساکن بود اما پس از مصادره منزلش به خانه پدریش واقع در خیابان پیروزی میدان بروجردی رفت در تنگدستی روزگار گذراند و با انگشت شماری از دوستان معاشرت داشت.[۴]
مرگ[ویرایش]
نعلبندیان در اول خرداد سال ۶۸ در سن ۴۰ سالگی با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرد در زمان مرگ صدای خود را ضبط کرد و آخرین سخنان را بر زبان جاری کرد و در ۷ خرداد جان سپرد و در هشتم خرداد به خاک سپرده شد. او در قطعه ۱۰۹ ردیف ۹۶ شماره ۵۰ بهشت زهرا تهران آرمیده است و بر سنگ مزارش نوشته در این غربت قریب عطر تو را از کدامین طوفان باید خاست.
سبک[ویرایش]
نعلبندیان در آثار خود بیشتر به مفاهیمی مثل شهوت،رستگاری،مرگ و عشق های نامتعارف می پرداخت و شخصیت های آثار او،اغلب مردم فرودست جامعه بودند.آثاری وی ادبیات صریحی دارند و در آن ها با بی پروایی از کلمات رکیک و زبان کوچه و بازار(برای نشان دادن قشر فرودست جامعه) استفاده شده اند نعلبندیان املاء خاص خود را داشت (تلا. خاهش. خاهر- سدا - سندلی - خاست و...)
نعلبندیان در گفتگویی که اردیبهشت سال ۵۰ در مجله «تماشا» چاپ شد، گفت:
«اصولاً من تئاتر را به آن صورت نمیشناسم و آمدنم به این حوزه کاملاً تصادفی بود. یعنی وقتی نمایشنامه «پژوهشی ژرف وسترگ» را مینوشتم به این فکر نمیکردم که چیزی است، که کسی بخواهد بخواند یا اینکه اجرا شود. تا وقتیکه این نمایش برنده جایزه شد. حتی دو سه نفری هم که بیشتر از آن این کار را خوانده بودند، نظر چندان موافقی نسبت به آن نداشتند.»
آثار[ویرایش]
نمایشنامه[ویرایش]
- پژوهشی ژرف و سترگ در سنگوارههای قرن بیست و پنجم زمینشناسی یا چهاردهم، بیستم فرقی نمیکند (۱۳۴۷)
- اگر فاوست یککم معرفت بهخرج دادهبود (۱۳۴۸)
- صندلی کنار پنجره بگذاریم و بنشینیم و به شب دراز تاریک خاموش سرد بیابان نگاه کنیم (۱۳۴۹)
- ناگهان هذا حبیبالله مات فی حبالله هذا قتیلالله مات بسیفالله (۱۳۵۰)
- قصه غریب سفر شاد شین شنگول بهدیار آدمکشان و امردان و جذامیان و دزدان و دیوانگان و روسپیان و کافکشان (۱۳۵۱)
- داستانهایی از بارش مهر و مرگ (یک پنجگانه) (۱۳۵۶)
- "هرامسا 705،709" (۱۳۵۶)
قصهها[ویرایش]
- هفت تا نه و نیم(۱۳۴۵)
- ص. ص. م (۱۳۴۶، در مجله نگین چاپ شد)
- از مرگ تا مرگ (۱۳۴۶، در مجله نگین چاپ شد)
- وصال در وادی هفتم: یک غزل غمناک (۱۳۵۱، در کارگاه نمایش چاپ شد)
ترجمهها[ویرایش]
- یک قطعه برای گفتن-فریاد کمک-معلم من پای من/پیتر هانتکه(۱۳۵۱)
- پرومتئوس در بند/اشیل (۱۳۵۱)
- طلبکارها/استریندبرگ (۱۳۵۱)
پانویس[ویرایش]
- ↑ کشتن کشته؛ شمشیر نظام اسلامی غلاف نمیشود، رادیو زمانه
- ↑ فروزان جمشیدنژاد. «یادی از عباس نعلبندیان؛ راوی روایتهای متروک». بیبیسی فارسی. بازبینیشده در ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۵.
- ↑ «نعلبندیان، متفاوتترین نویسنده تاریخ ادبیات ماست». روزنامه قانون. بازبینیشده در ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۵.
- ↑ یادی از عباس نعلبندیان؛ راوی روایتهای متروک
منابع[ویرایش]
- عباس نعلبندیان، از روزنامه فروشی تا «کارگاه نمایش»، ایسنا
- حمیدرضا ریشهری، کتاب «کارگاه نمایش»
|
|