پستمدرنیسم
پسامدرنیسم، پسانوگرایی[۱] یا پستمدرنیسم، (همچنین: پساتجدد، مابعد تجدد) (به انگلیسی: Postmodernism) به سیر تحولات گستردهای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ میگویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، و یا به عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیته مفهومی تاریخی-جامعهشناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیته اطلاق میشود.[۲]
محتویات
- ۱ تعاریف دیگر
- ۲ خلاصه
- ۳ ریشه های پسانوگرایی
- ۴ چهارچوب بحث
- ۵ دلالت ضمنی
- ۶ اصطلاح
- ۷ از نوگرایی
- ۸ گرایش های زیست محیطی در معماری پست مدرن
- ۹ گروه های سبز در معماری پست مدرن
- ۱۰ فرضیه گایا در گرایش های زیست محیطی
- ۱۱ اولین حامیان پایداری در معماری پست مدرن
- ۱۲ کنفرانس های پایداری در جهان
- ۱۳ تعریف کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه
- ۱۴ تعریف توسعه ی جهانی حفاظت
- ۱۵ هدف اصلی توسعه پایدار در معماری پست مدرن
- ۱۶ پست مدرنیسم در ایران
- ۱۷ پایهگذارن پسامدرنیسم
- ۱۸ جستارهای مربوطه
- ۱۹ پانویس
- ۲۰ منابع
تعاریف دیگر[ویرایش]
- بعضی به عبارت ساده آن را اینگونه تعریف کردهاند: «چرخش از سلطنت خفقان آور روایتهای کبیر به خودمختاری پرتفرقهٔ خردهروایتها»[۳]
- پسامدرنیسم مدرنیته ای دیگر است که به مدرنیته با نگاهی نو و دیگر نظر می افکند. پسامدرنیسم سنت نفی کننده و انتقادی مدرنیته را در مورد خود مدرنیته به کار می گیرد.[۴]
خلاصه[ویرایش]
پیشوند «پسا» در پسامدرنیسم الزاماً اشاره به تأخُر زمانی ندارد. پساتجدد در اصل در واکنش به نوگرایی و تحت تأثیر هوشیاری عمومی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. پسانوگرایی به مکتب فرهنگی، فکری و هنری اشاره دارد که فاقد سلسله مراتب مرکزی یا اصول ساخت یافتهٔ مشخص و در برگیرندهٔ پیچیدگی مفرط، تناقض، ایهام، تنوع و عدم انسجام درونی است.[۵][پیوند مرده] این اصطلاح اولین بار در سال ۱۹۴۹ برای ابراز ناخرسندی در قبال معماری نوگرا به کار برده شد و منجر به ایجاد نهضت معماری پسانوگرا شد.پست مدرنیته در یک تغییر کلی از تولید به مصرف به عنوان مجموعه مرکزی فرایندهای اجتماعی و اقتصادی ساخت اجتماعی مداخله میکند. به این معنا، مفهوم پست مدرنیته تا حدی مشابه جامعهٔ فرا صنعتی است، این مفهوم اظهار میدارد که جوامع صنعتی شاهد تغییر جهت از ساخت صنعتی به صنایع خدماتی با تاکید بر تکنولوژی اطلاعات هستند.بعضی از نظریه پردازان مفهوم پست مدرنیته را برای اشاره به موقعیت نهادی مورد استفاده قرار نمیدهند بلکه به منظور ارجاع به موقعیت دانش به کار میبرند. بنابراین بومن عنوان کردهاست که پیامدهای پست مدرنیته آنها چیزهایی است که ذهن مدرن بر خودش از دور و بواسطهٔ درک انگیزش تغییر بازتاب میکند. عدم قطعیت ، دو سو گرایی و ابهام پست مدرنیته امکان به چنگ آوردن سرنوشت به منظور خلق آیندهمان را فراهم میآورد. اگرچه هیچ یک از اینها تضمین یا مبنای عامی برای این پروژه نیستند، بلکه تنها به عنوان احتمالی درون موقعیت پست مدرنیته ظاهر گشتهاند. اندیشهٔ پست مدرنیته خواستار ان است که مدرنیته در پی برآوردن وعدههای خود باشد ولو اینکه عقلانیت در آن تحریف شدهاست. برای لیوتار نیز وضعیت پست مدرنیته فهم موقعیت دانش در جامعهٔ بسیار پیشرفتهاست. او « شکاکی دربارهٔ فرا روایتها » را عنوان میکند و تفاوتها و فهمهای واقع شده درون دانشهای خاص محلی را تجلیل میکند.
مفهومی است که تعریف آن بین تحصیل کردهها، روشنفکران، و مورخان بدلیل دلالت ضمنی آن به اینکه که دوران نوگرایی بسر رسیدهاست، بسیار مشکل و بحث انگیز است. با این حال، اکثر این افراد بر سر این مسئله که از اواخر قرن بیستم مفهوم «پسانوگرایی» یا «پست مدرنیسم» در مقولاتی مانند فلسفه، هنر، تئوری نقد، ادبیات، معماری، تفسیر تاریخ، و فرهنگ تأثیر داشته توافق نظر دارند. این مفهوم تعریفی ساده دارد که بطور کلی شامل عوامل زیر میگردد:
- تردید ادامه دار نسبت به ایدهها و اعتقادات عصر مدرن خصوصاً اعتقادات ماتریالیسم، استدلال، یقین و هویت شخصی، و به طور کلی شرح والا («به مفهوم ضد روشنفکری مراجعه کنید»)
- این اعتقاد که عواملی از قبیل تمایلات فرهنگی، افسانه، استعاره و مفاهیم سیاسی شکل دهنده کلیه ارتباطات میباشند («بخش نسبیت گرائی مراجعه کنید»)
- ادعای آن که مفهوم و تجربه مصنوعات فردی انسان و نه ساخته هدف یک نویسنده و یا داستان سرا میباشند («به مفهوم اگزستانسیالیسم یا اصالت وجود مراجعه کنید»)
- شعر طنز، هجو، خودارجاعی، و بذله گوئی
- قبولی جامعهای تحت سلطه رسانههای جمعی که در آن هیچ نوع اصالتی دیده نشده و فقط رونوشتی از وقایع گذشته میباشد
- مفهوم جهانی سازی از لحاظ فرهنگی یک نوع جمع گرا بوده که عمیقاً جوامع جهانی فاقد هر نوع مرکز قدرت غالب سیاسی، ارتباطات، و یا محصولات ذهنی را به هم اتصال میدهد. در عوض، جهان نیز به سمت تمرکز زدائی در تمام شئونات و مراحل جهانی در حرکت میباشد.
توجه داشته باشید که پست مدرنیسم و پست مدرنیته واژهای جداگانه و مبین اوضاع اجتماعی یا فرهنگی عصر پسانوگرایی و یا پست مدرنیسم است.
ریشه های پسانوگرایی[ویرایش]
پیدایش پست مدرنیته را به طیفی از عوامل گوناگون نسبت دادهاند، از جمله [۶]:
- رنگ باختن عقیده و ایمان به تبیین های عقلانی (علمی) (Bell, 1976)
- افول اهمیت و مرکزیت کار در زندگی روزمره و پیدایش جامعهٔ پساصنعتی که مبتنی بر مصرفگرایی و فراغت است. (Featherstone , 1991)
- قدرت رو به افزایش رسانه ها در به گردش درآوردن کثرتی از تصاویر و متون در میان مخاطبان جهانی (Kellner ,1995; Ang 1996)
چهارچوب بحث[ویرایش]
این بخش از مقاله فاقد منبع و مأخذ است. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول تأییدپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
از پسانوگرایی غالباً بهعنوان جریانی از اعتقادات یاد میشود که از طریق معکوس نمودن شماری از انگاشتهای بنیادین نوگرایی، جایگزین نوگرایی گشته و یا در حال جایگزینی آن میباشند. بهعنوان مثال، نوگرایی اهمیت بسیار زیادی به مفاهیمی از قبیل منطق، مادیت و پیشرفت از یک سو و مفاهیمی که ریشه در روشنفکری داشته و جریانات اثبات گرایی و واقع گرایی اواخر قرن ۱۹ ازسوی دیگر قایل است – در حالیکه پسانوگرایی اصولاً وجود واقعی این مطلوبات [۶] را زیر سؤال میبرد.بحث طرفداران پسانوگرایی اغلب آن است که مطلوبهای واقعی آنها در نتیجه شرایط خاص اقتصادی واجتماعی شامل آنچه بهعنوان «سرمایه داری اخیر» و حضور دایمی رسانههای پخش و حرکت جامعه بسوی دوره تاریخی تازه در اثر فشار چنین اوضاعی، بوجود میآیند. بهرحال، گروه کثیری از متفکرین و نویسندگان مفهوم پسانوگرایی را بهعنوان بهترین عصر، تنوع و یا گسترش نوگرایی و نه واقعاً یک عصر یا تفکر مجزا لحاظ مینمایند.به طور خلاصه، بحث طرفداران پسانوگرایی بر این پایه است که اقتصاد و شرایط تکنولوژیکی عصر ما به تمرکز زدایی جامعه تحت سلطه رسانههای جمعی انجامیدهاند که در آن اعتقادات ارایه کننده ارجاعات داخلی و کپی یکدیگر و بدون هیچ نوع اصالت، ثبات یا هدف برای مقاصد ارتباطات، مفاهیم هستند. جهانی سازی که محصول ابداعات در زمینههای ارتباطات، تولید و حمل و نقل است، گاهی بهعنوان نیرویی که محرک آن عدم تمرکز در زندگی مدرن است شناخته شدهاست که نهایتاً باعث ایجاد جامعهای جمع گرا خواهد گردید که دارای ارتباطات عمیق درون جهانی بوده و فاقد هر گونه مرکز قدرت غالب سیاسی، ارتباطات، و یا محصولات ذهنی میباشد.