زبان نخست
زبان نخست یا زبان مادری به نخستین زبان یا زبانهایی گفته میشود که کودک سخن گفتن به آن را یاد میگیرد و یا آن را پیش از سن بحرانی میآموزد و یا میتوان گفت زبانی که فرد توانایی اندیشیدن وسخن گفتن همانند دیگر سخنوران آن زبان را داشته باشد. زبان نخست (افزون بر زبان بومی[۱] ) زبان شخصی است که معمولا از کودکی آن را آموخته و به بهترین وجه ممکن صحبت میکند و اغلب معنایی برای همسانی جامعهشناسی زبان است. [۲] زبانمادری یک تَرم (اصطلاح) است و الزاما به معنی زبانی که مادر انسان به آن سخن میگوید نیست. در بعضی از کشورها، اصطلاح زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره میکند تا زبان اول او. در برابر زبان نخست، زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان نخستش صحبت میکند.
از نظر عصبشناسی زبان نخست در مقایسه با زبانهایی که فرد بعداً در بزرگسالی میآموزد (زبان دوم) جایگاهی متفاوت را در قشر مغز اشغال میکند. به طوری که دربسیاری موارد آسیبهای مغزی محدود ممکن است سبب اختلال شدید در یکی از این دو زبان (نخست و دوم) شوند در حالی که مهارتهای زبان دیگر هیچ آسیبی نبینند.
در سکتههای ایسمیک مغزی آسیب رایجتر آسیب وارد به ناحیه زبان دوم است و فرد معمولاً ابتدا تواناییهای زبان دوم را از دست میدهد درحالی که هنوز قادر است به زبان نخست نیز صحبت کند.[۳]
در صورتی که کودک در همان اوایل کودکی بیش از یک زبان را فرا بگیرد ناحیه مغزی مربوط به همه این زبانها با ناحیه زبان نخست مشابه است و نمیتوان ازنظر علمی هیچیک از آنها را زبان دوم وی دانست.
محتویات
واژهشناسی[ویرایش]
بعضی اوقات اصلاح زبان بومی برای اشاره به زبانی که به کار میرود که شخص به اندازهٔ یک فرد بومی که زبان «اصلی کشورش» است، مهارت دارد، یا به اندازهٔ یک فرد معمولی که زبان دیگری صحبت نمیکند درآن زبان مهارت دارد.
گاهی اوقات اصلاح زبان اصلی یا زبان مادری برای زبانی به کار میرود که شخص از زمان کودکی در خانه (معمولاً از والدینشان) آموزش دیدهاند. بچههایی که درخانههایی بزرگ میشوند که در آنجا دو زبان صحبت میشود، بر طبق این تعریف، میتوانند بیشتر از یک زبان اصلی یا زبان بومی داشته باشند.
در زمینهٔ سرشماری جمعیت که بر روی جمعیت کاناداییها اجرا شده است، آمارهای کانادا مشخص میکنند که زبان اصلی به عنوان «زبان اولی که در دوران کودکی در خانه آموخته شده است و همچنان به صورت انفرادی در زمان سرشماری درک شده است، تا حدودی ممکن است که زبان نخست آموخته شده طولی نکشد که زبان اصلی گویندهای باشد.[۴] این مطلب شامل کودکان مهاجر کم سن و سالی است که خانواده هایشان به محیط زبانی جدیدی نقل مکان کردهاند، به خوبی افرادی که زبان اصلی شان را در دوران کودکی در خانه آموختهاند (نسبت به زبان اکثریت جامعه)، کسانی که بخشی یا کل زبانی را که در ابتدا فراگرفتهاند، ممکن است از دست داده باشند.(رجوع شود به فرسایش زبان) زبان اصلی
- اصطلاح زبان اصلی نباید به این معنی تفسیرشود که آن زبان مادری فرد است. در بعضی از جوامع پدری، خانم به همراه همسرش نقل مکان میکند و در نتیجه ممکن است زبان اول متفاوتی نسبت به همسرش داشته باشد. Mother در این متن از کلمهٔ «مادر» به معنای اصل همانند کلمهٔ mother land نشات گرفته است.
- در بعضی از کشورها مثل کنیا، هند و کشورهای گوناگون آسیای شمالی، «زبان اصلی» یا «زبان بومی» برای اشاره به زبان قومی یک فرد، در اصطلاح رایج روزنامه نگارانه به کار رفته است.
(برای مثال من هیچ عذری برای نیاموختن زبان اصلی ام ندارم)، تا اینکه به زبان اول شاره کند. همچنین در سنگاپور «زبان اصلی» بدون توجه به مهارت واقعی به زبان قومی فرد اشاره میکند، در حالی که «زبان اول» به زبان انگلیسی ای که در جزیرهای توسط استعمار برینانیایی ثابت شده بود، اشاره دارد که زبان میانجی برای بیشتر سنگاپوریهای مستقل ناشی از کاربرد آن به عنوان زبان دستور در مدارس دولتی و به عنوان زبان عمومی میباشد.
- جی. آر. آر تولکین در سال۱۹۵۵ در سخنرانیاش در مورد «زبان انگلیسی و ویلزی» «زبان بومی» را از «زبان خاستگاه» تشخیص میدهد، وجود زبان اخیری که یادگیری آن برای شخص از اوایل دوران کودکی اش اتفاق میافتد، در حالی که ممکن است «زبان بومی» اصلی او متفاوت باشد، که احتمالاً با علاقهٔ زبانشناسی موروثی تعیین شده باشد، و ممکن است بعداً در زندگی به وسیلهٔ یک پیوستگی احساسی شدید به یک گویش خاص کشف شود (تولکین شخصاً چنین پیوستگی ای را به ویژه برای زبان انگلیسی میانه ی میدلنز غربی اعتراف کرد).
- ۲۱ فوریه روز زبان اصلی بینالمللی به وسیلهٔ یونسکو در۱۷ نوامبر۱۹۹۹ اعلام شده است.
زبان مادری در ایران[ویرایش]
در ایران همایشهای مختلفی با موضوع زبانها و گویشهای بومی در میان اقوام مختلف برگزار میشود.[۵] برخی از فعالان اقوام و برخی نویسندگان اجتماعی در ایران همواره درباره زبان مادری اقوام و تدرس آن در مدارس تاکید کردهاند. آنها معتقدند نمی توان به زیباییِ تنوعهای طبیعی و انسانی شک کرد. این طیف بر دگراندیشیها و دگربودگیها ارج مینهند و زیبایی هستی را در تنوع آن میبینند. به عقیده برخی فعالان عرصه اجتماعی، زبان، آداب و رسوم، آیینها، مناسک و اندیشهها، ویژگیهای اقوام اند؛ چه در شکلهایی پسندیده یا ناپسند؛ بنابراین هر گونه تغییر و پیشرفت و ترقی جوامع بشری عمدتاً باید و می تواند که بر ویژگیهای پویای قومی و بومی آنان اتفاق بیفتد.
اهمیت[ویرایش]
زبان اول یک کودک بخشی از هویت شخصی، اجتماعی و فرهنگی اواست.[۶] تاثیر دیگر زبان اول این است که باعث بازتاب و یادگیری عملکرد و سخن گفتن در مورد الگوهای اجتماعی موفق میشود. این امر اساساً عهده دار تفاوت میان توانایی عملکرد زبانشناسی است.
چندزبانگی[ویرایش]
- شخصی که میتواند دو یا بیشتراز دو زبان بومی داشته باشد، در نتیجه یک شخص دو زبانهٔ بومی در واقع چند زبانه میباشد. ترتیبی که این زبانها آموخته شدهاند الزاماً به همان ترتیب اهمیت آنها نیست. برای مثال، یک زوج فرانسوی زبان ممکن است دختری داشته باشند که در ابتدا زبان فرانسوی را آموخته و سپس انگلیسی؛ اما اگر او در یک کشور انگلیسی زبان بزرگ شده بود، احتمالاً فردی ماهر در زبان انگلیسی میشد. مثالهای دیگر هند. آفریقای جنوبی هستند که بیشتر مردم بیش از یک زبان صحبت میکنند.
