جانشینی محمد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

در میان مسلمانان در مورد جانشین پیامبر اسلام اختلاف وجود داشته و اساساً اختلاف شیعه و سنی بر سر همین موضوع است. بنا به اعتقاد شیعیان محمد در راه بازگشت از آخرین سفر حج خود از سوی خدا مأمور شد[۱] و آیه «یا أَیّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»[۲] در مورد غدیر نازل شد، که برای خود جانشینی انتخاب کند. در کنار چاهی به نام غدیر خم او ضمن خواندن خطبه‌ای علی را به جانشینی خود منصوب کرد. روایتی که اهل سنت نیز آن را نقل کرده‌اند و شیعیان جانشینی محمد را با استناد به آن مختص علی می‌دانند این است: «هر کس من مولای اویم، زین پس علی مولای اوست.» و بعد از این ابلاغ آیه «الْیَوْمَ یَئس الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلا تخْشوْهُمْ وَ اخْشوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْت لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَمْت عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضِیت لَکُمُ الاسلَمَ دِیناً»[۳] نازل شد و خداوند دین اسلام را در این روز و پس از ابلاغ ولایت علی کامل شده دانسته است. امااهل تسنن به خلاف معتقدند محمد (به دلیل ممانعت عمر از پیامبر) برای خود جانشینی انتخاب نکرد، بلکه بعد از مرگ وی جمعی از یاران او با تشکیل شورا ابوبکر را به عنوان جانشین انتخاب کرده‌اند.

دعوت خویشان[ویرایش]

بر اساس روایت اسلامی وقتی آیه «و خاندان خویشاوندت را هشدار ده»[۴] نازل می‌شود، محمد، خویشاوندانش در بنی‌هاشم و گروهی از بنی المطلب ابن عبد مناف را که ۴۵ نفر می‌شدند، دعوت می‌کند[۵] و ایشان را موعظه می‌کند: «ای پسران عبدالمطلب! ... خدا به من فرمان داده شما را به سوی‌اش فرابخوانم. چه کسی از شما مرا در این یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» محمد این ابلاغ را سه مرتبه انجام داد و هر بار فقط علی -که ۱۳ سال داشت- پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. بدو گوش فرادهید و از او اطاعت کنید.»[۶]

این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی طالب پدر علی شد که در آن مجلس حضور داشت؛ بنابراین پیامبر جانشینی اش را مزد یاری کننده اش در استقرار اسلام قرار داد که این مزد در آغاز دعوت علنی به علی وعده داده شد.

عدم نگارش وصیت پیامبر[ویرایش]

پیامبر اسلام در روزهای آخر حیات خود در بستر بیماری و در حالیکه عده‌ای از بزرگان مسلمان در اتاق وی حاضر بودند خواستار قلم و کاغذ برای نگارش وصیت نامه خود گردید. این واقعه در منابع اهل سنت و به نقل از ابن‌عباس چنین آمده‌است :

نزدیکی وفات رسول‌الله بود که عده‌ای از جمله عمر بن خطاب در منزل پیامبر حاضر بودند، وی فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید، عمر بن خطاب گفت: «درد بر پیغمبر غلبه کرده‌است [هذیان می‌گوید]، نزد ما کتاب خداوند است که ما را کفایت می‌کند». اهل بیت و افراد داخل خانه محمد اختلاف کردند، عده‌ای هم نظر عمر و عده‌ای مخالف وی بودند. چون اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر فرمود: از بالین من دور شوید شایسته نیست نزد من مشاجره و نزاع شود.[۷]

حوادث پس از مرگ[ویرایش]

محمد ده سال پس از هجرت، و چند ماه پس از بازگشت از حجةالوداع، بیمار شد و ظهر روز دوشنبه در ۱۲ ربیع‌الاول سال ۱۱ مصادف با ۷ ژوئن سال ۶۳۲م در خانهٔ همسرش عایشه در شهر مدینه در حالی که ۶۳ سال داشت درگذشت.[۸][۹] مردم در اطراف خانهٔ پیامبر تجمع کرده بودند و می‌خواستند مطمئن شود محمد واقعاً فوت شده است. عمر بن خطاب خبر درگذشت محمد را تکذیب می‌کرد و هرکس که این خبر را می‌گفت او را به مرگ تهدید می‌کرد. این شرایط گذشت تا ابوبکر در مسجد النبی سخنرانی کرد وگفت: «اگر کسی از میان شما محمد را می‌پرستیده‌است، محمد درگشته و هرکس خدا را می‌پرستیده او هیچگاه نمی‌میرد»[پانویس ۱] و سپس آیهٔ ۱۴۴ از آل عمران را خواند: و محمد جز فرستاده‌ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی‌‌گردید و هر کس از عقیدهٔ خود بازگردد هرگز هیچ زیانی به خدا نمی‌‌رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می‌‌دهد[آل عمران–۱۴۴][پانویس ۲][۱۰][۱۱] پس از این سخنرانی مردم از سردرگمی خارج شدند و عمر نیز مرگ محمد را قبول کرد و بلافاصله سقیفه بنی ساعده رفتند تا در مورد جانشینی محمد گفتوگو کنند.[۱۲] این امر درحالی بود که، علی[۱۳] به همراه طلحه و زبیر و جمعی از خویشان و صحابهٔ محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،[۱۴] نتیجه گردهمایی مسلمانان در سقیفه، انتخاب ابوبکر به‌عنوان جانشین محمد بود.[۱۵][۱۶] گروهی از انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت می‌کردند، اما مهاجران این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به رهبری علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. پوناوالا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنی‌هاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۱۷]

این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۱۸][۱۹] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۲۰] به نوشته پوناوالا علی و بنی‌هاشم تا قبل از مرگ فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۲۱]

دیدگاه آکادمیک[ویرایش]

به نوشته ویلفرد مادلونگ پس از واقعه سقیفه و انتخاب ابوبکر بعنوان جانشین محمد، وضعیت خلیفه در ابتدا بسیار ناپایدار بود و این صرفاً به خاطر سر باززدن قبایل نبود. عمر در مدینه با کمک برخی از افراد قبیله اوس کنترل خیابان‌ها را بر عهده گرفت و مسوول بیعت ستاندن از مردم شد. زبیر به همراه جمعی از مهاجرین در خانه فاطمه بود. عمر تهدید کرد که خانه را به آتش می‌کشد مگر آنکه آنها بیرون آیند و با ابوبکر بیعت کنند. زبیر با شمشیر در دست بیرون آمد؛ ولی لغزید و شمشیر را از دست داد و همراهان عمر بر روی او افتادند و او را دستگیر کردند و یا به قول طبری شمشیر او را قبضه کردند. استفاده از زور در مورد زبیر تنها موردی بوده است که منابع اشاره کرده‌اند. شواهدی وجود دارد که خانه فاطمه مورد تفتیش قرار گرفت. گفته می‌شود که علی بعدها بارها گفته بود که اگر چهل مرد همراه خود داشت او مقاومت می‌کرد. به گفته مادلونگ گزارش‌های نادر از کاربرد زور علیه بنی‌هاشم را احتمالاً باید مردود دانست و تهدید به استفاده از زور معمولاً برای بیعت گرفتن از کسانی که متمایل نبودند کافی بود. به گفته وی بدون شک ابوبکر داناتر از آن بود که علیه بنی‌هاشم به زور متوسل شود. زیرا این کار حس اتحاد بین خاندان عبدالمناف را برمی‌انگیخت؛ گروهی که ابوبکر به رضایت آنها نیاز داشت. سیاست ابوبکر انزوای بنی‌هاشم تا حد ممکن بود و در نهایت بنی هاشم که خود را در شرایطی مشابه محاصره اقتصادی شعب ابی طالب می‌دیدند بعد از شش ماه (به همراه علی) با ابوبکر بیعت کردند.[۲۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. «پیام نگار (مقدمه، متن و ترجمهٔ خطابهٔ غدیر)»، مقدمه و ترجمه: سید حسین حسینی، انتشارات نگار، چاپ ششم: ۱۳۸۵ صفحه =؟
  2. سوره مائده/آیه 67
  3. سوره مائده/آیه 3
  4. سوره شعراء، آیه ۲۱۴
  5. al-Mubarakpuri (2002), p. 98-101
  6. Glassé, Smith, (2003), p. 39
  7. بخاری. "باب کتابة العلم". صحیح بخاری. 
  8. شبارو, عصام محمد (۱۹۹۵). دولت اول اسلامی عربی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) (3 ed.). بیروت-لبنان: دارالنهضة العربیة (بیروت). p. 202. 
  9. Lewis (April 7, 2008), The Last Prophet
  10. ابن هشام, أبو محمد عبد الملک هشام بن أیّوب الحِمیری (۱۹۷۱). سیرت نبوی، جلد 4 (3 ed.). بیروت-لبنان: تحقیق مصطفی سقَّا، ابراهیم آبیاری وعبدالحفیظ شلبی. p. 306. 
  11. متن قرآن:آل عمران، آیهٔ ۱۴۴، سایت پارس قرآن. بازبینی شده در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۴.
  12. مصطفی حلمی (2006): الخلافة، ص۳۷–۳۸ ارجاع به ثانویه در این پاراگراف.
  13. Madelung, Succession to Muhammad, 23.
  14. Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  15. Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
  16. Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
  17. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  18. Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
  19. Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
  20. Madelung, Succession to Muhammad, 43.
  21. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  22. Madelung، Wilferd. The Succession to Muhammad. Cambridge University Press، 1997. 43-44. 

منابع[ویرایش]

فارسی

انگلیسی

  • Glassé, Cyril. Smith, Huston (1993 & 2003). The new encyclopedia of Islam. Rowman Altamira. ISBN 978-0-7591-0190-6.
  • al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet. Darussalam. ISBN 978-9960-899-55-8.[۱]


خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «پانویس» وجود دارد، اما برچسب <references group="پانویس"/> متناظر پیدا نشد.