تحصیل کردگان طرفدار پسانوگرایی اعتقاد دارند که چنین جامعهای تمرکززدا بطور غیر قابل اجتناب پاسخها یا ادراکاتی را ایجاد مینماید که بهعنوان پسانوگرا خوانده میشوند. این پاسخها عبارتاند از رد آنچه که اشتباه بهنظر میآید، تحمیل پیوستگی فرا – داستانی و استیلا، شکستن قالبهای طبقاتی، اتحاد ساختار و سبکهای ادبی، و در هم کوبیدن طبقاتی که نتیجه تمرکز اصلیت و دیگر فرمهای تحمیل مصنوعی دستور است. در عوض، آنها به اختلاط عوامل، بازی و ساختن عقاید برگرفته از متون مختلف و نابودی سمبلها و تبدیل به پایههای پویای قدرت و جایگزین کردن آن بوسیله آنچه این سمبلها معانی خود را از آن بهعنوان دلالت کننده بر گرفتهاند، ارج مینهند. در چنین فضایی، این موضوع با عصر پساساختارگرایی در فلسفه، کمینه گرایی در هنر و موسیقی، ظهور پاپ و ظهور رسانههای گروهی در ارتباط میباشد. دانش پژوهانی که انشقاق مفهوم پسانوگرا را بهعنوان یک دوره مشخص پذیرفتهاند بر این باورند که جامعه بطور کلی از تفکرات مدرن پرهیز نموده و در عوض ایدههایی را جذب میکند که ریشه در عکس العمل به محدودیتها و ممنوعیتهای آن ایدهها دارند. بهرحال، زمان حاضر یک دوره تاریخی جدید بحساب میآید. در حالیکه خصوصیات زندگی پسانوگرایی گاهی بسختی قابل درک هستند، اکثر محققان پسانوگرا به تغییرات محکم و قابل مشاهده تکنولوژیکی و اقتصادی اشاره میکنند که روشهای جدید فکری را به ارمغان آوردهاند.مخالفان این ایده بر سر این مسئله که این اعتقاد ارایه کننده آزادی است مخالفت میکنند، اما در عوض به خلاقیت و ریشه کن ساختن سازمان با عواملی از قبیل اعتقاد به توحید و ضربه غیرمستقیم معتقدند. آنها عقیده دارند که مفهوم پسانوگرایی پیچیده و غامض است.اغلب در خصوص این مبحث همچنین ادعاهای شدیداللحن سیاسی بگوش میرسد که در این زمینه نظریه پردازان محافظه کار سختترین انتقادات را بر پسانوگرایی وارد میسازند. همچنین در رابطه با اینکه این تغییرات تکنولوژیک و فرهنگی معرف یک دوره تاریخی جدید هستند یا صرفاً بسط دورهای مدرن، اختلاف نظر وجود دارد. از آن گذشته ادعای دیگران و نظرات موید آنکه فرهنگ وارد دوره پسانوگرایی شده و و اینکه حتی عصر پسانوگرایی پیشتر به پایان رسیده، موضوعات را هر چه بیشتر پیچیده میکند.
دلالت ضمنی[ویرایش]
این بخش از مقاله فاقد منبع و مأخذ است. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول تأییدپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
دلالت ضمنی پسانوگرایی بر این عقیدهاست که دانش طبقاتی گردیدهاست. از طریق «کامپیوتریزه شدن جامعه» و استیلای رسانههای جمعی، دانش سیال و سبک گردیدهاست. بنابر این در حال حاضر سکوی قدرت به چگونگی کنترل دانش برمی گردد. همچنان که عوامل بیشتری توان اداره کردن و کنترل دانش را مییابند، قدرت دولتها کاهش مییابد. در واقع وجود دولتها به آنچه تحت کنترل دارند وابسته گردیدهاست. کارکرد دولتها بطور کارا و از طریق آنها به قاطبه ملت گزارش میشود و از این رهگذر یعنی تعالیم ملت، دولتها قادر به تصمیم گیری در امورات جاری میگردند.نقش، کاربرد صحیح و معنای پسانوگرایی همچنان مورد بحثهای شدید قرار داشته و در معنا مورد اختلاف گسترده قرار دارد.
اصطلاح[ویرایش]
همانند قسمتهای دیگر، کاربری اصطلاح نیز منوط به عوامل مشکل ساز نامتوازن و تفرقه انگیز میباشد. برخی افراد تعاریف موجز و دقیق پسانوگرایی را اغلب در تئوریهایی از قبیل نسبیت گرایی، پوچ گرایی، ضد روشنفکری و یا ضدنوگرایی بکار میبرند. دیگران اعتقاد دارند که جهان چنان عمیق دست خوش تغییرات گشته که این اصطلاح تقریباً بر همه چیز قابل اطلاق شدهاست و بنابراین پسانوگرایی را در گستره فرهنگ مورد استعمال قرار میدهند. مردم نیز که اعتقاد دارند پسانوگرایی واقعاً فقط یک جنبه عصر مدرن است، نیز آن را بهعنوان اصطلاحاتی از قبیل عصر معاصر نوگرایی مورد استفاده قرار میدهند.
از نوگرایی[ویرایش]
نوگرایی به دوره زمانی یا اوضاعی اطلاق میگردد که با انقلاب صنعتی و یا نهضت روشنفکری شناسائی میشود. گفته میشود یکی از «کاربرد»های نوگرایی پرورش پیشرفت و ترقی است که از طریق بهکارگیری اصول منطق، سلسله مراتب در بخشهای عمومی و هنری زندگی به دست میآید.اگرچه میتوان امتیازات مفیدی را بین اعصار نوگرایی و پسانوگرایی قایل شد، ولی این مسئله باعث حذف تشابهات حاضر بین این دو عصر نمیگردد. یکی از شاخصترین تفاوتها بین نوگرایی و فرانوگرایی نگرانی از جامعیت یا کلیت است. در حالی که هدف هنرمندان نوگرا تسخیر جامعیت یا کلیت در برخی صحنههاست، پست مدرنیستها این تمایل را بهعنوان فراداستانها تخطئه مینمایند.این کاربری به فیلسوفانی همانند ژان فرانسوا لیوتار و ژان بودریار نسبت داده شدهاست. لیوتار مفهوم تجددگرایی یا نوگرایی را بهعنوان یک وضعیت فرهنگی که دارای خصوصیت تغییر مداوم در جهت پیشرفت است میشناسد. او همچنین پسانوگرایی را ارایه کننده حد اعلی این پیشرفت میداند که در آن تغییرات مکرر بصورت پدیدهای عادی در آمده و پندار پیشرفت به کهنگی میگراید.در عین حال نویسندگانی از قبیل جان رالستون سال اعتقاد دارند که پسانوگرایی نشانگر سرخوردگی انباشته شده در اثر مواعید پروژه روشنفکری و پیشرفت علوم و در نتیجه در مرکز قرار گرفتن تفکر مدرن میباشد.
یکی از عوامل پراهمیت در رابطه با پسامدرنیسم، جنبشی در ادبیات است که ساختارگرایی خوانده می شود.[۷]
گرایش های زیست محیطی در معماری پست مدرن[ویرایش]
سرآغاز دهه ی 1970 نقطه ی عطفی در خصوص محافظت از محیط زیست محسوب میسود،از جمله اقدامات مهم این دهه،تاسیس سازمان های بین اللملی همچون صلح سبز در سال 1971 بود ،که آزمایش های اتمی،آلودگی آب و هوا،ونیز کشتار جانوران را مورد اعتراض قرار داد ،ا اعتراضات با توجه به پوشش رسانه ای گسترده به طور روز افزون،توجه ساکنین سراسر زمین را به خود جلب کرد. بوم شناسانی چون ای.اف.شوماخر و موری بوکچین در راستای مقاومت در برابر روند مستمر سازی صنعتی سازی،شعار کوچک زیبا است را سر دادند که هدف از آن،طرح یک جهان بینی قابل درک در چهارچوب یک اقتصاد محلی و از این رو طرح شعار بوم شناسانه ی ((جهانی بیندیشید محلی عمل کنید))بود. از این گذشته بحران نفت که در آغاز دهه ی 1970 به مرحله ی حاد خود رسید،به جستجو برای یافتن یک منبع انرژی تازه نیز منجر شد.در نتیجه نیروی هسته ای به عنوان حلال همه ی مشکلان انرژی مورد توجه قرار گرفت.اما از سوی دیگر اعتراضات علیه ساخت نیروگاه های هسته ای در سراسر دهه 1970 در اروپای غربی به پیدایش یک جنبش صلح آمیز کاملاً سازمان یافته در دهه 1980 انجامید. در امریکا نیز جنبش ضد هسته ای،گویای اهداف مشابهی بود و به ویژه پس از آگاهی عموم مردم از حادثه نیروگاه هسته ای پنسیلوانیا در مارس 1978 در تری مایل آیلند حمایت گسترده ای را به دنبال خود جلب کرد. گرایش به بوم شناسی در روند صنعتی و شهری شدن در قرن نوزدهم در اروپا و آمریکای شمالی به همین نحو منجر به پیدایش بینش های بوم شناسانه ای در میان نظریه پردازان سوسیالیسم شد.کارل مارکس در عین حال که در مانیفست حزب کمونیست در سال 1948 از بورژوازی به عنوان تنها نیروی انقلابی مطرح در زمینه ی رشد و توسعه های مدرن ستایش کرده بود بعد تر و با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی انگلستان در دهه های 1850 و 1860 در ابزار تولید کاپیتالیستی ابراز تردید کرد. مارکس گردش مواد در حلقه ای میان زمین و انسان را به عنوان تنها امکان برای ثمر بخشی مستمر زمین و طبیعت به طور کلی در نظر میگرفت. از نظر او تولید کاپیتالیستی فناوری و آمیزه ی صور گوناگونی از فرایندهای اجتماعی را تنها برای بهره برداری از همه ی منابع اصلی ثروت یعنی زمین و کارگران توسعه داده بود[۸]
گروه های سبز در معماری پست مدرن[ویرایش]
