گراش
گمان میرود که این مقاله ناقض حق تکثیر باشد، اما بدون داشتن منبع امکان تشخیص قطعی این موضوع وجود ندارد. اگر میتوان نشان داد که این مقاله حق نشر را زیر پا گذاشته است، لطفاً مقاله را در ویکیپدیا:مشکلات حق تکثیر فهرست کنید. اگر مطمئنید که مقاله ناقض حق تکثیر نیست، شواهدی را در این زمینه در همین صفحهٔ بحث فراهم آورید. خواهشمندیم این برچسب را بدون گفتگو برندارید. (۱۷ آوریل ۲۰۱۵) |
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
گراش | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | فارس |
شهرستان | گراش |
بخش | مرکزی |
نام(های) قدیمی | گبراش، جراش، جریش، گریش |
مردم | |
جمعیت | ۳۴۴۶۹ نفر |
جغرافیای طبیعی | |
ارتفاع از سطح دریا | ۹۱۴ متر[۱] |
اطلاعات شهری | |
شهردار | غلامعباس زارع[۲] |
پیششماره تلفنی | ۰۷۱ |
تابلوی خوشآمد به شهر | |
گِراش شهری است در جنوب استان فارس که در فاصلهٔ ۳۵۵ کیلومتری جنوب شیراز قرار دارد. این شهر مرکز شهرستان گراش است. جمعیت شهرستان گراش طی سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ برابر ۵۳۹۰۷ نفر میباشد که از این تعداد ۳۴۴۶۹ نفر جمعیت شهری و ۱۹۴۳۸ نفر جمعیت روستایی را در بر میگیرد. زبان مردم گراش اَچُمی است.[۳]
محتویات
پیشینه[ویرایش]
گراش از نظر تاریخی یکی از شهرهای مهم در جنوب استان فارس محسوب میشود. وجود قلعهٔ گراش یا همایوندژ بر روی کوه کلات که در مرکز شهر قرار دارد و به گواه اکثر مورخانی که به این موضوع پرداختهاند، از لحاظ استراتژیکی از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار است، یکی از جنبههای اهمیت شهر گراش در طول تاریخ است.
به دلیل استراتژیک بودن قلعهٔ گراش، در دوران قاجار، سلسلهحکامی بر جنوب فارس و بنادر و جزایر جنوب ایران حکمرانی میکردند که اغلب این حاکمان، قلعهٔ گراش را برای استقرار خود مناسب میدیدند. آخرین حاکم این سلسله، زادانخان گراشی بود که در سال ۱۳۰۹ خورشیدی و طی مبارزه با نیروهای دولتی رضاشاه پهلوی، شکست خورده و به تهران منتقل شد.
دوران پیشاتاریخ[ویرایش]
تپهٔ گال که در زبان محلی به آن بئر گال گفته میشود، یکی از آثار دوران پیشاتاریخ در گراش است. در گزارش کارشناسان سازمان میراث فرهنگی که جهت ثبت این تپه در فهرست آثار ملی ارائه شده است، با توجه به کشف سازههایی از خشت خام در اندازههای بزرگ و در عمق ۳ متری از سطح زمین و نیز ظروف سفالی و دستسازهای سنگی، قدمت تپهٔ گال و سکونت در اطراف آن، ۴۰۰۰ سال ذکر شده است.
در امتداد تپهٔ گال، تپههای دیگری نیز قابل مشاهده هستند که در زبان محلی به آنها جاشهر گفته میشود. با توجه به این که این جاشهرها هنوز مورد کاوشهای کارشناسانه و مطالعات تخصصی قرار نگرفتهاند، میتوان به روشن شدن زوایای تاریکی از تاریخ کهن گراش و منطقهٔ جنوب فارس امیدوار بود.
دوران باستان[ویرایش]
اشکانیان[ویرایش]
در کتابهای درهالتواریخ نوشتهٔ شیخعلی ادبی لاری و نیز منتخبالتواریخ نوشتهٔ حبیبالله انصاری اشکنانی، چگونگی شکلگیری و تلاش برای استحکامات قلعهٔ گراش (همایوندژ) توسط فرهاد پسر سیامک آمده است. فرهاد در سدهٔ اول پیش از میلاد، یعنی همزمان با حکومت بلاش پسر پیروز از پادشاهان اشکانی، به حکومت لارستان میرسد.[۴]
ساسانیان[ویرایش]
وجود آثاری مانند سد ساروجی تنگآب، موید رونق کشاورزی گراش در دورهٔ ساسانیان میباشد. سد تنگآب که در تنگهای در جنوب شهر گراش قرار دارد، با جویهای کوچکی به دشت گراش متصل میشده و آب موردنیاز برای کشاورزی آن مناطق را تأمین میکرده است. همچنین آثاری مانند چاه زیت و برکهٔ کدهبان (که متأسفانه تخریب شده است) رونق کشاورزی در مناطق دیگر گراش را نیز تأیید میکنند.
