آتش بهرام در یک آتشکده؛ بُرزینمِهر از گونه آتش بهرام (ورهرام) بوده که از والاترین و مقدسترین آتشها در کیش زرتشتی است. با فراگرد آوردن شانزده آتش از شانزده منبع مختلف، و تطهیر آن در ۱۱۲۸ بار٬ در طی آیینی٬ آتش بهرام فراهم میآید. چنانکه در متون آمده است: آتش برزیسِوَه (مینوی آتشان که جایگاه آن در نزد هرمزد خدای در گَردومان است) از آسمان بدان آتش فرود خواهد آمد و براستی؛ روانِ آتش بهرام است.[۸]
نگاره آتشدان بر سکهاردشیر یکم ساسانی؛ نگارههای آتش و آتشدان در آثار دوره مادها، هخامنشیان و پس از آن دیده میشود. نگاره آتشدان، در دوره ساسانی، تبدیل به نشانهای ملی گردید که بر پشت سکههای پادشاهان این دوره نقش بست.[۹] شاهان ساسانی و بسیاری از پادشاهان ایرانی و تورانی پیش از آنان[۱۰] هنگامیکه بر تخت شاهی مینشستند و تاجگذاری میکردند٬ آتشکدهای میساختند و این رویداد٬ مبدأتاریخ قـرار مـیگرفت. در سکههای ساسانی٬ نگاره آتش و آتشدان٬ نماد مزدیسنا است که خادمان آتش (شاه و ملکه٬ ایزدان و یا موبدان) در دو سوی آن دیده میشود.[۱۱]
نام این سه آتشکده، با واژه آذر (= آتش) آغاز شده است. آذر در آیین مزدیسنا (کیش زرتشت)٬ نام ایزد نگهبان آتش است و آتش٬ نشانه آشکار حضور اهورامزدا است که از آسمان٬ فرود آمده و بر ضد دیوان و ستمگران میجنگد.[۱۲] این ایزد، در کتاب اوستا٬ با عنوان «پسر اهورامزدا» خطاب شده٬ که نشاندهنده بلندی جایگاه او در کیش زرتشت است.[۱۳] آذر (آتش)، پیامبر (یا پیک) میان مردم و اهورامزداست و مقدس شمرده میشود؛ آتش مقدس، در روندی طولانی و دشوار، تطهیر میگردد؛ چنانکه شانزده آتش از منابع مختلف٬ گردآوری شده و آنگاه ۱۱۲۸ بار آن را تطهیر میکنند و این فرایند٬ یک سال طول میکشد و آتش بهرام٬ پدید میآید. بر پایه باورهای اساطیری ایران؛ در جهان٬ پنج گونه آتش مینوی مقدس وجود دارد. برزینمهر، گشنسب و فرنبغ ٬ از گونه آتش مقدس سپِنیشت میباشند که برای ساختن آن: یکهزار آتش، از جاهای گوناگون٬ فراهم گردیده و در جریان مراسمی دشوار٬ آتشی یگانه پدید آمده و سرانجام آتش بلندسود (که مینوی آتشهاست) از نزد اهورامزدا پایین آمده در آن جای گرفته و روانِ آتش میگردد.[۱۴] آتش را در ظرفی به نام آتشدان (یا آفرینگان) نگهداری مینمایند که در میان ساختمان آتشکده جای میگیرد. آتشکده٬ مکان مقدس و نیایشگاه زدتشتیان است.[۱۵] روایت است که اهورامزدا٬ خود٬ سه آتش برزینمهر٬ فرنبغ و گشنسب را به صورت آتش بهرام نشانید. این سه آتش، از ایزد بهرام و سروش، پشتیبانی و یاری میگیرند.[۱۶]
آذرِ بُرزینمِهر [āzar borzīn- mehr][۱۷]؛ در فارسی میانه: ādur Ī burzēn mihr[۱۸][۱۹] یا آتور بورگینمیتر[۲۰]ātur burzēn-mitr[۲۱] یا آتور بورژین میتر[۲۲] خوانده میشود. بُرزینمِهر به معنی مهر بلندپایه[۲۳][۲۴]؛ و آذر برزینمهر = آتشِ مهرِ بلندپایگاه،[۲۵] در بر گیرنده سه جزء است:
آذَر؛ ātur در زبان پهلوی[۲۶]؛ در اوستا به صورت آتر و آترش آمده؛ به معنی آتش، و همچنین نام ماه نهم و روز نهم پارسی[۲۷] و نیز نام یک ایزد است.[۲۸] آتش، یکی از چهار عنصر مقدس (= آب و آتش و باد و خاک) در نزد ایرانیان؛ و ایزدِ آذر، دستیارِ امشاسپندِ اردیبهشت (پاسبان آتش در جهان مادی) مورد ستایش و نیایش ایرانیان است. آتش، گرمای زندگی و روشنیبخش نیمی از زندگی٬ در نبودِ خورشید است. ایرانیان در کنار آتش، نیایش کردهاند و برای پاسداری از آتش٬ آتشکدههای بسیار و جشن آذرگان را برپاساختهاند.[۲۹]