علاوه بر گرایشهای مارکسیستی طرفداران جنبش های زیست محیطی احزاب و گروه های متعددی در این دو دهه ی اخیر تشکیل شده و تحت عنوان گروه های سبز صلح آمیز،زمین سالم و غیره به فعالیت های سیاسی و اجتماعی رو آورده اند. این گروه ها در سال های اخیر تلاش نموده اند تا برای خود مبانی فلسفی نظریه و اندیشه های سیاسی فراهم کنند و بر اساس مفاهیم نظری و دست مایه های عمیق فکری به چالش با معضلات زیست محیطی برخیزند. از جمله ی این تلاش ها میتوان به کتاب فلسفه و اندیشه ی سیاسی سبزها اثر اندرو دابسن اشاره کرد.این کتاب که نخستین بار در سال 1990 به چاپ رسید به صورت یکی از منابع اساسی و به اصطلاح کتاب مقدس مطالعات زیست محیطی به حساب می آید در این کتاب تحلیل های جامع و قوی درباره ی آرا و رفتار سیاسی ، اهداف و استراتژی های جنبش سبز ارائه شده است در اخرین چاپ کتاب،جریانات اخیر و پاسخ های ارائه شده به موضوعات مطروحه در چتپ نخست، گنجانده شده است.از جمله مواردی که در چاپ اخیر به چشم میخورد،ارجاعات تطبیقی وسیع به سایر ایدئولوژی ها- از سوسیالیسم تا فاشیسم است،تلاش نویسندگان این بود که بتوانند به کمک ارجاعات مذکور،جایگاه اکولوژیسم در مطالعه ایدئولوژی ها مشخص سازند و بر نقش مهم و در حال ظهور آن تاکید ورزند.[۹]
فرضیه گایا در گرایش های زیست محیطی[ویرایش]
همسو با نظریات محیط زیست گرایان پست مدرن، در سال 1972 ،جیمز لاولاک شیمیدان انگلیسی فرضیه گایا را مطرح میکند.لاولاک توجه مارا به این پرسش جلب میکند که آیا ماده ی زنده ی زمین،هوا،اقیانوس ها و سطح خشکی ها،نظامی غول آسا و ارگانیسم زیستی واحدی را تشکیل نمیدهند؟ او برای این فرضیه کل نگر،شواهد علمی ارائه میدهد گایا،نام الهه زمین مادر نزد یونانیان باستان است.گایا،نمایان گر این نظریه است که زمین،جاندار و موجودی زنده است،نه سیاره ای بی جان که نظام های زنده برآن زندگی میکنند. این اندیشه تازه نیست بسیاری از فیلسوفان یونانی اعتقاد داشتند که زمین موجودی است فانی که پیر میشود و سرانجام میمیرد. مسیحیان اولیه،این اندیشه ی زمین همچون الهه مادر را به مثابه ی اسطوره ای کافرانه،مردود میدانستند.اما در اواخر قرن بیستم،با مطرح شدن فرضیه گایا توسط جیمز لاولاک،این اسطوره ی باستانی دوباره احیا گردید. فرضیه گایا این اندیشه را مطرح میکنند که گایا یمک موجود زنده ی بسیار پیچیده است که باید مایه تامل اعجاب آمیزان باشد و نه سرچشمه ی ارضای حس مادی و غرت گرایانه ی ما. پیام گایا این است که زمین زمین سزاوار حفاظت است و این دربرگیرنده ی پیامی ضد اومونیستی است،زیرا از ما می خواهد که اگر طرح های ما برای سلامتی زمین زیان بار از کار درآید،آن طرح ها را برای همیشه متوقف کنیم.والبته،بنا به نظر لاولاک حفظ زمین همچون حفظ خودمان است.لاولاک میگوید که ما با ادامه ی عملکردهای صنعتی ممکن است حکم خودکشی خویش را امضا کنیم،زیرا اختلال هایی که به عنوان یک گونه در زمین ایجاد میکنیم ممکن است دگرگونی هایی جبرانی را در آب و هوا تحریک کنیم که برای کل پهنه ی زیست خوب باشند،ولی برای نوع انسان بد.[۱۰]
اولین حامیان پایداری در معماری پست مدرن[ویرایش]
اولین حامیان پایداری که به طور جدی در دهه ی 1960 با آن برخورد کردند بیشترین دغدغه ی کاری ان ها در حیطه ی حفظ محیط زیست از ضایعات صنعتی،هماهنگی مصنوعات ساخته شده با طبیعت،حفظ تعادل آکولوژی و غیره بود. ولی با گذشت سه دهه،حیطه ی معنای واژگان مذکور به کل تغیر کرد و با یک نگرش مثبت تر از قبل و با دید کل نگر به روابط اجتماعی،تعامل بین نیرو ها و با چشم اندازی به آینده و تحولات تکنولوژی به موضوعات مینگرند.نام گذاری روزی به خاطر به زمین با عنوان روز زمین 22 آوریل در ژوئن سال 1970 ،حادثه ی مهمی بود که در تاریخ جنبش سبز به وقوع پیوست. این رویداد تاریخی باعث شد تا نگرانی های اکولوژی که در دهه ی 1960 مطرح شده بود،پررنگ گردد.این امر،به ویژه دو سال بعد یعنی زمانی که منابع سوخت فسیلی خاورمیانه کاهش یافت و قیمت آن به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد اهمیت بیشتری یافت.