لر در شاهنامه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
لر در شاهنامه
بندانگششتی
اطلاعات کلی
نام قوم لُر
نام‌های دیگر لور
نخستین پیشوا لهراسپ
محل زندگی جبال زاگروس
نوع زندگی کوچ‌نشینی، گله‌داری
زبان شاخه‌ای از پارسی
پایتخت پارس
ملیت ایرانی
سایر اطلاعات
شناخته شده سوارکاری، کوچ‌نشینی
شهرها بلخ، دژ گنبدان
آیین پیشین ناشناخته
آیین پسین مزدیسنا
پیامبر زرتشت
قبایل تش‌درویش‌آدمی، لر، بختیاری، لک

لر در شاهنامه صراحتاً تحت این عنوان نیامده امّا قدمت حضور ایشان در موطن کوهستانی خویش دست‌کم از نیمه دوم هزارهٔ دوم پیش از میلاد به ثبوت رسیده است. اقوام کوچ‌نشین ایرانی به سه گروه عمده ایلیات، عشایر و کولی تقسیم می‌شوند. احتمالاً گروههای دیگر مانند ایلات لک، بختیاری و قشقایی ممکن است اصالت‌شان از سه گروه عمده نشعت گرفته باشد. هم‌اکنون کوچ‌نشینان ایران به سه زبان فارسی، آذری و عربی متکلّم هستند.

کوچ‌نشینان در شاهنامه[ویرایش]

در قسمت‌های متقدم شاهنامه نامی از ایلات برده نمی‌شود یا لااقل تحت عناوین رایج مذکور نیافتاده‌اند امّا در زمان جلوس کیخسرو بر تخت سلطنت اشاره‌ای به کوچ‌نشینان تحت عنوان کوچ و بلوچ می‌شود. بخش اداری دولت کیخسرو در صدد است تا از لحاظ اهمیت قوا و حضور جنگجویان ایرانی از هر طیف و طبقه ایشان را تفکیک نموده در دفتر کل ثبت نماید بدین سبب هویت هر قوم و قبیله آشکار و به ترتیب درجه اهمیت در دفتر دیوان ثبت می‌شوند:

یکی گرز دار از نژاد همای به راهی که جستیش بودی بپای
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ سگالیده جنگ و بر آورده خوچ

اگر زاگروس‌نشینان اعم از لـُر، بختیاری، قشقایی، لک و غیره اصالت‌شان به لهراسپ منتسب باشد انعکاسی ضعیف در شاهنامه بدین مضمون شده است. موضوع یادکرد بدین مناسبت است که زمانی ارجاسپ تورانی در غیاب گشتاسپ و اسفندیار به بلخ یورش آورد آنجا را ویران کرده آتشکده نوش‌آذر را خاموش و پنجاه تن موبد باضافه خود لهراسپ را به هلاکت رساند. در این نبرد دختران گشتاسپ همای و به‌آفرید نیز به اسارت گرفته شدند. همسر گشتاسپ که تسخیر بلخ را حتمی دید بر چمانی تیز رو سوار شد شبانه روز تاخت تا خود را به زابل رساند که مدتی معلوم نبود چرا گشتاسپ در آنجا جا خوش کرده بود.

گشتاسپ وقتی خبر حمله ترکان‌چین را از همسرش شنید نخست اهمیتی نداد ولی وقتی اسارت دخترانش را شنیده دگرگونه شد سپاهی تازه نفس از قبایل فرمانبردار گرد کرد برای مقابله با ارجاسپ عازم بلخ شد امّا نتوانست کاری از پیش ببرد لاجرم هزیمت نموده بسیاری از نام‌آوران او هلاک شدند. شاهنامه تلویحا چنین بیان می‌دارد که گشتاسپ ۳۸ فرزند خود را در پیکار با ترکان‌چین از دست داد که همه از دلیران کوهستان و سواران دشت بودند. اشاره شاهنامه به کوهستان‌نشینان و سوارکاران در این برهه ممکن است کنایه غیرمستقیم از قبایل زاگروس‌نشین باشد و ۳۸ فرزند گشتاسپ محتملا رؤسای قبایل زاگروسی بوده که همه منشاء نژادی مشترک داشتند:

فراوان ز ایرانیان کشته شد ز خون یلان کشور آغشته شد
پسر بود گشتاسپ را سی‌و‌هشت دلیران کوه و سواران دشت
بکشتند یکسر بر آن رزمگاه به یکبارگی تیره شد بخت شاه

کشتار عظیمی که ارجاسپ شاه ترکان‌چین انجام داد بخشی از سکنهٔ کوهستان همراه گشتاسپ به نقطهٔ مرتفعی از کوه‌ها گریختند که لشکر ترکان‌چین از صعود بدان جا عاجز شد. در آن زمان اسفندیار در دژ گنبدان در غل و زنجیر بود که به توصیه جاماسپ از گشتاسپ که اکنون متواری قلل مرتفع شده بود اسفندیار آزاد شد [۱]. اسفندیار هنگام بند نمی‌خواست حمایتی از پدر نماید اما سرانجام بخاطر زخمی بودن برادرش فرشیدورد درنگ نکرد. با اینکه شاهنامه یکه و تنها آمدن اسفندیار را به جنگ با ارجاسپ القاء می‌کند ولی بعضی اشارات متون حکایت از لشکرکشی او دارد. در این نبرد تلفات سنگین ارجاسپ را متواری کرد و فقط فردی بنام گرگسار اسیر شد که در سفر هفت‌خوان اسفندیار بلد راه وی‌ بود تا رویین‌دژ که اسفندیار بتواند خواهرانش را آزاد نماید.

لر در زمان ساسانیان[ویرایش]

برخی محققان را عقیده بر این است که قوم لر را نخستین بار بهرام گور از هندوستان به ایران آورد و آنها مطربان و نوازندگان چیره‌دستی بودند که اوقات فراغت پادشاه و بزرگان را با ساز و آواز پر می‌کردند. اینکه بهرام‌گور عده‌ای را از هندوستان آورده و در جایی مسکن داده باشد مستند است حتا اگر ایشان را به لُر یا لوری خطاب کرده باشند ولی سکنه کوچ‌نشین نواحی لرستان به دوران کاسیان مورخ هستند اقوام و قبایل سوارکاری که در این نواحی می‌زیستند آثار و اشیاء بسیاری از خود بجا گذاشته‌اند. شاید شاید لوریان دوره ساسانی لقبی شده برای همه قبایل و ایلات آن منطقه که گاهی دست به چپاول هم می‌زدند:

ازان لوریان بر گزین ده هزار نر و ماده بر زخم بربط سوار
به ایران فرستش که رامشگری کند پیش هر کهتری بهتری [۲]

پانویس[ویرایش]

  1. ارجاسپ هدفش از حمله بیشتر کشتن اسفندیار بود ولی ظاهرا جای او را نیافت
  2. شاهنامه نسخه مسکو. جلد هفتم. ملحقات، ص ۵۵۱

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]