بُرزین؛ burzin در زبان پهلوی[۳۰]؛ به معنی بلندترین، بلندمرتبهترین، بالاترین و باارجترین[۳۱] بورز (burz): به معنی حرمت و احترام؛ بلندی، بزرگی، شکوه و برز (bōrz) است. برز: به معنی زیبایی و بلندی بالای و مطلق بلندی را نیز گفتهاند و قد و قامت آدمی و شکوه و عظمت باشد و بلندی بالای مردم و چاروا را نیز گویند.[۳۲]
مِهر؛ mitr و mihr در زبان پهلوی[۳۳]؛ که در اوستا به صورت میتره و در زبان پهلوی، میترو نیز خوانده میشود٬ ایزد مهر و محبت و دلیری و قضاوت و عهد و پیمان و نور و فروغ است.[۳۴] مهر، همیشه بیدار و نگران مردم است همچون گردان و پهلوانان.[۳۵]
ارتباط و پیوند نام این آتش (برزینمهر) و کشاورزان (دهقانان٬ برزیگران) شایان توجه است؛ اگر صفت معروف مهر، دارای چراگاههای فراخ، را در پیش نگاه داشته باشیم. از این دو امر؛ اهمیت مهر به عنوان ایزد طبقه تولیدکنندگان و کشاورزان روشن میشود.[۳۶] نام این آتشکده، از پیشینه دیرین آن حکایت میکند؛ برخی از ایرانشناسان بر این باورند که احتمالاً چنین نامی در عصر میترایی، دوران پیش از زرتشت، وجود داشته است.[۳۷]
آذربُرزینمِهر، در متون مختلف؛ به گونهها، نامها و تعابیر دیگری همچون: آذر مهر، آذر سودیمهر، آذر پُرسود،[۳۸]آذر برزین و آذر مهربرزین[۳۹] آمده؛ همچنین در ادبیات پارسی، واژه «برزین» به تنهایی، به جای آذر برزینمهر به کار رفته است. برزین، همچنین نام چند تن از بزرگان ایران، از جمله: نام پدر جهن در زمان فریدون، نام پسر گشتاسب، نام پدر بهزاد، نام سردار انوشروان؛ و همچنین مهربرزین نام پسر فرهاد یا خراد در زمان بهرام گور[۴۰] و برزمهر، نام یکی از دبیران روزگار اردشیر پاپکان[۴۱] و نام موبدان موبد زمان انوشیروان[۴۲] بوده است.
برزینمهر همچون فرنبغ و گشنسب و دیگر آتشان بزرگ، از نوع آتشان بهرام است که مهمترین و مقدسترین گونه آتشها در دین زرتشتی به شمار میآیند. آتش بهرام، نگهبان همه آتشهای جهان است.[۴۳] تنِ (جسمِ) برزینمهر، فرنبغ و گشنسب؛ از آتش مادی است و روان آنها از فَرّه است که از خدایان برآمده است.[۴۴] این آتش، جزء سه امشاسپند برگفتار (بهمن، اردیبهشت و برزینمهر) است که به تجلی مادی بر گشتاسپ و انجمن بارگاهیان آشکار شدند.[۴۵][۴۶] این سه آذر مینوی و سپس، دیگر آتشان، برای از میان بردن دروغ و نگهبانی از آفریدگان، آفریده شدهاند.[۴۷] اورمزد (اهورامزدا) در آغاز آفرینش، همه زمین را برای پاسبانی به آذرفرنبغِ تکاور، آذرگشنسبِ ورجاوند و آذربرزینمهرِ پُرسود که همانند آسرون (روحانی)، ارتشتار (سپاهی) و واستریوس (کشاورز) ند سپرد و آنکه کشاورز است، آذربرزینمهر او را یارتر است.[۴۸]
تفسیر پهلوی آتش نیایش، کار برزینمهر را واستریوشی (کشاورزی) بازشناخته و گفته است: کشاورزان، با یاوری این آتش، در کار کشاورزی، داناتر، تخشاتر و پاکیزهتر هستند.[۴۹] برزینمهر، آتش محبوب اشکانیان (پارتیان) بود و به عنوان پرستشگاه و زیارتگاه مورد توجه حکومت و مردم آن دوران، از احترام و ارجمندی ویژهای برخوردار بود.[۵۰] در دوران ساسانیان؛ این آتشکده به همراه دو آتشکده بزرگ دیگر، زیارتگاه خاص و عام[۵۱]؛ و آذربرزینمهر، آتشکده ویژه طبقه واستریوشان (کشاورزان) بوده است.[۵۲]سرانجام اینکه، بر پایه باورهای دینی زرتشتی؛ در هزاره اوشیدَر، پَشوتَن با کمک آتشان فرنبغ، گشنسب و برزینمهر به بتکده بزرگِ اهریمنِ گناهکار دست یافته و آن را نابود خواهند کرد.[۵۳]
پاره ششم از بخش زامیادیشت دفتر یشتها به زبان اوستایی که در آن از کوه رئونت یا کوه ریوند٬ پایگاه بُرزینمِهر٬ نام برده شده است.
اوستا کهنترین نوشتار ایرانیان و کتاب کیش زرتشت است.[۵۴] در زامیادیشت از دفتر یشتهایِ کتاب اوستا از کوه رئونت (یا ریوند)، که بر اساس گفتار متن پهلوی بندهش؛ در بالای آن، آذربرزینمهر بر پای گردیده، یاد شده است.[۵۵] همچنین در بند نهم (روز نهم= آذر روزِ) دو سیروزه کوچک و بزرگ، و در بند ششم آتش بهرام نیایش از پنج نیایش دفتر خردهاوستا (یکی از بخشهای اوستا)، از این کوه در کنار چند آذر، ایزد، دریاچه و کوه مقدس دیگر یاد شده و بر آنان، ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین خوانده است.[۵۶] گمانی نیست که یادکرد نام ریوند در نیایشها و دعاهای خردهاوستا، به این خاطر است که آتشکده آذر برزینمهر در آنجا بوده.[۵۷] اما در پازند بند بیستم آتش بهرام نیایش، از آذر برزینمهر یا آدر برژینمهر در کنار آذر گُشنسپ و آذر فَرنبَغ و دیگر آتشان (آتشها، آذرها) که به دادگاه نشانده شدهاند (در پرستشگاهها برقرار گردیدهاند) نام برده، و بر افزایش بزرگی و فَرّ آنها دعا شده است.[۵۸][۵۹]
بر پایه روایات دینی زرتشتی؛ اهورامزدا (هرمزد)، در آغاز آفرینش؛ سه آتش فَرنبَغ و گُشنَسپ و بُرزینمِهر را برای پاسبانی جهان[۶۰][۶۱] و جهانیان آفرید و همه کار جهان٬ به یاری آنان٬ انجام میگرفت.[۶۲] و در سرگذشت ایرانی آغاز آفرینش (بُندَهِش [bun-dahišn]= آفرینش آغازین[۶۳]) پس از اولین یورش اهریمن به جهان؛ پیمان نبردی در نههزار سال بعد میان اهورامزدا و او بسته میشود. اهریمن٬ در پی دعای اهورامزدا٬ بیهوش میشود و به دوزخ میافتد. اما در پایان سههزاره دوم٬ یاران و همدستان اهریمن او را هوشیار میسازند[۶۴] و سرانجام نبردهایی دهگانه٬ میان اهریمن و آفریدگان اهورامزدا در میگیرد. در رویداد تاختن اهریمن و همدستان او به گیتی است که بُرزینمهر وارد میدان میشود. چنانکه در هفتمین نبرد (نبرد آتش و دیو اهریمنی اِسپَنجَروش) برزینمهر به یاری سه آتش دیگر٬ در برابر اهریمن میایستند.[۶۵] «اسپنجروش» (سپَنجَروش [spinjaruš] یا سپوزگر یا سپنجگر یا سپنجغروش): دیوی است در ابرها که با آتش وازِشت٬ دشمنی دارد او ابرِ باران را میبرد و میکوشد تا از فروریختن باران٬ جلوگیری نماید.[۶۶] و «وازِشت» (یا وازیشت [wāzišt]) که یکی از پنج نوع آتش مقدس کیش زرتشتی است؛ آتشی است که در ابر٬ حرکت دارد٬ تیرگی و تاری هوا را نابود میکند. او همراه باد و ابر است و کار او بارانسازی است. به تعبیری: نور آتشین (آذرخش) از گُرزِ آتشینِ وازشت است و صدای رعد که پس از آن شنیده میشود غرش سپنجروشِ دیو است.[۶۷] باری؛ در هنگامهای که سپنجروش به جهان حمله کرد [تا نگذارد که ابر٬ باران ببارد و جهان٬ تیره و تار باشد]؛ آتش وازشت٬ بارانسازی میکرد و سه آتش برزینمهر٬ فرنبغ و گشنسب؛ از جهان پاسداری میکردند و آفریدگان (مخلوقات) را میپاییدند.(مراقبت میکردند)[۶۸]
چنانکه گذشت: از آغاز آفرینش٬ برزینمهر و گشنسب و فرنبغ، برای پاسبانی جهان و پاسداری از آفریدگان٬ آفریده شدند. در روایتهای دینی آمده است که در آن زمانها؛ مردم جهان٬ به وسیله گاو سریسوگ (یا هَدَیوش)٬ از دریاها گذر کرده[۶۹] و از کشوری (= اقلیم یا سرزمین) به کشور دیگر[۷۰] میرفتند. در زمان تهمورث یا هوشنگ (از شخصیتها و فرمانروایان دوران اساطیری) بود[۷۱] که مردم بر پشت سریسوگ٬ سوار بودند و از خونیرس (شامل سرزمینهای ایران٬ عربستان٬ آسیای صغیر٬ هند٬ چین و ترکستان (آسیای مرکزی) در جغرافیای امروز[۷۲]) به کشورهای دیگر میرفتند. شبی به ناگاه٬ دریا توفانی شد و آتشی که در آتشدانی بر پشت سریسوگ بود [و جهان را روشن میکرد] به همراه آتشدان٬ به دریا افتاد [و جهان٬ تاریک شد] در این هنگام بود که سه آتش برزینمهر٬ فرنبغ و گشنسب [به یاری و پاسداری مردمان آمدند] درخشیدند و همه جا را روشن کردند تا مردم از دریا گذشتند.[۷۳]
نیز گفته شده که جم (= جمشید: از کهنترین چهرههای اساطیری هند و ایرانی که به یاری اهورامزدا بر جهان سروری یافت و جهان را به آرمانشهری سرشار از آرامش و نیکبختی و نیکروزی تبدیل نمود[۷۴]) بیشتر کارهای خود را به کمک و یاری این سه آتش به انجام میرسانید.[۷۵] به هر روی؛ برزینمهر، همچنان در زمانهای بعد در جهان میوزید [در حرکت بود و در جای خاصی استقرار نداشت] و از جهان و جهانیان پاسبانی و پاسداری (مراقبت) میکرد تا اینکه در زمان گشتاسب (از فرمانروایان ایران دوره اساطیری)؛ انوشهروان زرتشت، دین خود را به گشتاسب و فرزندان وی عرضه کرد.[۷۶][۷۷][۷۸] به گزارش «روایت پهلوی»؛ در این هنگام بود که اهورامزدا؛ بهمن و اردیبهشت و برزینمهر را برای دعوت به دین، به خانه گشتاسب فرستاد.[۷۹]بهمن و اردیبهشت٬ از جمله اَمشاسپَندان شش یاهفتگانه هستند که جلوههای اهورامزدا به شمار میآیند و کارهای بزرگ جهان را آنها به انجام میرسانند. بهمن٬ برترین امشاسپند است و کردار مردم را در واپسین روز (روز حسابرسی) میسنجد. و اردیبهشت٬ زیباترین امشاسپند٬ و نماد نظام جهانی٬ قانون ایزدی و نظم اخلاقی جهان است.[۸۰] همراه نمودن برزینمهر با این دو امشاسپند گرانمایه٬ در جریان دعوت گشتاسب به دین٬ نشان از جایگاه بالای برزینمهر در نزد اهورامزدا و باورهای دینی زرتشتی است.
اما «وِجَرکَرد دینی» (وزرکرد دینی)؛ در این مایه، چنین روایت میکند که بامدادهنگام، سقف خانه گشتاسب، شکافته و زرتشت با درخشندگی مینوی و همراه با دفتر اوستا و آتش برزینمهر و درخت سرو، نزد گشتاسب پدیدار شد و آتش را به دست گشتاسب داد؛ گشتاسب، آن را به جاماسب، اسفندیار و دیگران داد و آتش دست کسی را نسوزاند.[۸۱] سرانجام؛ گشتاسب، دین پذیرفت و آتش برزینمهر را به کوه ریوند (که آن را پشته گشتاسپان نیز مینامند) به دادگاه (آتشکده) نشانید.[۸۲][۸۳] در «شاهنامه» چنین آمده است که گشتاسب، پس از گرویدن به دین زرتشت، سرو بهشتی را در پیش درب آتشکده برزینمهر در کشمر کاشت.[۸۴] و در جایی دیگر؛ میدیوماه، شاگرد زرتشت، چنین میگوید که آذربرزین مهر ورجاوند و پیروز، بدون هیزم، و به خودی خود، سوزان بود و آب و خاک، بر آن اثر نداشت.[۸۵]
به خاطر احترامی که در روزگاران کهن به کشاورزان گذاشته میشد، تردیدی نیست که عمر آتش برزینمهر بسیار قدیمتر از تاریخ ظهور زرتشت باشد.[۸۶] از این روی؛ گمان میرود این آتش و دو آتش مقدس و بزرگ دیگر کیش زرتشتی، نه در دوره هخامنشیان، بلکه دستِ کم؛ در اوایل دوره پارتی نشانده شده باشند. بُرزینمهر، آتش خاص پارتیان بود و در کوه ریوند خراسان و در خود پارت قرار داشت، همچنین پارتیان بخاطر نقشی که آتش محبوبشان (برزینمهر) در ماجرای گرویدن و ایستادن گشتاسب و فرزندان وی به دین ایزدان داشته، گویا احترام ویژهای برای این آتش، قائل بودند و این نقشی بود که پیش از آن، در داستان گروش گشتاسب، بر پایه روایت کتاب «دینکرد»، تنها ایزد آذر از آن برخوردار بود. چنین انتظار میرود این افسانه مومنانه (که روحانیان برزینمهر در ساختن آن نقش داشتند)، زائران فراوانی را در سرتاسر دوره پارتی به زیارت برزینمهر کشانده باشد و همچنین برخی منابع، گویای این است که اشکانیان (سلسله فرمانروایی پارتیان) خود را وقف این آتش مقدس کرده بودند و به آن هدایای بسیاری تقدیم میکردند.[۸۷]
در «کارنامه اردشیر بابکان» آمده است بابک ساسانی، پیش از رسیدن اردشیر به پادشاهی، در سه شب پیدرپی، خوابهایی میبیند که خوابگزاران آن سه خواب را، به رسیدن او یا یکی از فرزندان او به پادشاهی جهان، تعبیر میکنند؛ بابک، در خواب شب سوم، آذران فرنبغ و گشنسب و بُرزینمهر را در خانه ساسان میبیند که میدرخشند و به کیهان، روشنی میبخشند.[۸۸] همچنین؛ در برخی منابع؛ یزدگرد اول ساسانی، به عنوان سوگندخورده فرنبغ و برزینمهر معرفی شده است.[۸۹]آذر برزینمهر در دوره ساسانی، در کنار دو آتشکده بزرگ و رسمی دیگر کشور، آذر فرنبغ و آذر گشنسب، محل ستایش مخصوص بودند و بیش از سایر زیارتگاهها زینت و ثروت داشتند.[۹۰] در این دوره، آذر گشنسپ (آتش شاهان و رزمیان) و آذر فرنبغ (آتش روحانیان) نسبت به برزینمهر (آتش کشاورزان) که متعلق به طبقات پایینتر جامعه در این دروان بود، بیشتر مورد توجه قرار گرفت؛[۹۱] و چنین به نظر میرسد که در این دوران، بُرزینمِهر، به جایگاه سوم تنزل یافته بود. پس بیراه نیست که در مقایسه با دو آتش رسمی دیگر نیز، گزارشهای متنهای دینی و تاریخی نیز دربارهٔ آذر برزینمهر بسیار اندک است.[۹۲]
با بررسی پژوهشها و نوشتارهای موجود دربارهٔ آذر برزینمهر، چنین به نظر میرسد که از جایگاه و وضعیت این آتشکده در سدههای اسلامی، اطلاع چندانی در دست نیست. چنانکه در «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی» آمده است: در دوران اسلامی، برخی آتشکدهها تا چند قرنی پابرجای بودند، با رویآوردن ایرانیان به اسلام به تدریج از شمار آنها کاسته شد و به ویرانی گرایید. ویرانههای بسیاری از آنها اکنون باقی است. بعضی آتشکدهها با تغییراتی تبدیل به مسجد شد، مانند مسجد جمعه اصفهان یا اردستان و جز آن.[۹۳] نیز در وقایع این دوران آمده است که عبدالله بن عامر، پس از دست یافتن بر نیشابور، آتشکده کهندژ شهر را خراب کرد و به جای آن، جامع ساخت.[۹۴]
رشید شهمردان، پژوهشگر تاریخ زرتشتی[۹۵]٬ نیز در آثار خود؛ از ویرانی، تغییر کاربری آتشکدهها و پرستشگاهها و دیگر آثار معماری و فرهنگی ایران، به ویژه در دوران حمله تازیان به ایران، خبر میدهد[۹۶] و ابراهیم پورداود، اوستاشناس، در سبب نادرستی جای برزینمهر در شعر مسعود سعد سلمان (=چو برفروختی از تیغ آتش اندر هند/ به شهر فارس فرو برد آتش برزین) نوشته است: «جز اینکه بگوییم در روزگار این گوینده زردشتی که در پایان سده هفتم هجری از جهان درگذشت، این سه آتشکده (برزینمهر، فرنبغ و گشنسب) که روزی از زیارتگاهان ایرانیان بوده، با خاک یکسان شده و از آنها چیزی به جز نام باقی نمانده بود.» پورداود، سپس به گزند مغول که همه چیز ایران را زیر و رو کرد اشاره میکند.[۹۷]
با اینکه از سرگذشت و حیات تاریخی بُرزینمهر در سدههای هجری، کمتر نشانی میتوان یافت اما خوشبختانه در شعر و ادب فارسی به حیات خود ادامه داده، و نقش و نشان برزینمهر در کیش زرتشت (به ویژه ماجرای دینپذیرفتن گشتاسب) و در تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران قدیم؛ یکی از عمدهترین محورهای پدیداری آن در ادبیات فارسی است:
در باورهای اساطیری ایرانی، آذر (آتشِ) برزینمهر با امشاسپند اردیبهشت، دارای ارتباط ویژهای است؛ اردیبهشت، تنها امشاسپندی است که با آتش در ارتباط است؛ او در نقش فرشته آتش، نماد و نشانگر پاکی و طهارت است. ایزد مهر، ایزدی است که با آتش ارتباط دارد. مهر دارای دشتهای فراخ است و کیفیات و صفات بسیار او، معرف ارتباط آن با آتشکده کشاورزان میباشد که همان آتشکده آذر برزینمهر است.[۱۰۰] با این پیشینه؛ برزینمهر در ادبیات فارسی در جایگاه نمادی از «نهایت فروزندگی» کاربردهای فراوانی یافته است[۱۰۱]:
چنانکه در تفسیر پهلوی آتش نیایش آمده: جای آذربرزین در کوه ریوند است.[۱۰۷] «بندهش» نیز میگوید: ریوندکوه که آذر برزینمهر بدان نشیند در خراسان است؛ همچنین از کوه گنابد نام برده میبرد که در نه فرسنگی طرف غربی (خاورانسویِ) کوه ریوند قرار دارد.[۱۰۸][۱۰۹] و نیز در جایی دیگر میگوید: گشتاسب، آتش برزینمهر را به کوه ریوند که آن را پشته گشتاسپان میخوانند به دادگاه نشانید (=در آتشکده قرار داد).[۱۱۰] در «گزیدههای زادسپرم» نیز گفته شده: آذر برزینمهر، بر گریوه (=کوهِ) ریوند که پشته گشتاسپان است، جای دارد.[۱۱۱]
پارهای از بخش نهم بندهش به زبان پهلوی که در آن به جای گرفتن بُرزینمِهر بر کوه ریوندخراسان اشاره شده است.
نیز در متون پهلوی آمده است: در پی حمله اهریمن به آب و مقابله آب با او، چندین دریاچه پدید آمد[۱۱۲] از این میان، دو دریاچه مشهور «چیچست» و «سوور» هستند که در نزدیکی آنها دو آتش معروف آذرگشنسب و آذر برزینمهر قرار دارد.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵] «چیچست» را با دریاچه ارومیه امروزی، تطبیق دادهاند[۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸] و سوور که به گونههای سوبر، سوگر، سودبهر ضبط شده، در ابرشهربوم بر سر کوه توس قرار داشته است.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] دربارهٔ این دریاچه آمده است که هر ستبری (کثافت) به اطراف افکند و خویش، روشن و پاک، نگه دارد. مانند چشمی که هر ریمن (چرک) و گردی را به اطراف افکند. در نزدیکی آن، آذر سودیمهر یعنی برزینمهر نشیند.[۱۲۳][۱۲۴][۱۲۵]
پس از سدهها؛ در دوران معاصر، جا و محل برزینمهر در خراسان، مورد توجه پژوهشگران باستانشناسی، تاریخ و ایرانشناسی قرار گرفته و کوششهایی برای مکانیابی این آتشکده، صورت پذیرفته است. در حالی که جکسن و سایکس آذر برزینمهر را در روستای ریوند سبزوار میجویند. هوتوم-شیندلر و مارکورات جایگاه آذر برزینمهر را در روستای ریوند نیشابور، بر فراز تپهای به همین نام مییابند و هینتس میخواهد با تکیه بر شاهنامه و قطع سرو کاشمر (در جنوب نیشابور) در زمان متوکل، خلیفه عباسی، به جایگاه آذر برزینمهر دست یابد.[۱۳۴] افزون بر نظریات این ایرانشناسان و باستانشناسان، نظرات گوناگون دیگری از سوی پژوهشگران تاریخ و باستانشناسی ایرانی و غیرایرانی، دربارهٔ محل و مکان این آتشکده بیان شده است؛ آنچه در سرانجام پژوهشهای و یا نظریات مکانیابی برزینمهر، به چشم میخورد این است که موضوع مکانیابی آتشکده آذر برزینمهر، همچنان موضوعی سرگشاده و قابل بحث و بررسی است.[۱۳۵][۱۳۶] در ادامه؛ محلها و نظریههای مطرح شده به عنوان جایگاه برزینمهر در جغرافیای معاصر، به ترتیب حروف الفبای نام شهرستان، میآید. ترتیب قرارگیری نامها، به هیچ روی، نشانگر ارزشگذاری بر محلها و نظریههای مطرح شده نیست.
در بخشی از شاهنامه فردوسی، ماجرای پیدا شدن زرتشت و پذیرفتن گشتاسپ دین او را به نظم درآمده که گشتاسب پس از پذیرفتن دین زرتشت، موبدان را به سرتاسر گیتی روانه میکند و آذر به آتشکدهها (گنبدان) مینهد و نخستین آنان، آذر برزینمهر است که به کِشمر (کاشمر) بنیان گذارد و در جلوی آتشکده، سرو بهشتی را کاشت و آن را نماد پذیرفتن دین بهی قرار داد و موبدان را به سرتاسر جهان فرستاد و فرمان داد همه نامداران و بزرگان به سوی آن پرستشکده روی آورند.[۱۳۷] بر پایه این پیشینه، علیآباد را بر «کشمر» شاهنامه منطبق دانسته و آتشکده برزینمهر را در کوههای کاشمر میجویند.[۱۳۸] بر پایه آخرین تقسیمات کشوری، علیآباد و کشمر از توابع دهستان کنارشهر بخش مرکزی شهرستان بردسکن میباشند.[۱۳۹]
چنانکه در گزیدههای زادسپرم آمده؛ آتشکده آذر برزینمهر در نزدیک دریاچه سوور قرار دارد[۱۴۰] و در بندهش، جای این دریاچه در ابرشهربوم، بر سر کوه توس است[۱۴۱] برخی پژوهشگران و باستانشنان؛ دریاچه چشمه سبز بر فراز کوهستان بینالود که میان ابرشهر (نیشابور کنونی) و توس (دشت مشهد کنونی) واقع شده، را همان دریاچه سوور متون پهلوی دانستهاند که در شاهنامه فردوسی با نام چشمه سوی توس، ماجراها و داستانهایی بر محور آن، روایت شده است.[۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴] در پژوهشی داوود منشیزاده، منتشر شده در کتاب Topographisch-historische Studien zum iranischen Nationalepos (مطالعات موضعنگاری-تاریخی دربارهٔ حماسه ملی ایران)[۱۴۵]؛ این چشمه، همان دریاچه سوور بندهش، شناسایی شده و موقعیت جغرافیایی آن نسبت به آتشکده برزینمهر، مشخص گردیده است.[۱۴۶] چشمه سبز، در جغرافیای امروز، در نزدیکی گلمکان[۱۴۷] از توابع شهرستان چناران واقع شده.[۱۴۸]؛ و سرانجام اینکه اداره میراث فرهنگی چناران، در دوم خرداد ۱۳۹۴، از شناسایی آتشکده برزینمهر در کنار ۳۰ اثر دیگر باستانی در این شهرستان، و همچنین ثبت تالاب چشمه سبز گلمکان در فهرست آثار ملی طبیعی کشور، خبر داده است.[۱۴۹]
چهارتاقی خانه دیو، در ارتفاعات نزدیکی روستای فشتنقشهرستان داورزن؛ برخی ایرانشناسان و باستانشناسان، این چهارطاقی ساسانی را که کاربری آتشکده از نوع آدران[۱۵۰] داشته است را آتشکده برزینمهر معرفی نمودهاند.
چهارتاقی خانه دیو، بر فراز ارتفاعات جبهه شمالی آبادیهای زردکوهی٬ فشتنق٬ کیف و ساروق[۱۵۱] از توابع دهستان باشتین٬ بخش باشتینشهرستان داورزن[۱۵۲] و در ۵ کیلومتری شمال روستای فشتنق قرار گرفته است.[۱۵۳] این چهارتاقی که قدمت آن به دوره ساسانی میرسد به شماره ۴۰۳۵ در تاریخ ۱۳۸۰/۰۷/۱۰ در فهرست آثار ملی ثبت شده است.[۱۵۴] در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» از نظر جکسن، مکان آتشکده آذر برزینمهر در قریه مهر (واقع در جنوب شرقی ناحیه چهارطاقی خانه دیو[۱۵۵]) معرفی شده[۱۵۶]؛ همچنین فائق توحیدی، باستانشناس مرکز باستانشناسی ایران، این چهارتاقی موسوم به خانه دیو را آتشکده آذر برزینمهر ساسانی معرفی نموده است.[۱۵۷] در پرونده ثبتی این چهارتاقی، به نقل از برهان قاطع آمده است: آذر برزینمهر، نام آتشکده ششم از هفت آتشکده ایرانیان است که آن را یکی از خلفای زردشت ساخته و گفتهاند کیخسرو سوار بر اسبی بود که ناگهان صدای رعدی بلند شد چنان هیبتناک که کیخسرو خود را از اسب انداخت و آتش «بَر زینِ» اسب فرود آمد و زین، آتش گرفت. اما دیگر نگذاشتند که آن آتش خاموش شود و در همانجا برای آن آتش، آتشکدهای ساختند و نامش را «آذر بَر زین» گذاشتند.[۱۵۸] بر روی این محوطه (چهارتاقی) چند فصل مطالعات باستانشناسی انجام شده و شرح مختصر و نتایج بخشی از آنها، در مقاله علمی-پژوهشی که توسط چند تن از پژوهشگران و استادان باستانشناسی دانشگاههای ایران فراگرد آمده، ارائه شده است.[۱۵۹]
بر پایه بررسیهایی که علیاشرف صادقی بر روی بندهش، شاهنامه و گزیدههای زادسپرم انجام داده و با برداشتهایی از کتابهای تاریخی و جغرافیایی قدیم؛ گنبدی که در «لغت فرس» اسدی توسی، به عنوان محل آذربرزینمهر، آمده است را همان ده جنبد (دگرگون شده «ده گنبد») دهستان کیذقان بخش ششتمدشهرستان سبزوار دانسته که در کتاب «تاریخ بیهق» ابوالحسن بیهقی به وجود آتشکدهای در آن، اشاره شده است. علیاشرف صادقی، این ناحیه را به عنوان محل آذربرزینمهر معرفی نموده است.[۱۶۰]
گروهی از تاریخنگاران، بر این باورند که میان استوا (نام پیشین قوچان) و شهر آساک (آشاک یا آرسکا) دوره پارتیان (اشکانیها) پیوندی وجود دارد برخی آنها را منطبق و یکی دانسته و برخی دیگر آساک را شهری در نزدیکی قوچان کنونی دانستهاند. هوفمان حدس زده است که آتش جاودانی شهر آساک در ایالت آستائوین که ارشک مؤسس سلسله اشکانی در حضور آن، به تخت شاهی نشست؛ نسبتی با آتش برزینمهر دارد، زیرا مکان این آتش در عهد ساسانیان نزدیک شهر آساک بوده است.[۱۶۱][۱۶۲]
بندهش میگوید: ریوند، خانه آذر بُرزینمهر است[۱۶۳]؛ که آتشکده آذرِ بُرزینمِهر، بر فراز کوه ریوند خراسان، در نزدیکی نیشابور قرار داشته. این مهم، در نوشتههای گروهی از پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران دوره مزدیسنایی، تصریح گردیده است. در جدول زیر، دیدگاه شماری از ایرانشناسان، اوستاشناسان و پژوهشگران متون پهلوی و تاریخ کیش مزدیسنا دربارهٔ جایگاه برزینمهر آمده است:
جایگاه آتشکده آذر برزین مهر در نوشتار شماری از ایرانشناسان، اوستاشناسان و پژوهشگران متون پهلوی و تاریخ کیش مزدیسنا
سردرب ورودی محوطه معدن فیروزه نیشابور؛ بنا به تصریح متون تاریخی و جغرافیایی قدیم، این معدن و شهر ریوند در منطقه ریوند نیشابور، قرار داشته است. این ناحیه، در جغرافیای امروز از توابع شهرستان فیروزه است.
نمایی از محوطه و آرامگاه امامزاده حسیناصغر بر ارتفاعات اردلان در نزدیکی برزنون در شمال غربی نیشابور؛ برخی ایرانشناسان و پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران باستان٬ این ناحیه را جایگاه برزینمهر دانستهاند.
برپایه متون پهلوی، ریوند یکی از ۲۲۴۴ کوهی است که از البرزکوه رست. نام این کوه در کنار نام کوههای پَدِشخوار و داراَسپند ذکر شده است.[۱۸۶]بندهش دربارهٔ کوه ریوند گوید: او را ریوندی این است که رایومند (یعنی «شکوهنده»[۱۸۷]) است.[۱۸۸] «بینالود»، نام معاصر کوهستانی است گسترده در جبهه شمالی دشت نیشابور، که از آن در اوستا به نام رئونت؛ و در بندهش، به نام «ریوند» یاد شده است.[۱۸۹] این کوهستان بلندبالا و ستبرپیکر، دارای روند شمال غربی- جنوب شرقی میباشد، بلندترین قلههای خراسان در آن قرار گرفتهاند و به «بام خراسان» مشهور است.[۱۹۰] نام این کوه (رئونت اوستایی و ریوند پهلوی)، به معنی باشکوه[۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳]؛ دارنده جلال و شکوه و فروغ[۱۹۴] است. اما فریدون جنیدی، ایرانشناس معاصر، به طور خاص؛ رشتهای از ارتفاعات بینالود را که روستای برزنون (بورزنی) و معدن فیروزه در آنجا قرار دارد را ریوندکوه دانسته و محل آذر برزینمهر معرفی کرده است.[۱۹۵] و ایرانشناسانی همچون هوتوم-شیندلر، مارکوارت نیز جایگاه آذر برزینمهر در روستای ریوند نیشابور و بر فراز تپهای به همین نام (=ریوند) دانستهاند.[۱۹۶] نوشتههای جغرافینویسان قدیم دربارهٔ قریه ریوند و معدن فیروزه، در شمال غربی نیشابور[۱۹۷] و در منطقه ریوند نیشابور، از قرائن تاریخی این دیدگاه میباشند.[۱۹۸][۱۹۹]
سوور و چشمه سبز
نسکِ پَهلَویِ گزیدههای زادسپرم، نشان آذرگشنسب را در کنار دریاچه چیچست، و آذر برزینمهر را در نزدیکی دریاچه سوور داده است چنین که: «چیچست؛... که به ساحلش آذرگشنسپ پیروزگر نشیند (قرار دارد) …. و دیگر سوور؛... و در نزدیکی آن، آذر سودیمهر، یعنی بُرزینمهر، نشیند (قرار دارد)».[۲۰۰] میدانیم آذربرزینمهر در کوه ریوند در حدود نیشابور (ابرشهر) قرار داشته[۲۰۱]؛ در بندهش نیز پس از یادکرد دریاچه چیچست در آذربایجان، بیدرنگ؛ از دریاچه سوبر در ابرشهر بوم (نیشابور)، بر سر کوه توس (یعنی در خراسان)، یادکرده است.[۲۰۲] این دریاچه («سوور» یا سوبر در متون پهلوی) را با دریاچه چشمه سبز، در میان نیشابور و توس، که در شاهنامه فردوسی نیر به نام چشمه سو از آن یاد شده، مطابقت دادهاند. چشمهسبز، بر روی کوهستان بینالود و میان نیشابور و توس (در قلمرو گمکانشهرستان چناران امروزی) قرار دارد.[۲۰۳][۲۰۴]
جنیدی نیز به این چشمه سبز یا چشمهسو (Sow) که بر سر کوه توس (نام دیگر بینالود در بندهش) است اشاره نموده و از آتشکده برزینمهر که بر کوه ریوند، حوالی روستای بورزونی یا برزنون (از توابع بخش سرولایتشهرستان نیشابور) یاد کرده است.[۲۰۵]مری بویس، با نگاه به بند ششم آتش نیایش (در خردهاوستا)، انشعابات کوههای نیشابور، نزدیک روستای برزنون را محل احتمالی آذربرزینمهر دانسته و تصریح نموده که یک بخش از نام این آذر (= بُرزینمهر)، در نام این روستا (Borzīnān) حفظ شده است.[۲۰۶] این منطقه در پژوهش احمدرضا سالم، چنین توصیف شده است: ناحیهای کوهستانی، تپههای بلند و مشرف بر دشتهای وسیع که میتواند جایگاهی مناسب برای بنای یک آتشکده باشد. وجود امامزادهای در نزدیکی روستای برزنون را نباید نادیده گرفت؛ همسایگی نیایشگاههای ایرانی با آرامگاهها موضوع جدیدی نیست.[۲۰۷]
رجبی، پرویز. «آذر و آذرگان». ماهنامه چیستا (تهران)، ش. ۴ (آذر ۱۳۶۰).
زادسپرم. گزیدههای زادسپرم. ترجمهٔ محمدتقی راشد محصل. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶.
زمردیان، محمدجعفر. «تجزیه و تحلیل مورفوژنز و تفاوتهای کمی و کیفی مخروطافکنههای رشتهکوه بینالود با رویکرد هیدرو مورفوتکتونیکی». پژوهشهای ژئومورفولوژی کمی، ش. ۲ (پاییز ١٣٩١).
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور. پرونده ثبتی چهارطاقی خانه دیو. بررسیکننده آرش افسر. تهران، ۱۳۸۳.
سالم، احمدرضا. «نیشابور و آتش اهورایی». کتاب ماه هنر، ش. ۷۵–۷۶ (آذر و دی ١٣٨٣).
Christensen, Arthur. “SASSANID PERSIA”. S. A. COOK, Litt.D., F.E. Adcock, M.P. Charlesworth. In THE CAMBRIDGE ANCIENT HISTORY. vol. 12, The Imperial crisis and recovery, A.D. 193-324. Cambridge University Press, 1939. ISBN 0521044944.
CHOKSY, JAMSHEED K.. “ATESHGAH”. LINDSAY JONES. In Encyclopedia of Religion. Printed in the United States of America: Thomson Gale, 2005. ISBN 0-02-865734-9.
Duchesne-Guillemin، Jacques. Symbols and Values in Zoroastrianism: Their Survival and Renewal. Harper & Row، 1970.