علوم انسانی یا انسانیات بر اساس تعریف آن بر اساس موضوع به دستهای از علوم اطلاق میشود که به مسایلی چون جامعه، فرهنگ، زبان، رفتار و کنشانسان، و روان و اندیشهٔ افراد توجه دارد. جامعهشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی و تاریخ چند نمونه از رشتههای علوم انسانیاند. همچنین «هر علمی که دربارهٔ جان و جنبه حیات روحانی یا روانی انسان و فرآودههایی فکری و معنوی او بحث کند علم انسانی است. پس شامل بحث از ذهن و دماغ (ادراک از زاویه عصبشناسی مثلاً) و روان (مانند علم النفس و مباحث روان تنی) احساسات گوناگون (هنرآفرینی و حس زیباشناختی، ادبیات و فرهنگ و…) و پدیدههای اجتماعی و احوال آن و تدابیر فردی و خانواده و اجتماع و … میشود»[۱]
علوم انسانی درحالحاضر دارای دو پارادایم اصلی است: یکی پارادایم «علوم انسانی مدرن» و دوم پارادایم «علوم انسانی جدید» که با نام پست مدرن هم خوانده میشود. در «علوم انسانی جدید» با روشهای عموماً تحلیلی، انتقادی و تفکری ـ تعمقی امور انسانی را مطالعه میکنند. این روشها معمولاً در تقابل با روشهای تجربی در علوم تجربی و علوم انسانی مدرن قرار میگیرند. در علوم انسانی جدید، روش بررسی موضوعات و پژوهش پیرامون آنها بیشتر با روش مشاهدهٔ غیرمستقیم است.
درعینحال، بسیاری از شاخههای علوم انسانی چون مدیریت، اقتصاد، حسابداری، جغرافیا و روانشناسی برای تجزیه و تحلیل از برخی علوم غیرانسانی همچون ریاضیات کاربردی (در مدیریت)، آمارِ کاربردی و تحلیل رگرسیون (اقتصاد و روانشناسی)، GIS و سیستمهای راداری و سنجش از دور (در جغرافیا) و سایر روشهای تجربی استفاده میکنند.