به این ترتیب در پی اعتراض همگانی،تلاش های فراوانی از سوی مجامع دست اندر کار محیط زیست آغاز گردید به خصوص درسال 1972 گزارشی از طرف انجمن اندیشمندان رم منتشر شد که در ان به مواردی از جمله فعالیت های صنعتی در جهان و کاهش منابع تجدید ناپذیر اشاره شده بود موضوعات زیست محیطی مطرح شده در اولین گردهمایی روز زمین،بیانگر این واقعیت بود که کاهش منابع،رشد جمعیت و محدود شدن زمین های کشاورزی،نتیجه ای جز قحطی جهانی،آلودگی آب و هوا،سوراخ شدن لایه ی ازون و متعاقباً به وجود آمدن شرایط گلخانه ای در جو زمین،در بر نخواهد داشت،حقیقتی که برای ما امروز بسیار ملموس و مشهود است.در اولین گردهمایی روز زمین،اساساً به جای آکولوژی موضوع تداوم پذیری پایداری بیش تر مورد توجه قرار گرفته و بر اهمیت درک و شناخت این مفهوم برای آیندگان،به ویژه این مسئولان این امر،تاکید شده بود.اولین کاربرد واژه ی پایداری در ارتباط با محیط زیست در سال1980 و در مقالاتی با عنوان استراتژی حفاظت از جهان که توسط سازمان بینالمللی حفاظت از طبیعت منتشر گردید برای همگان روشن شد[۱۱]
کنفرانس های پایداری در جهان[ویرایش]
یافتن راهکارهایی برای توسعه پایداری،هر ساله با تشکیل کنفرانس ها و مجامع بینالمللی انجام میگیرید و شروع این روند با اولین کنفرانس سازمان ملل متحد در سوئد با نام محیط زیست انسانی در سال 1986 به انجام میرسید.هدف عمده ی این کنفرانس توسعه ی اجتماعی،اقتصادی و سیاسی،با مد نظر قرار دادن مفهوم توسعه ی پایدار بود.پس از کنفرانس محیط زیست انسانی نهادی با نام برنامه ی محیط زیست سازمان ملل در اجلاس لاهه در هلند از سوی کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل در سال 1991،تاسیس شد در ادامه ی همین اجلاس در بهار سال 1992 کنفرانسی توسط موریس سترانگ سازمان دهی شد که کمیسیون سازمان ملل ناظر آن بود.این کنفرانس در سرادومار نزدیک شهر ریودوژانیرو در برزیل،با عنوان اجلاس زمین برگزار گردید.در این اجلاس بیش از یکصد رهبر جهان شرکت کردند مهم ترین مصوبه این اجلاس دستور کار 21 بود.طرحی پیچیده با 40 بخش مجزا برای شناسایی مسائل متفاوت زیست محیطی.سرفصل های مطرح شده در دستور کار 21 را میتوان در 6 اصل کلی دسته بندی نمود این اصول عبارت اند از: استفاده ی بهینه از منابع کره ی زمین،حفاظت از منابع مشترک کره ی زمین،مدیریت زیستگاه های بشری،مدیریت و کنترل زوائد آلوده کننده های محیط زیست،رشد اقتصادی قابل کنترل.[۱۲]
تعریف کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه[ویرایش]
تامین نیاز های کنونی بدون لطمه زدن به توانایی نسل های آینده برای برآوردن نیاز های خاص است[۱۳]
تعریف توسعه ی جهانی حفاظت[ویرایش]
بهبود کیفیت زندگی انسان در چهارچوب ظرفیت برد اکوسیستم های حامی آن است[۱۳]
هدف اصلی توسعه پایدار در معماری پست مدرن[ویرایش]
هدف اصلی توسعه پایدار تامین نیاز های اساسی،ارتقای سطح زندگی برای همه حفظ و اداره ی بهتر اکوسیستم ها و آینده های امن تر سعادت مند تر ذکر شده است این هدف خود متضمن تناقضی است که بسیاری آن را از خصوصیات اصلی اصطلاح توسعه ی پایدار می دانند تامین رشد لازم برای بهبود سطح زندگی عموم و آینده ای مرفه تر و در عین حال حفظ اکوسیستم ها لیکن،موضوع این است که با تغییراتی که بشر در محیط و بستر طبیعی خود پدید آورده،به چنان مرحله ی بحرانی از تاریخ خود رسیده است که ادامه ی حیاط سالم در کره ی زمین را مستلزم تجدید نظر در فرضیاتی قرار میدهد که مدل های رایج برنامه ریزی و توسعه و پایه ی آن ها قرار گرفته اند.استفاده گسترده ار مفهوم پایداری مبین استحکام و مفید بودن اهداف و مهانی برای معماری و شهرسازی است از مهم ترین این خصوصیات توجه به چشم انداز بلند مدت است اگر چه بدیهی به نظر میرسد که برنامه ریزی و ساختمان سازی الزاماً بلند مدت باشد لیکن در عمل اغلب چنین نیست،خصوصاً الگو های بلند مدت رشد مناطق شهری،کاربری ها،استفاده از منابع و توسعه ی زیرساخت ها،نیاز مند توجه هستند،چه رسد به موضوع کهنه ی جلوگیری از رشد بی رویه حاشیه نشینی در اطراف شهر های بزرگ.