ساختوسازهایی از جنس سنگ و ملات گچ در تپهٔ باستانی گال، که بر روی سازههای خشتی پیش از تاریخ بنا شده است و بنا به گزارش کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، مربوط به دورهٔ ساسانی میباشد، بیانگر بخشی دیگر از حیات تاریخی گراش در دوران ساسانیان است.[۴]
دوران اسلامی[ویرایش]
قرون اول تا هفتم هجری[ویرایش]
اتفاقات تاریخی گراش نیز همچون دیگر نقاط کشورمان، در قرون اولیهٔ اسلامی بهدرستی معلوم نیست. امّا همراهی سپاهی از گراش با لشگریان جهانگیریه و دیگر نقاط در مقابل لشگریان عمادالدوله علیبنبویه از پادشاهان دیالمه در اواخر قرن سوم، موضوعی است که در کتب تاریخی محلی آشکارا ذکر شده است.
در نیمهٔ دوم قرن چهارم، بر اساس مندرجات تذکرهٔ شاهزندو، امیرمحیالدین از جانب ایشان به فتح قلعهٔ گراش نائل میشود و فرماندهٔ قلعه را که شخصی به نام صارمبنخوره مجوسی بوده، به اسلام دعوت میکند؛ و مؤید این نکته، متن شجرهنامهٔ سادات و امیران گراش از همراهان شاهزندو است که برداشتی از تذکره بوده و بازماندگان سادات شاهزندو در گراش را که به سادات فعلی گراش ختم میشود، بهصورت مشروح ذکر میکند. به جز تذکرهای که در ابتدای قرن چهاردهم توسط سید علیاکبر بیرمی نوشته شده است، در هیچکدام از کتب تاریخی در دسترس، به فتح قلاع منطقه توسط شاهزندو، کوچکترین اشارهای نگردیده است.
پناه بردن عبداللهخان پسر صدرالدین ابوالقاسم حاکم لار به قلعهٔ گراش در حملهٔ ابوبکربنسعد زنگی از اتابکان سلغوری به لار در قرن هفتم که طبق نوشتهٔ منتخبالتواریخ و درهالتواریخ «مدتی قلعه را محاصره کردند و دیدند علاجبردار نیست؛ پس بنا بر صلح گذاشتند…» و همچنین ذکر نام گراش تحت عنوان جریس در کنار ایراهستان، صحرای کندران، جویم، فال، کران، رم و سیراف در کتاب تاریخ وصاف نوشته وصافالحضره، درجهٔ اهمیت و آبادانی گراش و تسخیرناپذیری قلعهٔ آن را در مقابل تهاجمات در قرن هفتم هجری نشان میدهد.
ظهور شیخ رکنالدین دانیالی معروف به شیخ دانیال هنگی در قرن هفتم که طبق نوشتهٔ محمودبنعثمان در کتاب فردوسالمرشدیه فی اسرارالصمدیه، از ده گریش بوده است و تأیید دکتر ایرج افشار و پروفسور اُبن (Aubin) فرانسوی، که گریش همان گراش کنونی است، به نظر دو محقق نشاندهندهٔ این است که این شهر در قرون ششم و هفتم نیز از آبادی و رونق برخوردار بوده است. شیخ دانیال با مهاجرت به خنج و پایهگذاری سلسلهٔ مشایخ دانیالی، خنج را به مقر خانقاهی از دراویش تبدیل میکند و در سرنوشت بنادر و جزایر خلیج فارس تأثیر زیادی بر جای میگذارد. با توسعهٔ فعالیتهای مشایخ دانیالی در منطقه، گراش به عنوان زادگاه شیخ دانیال نیز در قرون ششم و هفتم محل استقرار مشایخ و بزرگان صوفیه دانیالی میگردد؛ به نحوی که سید کامل پیرقتالی (۶۲۸–۷۱۷ ه. ق) در ایام شباب به دستور پدر، با شیخ دانیال که در کبر سن بود ملاقات نمود و در گراش نیز «در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان با شیخ غیاثالدین، و دیگر بزرگان و صوفیان گراش ملاقات داشته و نماز مغرب و عشاء به امامت ایشان برگزار میشود و بعد از نماز خفتن سید کامل پیر سخنرانی مفصلی ایراد میفرمایند که حاضرین شدیداً تحت تأثیر قرار میگیرند» (بخشایش، ۱۳۷۷).
«به این ترتیب، طی قرن هفتم هجری، خانقاه او به قدری شهرت یافت که به عنوان یکی از چهار رکن دراویش جنوب ایران مشهور شده بود. پس از او، مریدانش در سراسر حوزهٔ جنوب ایران و بهویژه دربار «هرمز» از قدر و ارزش والایی برخوردار شدند و اصولاً قرن هفتم را باید عصر «دانیال» و اخلاف او نامید.[۴]
قرون هشتم تا دوازدهم هجری[ویرایش]
در ابتدای قرن هشتم «تحولاتی در خنج باعث شد که شاخهٔ «دانیالی» و مشایخ آن دیار از قدرت پیشین افول نموده و جانشینان دانیال بنا به دلایل نامشخصی به دربار ملوک هرمز مهاجرت نمایند و ریاست طریقت پس از شیخعبدالسلام خنجی (متوفی به سال ۷۴۶ ه. ق) به شیخمحمد ابونجم (۷۰۴–۷۸۶ ه. ق) منتقل گردید.» (وثوقی، ۱۳۷۴).
سلسلهٔ ابونجمی تحت حمایت حکام لار توانستند تا ابتدای قرن دهم به حیات سیاسی-اجتماعی خویش تداوم بخشند. در ابتدای قرن دهم با روی کار آمدن شاهاسماعیل صفوی و ترویج مذهب تشیع و تشدید اختلاف فرقهای در منطقه و همچنین انتقال مسیرهای تجاری منتهی به خلیج فارس از طریق خنج به مسیر جهرم، باعث ایجاد ناامنی در منطقه گردید. به نحوی که بنا به گفتهٔ وثوقی در کتاب خنج گذرگاه باستانی و محمداعظم بنیعباسیان در تاریخ جهانگیریه، بسیاری از مشایخ و علما از منطقه مهاجرت کردند. مسئلهٔ ناامنی در منطقه باعث تقویت قلاع نظامی از سوی حکام منطقه گردید که قلعهٔ گراش نیز از این امر مستثنی نبود؛ به طوری که نقش قلعهٔ گراش در تأمین امنیت منطقه و همچنین محلی برای نگهداری ذخایر و مهمات، از ابتدای قرن دهم تا پایان دورهٔ قاجاریه به مدت چهارصد سال، در تاریخ منطقه مشهود است و نام سلسلهحکام گراش از این تاریخ به بعد، بلاانقطاع در تاریخهای محلی ذکر شده است.
اولین حاکم گراش شخصی به نام احمدخان بود که از سوی نورمحمدخان که از جانب شاهاسماعیل صفوی منصب امیر دیوانی به وی تفویض شده بود، در سال ۹۲۳ هجری به قدرت رسید. «احمدخان از جانب پدر، حکمران جراش بود با توابع آن، و قلعهٔ جراش نسلاً بعد نسل بر اولادان احمدخان باقی ماند.» (ستاری، ۱۳۴۹ه. ق).
در قرن یازدهم چهار نسل از پسران احمدخان به نامهای طالبخان پسر احمدخان (۱۰۴۲–۱۰۱۰ ه. ق)، محمدخان پسر طالبخان (۱۰۶۲–۱۰۴۲ ه. ق)، حاجطاهرخان پسر محمدخان (۱۰۸۷–۱۰۶۲ ه. ق) و حاجیحسنخان پسر طاهرخان (۱۱۵۴–۱۰۸۷ ه. ق) به حکومت رسیدند. در ابتدای این قرن شهر لار توسط علیویردیبیک (اللهوردیخان) غارت و ابراهیمخان حاکم لار اسیر گردید؛ ولی پسر او میرزاتقیخان همراه با چند نفر به قلعهٔ گراش نزد عمویش احمدخان حاکم گراش پناه برده و در امان ماند، اما پس از حکومت علیویردیبیک بر لار، وی احمدخان را از حکومت گراش برکنار و پسرش طالبخان را به حکومت گراش برگزید. در این دوران گراش از آبادی و رونق نسبی برخوردار شده بود. وجود مساجد جامع و آخوند که از آن دوره باقی ماندهاند، همچنین حضور مشایخ بزرگواری چون شیخمشهداسماعیل، شیخحسین، حاجیصدره و شیخعُزیر مشهور به پیر پنهان به عنوان مبلغین مذهبی در گراش، مؤید این نکته میباشد. هماکنون آرامگاه این بزرگواران در گراش محل زیارت و احترام اهالی است. در این دوره با احداث آبانبارهای متعدد، حفر چاهها و تعمیر و مرمت سد تنگآب، کشاورزی نیز در گراش رونق گرفت و وجود کاروانسراهایی که تا دورهٔ معاصر در شهر گراش وجود داشت (جای مدرسهٔ اسدی، جای زورخانه و جای سپاه) و به محلی برای دادوستد تبدیل شده بود، حکایت از رونق تجاری و امنیت راه در این دوره دارد. در نیمهٔ دوم قرن یازدهم، در زمان حکومت حاجیطاهرخان، مصطفیخان بستکی آغاز سرکشی و یاغیگری نهاد و مالیات نمیپرداخت، لشگری از گراش به همراهی دیگر مناطق برای تأدیب مصطفیخان روانهٔ بستک شدند و مدت ششماه به جنگ پرداختند تا بستک را به قهر و غلبه فتح کردند و مصطفیخان سر اطاعت فرود آورد (اشکنانی، ۱۳۵۲ ه. ق).
تمام نیمهٔ اول قرن دوازدهم را حاجیحسنخان حاکم گراش بود. حاکم لار با وی اظهار خویشی و ارادت میکرد و نسبت به وی و جانشین او حاجعلیخان به نیکی رفتار میکرد؛ اما در نیمهٔ دوم قرن دوازدهم، امیرحسینخان پس از مرگ پدرش حاجعلیخان به حکومت گراش رسید. وی فردی «ذوالاقتدار بودی و با حاکم لار یاغ شدی و مالیات ندادی و باقی برادران را گرفته محبوس ساختی و بنای ظلم و تعدی گذاشتی» (اشکنانی، ۱۳۵۲ ه. ق).
پس از ششماه، مردم از دست وی به تنگ آمده و او را کشتند و برادرش محمدخان را به جای وی به حکومت رساندند. بنا به روایت محمداعظم بنیعباسیان در تاریخ جهانگیریه، به دنبال اختلاف و درگیری بین نصیرخان لاری و شیخمحمدخان بستکی، وی تصمیم گرفت «قلعهٔ گراش را تسخیر نماید. این قلعه بر یک تپهٔ بسیار مرتفع به قریهٔ گراش که از سهطرف آبادیها را در آغوش گرفته در جلگهای واقع شده، عمارات و برج و باروی مفصلی بالای کوه ساختمان شده که محل سکونت و انبار ذخایر و قورخانه و مهمات حکام لار مخصوصاً نصیرخان بوده است؛ و چندین فقره قشون دولتهای وقت از گرفتن آن قلعه عاجز مانده بودند. با هزار تفنگچی درسال ۱۱۶۶ ه.ق. قلعهٔ گراش را متصرف و نیروی محمدخان همان شب تمام اسلحه و مهمات متصرفی را به بستک حمل و قلعه را خراب کردند. چو از سال غوسق ز هجرت گذشت، گراش دژکوه تسخیر گشت (غوسق= ۱۱۶۶).
لازم به توضیح است در دیگر کتب تاریخی از جمله منتخبالتواریخ و درهالتواریخ، تسخیر قلعهٔ گراش در سال ۱۲۱۲ ه. ق؛ و در زمان عبداللهخان بیگلربیگی پسر نصیرخان اتفاق افتاده است و شروع حکومت نصیرخان نیز در این کتب از سال ۱۱۹۴ ه.ق. آغاز شده است و عملاً طبق روایت اخیر، در سال ۱۱۶۶ نصیرخان حاکم لار نبوده است.[۴]
قرن سیزدهم هجری[ویرایش]
در ابتدای قرن سیزدهم هجری، بین حاجیمحمدخان گراشی حاکم گراش و عبداللهخان بیگلربیگی حاکم لار که قرابت نزدیکی نیز با هم داشتند، نزاع ملکی واقع شد و حاجیمحمدخان از اطاعت عبداللهخان سرپیچی کرد و عبداللهخان نیز با نیروهای سواره و پیاده، به صورت غافلگیرانه به قلعهٔ گراش حمله کرد و حاجیمحمدخان را کشت. قلعه بعد از سهماه فتح شد و تمام اموال قلعه را عبداللهخان به یغما برد و میرهاشم اوزی را به عنوان نایب قلعهٔ گراش تعیین کرد ولی مردم گراش با همدیگر اجماع کرده، قلعه را از دست میرهاشم اوزی گرفتند و پسر حاجیمحمدخان را که طالبخان نام داشت و در سن دهسالگی بود، به جای پدر نشاندند و چون این خبر به عبداللهخان که در گاوبندی بود رسید، از این غم دق کرده و هلاک شد و او را در آنجا به خاک سپردند (اشکنانی، ۱۳۵۲ ه. ق) و (ستاری، ۱۳۴۹ ه. ق).
پس از عبداللهخان، نصیرخان دوم پسر وی نیز قلعهٔ گراش را به مدت سهماه و به روایتی ششماه محاصره کرد و نتوانست قلعه را فتح کند ولی تمام نخلهای گراش را قطع کرد و مردم گراش را فراری داد و بینتیجه، به لار برگشت.
ظلم و ستم حاجیابوطالبخان که از ابتدای قرن سیزدهم حاکم گراش شده بود بنا به نوشتهٔ تاریخ لارستان، مردم گراش را به شورش وامیدارد. مردم گراش با همدستی علیرضا نامی که از مردم گلپایگان بود و در گراش سکونت داشته است، موفق به کشتن ابوطالبخان شده و قلعهٔ گراش را تصرف میکنند و علیرضا را دَهباشی آن قلعه قرار میدهند. از این جهت وی به دَهباشی علیرضا گراشی موسوم شده است. علیخان حاکم لار چون از ماجرا مطلع میشود، با قشون زیادی قلعهٔ گراش را محاصره میکند ولی موفق به تسخیر نمیگردد. کشته شدن حاجیطالبخان در کتب دیگر تاریخی تأیید نمیگردد چرا که در منتخبالتواریخ و درهالتواریخ، جهت به قدرت رسیدن فتحعلیخان درسال ۱۲۷۸ ه.ق. حاجیطالبخان با برادر فتحعلیخان یعنی حاجاسدالله، علیه حاکم وقت لارستان یعنی میرزاحسنعلیخان نصیرالملک، همدست میشوند و موفق به رسیدن به هدف خود میگردند. مضاف بر این، کربلایی دَهباشی علیرضا داماد حاجیمحمدخان یعنی شوهرخواهر حاجیطالبخان بوده است و در حکومت گراش با هم همکاریهایی داشتهاند.[۴]
قاجاریه[ویرایش]
در زمان حکومت محمدشاه قاجار، هنگامی که علیخان بیگلربیگی حاکم لار برای امری به سبعه رفته بود، گراشیها به فرماندهی دهباشی علیرضا به لار حمله کرده و لار را به تصرف خود درآوردند. دهباشی علیرضا تجار لار را میطلبید و از آنها مبلغی پول میگرفت (اشکنانی، ۱۳۵۲ ه. ق).
در خصوص دهباشی علیرضا که بنا به نوشتهٔ فارسنامهٔ ناصری پس از قطع دودمان نصیرخانی در لار کلانتری لار و ضابطی بیشتر نواحی آن به عهدهٔ وی بوده است و شرح خدمات عمرانی و عامالمنفعهٔ وی در گراش و لار و همچنین ویژگیهای شخصیتی وی درکتاب تاریخ کامل گراش نوشته شده توسط عبدالعلی صلاحی و همکاران به تفصیل آمده است؛ اما آنچه در تاریخچهٔ گراش و لار از اهمیت ویژهای برخوردار است، شکلگیری یک دورهٔ تاریخی درخشان حدوداً صدساله است که وی و احفاد وی در منطقه به حکومت پرداختهاند و از این دودمان یکی از مقتدرترین حکام لار و سبعه یعنی فتحعلیخان گراشی که بعدها عنوان بیگلربیگی لار و بنادر را از ناصرالدینشاه قاجار میگیرد، به ظهور رسیده است. در اغلب کتب تاریخی و سفرنامههای سیاحان خارجی، از اقتدار، وسعت قلمرو، تأمین نظم ولایتی، کارهای عمرانی و عامالمنفعه، رونق کشاورزی در تمام مناطق تحت حاکمیت خود و همچنین مردمداری و رعایت حقوق ادیان و مذاهب مختلف در دورهٔ حکومت فتحعلیخان، به صورت مشروح مطالبی آمده است. از جمله آثار خیریهٔ وی احداث دو کاروانسرای تجاری و میدان بزرگ شهر لار، تعمیر بازار قیصریه لار که به خرابهای تبدیل شده بود، تعمیر بقعهٔ شاهسیفالله قتال و شاهغیب قتالی و ساخت بقعه اسبق شیخعبدالله انصاری در گراش، تعمیر سدها و احیای فاریابها و قناتهای منطقه و مساعدتهای مالی وی به بازاریان و کسبه و کمک به فقرا و اطعام آنها و… میباشد.
بنا به نوشتهٔ فارسنامهٔ ناصری، دهباشی علیرضا در سال ۱۲۷۱ ه.ق. به حکومت لار رسیده و در سال ۱۲۷۹ ه.ق. در سن ۱۱۸ سالگی درگذشته است که به حکومت رسیدن وی در سن ۱۱۰ سالگی جای تأمل دارد؛ اما کتب دیگر تاریخی به حکومت رسیدن وی را سال ۱۲۷۵ ه.ق. ذکر کرده و فوت او یکسال پس از شروع حکومتش ذکر شده است.
پس از این که حسینعلیخان نصیرالملک به فرمان ناصرالدینشاه حاکم لار شد، گراشیها با وی از در مخالفت درآمدند و با حمایت طالبخان حاکم گراش و حاجاسدالله پسر دیگر کربلایی علیرضا دهباشی، موجبات به حکومت رسیدن فتحعلیخان گراشی را فراهم آوردند که بدین ترتیب، حاکم لار فتحعلیخان را به لار طلبیده و حکومت لار را به او واگذار کرده است. فتحعلیخان گراشی از سال ۱۲۷۸ ه.ق. تا ۱۳۱۲ ه.ق. به مدت ۳۴ سال حاکم بلامنازع گلهدار، سبعه و بنادر بود که وسعت قلمرو او از مشرق به بلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان، از شمال به ناحیهٔ سیرجان، کرمان و نواحی از مغرب به علامرودشت و نواحی بلوک مالکی و از جنوب به دریای فارس میرسیده است. مأذون قشقایی در بیان قلمرو حکومت فتحعلیخان گراشی میسراید:
ز دشتی برو تا به کرمان زمین، همه جمعی اوست زیر نگین
در دورهٔ حکومت فتحعلیخان بر خنج، نیریز و سبعه، حکومت گراش از سوی وی به پسرانش سپرده میشد که با وجود قلعهٔ گراش، که از مستحکمترین قلاع منطقه بهشمار میرفت، حکومت گراش مهمترین پشتیبان وی در طول دورهٔ زمامداریش بهحساب میآمد.
با دستیابی گراشیها به بالاترین قدرت سیاسی منطقه یعنی حاکمیت بر لار، سبعهجات و بنادر حاشیه خلیج فارس، نهتنها لار به اوج شکوفایی و رشد خود و تحکیم قلمرو حکومتی خود رسید، بلکه گراش نیز از اواخر قرن سیزدهم تا ابتدای ظهور پهلوی اول، در تمام ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافت. ثبات سیاسی و امنیتی که پس از حاکمیت فتحعلیخان گراشی بر منطقه ایجاد شد، موجبات این پیشرفتها را فراهم آورد. در سال ششم از حکومت وی، حاجاسدالله برادر فتحعلیخان با حضور در نجف نزد میرزای شیرازی، تقاضای اعزام مجتهدی به گراش نمود که ایشان آیتالله شیخعلی رشتی را به گراش فرستادند. در بیشتر کتب تاریخی از جمله منتخبالتواریخ آمده است که «حاجیاسدالله در گراش بنای مدرسهٔ بسیار عالی گذاشتی و کتبات علمیه از عراق خریده وقف بر طلاب نمودی و آقاشیخعلی را به گراش آورده و طلاب زیادی به جهت آقاشیخعلی جمع کرده و در مدرسهاش جای داده، هر ماهه حقوق معین به جهت طلاب قرار داده و هر شب جمعه چند دیگ برنج و گوشت طبخ کرده عموم فقرای بلد را طلبیده اطعام میکرد و حاصل گراش را به دارالعلم قرار داده…» حاجاسدالله نهتنها مدرسهٔ علمیه، که چندین آبانبار، منجمله آبانبار کَل که در نوع خود بینظیر است و بزرگترین آبانبار ایران بهشمار میآید، حمام، حسینیه، مصلا و مسجد را به یادگار گذاشته است که بیشتر آنها اکنون در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و حفظ شدهاند.
رشد ساختار فرهنگی در این دوره، با نوشتن کتابهای «فائدهالبیان» و «عالمالخیام» توسط حاجاسدالله و کتابهای «میزانالمسالک فی ترتیبالدلائل و المدارک» و «تحقیق توبه و رموز آن» توسط شیخعلی رشتی و «دیوان اشعار» توسط محمدجعفرخان مقتدرالممالک متخلص به شیدای گراشی و دیوان شعری به نام «باغستان» و «تفسیر سورهٔ فاتحه» توسط حاجرستمخان گراشی، کتاب «مباحثه مولاقلی اخباری گراشی با سیدعبدالحسین لاری» و حضور مجتهد بهنام و مسلم که از سوی بسیاری از مراجع تأیید گردیده بود یعنی آیتالله سیدعباس معصومی بزرگ ادامه یافت. بهنحوی که ایشان با وجود مدت کم حضور خود در منطقه، توانست مدرسهٔ علمیه شیخعلی رشتی که هماکنون توسط نوهٔ ایشان حجتالاسلام سیدعباس معصومی اداره میگردد را احیا کند؛ و بنا به نوشتهٔ آیتالله العظمی مرعشینجفی کتب و رسالاتی را در فقه و اصول و کلام و تفسیر و غیر آنها به رشتهٔ تحریر درآورد (گلشن ابرار، جلدششم، ۱۳۸۶). و از حمایت بسیاری از مراجع و همچنین مجلس شورای ملی، برای حضور در منطقه و در امان ماندن از معارضین برخوردار گردد؛ ولی آزار و اذیت ایشان از سوی همقطارانش باعث شد به کرمانشاه مهاجرت کرده و در آنجا منشأ خدماتی گردد. از جمله کتبی که از او برجای مانده است، کتاب «محاسنالاخلاق» است که به همت نوهٔ ایشان چاپ شده است.
در ساختار اقتصادی نیز گراشیها توانستند به کمک حکام در بیشتر توابع و لار به کشاورزی منطقه رونق بهسزایی ببخشند. آنها با احیای فاریابها و قناتها و همچنین تعمیر سدها و احداث چاهها و آبانبارها و ایجاد سیستم تقسیمبندی آب رودخانههای فصلی، کشاورزی را در منطقه احیا کردند. چه در بیشتر کتب تاریخی از جمله سفرنامهٔ سدیدالسلطنه و فارسنامهٔ ناصری، بارها به موضوع اجارهٔ زمین در روستاها و رونق کشاورزی توسط گراشیها پرداخته شده است.[۴]
موقعیت جغرافیایی[ویرایش]
شهر گراش در ۲۷ درجه و ۴۰ دقیقهٔ عرض شمالی و ۵۴ درجه و ۸ دقیقهٔ طول شرقی نصفالنهار گرینویچ قرار دارد. گراش در واقع یک نقطهٔ شهری به عنوان مرکز شهرستان گراش در استان فارس میباشد که از شمال، شرق و غرب به شهرستان لارستان، و از جنوب به شهرستان لامرد متصل است. بر اساس نقشهٔ توپوگرافی مقیاس ۵۰۰۰/۱، مساحت دشت گراش بالغ بر ۶۲۵ هکتار میباشد، که از این مقدار ۳۲۶ هکتار آن مساحت شهر و بقیه را نخلستان، اراضی دیم، مرتع و بایر تشکیل میدهد.[نیازمند منبع]
میانگین بارندگی سالیانه حدود صد میلیمتر و تغییرات دمایی بین ۲ تا ۴۵ درجهٔ سانتیگراد داشته که سیلابهای فصلی و سیستم پخش و توزیع فنی و عجیب آن توانسته نخلستانهای بزرگ و آبادی را ایجاد و آبیاری نماید. ارتفاع شهر گراش از سطح آزاد دریا ۹۷۰ متر میباشد و در ناحیهٔ گرم و خشک ایران واقع است.
ساختمان زمینشناسی شهر گراش[ویرایش]
شهر گراش در قسمت زاگرس چین خورده با جهت شمال غربی جنوب شرقی در غرب فلات ایران قرار گرفتهاست. تشکیلات زمینشناسی شهر گراش جوان بوده و به دورانهای سوم و چهارم زمینشناسی تعلق دارد بیشترین تشکیلات منطقه شامل آسماری جهرمی- گچساران- میشان و آغا جاری و بنگستان میباشد. گراش بر روی رسوبات آبرفتی که ناودیس را به صورت دشتی هموار درآوردهاست واقع شدهاست که تاقدیسهای کوه سیاه در جنوب و کوه سرخ در شمال احاطه کردهاست.
در بخش جنوب غربی شهر در تنگهای به نام تنگاب (تنگاو) در کوه سیاه (کوسیاه) سدی به نام همین تنگه از سنگ و ساروج ساخته شدهاست که بنابر نوشتههای آقای احمد اقتداری (استاد پیشین دانشگاه تهران) دیرینگی آن به دوره ساسانیان برمیگردد. دو اثر باستانی دیگر:
برکه کل[ویرایش]
این بنای تاریخی و با شکوه در شهر گراش یکی از عجیبترین، باشکوهترین و به احتمال زیاد، از بزرگترین آبانبار و برکههای ساخته شده در ایران است. قدمت این آب انبار به دورهٔ قاجار و حدود ۲۰۰ سال پیش میرسد. این آب انبار با سقف طراحی شدهاست اما در میان مردم دو روایت در این مورد وجود دارد. برخی میگویند که معماران موفق به ساختن سقفی برای آن نشدهاند و عدهای معقتدند سقف این آب انبار در زمینلرزه سال ۱۳۳۹ لار به طور کامل فروریخته متأسفانه کتیبه یا نوشتهای دربارهٔ آن به دست نیامدهاست این بنا که برای مصارف کشاورزی و آب آشامیدنی مردم ساخته شده هنوز کاربرد دارد. قطر داخلی برکه ۲۹ متر است، ارتفاع برکه ۲۱ متر است، براساس اظهارات اهالی تا ۱۲ قد عمق داشته است هر قد ۱۷۵ سانتیمتر است.
مخزن آن همانند اکثر آبانبارهای موجود، دایرهای شکل بوده و مصالح بکار رفته در آن از ساروج است و این نکته قابل توجه است که برای آسانتر شدن آبکشی از آن، قطر ته آبانبار، به اندازه حدود یک متر بیشتر از قطر بالای آن شده است. دیوار بدنه (شاوره) که بر روی کف در گاههای ورودی، دارای قطر ۱٫۲۰ متر و با افزایش ارتفاع و شروع قوس گنبدی به ۲ متر میرسد همچنین طاقهای سردرها و دهنههای آبانبار که به شکل تیزهدار هستند، با مصالح سنگ و ملات گچ ساخته شده است و فقط طاقهای مجراهای ورودی و خروجی آن که مانند دیگر طاقها تیزهدار است از سنگ و ملات ساروج تشکیل شده است و سنگ پلههای این آب انبار، در قسمت شمالی بدنه قرار دارد.
دژ گراش[ویرایش]
دژ تاریخی گراش که کلات هم نامیده میشود مربوط به عصر شاه زندو و پیش از آن است امیر محیالدین از طرف سید عفیف الدین شاه زندو مأمور فتح این قلعه شده با دلاوری بر آن چیرگی مییابد این دژ تاریخی در ادوار مختلف مرکز حکومت بود و در این اواخر در درگیری نیروهای رضاشاه پهلوی با زادان خان گراشی بناهای آن به وسیله هواپیما بمباران شده آثارش از بین میرود.
سد تنگآب[ویرایش]
سد تنگ آب که در تنگهای به همین نام در جهت جنوب غربی گراش واقع در کوه سیاه در زیر قلهای بنام «بن مرک bon-e-morok» قرار دارد و مربوط به دوره ساسانیان است که در دوره صفویان بازسازی شده و سه پشتبند جهت جلو گیری از تخریب آن ساخته شدهاست. مصالح بکار رفته در سد و پشتند آن سنگ و ساروج بوده و جوی آبی از همان جنس، جهت آبیاری مزارع، از کنار سد تا دشتی موسوم به دشت بالا (دشت برا dasht-e-bara) کشیده شدهاست که در مسیر این جوی تا دهانههای تنگه دو استخر ساروجی نیز احداث گردیدهاست. هم اکنون، پشت این سد، به طور کامل با رسوب پرگردیده و در روی آن درختهای کنار مشاهده میشود. این بنا از تابستان (۱۳۸۰) در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
اماکن مذهبی گراش[ویرایش]
- مسجد: شهرستان گراش با وجود مساحت کم ولی مساجدی زیادی را در خود جای داده است که اسامی برخی از آنها بصورت زیر میباشد:
مسجد مهدیه - مسجد جامع - مسجد امامزینالعابدین - مسجد آخوند - مسجد صاحب الزمان - مسجد سیدالشهدا - مسجد امام حسن - مسجد الزهرا- مسجد امیرالمؤمنین علی - مسجد حاج شاجهان - مسجد قمر بنی هاشم -
- حسینیه: از مهمترین حسینیههای گراش از این حسینیهها میتوان نام برد:
حسینیه اعظم - حسینیه حضرت زینب (س) - حسینیه ولیعصر (برق روز) - حسینیه حضرت اباالفضل عباس - حسینیه فاطمیه - حسینیه تاریخی سنگآوی
بقعه شیخ عبدالله - امامزاده چاهگلابی - امامزاده سبزپوش کنار زیارت- قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ «پایگاه جستجوی نامهای جغرافیایی». بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۴-۱۷.
- ↑ «معارفه شهردار جدید شهرستان گراش». پرتال استانداری فارس. ۲۰۱۵-۰۴-۱۷. بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۴-۱۷.
- ↑ «سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰». مرکز آمار ایران.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ صلاحی، عبدالعلی. شهرداری نمونه شورای برتر گراش. ۱۳۸۷–۱۳۹۲.
|