تیمور بختیار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
تیمور بختیار
تیمور بختیار
اولین رئیس ساواک
مشغول به کار
اسفند ۱۳۳۵ – اسفند ۱۳۳۹
در زمانِ محمدرضا شاه پهلوی
پیش از سرلشکر حسن پاکروان
اطلاعات شخصی
تولد ۱۲۹۳ خورشیدی
شهرکرد، ایران
مرگ ۱۶ مرداد ۱۳۴۹
منطقه دیاله، عراق
ملیت  ایران
محل تحصیل دانشکده نظامی سن سیر فرانسه (۱۳۱۵–۱۳۱۲)
پیشه سیاستمدار
دین اسلام
خدمت نظامی
درجه سپهبد

تیمور بختیار (زادهٔ ۱۲۹۳–۱۶ امرداد ۱۳۴۹ خورشیدی) نظامی، سیاستمدار و از بنیانگذارانِ ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) و نخستین رئیس ساواک در حکومت پهلوی بود. در سال ۱۳۴۹ خورشیدی، مامورانِ ساواک وی را در دیالهٔ عراق به قتل رساندند.

زندگی شخصی و تحصیلات[ویرایش]

تیمور بختیار در جریان جنگ اول جهانی، در ۱۲۹۳ خورشیدی در شهرکرد در قلعه دزک در استان چهارمحال و بختیاری زاده شد. پدرش فتحعلی‌خان سردار معظم از خوانین بزرگ ایل بختیاری و نوهٔ لطفعلی‌خان امیر امفخم بود.[۱]

خانوادهٔ بختیار از خوانینِ بختیاری بودند. پدرش فتحعلی‌خان سردار معظم، دو دوره نماینده مجلس شورای ملی و از خوانین بزرگ بختیاری و نوه لطفعلی خان امیر مفخم (دو دوره وزیر جنگ ایران در دوران قاجار) بود. همسر نخستِ بختیار ایران‌خانم نام داشت و دخترِ یکی از قدرتمندترین سران ایل بختیاری؛ سردار ظفر بختیاری بود و همسر دوم ایشان «قدرت‌خانم» از شاهزادگان قاجار بود. در آن زمان، بختیاری‌ها در سیاستِ ایران بسیار تأثیر گذار بودند. همسر محمد رضا شاه پهلوی، ثریا اسفندیاری بختیاری و شاپور بختیار هر دو از عموزادگانِ تیمور بختیار بودند.

تیمور تحصیلاتِ خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با پسر عمویش شاپور بختیار[۱] برای ادامه تحصیل به بیروت رفت و در یک مدرسه فرانسوی مشغول به تحصیل شد. در آن زمان، بسیاری از ایرانیان هوادارِ فرهنگِ فرانسه(فرانکوفیل) بودند؛ از جمله: امیر عباس هویدا و حسن پاکروان.

وی سپس راهی فرانسه شد و در مدرسه نظامی سن سیر از ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۳ تحصیل کرد. وی این مدرسه را با درجه ستوان دوم و پس از دو سال ترک کرد و به ایران بازگشت.[۱] پس از بازگشت به ایران از آکادمی نظامی شهر تهران فارغ‌التحصیل شد.[۱]

کارها[ویرایش]

تیمور بختیار هنگام دستگیری حسین فاطمی (نشسته)

تیمور پس از مدتی برای ادامه خدمت با درجهٔ ستوان یکمی به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ دوم جهانی وی به اصفهان منتقل شد و سپس در ۱۳۲۱ با درجه سروانی به تهران بازگشت و در ۱۳۲۵ ش. به فرماندهی هنگ رسید.

سال ۱۳۲۵[ویرایش]

تیمور بختیار در سال ۱۳۲۵ از فرماندهان هنگ سوار حمله بود که آذربایجان (ایران) را از دستِ جعفر پیشه‌وری آزاد کرد.

سال ۱۳۲۶[ویرایش]

وی در سال ۱۳۲۶ وارد دانشگاه جنگ شد و دورهٔ دافوس را گذراند. وی در نخستین سالهای خدمتش بترتیب، فرمانده دسته، آجودان هنگ، رئیس رکن چهارم ستاد لشکر، فرمانده سواران و رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی ایران بود. او در سال ۱۳۳۱ شورش ابوالقاسم خان بختیار را در اصفهان دفع کرد و به پاس این موفقیت فرمانده تیپ زرهی کرمانشاه شد.[۲]

سال ۱۳۳۲[ویرایش]

بختیار به سرعت در ارتش شاهنشاهی ایران و پس از کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۱۳۳۲ ارتقاء درجه یافت. شش ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد و پس از ناتوانی سرلشکر فرهاد دادستان در فرمانداری نظامی، تیمور بختیار که یکی از همکارانِ نزدیکِ فضل‌الله زاهدی بود از کرمانشاه فراخوانده شد و با ارتقا به درجه سرتیپی و انتصاب به فرماندهی لشکر ۲ زرهی مرکز، فرماندار نظامی تهران شد[۳][۴][۵] تیمور بختیار در سال ۱۳۳۳، تشکیلات زیرزمینی وسیع حزب توده را در ارتش، شهربانی و ژاندارمری کشف و شبکه افسران توده‌ای را به‌شدت سرکوب کرد.[۶] یکی از اولین موفقیت‌های وی در مقامِ فرماندارِ نظامیِ تهران، دستگیریِ وزیر امور خارجهء دولتِ مصدق -حسین فاطمی- بود که فعالانه با دولتِ نظامیِ آن دوران مبارزه کرده بود.

سال ۱۳۳۵[ویرایش]

بختیار با برپاییِ یک کمپین گسترده علیه حزب کمونیست توده، ۲۴ تن از رهبرانِ این حزب را شتابزده محاکمه و اعدام کرد. همچنین وی خلیل طهماسبی (قاتل حاج‌علی رزم‌آرا نخست وزیر سابق) از اعضای فدائیان اسلام را دستگیر و اعدام نمود.

تیمور در اول مهر ۱۳۳۵ به درجه سرلشکری رسید. در اسفند ۱۳۳۵ به ریاست سازمان جدیدالتأسیس ساواک منصوب شد و از ۱۳۳۶ در کابینه‌های اقبال و شریف‌امامی، معاون نخست‌وزیر و رئیس ساواک بود و در ۱۳۳۸ به درجهٔ سپهبدی ارتقاء یافت.[۷][۸][نیازمند منبع]

برکناری از ساواک و پی‌آمدها[ویرایش]

در پیِ مسافرت بختیار به آمریکا در بهمن ۱۳۳۹ که حامل پیامی از سوی شاه برای جان اف. کندی بود، بر وحشت شاه از بختیار افزود. در ملاقات بختیار با کندی موضوع گسترش سرسام‌آور فساد در هیئت حاکمه ایران و ناتوانی شاه در اداره مطلوب کشور مطرح شد. اخباری ازاین‌دست، پیش از آنکه بختیار به تهران بازگردد، توسط آمریکایی‌ها به اطلاع شاه رسید. به‌همین دلیل بختیار مدت کوتاهی پس از ورود به کشور در اواخر اسفند ۱۳۳۹ از ریاست ساواک برکنار شد.[۴][۷]

پس از بازنشستگی[ویرایش]

پس از برکناری بختیار از ریاست ساواک، به دستور شاه، ساواک بر مجموعه رفتار و فعالیت‌های بختیار نظارت داشت. بختیار آزادانه و بی‌محابا با محافل و نمایندگان سیاسی برخی کشورهای خارجی مقیم تهران ملاقات‌های پرسروصدایی می‌کرد و در این ملاقات‌ها از دولت انتقاد می‌کرد. به دنبال گسترش مخالفت‌های بختیار، علی امینی از شاه خواست با دستگیری و زندانی‌کردن بختیار موافقت کند. شاه این خواسته امینی را رد کرد و تنها به نخست‌وزیر اجازه داد موجبات تبعید بختیار را از کشور فراهم کند. به‌این‌ترتیب در هفت بهمن ۱۳۴۰، تیمور بختیار به‌گونه‌ای نه‌چندان محترمانه از ایران تبعید شد.[۴] تیمور بختیار تهران را به مقصد رم ترک کرد و مدتی بعد عازم سوئیس و ژنو شد. شاه که از فعالیت‌های بختیار در خارج از کشور اخبار و گزارش‌هایی در اختیار داشت، در مهر ۱۳۴۱ او را بازنشسته کرد و در همان حال اعلام شد که از آن پس او برای زندگی در خارج از کشور می‌تواند صرفاً از گذرنامه عادی استفاده کند. بختیار نیز مخالفت خود را با شاه و حکومت پهلوی علنی کرد[۴] و با استفاده از تماس‌هایی که در طیِ کار در ساواک بدست آورده بود به برقراریِ ارتباط با مخالفان ایرانیِ شاه در اروپا، عراق و لبنان دست زد. او نه تنها با آیت الله خمینی، بلکه با رضا رادمنش -دبیر کل حزب توده- هم ملاقات کرد و نیز با محمود پناهیان وزیر جنگِ دولتِ فرقه دموکرات آذربایجان که پس از خروجِ نیروهای شوروی از ایران در طیِ جنگِ جهانی دوم از ایران فراری شده بود. در خرداد ۱۳۴۶ و در جریان سفر شاه به آلمان غربی، پلیس این کشور اتومبیل بدون سرنشینی حامل ده‌ها کیلو بمب کشف کرد و بختیار متهم شد که در این توطئه دست داشته است؛ البته گزارش‌هایی نیز وجود دارد که این توطئه را ساختگی و سازماندهی‌شده توسط ساواک و سفارت ایران در آلمان می‌داند.[۴][۹]

ترور بختیار[ویرایش]

پس از این واقعه، دولت ایران از تمدید گذرنامه بختیار در اروپا خودداری کرد و پرونده‌ای علیه او در دستگاه قضایی ایران تشکیل شد و اموال و دارایی‌های درخور توجه بختیار در داخل کشور مصادره شد. به فاصله کوتاهی بختیار تلاش برای برقراری ارتباط با مخالفان شاه را آغاز کرد. او در فروردین ۱۳۴۷ سوئیس را به مقصد لبنان ترک کرد؛ اما پس از ورود به این کشور، به دلیل همراه‌داشتن اسلحه و تجهیزات نظامی از سوی پلیس لبنان دستگیر و به ۹ ماه زندان محکوم شد. حکومت پهلوی تلاش کرد تا او را به کشور بازگرداند؛ اما این تلاش‌ها به جایی نرسید. جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهوری وقت مصر - که روابطش با شاه تیره بود- همچنین ژنرال دوگُل، رئیس‌جمهوری فرانسه و نیز سایر کشورهای عربی منطقه از بختیار حمایت کردند و مانع از خروج او از لبنان و تحویل او به حکومت ایران شدند. بختیار ۹ ماه دوره محکومیت خود را در زندان گذراند و پس از این دوره نیز دولت لبنان در ۱۱ فروردین ۱۳۴۸ رسماً اعلام کرد از استرداد بختیار به حکومت ایران خودداری می‌کند. در آستانه پایان مدت اعتبار گذرنامه ایرانی بختیار، کشورهایی مانند سوئیس، فرانسه و برخی کشورهای عربی برای اعطای گذرنامه و تابعیت سیاسی به او اعلام آمادگی کرده بودند؛ اما در همان زمان ژنرال صالح مهدی عماش از سوی ژنرال احمد حسن البکر، رئیس‌جمهوری وقت عراق برای دیدار بختیار به ژنو رفته و پیام داد که دولت عراق با کمال افتخار به ژنرال بختیار گذرنامه سیاسی اعطا کرده و تا هر زمانی که او بخواهد در کشور عراق مورد پذیرایی قرار خواهد گرفت. بختیار که علاقه‌مند بود نزدیک مرزهای ایران باشد دعوت دولت عراق را پذیرفت و در اردیبهشت ۱۳۴۸ و با تشریفات بسیار وارد بغداد شد و در قصر سابق نوری سعید سکنی داده شد. پس از آن دولت ایران در ۲۷ خرداد ۱۳۴۸ لایحه ضبط و مصادره کلیه اموال و دارایی‌های بختیار را به مجلس سنا ارائه داد و مجلس سنا هم بلافاصله آن را تصویب کرد و برای تأیید نهایی به مجلس شورای ملی فرستاد که مجلس هم در اوایل تیر ۱۳۴۸ بر تصمیم مجلس سنا مهر تأیید زد و در همان سال دولت ایران پرونده سپهبد تیمور بختیار را به اتهام خیانت به میهن به دادرسی ارتش محول کرد و روز سی و یکم شهریور ۱۳۴۸ دادگاه عالی شماره یک دادرسی ارتش به پرونده وی رسیدگی و غیاباً بختیار را به اعدام محکوم نمود.[۴][۷] سرانجام در ۱۶ امرداد ۱۳۴۹ مأموران عملیاتی ساواک موفق شدند تا او را در یک شکارگاه در استان دیاله و زیر نگاه چند محافظ عراقی او، به قتل برسانند. ترور وی توسط یکی از دوستان مورد اعتمادش که از تطمیع شدگان ساواک بود انجام شد. ضارب ۴۸ ساعت پس از ترور توسط مأموران عراقی دستگیر، شکنجه و نهایتاً اعدام شد.[۴][نیازمند منبع] پوششِ قاتل، بعنوانِ هواداری بود که یک هواپیمای مسافربری را ربوده و مجبور به فرود در فرودگاه بغداد کرده بود. با این پوشش، دو تروریستِ موردِ نظر، رژیم عراق را فریب داده و دسترسی به تیمور بختیار برای آنها میسر گردید. حقیقتِ پشتِ این داستان سالها بعد روشن شد. محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه‌ای با نویسنده و شرح حال نویسِ فرانسوی جرارد دو ویلار علناً به بیانِ این موضوع پرداخت.[نیازمند منبع]

شخصیت بختیار[ویرایش]

حسن علوی‌کیا در مورد او می‌گوید:

«بختیار خصوصیات مردانگی و جوانمردی داشت. یک افسر بسیار شجاع و جسور بود ... یک مرد خان‌زاده و لوتی و باگذشت و فوق‌العاده دست و دل باز و وطن پرست و جاه طلب. برای از بین بردن دشمنش از هیچ چیز مضایقه نمی‌کرد ... آدم منطقی و وطن پرستی بود ... در جلسات بین‌المللی و کنفرانس‌های ۳ جانبه با ترکیه و اسرائیل و ایران ... آدم خوشش می‌آمد و خوشحال می‌شد از آن شخصیت و پرستیژ قابل قبول بختیار ... تا روزی که سر کار بود نسبت به شاه وفادار و علاقه‌مند به مملکت بود ...»[۱۰]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ "Bakhtiar, Teymour". Bakhtiari Family. Retrieved 4 November 2012. 
  2. «تیمور بختیار اولین رئیس ساواک ایران». آفتاب، ۱۸ دی ۱۳۸۶. 
  3. «فرهاد دادستان». دانشنامه آریانیکا. بازبینی‌شده در ۱۴ آوریل ۲۰۱۶. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ «سرنوشت شکنجه‌گران». روزنامه شرق، ۱۶ فروردین ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۲۰۱۳. 
  5. "Former foreign executed by firing squad". Ocala Star-Banner (Tehran). UPI. 10 November 1954. Retrieved 25 July 2013. 
  6. از نگاه ساواک: گروه‌های چپ و ارتباط با اتحاد جماهیر شوروی، بی‌بی‌سی فارسی
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «شکار شکارچی در شکارگاه». دوران، اردیبهشت ۱۳۸۸. 
  8. «تیمور بختیار». مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. بازبینی‌شده در ۱۴ آوریل ۲۰۱۶. 
  9. سرداراکبری بختیاری، مهرزاد. آخرین بازی معمارساواک. تهران: کوله پشتی، 1394. 154. 
  10. «داستان ساواک و 'ژنرال' حسن علوی کیا». بی‌بی‌سی، ۱۳۹۲/۰۲/۱۸. بازبینی‌شده در ۱۳۹۲/۰۲/۱۹. 
  • ظهورو سقوط پهلوی؛ ارتشبد فردوست؛ ج اول؛ ص ۴۱۷
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
سلف: ندارد

۱۳۳۵–۱۳۳۹ خورشیدی

جانشین:
حسن پاکروان