از سویی،بیش از 30 سال است که رابطه ی انسان با طبیعت به دلیل رخ دادن طیف وسعی از بحران های محیطی،بر زمره ی مباحث خاص و بسیار مهم در آمده است.داده ها نشان میدهند که انسان قرن حاضر روزانه به طور متوسط بیش از 60برابر انسان دوره ی کشاورزی و 6 برابر انسان دهه ی 50 انرژی مصرف میکند مصرف روز افزون انرژی در شهر ها به ویژه در ساختمان ها که سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده اند،جهان را با مخاطراتی چون گرم شدن سیاره ی زمین،تخریب لایه اوزن و بارش باران های اسیدی مواجه ساخته است.از سوی دیگر،تامین آسایش و راحتی بی قید و شرط استفاده کنندگان ساختمان ها،چه در منازل و چه در محیط های کار،باعث ایجاد وابستگی مفرد انسان به سیستم های مکانیکی و در نتیجه،مصرف عنان گسیخته ی انرژی شده و این بی توجهی در طراحی ساختمان های معاصر،انعکاس یافته است.انسان اکنون از لحاظ صرفه جویی انرژی،در موقعیتی قرار دارد که هیچگاه تا به این حد بحرانی نبوده است،لذا موضوع معماری پایدار،استفاده ی بهینه از انرژی و توجه به محیط،در راس برنامه های اجرایی بیشتر حکومت ها،قرار گرفته است در واقع میتوان گفت،طراحی ساختمان ها و شهر ها در هر گوشه از جهان میتواند باعث تخریب یا بهبود شرایط زیستی در زمین گردد به همین علت و با در نظر این هم پیوندی این تاثیرات،طراحی ساختمان هایی که ویژگی صرفه جویی در انرزی و همچنین حفاظت از محیط زیست را در خود داشته باشند،در زمره ی اصلی ترین مسئولیت های معماران قرار میگیرد[۱۳]
پست مدرنیسم در ایران[ویرایش]
از آخِرهاي دوران قاجار و همزمان با جنبش مشروطه (مشروطه: 1284، 1285 ـ 1304.خ) با نام تجدد آغاز شد اما هيچگاه نتوانست ـ حتي در يک وجه ـ به عرصهي زندگي اجتماعي يا صنعت، آموزش و توليد يا هر بخش ديگري وارد شود. تلاشهاي رضاشاه (حکومت: 1304 ـ 1320.خ)، تنها توانست در حد پيشزمينهها و جرقههايي کارآيي داشته باشد و بعد از او در دورهي محمدرضا پهلوي (حکومت: 1320 ـ 1357.خ) نيز حرکتها و کوششهايي در اين زمينه صورت گرفت ـ از جمله فعاليتهاي هستهاي ـ اما با روي دادن انقلاب 57 ايران و براندازي حکومت پهلوي (1304ـ1357.خ) همهي پروژهها و در رأس آنها فعاليتهاي اتمي به دليل تغييرهاي بنيادين در ساختارهاي همهجانبهي كشور در آغاز کار متوقف يا برچيده شد و چندي بعد وقوع يورش نظامي کشور عراق به ايران و جنگ هشت ساله (1359 ـ 1367.خ) همهي اميدها را در جهت رقم خوردن مدرنيزم و پيشرفت همه سويه به يأس مبدل کرد.[۱۴]
ميانههاي دههي 70 ـ خرداد 1376 ـ با روي کار آمدن سيد محمد خاتمي (1322ـ .خ) در دورهي هشت سالهي رياست جمهوري او (1376ـ 1384.خ) کارهايي صورت گرفت که به دليلهاي سياسي هيچگاه فراتر از سطح ـ جز در حوزهي انديشه که بسيار خوب عمل کرده است ـ نتوانست از خود کارايي نشان دهد. در اين دوره(1376 ـ 1384.خ) تنها حرکت سودمندي که انجام شد آزاديهاي نِسبي اجتماعي و به دنبال آن بهروز شدن و پيشرفت سليقهها و انديشهها، تغيير نگرشها در بارهي زندگي و اشيا، مطرح شدن اصطلاحها و واژههاي مدرن و به چالش کشيدن سنت بود و از آنجا که پيشرفت و دگرگوني ادبيات و فرهنگ محصول تحول و دگرگوني در همهي عرصههاي اجتماعي، فرهنگي، صنعتي و سياسي و تجديد نظر در مباني سنت با حفظ عصارهي آن است، تا کنون اجتماع و محيط فرهنگي و سياسي ايران به هيچ وجه نتوانسته است از زيرِ بار قاعدههاي سنگین و کهنهی سنتي شانه خالي کند! ولي با اينهمه، به واسطه توسعهي وسيلههاي ارتباط جمعي بهويژه شبکههاي جهاني اينترنت و خدمات به روز و به دور از هرگونه محدوديت رسانهاي(!) فرهنگ اجتماعي، سياسي و فرهنگي (و ادبي) ايران جداي از ميل حاکمّيت از مجموعهي کشورهاي جهان سوم، بيرون آمده به زير مجموعهي کشورهاي در حال توسعه پيوست!
جريان مدرنيسم به تأثير از چنين جوّي از آغاز دههي 80 خورشیدی رسماً به حوزهي ادبيات و فرهنگ ايران وارد شد. اگرچه انبوه جواناني که با روي باز به پيشباز چنين جنبشي رفتند برخي عجولانه و بدون تجزيه و تحليلهاي منطقي برخوردهايي مسامحهآميز با آن داشتهاند و از همان آغاز به مطرح کردن مباحثي فراتر از آن پرداختند که به زودی با نام جریان پستمدرنيسم مطرح و نام آور شد، امّا به طور کلي اين جنبش سابقهي چند سالهي درخشاني را در ايران از خود به جا گذاشته است.
در ايران که ـ در نگاهي کلي ـ کشوري توسعه نيافته و سنتی است و از نزديک به يک دهه پيش، آهنگهاي توسعهي(همهجانبه) در آن به گوش ميخورد، از حوالي پس از سال 1370خ (نزديک به سال 1990.م) بهگونهي بسيار کمرنگ رگههايي از اين جنبش ديده ميشود
با وجود بافت سنتي جامعه، اقتصاد و... انديشهها متحول و ديگرگون شده است و بيشتر افراد در درون خود دنيايي نو و جلوتر از زمان دارند ـ اما نه آنچنان جلو که از زمان و زمانه و مردم خود گم شوند! به قولي (آشوري،1384: 187) ما با تکانههاي سختي که خوردهايم بنيانهاي جهانبيني سنتي و نيز مدرننماي ما درهم ريخته و وارد مرحلهي ديگري از مسائل و نيز شکلِ طرح و فهم آنها شدهايم.[۱۵]
پایهگذارن پسامدرنیسم[ویرایش]
جستارهای مربوطه[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- پارادوکس قواعد در دنیای بی قاعده(بازگشت از پست مدرنیسم در سینما- نوشته نیکلاس رامبزه، ترجمه ونداد الوندی پور، روزنامه اعتماد)
- مناظره «پس از نسبیگرایی: چگونه از پستمدرنیسم فراتر برویم؟» (مناظرهای با حضور سیمون بلکبرن، ماکیلا ماسیمی، و هیلاری لوسن)
منابع[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ پستمدرنیسم موجود است. |
- ↑ «پسانوگرایی» واژهٔ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای postmodernism است.
- ↑ Barker,C, (2004) , The SAGE Dictionary of Cultural Studies ,London , SAGE publication
- ↑ Connor, Steven (1987) Postmodern Culture: An introduction to Theories of the Contemporary. Oxford:Blackwell:32
- ↑ موج چهارم – رامین جهانبگلو- ترجمه ی منصور گودرزی- نشر نی- چاپ چهارم 1384 ص 22،
- ↑ The Po-Mo Page: Postmodern, Postmodernism, Postmodernity
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ فرهنگ و زندگی روزمره - اندی بنت - لیلا جوافشانی/ حسن چاوشیان - نشر اختران - چاپ اول 1386 - ص 51- 54
- ↑ موج چهارم – رامین جهانبگلو- ترجمه ی منصور گودرزی- نشر نی- چاپ چهارم 1384- ص 50
- ↑ (به نقل از کایتل سال چاپ 1382)
- ↑ رک. به دابسن،سال چاپ1377
- ↑ دابسن 1377:77.78
- ↑ steele.2005:166
- ↑ پرانک و الحق ،سال چاپ 1380
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ به نقل از کیم،1382:7 بحرینی مکنون 1380:44 پرانک و الحق 1380:87
- ↑ طیّب، محمود، مدرنیزم و پست مدرنیزم در غزل امروز ایران(با مقدمه ای بر غزل فارسی از آغاز تا دوره ی مدرن)، تهران، نشر زیتون سبز با همکاری نشر فرهنگ مانا،۱۳۹۴، صص 152ـ153
- ↑ طیّب، محمود، مدرنیزم و پست مدرنیزم در غزل امروز ایران(با مقدمه ای بر غزل فارسی از آغاز تا دوره ی مدرن)، تهران، نشر زیتون سبز با همکاری نشر فرهنگ مانا،۱۳۹۴، صص: 291ـ293
|
|
|
|
|
این یک مقالهٔ خرد فلسفه است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |