بدا
بَداء به معنای تغییر مقدّرات غیرحتمی از سوی خداوند بر اساس افعال اختیاری انسان، و پارهای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است.[۱] بر اساس وعدههای خداوند، به جای برخی از مقدرات غیر حتمی الهی، به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر صدقه، صله رحم، نیکی به پدر و مادر و قدردانی از آنان یا ترک اینگونه امور، سرنوشت بهتر یا بدتری برای وی رقم میخورد.
محتویات
معنای لغوی و اصطلاحی[ویرایش]
این کلمه در لغت به معنای ظاهر شدن است[۲] و در اصطلاح عبارت است از آشکار شدن امری از ناحیه خداوند برخلاف آنچه مورد انتظار بود، که در واقع اولی را محو و دومی را اثبات کرده و خدا به هر دو حادثه آگاه است.[۳] علمای شیعه تأکید نمودهاند که بدا درباره خدا به معنای دگرگون شدن تصمیم و اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خدا استعمال مجازی دارد.[۴]
چالش[ویرایش]
با توجه به اینکه همه مسلمانان معتقدند خداوند از هرگونه جهل و نقص منزه است، اسناد بداء به خداوند در متون دینی باعث شده است که مسئله بداء به طور گسترده در منابع کلامی و تفسیری مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتابهایی در این زمینه تألیف شود. در اینگونه کتابها دو نکته اصلی مورد توجه قرار گرفته است: الف) تبیین مفهوم بداء و بیان این مسئله که چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست؛ ب) تبیین اینکه اعتقاد به بداء نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه میتواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوی خداوند مؤثر باشد.
قرآن[ویرایش]
در قرآن از لفظ بداء به معنای اصطلاحیاش سخنی به میان نیامده است؛ ولی از آیات مختلفی این مفهوم قابل استفاده است؛ که مفسران ذیل آن آیات به بداء پرداختهاند:
- آیاتی که قضا و قدر حتمی و غیرحتمی خداوند را بیان میکنند، مانند آیه ۳۹ سوره رعد؛ یا اجل حتمی و غیرحتمی انسانها را بیان میدارند، مانند آیه ۲ سوره انعام.
- آیاتی که تغییر سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختیاری آنان مطرح میکنند؛ مانند آیه ۱۱ سوره رعد و آیه ۵۳ سوره انفال.
- آیاتی که ناظر به مصادیق عینی بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند:
- برطرف شدن عذاب از قوم یونس بر اثر تضرع و دعای آنان (یونس:۹۸)[۵]
- تغییر فرمان الهی به ابراهیم در مورد ذبح اسماعیل (صافّات:۱۰۲ ـ ۱۰۷)
- حرام ساختن ورود بنیاسرائیل به سرزمین مقدس به مدت ۴۰ سال در پی مخالفت آنان با فرمان ورود در آن: «یا قَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً» (مائده/۵،۲۱ و ۲۶)[۶]
- اضافه شدن ۱۰ روز به میقات ۳۰ شبه موسی و پایان یافتن آن در ۴۰ شب: «و واعَدنا موسی ثَلاثینَ لَیلَةً واَتمَمناها بِعَشر...» (اعراف:۱۴۲)
مفسران همچنین در ذیل برخی آیات دیگر هم مسئله بداء را مطرح ساختهاند، مانند تأثیر ایمان و تقوا و استغفار در گشودن برکاتی از آسمان و زمین و نزول برکات آسمانی (اعراف:۹۶؛ نوح:۱۰ و ۱۱)، اعتبار تأثیر برخی از امور در افزایش یا کاهش عمر، در علم الهی (فاطر:۱۱)[۷] و نیز نقش دعا و تضرع در شب قدر و تأثیر آن در دگرگون شدن تقدیرات غیر محتوم (دخان:۴) و ارتباط آن با آیات بداء.[۸]
پذیرش بداء[ویرایش]
بسیاری از علمای اسلامی بداء را نوعی نسخ دانستهاند،[۹] با این تفاوت که بداء در تکوین و نسخ در تشریع است[۱۰]، یا اینکه بداء فقط در تکوینیّات و نسخ در مسائل تکوینی و تشریعی هر دو جاری است.[۱۱] برخی از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آیه ۱۳ سوره رعد را با مفاد آیه نسخ (آیه ۱۰۶ سوره بقره) یکی دانستهاند.[۱۲] یعنی همانطور که با نسخ الهی تشریع شد که قبله مسلمانان از مسجد الأقصی به سمت کعبه تغییر جهت دهد، در نظام تکوین هم عذاب قوم یونس با دعا و تضرع و توبه آنها از ایشان برداشته شد.
انکار بداء[ویرایش]
با وجود اینکه مسئله بداء در کتب روایی شیعه و سنی ذکر شده است، برخی از علمای شیعه و سنی آنرا مستلزم نسبت جهل به خداوند دانستهاند و آنرا انکار یا تأویل نمودهاند.
با وجود اینکه به مسئله بداء در کتب صحاح اهل سنت تصریح شده است[۱۳] و برخی مفسران اهل سنت روایاتی در این زمینه نقل کردهاند[۱۴] برخی از علمای اهل سنت بداء را ملازم با جهل خدا دانستهاند[۱۵] و آنرا رد کردهاند.
همچنین با وجود اینکه حدود ۷۰ روایت در منابع شیعی در مورد بداء نقل شده است، مثلاً در کتاب کافی -معتبرترین کتاب روایی نزد شیعه- باب جداگانهای با ۱۶ روایت در این زمینه وجود دارد، تصور تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا موجب شده تا برخی عالمان شیعه از به کار بردن بداء در مورد خداوند کراهت داشته باشند، و حتی آن را انکار کنند[۱۶] یا اینکه بداء را تأویل برده، آن را به معنای اِبداء (اظهار) بدانند.[۱۷]
برخی از اهل سنت هم بداء را ویژه شیعه دانستهاند، و آنرا رد نمودهاند. این در حالی است که شیعیان هم مانند اهل سنت، بداء به این معنا که برای خدا علم جدیدی حاصل شود که خدا پیشتر به آن جاهل بوده را نمیپذیرند و خود آنرا کفر میدانند.[۱۸]
در کتاب دانشنامه قرآن و حدیث آمده است:[۱۹]
همه فِرَق و مذاهب اسلامی، عملاً مفهوم بَدا را پذیرفتهاند. البتّه برخی، از آن رو که معنای بَدا را به درستی درک نکردهاند و پنداشتهاند که بَدا با علم ذاتی و اَزَلی خدا در تعارض است، به انکار آن پرداختهاند.
این، در حالی است که در عمل، همه فِرَق مسلمان، دست به دعا برمی دارند و نه تنها نیازهای خویش، بلکه تغییر سرنوشت خود را از خدا میخواهند، و این، چیزی جز اعتقاد عملی به مفهوم «بَدا» نیست؛ چرا که جز با اعتقاد به امکان تغییر وضعیّت موجود (یعنی همان «بَدا»)، نمیتوان آن را از خدا، درخواست کرد.
تبیین مسئله بداء[ویرایش]
علمای اسلامی در تبیین مسئله بداء و بیان عدم تلازم آن با نسبت جهل به خداوند، چنین گفتهاند که گرچه طبق تعالیم قرآنی، علم خداوند از هر جهت مطلق نامحدود است و «اِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء عَلیم» (عنکبوت:۶۲)، و خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است؛ سرنوشت انسانها و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید میآید بر اثر عوامل و شرایط ویژهای همانند اختیار افراد و گروههای انسانی رقم میخورد. اولی را قضای حتمی مینامند که در لوح محفوظ ذخیره شده است، و دومی را قضای غیرحتمی یا قدر مینامند که در لوح محو و اثبات ذخیره شده است، و طبق آیه قرآن «یَمحوا اللّهُ ما یَشاءُ و یُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکِتاب» (رعد:۳۹) که بخش نخست آیه اشاره به قضای غیر حتمی دارد و قسمت دوم مربوط به قضای حتمی است.[۲۰] نظیر این معنا را در آیه «قَضی اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًی عِندَهُ» (انعام:۶) میتوان یافت.[۲۱]
این مسئله مورد توجه خود امامان معصوم هم بوده است، و در روایات آمده است بداء به هیچ وجه علم الهی را محدود نمیکند و ناشی از جهل نیست.[۲۲]
روایات در مورد بداء[ویرایش]
از جعفر صادق در مورد بداء نقل شده است: «ما بدا لله فی شیء إلا کان فی علمه قبل أن یبدو له: خدا در هیچ کاری بداء ایجاد نمیکند، مگر آنکه این [بداء] در علم او پیش از بداء هم بوده است.»
از همو نقل شده: «مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ عز و جل یَبدو لَهُ فی شَی ءٍ لَم یَعلَمهُ أمسِ فَابرَؤُوا مِنهُ: هر که بگوید برای خداوند -عز و جل- در باره چیزی بَدا حاصل شده که آن را دیروز نمی دانسته، از او بیزاری بجویید.»
همچنین از حسین بن علی نقل شدهاست: «اگر مردم میدانستند عقیده بداء چه پاداشی دارد در گفتن آن کوتاهی نمیکردند».[۲۳]
در کتاب کافی نقل شده است: «خداوند با هیچ عبادتی چون بداء پرستش نشدهاست».[۲۴]
علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار هفتاد حدیث در مورد بداء ذکر کردهاست.[۲۵] در جلد ۱۲ دانشنامه قرآن و حدیث هم ۱۱۸ حدیث از منابع شیعه و اهل سنت در این باره ذکر شده است.[۲۶]
آثار اعتقاد به بَداء[ویرایش]
مهم ترین اثر اعتقاد به بَدا، اثبات قدرت و آزادی مطلق خداست؛ چرا که بر اساس امکان بَدا برای خداوند، تا زمانی که فعل و حادثهای خاص در عالمْ رخ نداده است، ممکن است که خدا، تقدیر را عوض کند و آن حادثه خاص، واقع نشود، حتّی اگر مشیّت و تقدیر و قضای او به آن حادثه تعلّق گرفته باشد. بنا بر این، هیچ چیز حتّی قضا و قدر الهی نمیتواند قدرت و مالکیّت خدا را محدود سازد و دست او را ببندد.
ضمناً اگر بَدا را نفی کنیم و خداوند را فارغ از کار قضا و قدر بدانیم، انگیزهای برای تغییر وضعیّت کنونیِ خود به وسیله کارهای خیر و عبادات و نماز، باقی نخواهد ماند؛ چرا که هر آنچه مقدّر شده است، همان خواهد شد و هیچ تغییری در قضا و قدر، رُخ نخواهد داد. بنا بر این، اعتقاد به بَدا، از یک سو، روحیّه امیدواری و تلاش را به انسان میدهد و از سوی دیگر، روحیّه دعا و توبه و تضرّع و توکّل به حق تعالی را در انسان، تقویت میکند.[۲۷]
یهود و بداء[ویرایش]
برخی از مفسران در ذیل آیه ۶۴ سوره مائده «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» بیان کردهاند که یهود معتقد بود که خداوند تقدیر را تعیین کرده است، و دست او بسته است از اینکه در آن تغییری ایجاد کند؛ و قرآن این نظر را رد کرده و در ادامه آیه بیان داشته: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ» دست خدا باز است که چیزی را مقدّم یا مؤخر سازد، یا در روزیِ کسی کاهش یا افزایشی ایجاد کند، و مشیت در دست اوست.
در مقابل این نظر که یهود را مخالف بداء میداند، برخی از اهل سنت مفهوم بداء در شیعه را برگرفته از افکار یهودیان دانستهاند، و آنرا رد کردهاند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۵، مدخل بداء
- ↑ المصباح، ج۱-۲، ص۴۰، «بدا».
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱.
- ↑ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۲۱۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۸، ج۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ الانتصار، ص۹۳؛ رسائل، ص۱۱۶ - ۱۱۹، العده، ج۲ ص۴۹۵.
- ↑ نبراس الضیاء، ص۵۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۸، ج۱۳، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۷۶؛ ج۷، ص۹۶.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۳۸ـ۵۳۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۶۶.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۲۱ـ۴۲۲.
- ↑ المسائل العکبریه، ص۹۹ـ۱۰۰.
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۱، ص ۵۲۲ و ۵۲۳.
- ↑ محمد محمدی ری شهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۲، ص ۱۲۳
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۰.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۸ـ۱۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ کافی ۱ / ۱۴۸، بحار الانوار ۴ / ۱۰۸.
- ↑ اصول کافی: کتاب التوحید، بابالبداء، ۱ / ۱۴۴.
- ↑ بحار الانوار ۴ / ۱۰۷، کتاب التوحید: بابالبداء، التوحید ابن بابویه قمی بابالبداء، ص ۳۳۲.
- ↑ محمد محمدی ری شهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۲، ص ۱۲۱
- ↑ محمد محمدی ری شهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۲، ص ۱۳۶ تا ۱۴۳