- زبانشناس برزیلی کلوآلتن هوفن موضوع «زبان اصلی» در کاربرد عمومی آن به صورت مبهم را مورد بررسی قرار میدهد و در معرض تفسیرهای گوناگون قرار دارد که از لحاظ زبانشناسی، مخصوصاً با توجه به کودکان دو زبانه از گروههای اقلیت قومی تحت تاثیر قرار میدهد. او تجارب خود را به عنوان یک سخنگوی دو زبانه پرتقالی وRiograndenser Hunsuckisch، که ریشهٔ آن آلمانی است به وسیلهٔ اولین مهاجران آلمانی به برزیل جنوبی آورده است. در مثال او، مثل موردی که زبان بسیاری از کودکان که در خانه صحبت میکنند با زبان پیرامون آنها (زبان رسمی) متفاوت است، این امر که زبان «زبان مادری» شخص است، مورد بحث است. بسیاری از متخصصان از «زبان مادری» طی سالها براساس کاربرد رایج، ارتباط احساسی گوینده با زبان و حتی تسلط آن در ارتباط با محیط تعاریفی ارائه دادهاند. هر چند، این معیارها دقیق نیستند.
زبان مادری[ویرایش]
- بر اساس منشا آن: زبان (زبانهایی) که شخص در ابتدا آموخته است (زبان (زبانهایی) که او اولین ارتباطات زبانی طولانی را تشکیل داده است).
- بر اساس تشخیص درونی: زبان (زبانهایی) که شخص بار به عنوان گویندهٔ آن زبان تشخیص میدهد.
- بر اساس تشخیص بیرونی: زبان (زبانهایی) که شخص بار به عنوان گویندهٔ آن زبان، به وسیلهٔ ذیگران تشخیص میدهد.
- بر اساس توانایی: زبان (زبانهایی) که شخص به بهترین نحو میداند.
- بر اساس عملکرد: زبان (زبانهایی) که شخص بیشترین استفاده را میکند.
اصطلاح زبان مادری[ویرایش]
اصطلاح زبان مادری که غالباً به جای زبان اول به کار میرود، واژهای ترکیبی است و ورود آن به زبان فارسی به احتمال زیاد ترجمهای مستقیم از یکی از زبانهای اروپایی است. اصطلاح زبان مادری در لغت نامه دهخدا یافت نمیشود، حال آنکه، در واژه نامههای برخی از زبانهای اروپایی حضور دارد (برای نمونه "Muttersprache" در زبان آلمانی و یا «mother tongue» در زبان انگلیسی).
در بسیاری از لغت نامههای انگلیسی، از این واژه به عنوان نخستین زبانی که یک کودک میآموزد یادشدهاست، در حالی که، در لغت نامه American Heritage ویرایش سوم از این واژه به معنی «زبان بومی یا زبان والدین فرد» یاد شدهاست.
لغت نامه Longman Language Activator تاکید میکند که در انگلیسی این اصطلاح اغلب هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد، که فرد در یک کشور خارجی باشد (این توضیح تعریف ارایه شد در لغت نامه American Heitage را هم توجیه میکند)
اصطلاح زبان مادری اصطلاحی است که اکثر دانشمندان سعی در پرهیز از آن دارند و در علوم زبانشناسی، روانشناسی، عصبشناسی رفتاری (Neurobehaviour) اغلب واژه زبان اول(First Language) به جای این اصطلاح به کار برده میشود.
پانویس[ویرایش]
- ↑ "Native Tongue". MSN Encarta. Retrieved 2010-11-01.
- ↑ Bloomfield, Leonard.Language ISBN 81-208-1196-8
- ↑ "K*The Native Speaker: Myth and Reality By Alan Davies ISBN 1-85359-622-1[نیازمند صفحه]
- ↑ "mother tongue". 2001 census. Retrieved 2008-08-25.[منبع نامعتبر؟]
- ↑ ایران کنفرانس
- ↑ Terri Hirst: The Importance of Maintaining a Childs First Language
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- O'Grady، W. ، Dobrovolsky، M. ، and aronoff، M. ، Contemporary Linguistics، An Introduction، 2nd edition، St. Martin' Press، Inc. ، 1993. ISBN 0-312-06780-1
این یک مقالهٔ خرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |