شهاب‌الدین یحیی سهروردی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
شهاب‌الدین سهروردی
حکمت‌الاشراق
27042008333.jpg
شناسنامه
نام کامل شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی
لقب نورالانوار، شهاب‌الدین ،
شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید
حیطه فلسفه
دوره ملک ظاهر
مکتب اشراق
زادروز ۵۴۹ ق / ۱۱۵۵ م
زادگاه سهرورد، قیدار، زنجان، ایران
تاریخ مرگ ۵ رجب ۵۸۷ ق
۲۹ ژوئیه ۱۱۹۱ م
محل مرگ قلعه حلب، سوریه
مدفن حلب
دین اسلام
استادان مجدالدین جیلی، ظهیرالدین قاری
شاگردان شمس الدین شهرزوری

شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین، شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید[۱](۵۴۹–۵۸۷ ق / ۱۱۵۴–۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی اهل قیدار از استان زنجان ایران است.[۲][۳][۴]

زندگی[ویرایش]

قابل اعتمادترین منابع برای مطالعه زندگی‌نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ فلسفه است و به دستِ یکی از مهم‌ترین شارحان آثار سهروردی، شمس‌الدین شهرزوری نوشته شده‌است که کرد است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.

شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از توابع شهرستان خدابنده واقع در استان زنجان ایران متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک‌اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.[۵] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، فخرالدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌که از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.

اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

درگذشت[ویرایش]

سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد).

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان‌جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهرودی شهر حلب می‌باشد.[۶] علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. (البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت)[۷]

بزرگداشت[ویرایش]

روز بزرگداشت وی، به تأیید مرکز تقویم مؤسسهٔ ژئوفیزیک دانشگاه تهران، ۸ مرداد هر سال برابر با ۲۹ ژوئیه است[۸] که در این روز همایش‌ها، بزرگداشت‌ها و یادبودهایی برای او برگزار می‌شود.[۹]

خصوصیات اجتماعی[ویرایش]

رفتار سهروردی خالی از غرابت نبوده است چنان‌که در عین کناره گیری از خلق و خلوت گزینی، اهل بحث و مناظره و جدل بوده است و شاید اگر این میل در او نبود ناگزیر از افشای سر ربوبیت نمی‌شد و تعصب قشریان را برنمی‌انگیخت و جان خویش بر سر این کار نمی‌نهاد. ۱ سدیدالدین (معروف به ابن رفیقه) نگاه مردمان آن زمان نسبت به سهروردی را به زیبایی نقل می‌کند: «روزی با شیخ شهاب‌الدین در مسجد جامع میافارقین راه می‌رفتیم، او جبه کوتاهِ آسمانی رنگی پوشیده بود و فوطه تابیده‌ای را به سر بسته بود، یکی از دوستان مرا با او دید. مرا به کناری کشید و گفت: مگر کسی نبود با او راه بروی که با این خربنده حرکت می‌کنی! گفتم ساکت باش، مگر او را نمی‌شناسی؟ گفت: نه او را نمی‌شناسم. گفتم: این عالم وقت و حکیم عصر است، این جوان پریشان ظاهر شهاب‌الدین سهروردی است. در موردش گویند که شیخ به مقامات عالیه و نهایت مکاشفه رسیده و صاحب کرامات و خوارق عادات گردیده است.» ۲ با اندکی تحقیق در منابع تاریخی، می‌توان دریافت که شناخت مردمان آن دوره مشابه روایتی بود که نقل گردید؛ و سهروردی را به ژنده پوشی و حتّی بعضی به دیوانگی می‌خواندند.

فلسفه اشراق[ویرایش]

سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.[۱۰] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه‌اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده‌اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.[۱۱]

مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف‌ترین و بلندمرتبه‌ترین مرحله شناخت می‌شناسد.[۱۱] او به سختی بر ابن سینا می‌تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع می‌کند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد می‌گیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.[۱۲]

کتاب حکمه الاشراق مهم‌ترین اثر فلسفی سهروردی در واقع به نظریهٔ ابن سینا برای تأسیس حکمت مشرقی جامهٔ عمل پوشاند. او را زنده کننده عرفان آریایی و پدیدآورنده حکمت خسروانی می‌دانند.

علوم غریبه[ویرایش]

عموم مورخان سهروردی را آگاه به علوم غریبه از قبیل سحر و جادو و ... معرفی کرده‌اند. سهروری نیز او را صاحب کرامت و آگاه به علم کیمیا معرفی کرده. یکی از دلایل قتل او نیز این بود که به وی نسبت ساحری می‌دادند.[۱۳]

نورالانوار[ویرایش]

سهروردی وجودشناسی[۱۴] خود را «نورالانوار» نام داده است. همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور می‌کند. نور را نمی‌توان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد، زیرا تمام اشیا با نور آشکار می‌شوند و طبعاً باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» یا «نور مطلق» همان وجود مطلق است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کرده‌اند و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست. به همین دلیل سلسله مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی آن‌ها با «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آن‌ها می‌رسد.[۱۵]

او شدت و ضعف موجودات را در شدت و ضعف نورانیت آنها می‌داند نور حقیقتی واحد است اما شدت و کاستی دارد و بر این تعبیر از خداوند به عنوان نورالانوار و سرچشمهٔ نورانیت سایر وجودها تعبیر می‌کند.

آثار[ویرایش]

فهرست کامل آثار فارسی و عربی شهاب الدین یحیی سهروردی با استفاده از فهرست شهرزوری و مقایسه آن با فهرست (ریتر) در دائرةالمعارف اسلامیه بشرح زیر آمده‌است:

  1. المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات.
  2. التلویحات.
  3. حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله. (این کتاب مهم‌ترین تألیف سهروردی می‌باشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن می‌نماید).
  4. اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق.
  5. الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه.
  6. الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور. این کتاب مشتمل بر آراء و نظریه‌های فلسفی می‌باشد، بر مسلک و ذوق اشراقی. سهروردی نخست آن را به زبان عربی نگاشته و سپس خود آن را به پارسی ترجمه کرده‌است.
  7. المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار داده‌است.
  8. الرمز المومی (رمز مومی) هیچ‌یک از نویسندگانی که آثار و تألیف‌های سهروردی را یاد کرده‌اند، از این کتاب نامی نبرده‌اند، جز شهروزی که آن را در فهرست سهروردی آورده‌است.
  9. المبدء والمعاد. این کتاب به زبان پارسی است، و کسی جز شهرزوری از آن یاد نکرده‌است.
  10. بستان القلوب، کتاب مختصری است در حکمت، سهروردی آن را برای گروهی از یاران و پیروان مکتب خود به زبان پارسی در اصفهان نگاشته‌است.
  11. طوراق الانوار، این کتاب را شهرزوری یاد کرده، ولی ریتر از آن نام نبرده‌است.
  12. التنقیحات فی الاصول، این کتاب در فهرست شهرزوری آمده ولی ریتر از قلم انداخته‌است.
  13. کلمةالتصوف. شهرزوری این کتاب را با این نام در فهرست خود آورده، و ریتر آنرا بنام (مقامات الصوفیه) یاد کرده‌است.
  14. البارقات الالهیة، شهرزوری این را در فهرست خود آورده و ریتر از آن نام نبرده‌است.
  15. النفحات المساویة، شهرزوری در فهرست خود یاد کرده و ریتر نام آن را نیاورده.
  16. لوامع الانوار.
  17. الرقم القدسی.
  18. اعتقاد الحکما.
  19. کتاب الصبر. نام این چهار کتاب اخیر در فهرست شهرزوری آمده و در فهرست ریتر دیده نمی‌شود.
  20. رسالة العشق، شهرزوری این کتاب را بدین نام آورده‌است، ولی ریتر آنرا بنام «مونس العشاق» یاد کرده‌است. این کتاب به زبان فارسی است.
  21. رساله در حالة طفولیت، این رساله به زبان فارسی است. شهرزوری آنرا یاد کرده و ریتر آنرا نیاورده‌است.
  22. رساله روزی با جماعت صوفیان، این رساله نیز به زبان پارسی است. در فهرست شهرزوری آمده و از ریتر دیده نمی‌شود.
  23. رساله عقل، این نیز به زبان پارسی است، در فهرست شهرزوری آمده، و در فهرست ریتر دیده نمی‌شود.
  24. شرح رساله «آواز پر جبرئیل» این رساله هم به زبان پارسی است.
  25. رساله پرتو نامه، مختصری در حکمت به زبان پارسی است، سهروردی در آن به شرح بعضی اصطلاحات فلسفی پرداخته‌است.
  26. رساله لغت موران، داستان‌هائی است، رمزی که سهروردی آن را به زبان پارسی نگاشته‌است.
  27. رساله غربةالغربیة، شهرزوری این را به همین نام یاد کرده‌است، اما ریتر آنرا بنام (الغربةالغربیة) آورده‌است. داستانی است که سهروردی آن را به رمز به عربی نگاشته و در نگارش آن از رساله (حی بن یقطان) این سینا مایه گرفته، و یا بر آن منوال نگاشته‌است.
  28. رساله صفیر سیمرغ، که به پارسی است.
  29. رسالةالطیر، شهرزوری نام این رساله را چنین نگاشته، ولی ریتر نام آنرا (ترجمه رساله طیر) نوشته‌است. این رساله ترجمه پارسی رسالةالطیر ابن سینا می‌باشد که سهروردی خود نگاشته‌است.
  30. رساله تفسیر آیات «من کتاب الله و خبر عن رسول‌الله». این رساله را شهرزوری یاد کرده و ریتر از آن نام نبرده‌است.
  31. التسبیحات و دعوات الکواکب. شهرزوری این کتاب را بهمین نام در فهرست خود آورده، اما در فهرست ریتر کتابی بدین نام نیامده‌است. ریتر مجموعه رساله‌ها و نوشته‌ها و نوشته‌های سهروردی را که در این نوع بوده، یکجا تحت عنوان (الواردات و التقدیسات) در فهرست خود آورده‌است و احتمال داده می‌شود که کتاب التسبیحات… نیز جزء مجموعه مزبور باشد.
  32. ادعیة متفرقه. در فهرست شهرزوری آمده‌است.
  33. الدعوة الشمسیة. شهرزوری از این کتاب یاد کرده‌است.
  34. السراج الوهاج. شهرزوری این کتاب را در فهرست خود آورده‌است، اما خودش دربارهٔ صحت نسبت این کتاب به سهروردی تردید نموده‌است، زیرا می‌گوید: (والاظهر انه لیس له) درست‌تر آنست که این کتاب از او نباشد.
  35. الواردات الالهیة بتحیرات الکواکب و تسبیحاتها. این کتاب تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.
  36. مکاتبات الی الملوک و المشایخ، این را نیز شهرزوری نام برده‌است.
  37. کتاب فی السیمیاء. این کتابها را شهرزوری نام برده، اما نامهای ویژه آنها را تعیین نکرده و نوشته‌است این کتابها به سهروردی منسوب می‌باشد.
  38. الالواح، این کتاب را شهرزوری یک بار (شماره ۵) در فهرست خود یاد کرده که به زبان عربی است و اکنون بار دوم در اینجا آورده‌است که به زبان پارسی است. (سهروردی خود این کتاب را به هر دو زبان نگاشته، یا به یک زبان نگاشته و سپس به زبان دیگر ترجمه کرده‌است).
  39. تسبیحات العقول و النفوس والعناصر. تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.
  40. الهیاکل. این کتاب را شهرزوری در فهرست خود یکبار بنام (هیاکل النور) یاد کرده و می‌گوید به زبان عربی است و بار دیگر به عنوان الهیاکل آورده‌است و می‌گوید به زبان پارسی است. این را نیز سهروردی خود به هر دو زبان پارسی و عربی نگاشته‌است.
  41. شرح الاشارات. پارسی است. تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.
  42. کشف الغطاء لاخوان الصفا. این کتاب در فهرست ریتر آمده و در شهرزوری مذکور نمی‌باشد.
  43. الکلمات الذوقیه و النکات الشوقیه، یا «رسالةالابراج» این کتاب نیز تنها در فهرست ریتر آمده‌است.
  44. رساله (این رساله عنوان ندارد) تنها در فهرست ریتر آمده‌است. ریتر نوشته‌است: موضوعهائی که در این رساله از آنها بحث شده، عبارت است از جسم، حرکت، ربوبیة (الهی) معاد، وحی و الهام.
  45. مختصر کوچکی در حکمت: شهرزوری این را یاد نکرده، ولی در فهرست ریتر آمده‌است، و می‌گوید: سهروردی در این رساله از فنون سه‌گانه حکمت یعنی منطق، طبیعیات و الهیات بحث می‌کند.
  46. شهرزوری و ریتر منظومه‌های کوتاه و بلند عربی از سهروردی نقل کرده‌اند که در موضوعهای فلسفی و اخلاقی یا عرفانی می‌باشد، نظیر قصیده عربی مشهور ابن سینا: سقطت الیک من… که مطلع یکی از آنها این بیت می‌باشد.
  47. عقل سرخ

سروده‌ها و کلمات قصار[ویرایش]

شهرزوری نوشته‌است که شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی بر سبیل تفنن به فارسی نیز شعر می‌گفته‌است. اشعار نسبتاً زیادی از او به زبان عربی در دست است. اشعار فارسی او بیشتر قطعه و دوبیتی هستند که برخی از آنها در متن داستان‌های فلسفی کوتاه او آمده‌اند. این رباعی در تذکره‌ها از او مشهور است:

هان تا سر رشته خرد گم نکنی خود را ز برای نیک و بد گم نکنی
رهرو توئی و راه توئی منزل تو هشدار که راه خود به خود گم نکنی

در وصیت نامه سهروردی به نقل از دینانی آمده است: «وقتی خواستی قرآن بخوانی، به گونه‌ای بخوان که تو گویی فقط برای تو نازل شده نه کس دیگری...».[۱۶]

نظرات دیگران[ویرایش]

غلامحسین ابراهیمی دینانی اندیشه‌های سهروردی را کاملاً ایرانی می‌داند و بر این باور است که اندیشه‌های وی برگرفته از ایران باستان و حکمت ایرانی دانسته است. به نظر دینانی سهروردی کسی است که حکمت ایرانی را در مقابل حکمت یونانی قرار داده است.[۱۷]

مصطفی محقق داماد بر این باور است که سهروردی در زمینه دانش اصول فقه نیز متبحر بوده است و رسالهٔ التنقیه فی اصول فقه نیز به او منسوب است. سهروردی علم اصول فقه را اشراق علم دینی دانسته است.[۱۸]

نجفقلی حبیبی استاد بازنشسته دانشگاه تهران سهروردی را به عنوان کسی معرفی می‌کند که فیلسوف طبیعت است. سهروردی به عنوان فیلسوف طبیعت، ستارگان را مخلوق خدا می‌داند که جهان را تدبیر می‌کنند.

یدالله یزدان پناه نیز حکمت سهروردی را برگرفته شده از خمیره ازلی می‌داند که خود سهروردی نیز بدان اشاره کرده است.[۱۹]

پانویس[ویرایش]

  1. خبرگزاری کتاب ایران، [۱]، اشراق یعنی سپیده صبحگاهی، طلیعه فجر- اعتقاد دینانی دربارهٔ سهروردی.
  2. آوینی دات کام
  3. سایت همشهری/news-86953.aspx
  4. سایت حیات اندیشه/f49.htm
  5. فرهنگ فارسی دکتر معین
  6. بانک جامع مدفن اولیا، دانشمندان، بزرگان و مشاهیر، مدفن، مدفن سهروردی در حلب
  7. دانشنامه رشد
  8. مرکز تقویم مؤسسهٔ ژئوفیزیک دانشگاه تهران، دانلود فایل pdf رویدادهای مهم و تاریخی، تقویم سال هجری شمسی با درج مناسبت‌ها
  9. خبرآنلاین، هشتم مرداد، همایش بزرگداشت روز سهروردی در سهرورد
  10. کتاب ملاصدرا تألیف هانری کربن
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۳۳
  12. محمدرضا فشاهی، * سهروردی
  13. اندیشه‌های سیاسی سهروردی و تأثیر آنها در قتل وی (2)
  14. Ontology
  15. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، صص ۳۴–۳۵
  16. خبرگزاری کتاب ایران، [۲]، وصیت سهروردی به نقل از دینانی.
  17. http://www.mehrnews.com/news/3724767/سهروردی-فلسفه-ایرانی-را-مقابل-فلسفه-یونانی-قرار-داد
  18. http://www.mehrnews.com/news/3725203/سهروردی-دراصول-فقه-صاحب-نظر-بوده-است-ابداع-اصول-فقه-توسط-مسلمانان
  19. http://www.mehrnews.com/news/3725478/سهروردی-فیلسوف-طبیعت-است-نصایح-اجتماعی-سهروردی

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

این مقاله شامل بخش‌هایی به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخش‌ها برای محمد معین محفوظ است.

  • Nasr، Seyyed Hossein، and Leaman، Oliver (eds)، History of Islamic Philosophy، Ansarian Publications - Qum، Iran، 1993. ISBN 964-438-307-9