استبداد صغیر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
جنبش مشروطه
Constitutional forces in Tabriz.jpg
عده‌ای از اعضای گروه فوج نجات تبریز.
سال ۱۹۰۹ میلادی.
شاهان قاجار
نام

دورهٔ پادشاهی

آقامحمد خان

فتحعلی شاه
محمدشاه
ناصرالدین شاه
مظفرالدین شاه
محمدعلی شاه

احمدشاه

۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۶–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۶
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸

استبداد صغیر به دوره‌ای یک ساله از تاریخ سیاسی ایران اطلاق می‌شود که از تیر ۱۲۸۷، با به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه آغاز گردید و در تیرماه ۱۲۸۸ با فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان و پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روسیه پایان یافت. در این دوره عده‌ای از روزنامه‌نگاران، نمایندگان مجلس و آزادی‌خواهان دستگیر و اعدام شدند یا از تهران گریختند، اما با مقاومت مشروطه‌خواهان سایر شهرها خصوصاً مجاهدین تبریز، نهضت مشروطه زنده ماند و سرانجام با حرکت مجاهدین تبریز و گیلان و نیز مشروطه‌خواهان ایل بختیاری به سمت تهران و فتح پایتخت این دوره پایان یافت. پس از فتح تهران مشروطه‌خواهان با صدور بیانیه‌ای محمدعلی شاه را از سلطنت عزل و فرزند خردسالش احمد میرزا را به جای او منصوب کردند. شیخ فضل‌الله نوری نیز که در دوران استبداد صغیر از محمدعلی شاه حمایت کرده بود توسط مشروطه‌خواهان محاکمه و اعدام شد.

محمدعلی شاه و مشروطه[ویرایش]

از روزی که جنبش مشروطه‌خواهی در ایران شکل گرفت، محمدعلی میرزا که آن زمان ولیعهد بود با آن دشمنی ورزید. از سوی دیگر دربار قاجار و شخص محمدعلی شاه تحت نفوذ روس‌ها و عمال آنها بودند. سرگئی شاپشال (ادیب‌السلطان) معروف به «شاپشال» معلم روسی محمدعلی شاه دشمنی بی‌پروایی با نهضت مشروطهٔ ایران داشت چون روس‌ها با جنبش‌های مردمی چه در داخل و چه در خارج روسیه سخت دشمن بودند. دلیل دیگر دشمنی روس‌ها با حرکت آزادی‌خواهی مردم ایران، قرارداد ۱۹۰۷ با انگلیس بود که ایران را به حوزهٔ نفوذ خود تقسیم کرده بودند و آنها خود را در دست‌اندازی به شمال ایران آزاد می‌دانستند و وجود سیستمی دمکراتیک و مردمی را مانعی آشکار بر سر راه این هدف خود می‌شمردند. از طرفی محمدعلی شاه و همسر او اعتقادات خرافی با رنگ و بوی مذهبی داشتند و درِ دربار آنها همیشه به روی روحانیونی که با مشروطه مشکل داشتند باز بود و این امر در دشمنی او با مشروطه مؤثر بود.

آغاز استبداد صغیر[ویرایش]

به توپ بستن مجلس

بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۱۴۸۱ گیلکی، ورفن ما ۱۵ (۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ برابر با ۲ تیر ۱۲۸۷ و ۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه، لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.

پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

شاه در باغشاه[ویرایش]

محمدعلی شاه

صبح روز پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ ه‍. خ. غوغای عجیبی در تهران برخاست. دسته‌ای از سربازان فریادکشان و نعره‌زنان به خیابان‌ها ریختند و «بگیر ببند» راه انداختند. به هر کسی رسیدند وی را کتک زدند و تیر هوایی شلیک کردند. پشت سر آنها یک عراده توپ در جهت مجلس شورای ملی به راه افتاد. همان موقع یک تیپ قزاق پیاده میدان توپخانه را اشغال کرد. در گرماگرم این حوادث محمدعلی شاه در کالسکهٔ سلطنتی شش‌اسبه‌اش با مشاور روسی‌اش «شاپشال» و کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق، به سوی قزاقخانه و سپس باغ شاه در تهران حرکت کرد.

همان روز اسباب‌آلات جنگی به باغ شاه برده شد و سیم‌های تلگراف به کلی قطع شد تا خبری به شهرستان‌ها نرسد. بعد از ظهر مجلس جلسه‌ای تشکیل داد و رئیس مجلس اطمینان داد همه چیز در امن و امان است و اعلیحضرت برای هواخوری به باغ شاه رفته‌اند.

یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

علیرضا خان عضدالملک برای صحبت با شاه به همراه چند تن از درباریان به باغ شاه رفت، اما موقع مراجعت از باغ، قزاقان آنها را محاصره کردند و سه نفرشان دستگیر شدند. همان روز چند عراده توپ به نزدیک دروازه‌ها منتقل شد. از طرف دیگر احمد مشیرالسلطنه رئیس‌الوزرای جدید به مجلس آمد و وزرایش را معرفی کرد.

دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

راه نجات[ویرایش]

قزاق‌ها در شهر می‌گشتند و هرکس را که اسلحه داشت خلع سلاح می‌کردند. از طرفی دستخطی از شاه زیر عنوان «راه نجات و امیدواری ملت» چاپ و منتشر شد. در این دستخط محمدعلی شاه از اینکه منافع ملت آلت دست مشتی خائن شده شکایت کرده و گفته بود: «ایران به طوری که دستخط فرموده و به عموم دول اعلام فرموده‌ایم مشروطه و در عداد دول کنستیتوسیون محسوب است و وکلا و مجلس شورای ملی در کمال امنیت و قدرت به تکالیفی که از برای آنها مقرر است عمل خواهند کرد». مجلسیان از این دستخط باخبر شدند و از شهرستان‌ها و آقایان سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی استمالت کردند. محمدعلی شاه کلنل لیاخوف را به باغ شاه احضار کرد. کلنل لیاخوف گزارش این دیدارها را مرتباً به سن پترزبورگ اعلام می‌کرد و پاسخ می‌گرفت. در گزارش ۱۸ خرداد کلنل لیاخوف آمده‌است: «اعلیحضرت موافقت خود را با پیشنهاد سابق، که به عرض عالی رساندم اعلام کرد. شرط او این بود که طوری عمل شود که تبدیل حکومت مشروطه به استبداد قدیمی مورد اعتراض دول اروپا قرار نگیرد. دیگر اینکه خون‌ریزی کم باشد. من در جواب گفتم خون‌ریزی در این جنگ احترازناپذیر است...»

سه‌شنبه ۱۹ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

ملک‌المتکلمین از فعالین پیرو آیین بیانی، ازلی[۱][۲][۳] جنبش مشروطه
سید جمال‌الدین واعظ از فعالین جنبش مشروطه
حسن رشدیه از پیشقدمان نهضت فرهنگی ایران و مؤسس مدارس جدید در تبریز و تهران
یحیی دولت‌آبادی از فعالین پیرو کتاب بیان، ازلی توضیح[۴][۵]جنبش مشروطه

انجمن‌های تهران به جوش و خروش افتادند. حاجی میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین و سید جمال‌الدین واعظ به منبر رفتند و از نقض قانون اساسی توسط شاه سخن گفتند.

جمعه ۲۲ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

میرزا جهانگیرخان

شاه خواهان مذاکرهٔ مستقیم با نمایندگان شد. با وساطت نمایندگان، مردم مدرسهٔ سپهسالار را تخلیه کردند. این کار عوض بهبود اوضاع باعث شد محمدعلی شاه بی‌پرواتر به مبارزه با آزادیخواهان بپردازد. شاه روز بعد پیغام داد و تبعید چهار نفر را خواستار شد که یا از ایران بروند یا تحویل او گردند. این افراد عبارت بودند از: میرزا جهانگیرخان مدیر روزنامهٔ صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات مدیر روزنامه مساوات، و دو تن از خطبا: ملک‌المتکلمین و جمال‌الدین واعظ اصفهانی. مجلس به این خواست شاه تن نداد. به همین بهانه همان شب شاه تعدادی از آزادیخواهان را دستگیر کرد و به غل و زنجیر کشید که سلیمان خان میکده از جملهٔ آنهاست. وقتی این خبر به انجمن ایالتی تبریز رسید، آنها تلگرافی زدند و خواهان خلع محمدعلی شاه از سلطنت شدند. شهرهای دیگر نیز تلگراف‌های مشابهی مخابره کردند.

سه‌شنبه ۲۶ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

عاقبت مجلس لایحه‌ای نوشت و توسط شش تن از نمایندگان به باغ شاه فرستاد. در این لایحه از نقض قانون اساسی و بدخواهی‌های درباریان مفسد شکایت شده بود و افزوده بود اگر تجاوز به قانون اساسی جبران نشود، وکلای ملت عدم تحمل این وضعیت را به موکلین خود اعلام خواهند کرد. در شهر گفته شد محمدعلی شاه این لایحه را نخوانده و گفته‌است پدرانم این کشور را با شمشیر گرفتند و من نیز پسر آنان ام و مملکت را با شمشیر خواهم گرفت؛ ولی در جلسه شب مجلس، رئیس مجلس به نمایندگان گفت شاه لایحه را خوانده‌است و به قانون تمکین خواهد کرد.

چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

چند عراده توپ از میدان توپخانه به باغ شاه کشاندند.

پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

محمدعلی شاه نامه‌ای به میرزا ابوطالب زنجانی می‌نویسد و از او می‌خواهد دربارهٔ به توپ بستن مجلس استخاره کند. میرزا ابوطالب پاسخ می‌دهد جواب استخاره خوب است و غلبهٔ شاه قطعی خواهد بود.[۶]

یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۲۸۷[ویرایش]

روزنامه‌ای چاپ نشد ولی آزادیخواهان از نیت شاه باخبر شده بودند و علی‌رغم محافظه‌کاری مجلس جماعت کثیری با تفنگ و فشنگ برای دفاع از مجلس در مدرسهٔ سپهسالار و میدان بهارستان گرد آمده بودند و در انتظار رسیدن قوای کمکی بودند. آنها منتظر مجاهدان تبریز بودند، ولی مجاهدان تبریز در این ایام درگیر مبارزه با انجمن اسلامیه و تحریکات ملایان ضدمشروطه و لوتیان مسلح محلهٔ دوچی بودند.

روز کودتا[ویرایش]

کلنل لیاخوف

دوشنبه اول تیرماه ۱۲۸۷[ویرایش]

شاه این تلگراف را برای فرمانروایان شهرها فرستاد: «این مجلس بر خلاف مشروطیت است. هرکس من‌بعد از فرمایشات ما تجاوز کند مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد بود.» حدود ۶۰۰ تفنگچی آمادهٔ مبارزه با قوای شاه شدند و در بالاخانهٔ عمارت شمالی مجلس و پشت‌بام‌های مساجد اطراف سنگر گرفتند. یک دستهٔ دیگر نیز که آذربایجانی بودند در نزدیکی مجلس سنگر گرفتند.

سه‌شنبه دوم تیرماه ۱۲۸۷[ویرایش]

از صبح زود قزاقان و سربازان اطراف مجلس و مسجد سپهسالار را گرفتند و چند عراده توپ جلوی مجلس گذاشتند. جنگ از ساعت هفت و نیم صبح آغاز شد و تا نزدیک ظهر ادامه داشت. در آغاز مجاهدان پیروز میدان بودند و عده‌ای از سربازانِ کلنل لیاخوف را کشتند، ولی آتش توپ‌هایی که با عجله از باغ شاه آورده شدند مقاومت مجاهدان را در هم شکست. نهایتاً مجاهدان شکست خوردند و قزاقان و سربازان به مجلس هجوم بردند. چند تن از نمایندگان و آزادی‌خواهان دیوار شمالی مجلس را شکستند و به پارک امین‌الدوله پناه بردند. در این نبرد تلفات قزاقان ۱۰۰ کشته و ۱۵۰ زخمی بود. از مجاهدان حدود ۱۲۰۰ نفر کشته شدند. نهایتاً قزاقان، سربازان و جماعت اوباش به درون مجلس هجوم بردند و اشیاء نفیس، تابلوها، فرش‌ها، آینه‌های قدی و چلچراغ‌ها را خرد کردند و به یغما بردند.

بر آزادی‌خواهان چه گذشت؟[ویرایش]

مشروطه‌خواهان، نمایندگان مجلس و روزنامه‌نگارانی که پس از به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف نتوانستند از ساختمان مجلس فرار کنند و در باغ شاه زندانی شدند

پارک امین‌الدوله که آزادی‌خواهان در آن پناه گرفته بودند محاصره شد. از جمله کسانی که در آنجا پناه گرفته بودند سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی، ملک‌المتکلمین، صادق مستشارالدوله، ابراهیم حکیم‌الملک، اسماعیل ممتازالدوله رئیس مجلس، میرزا جهانگیرخان، و میرزا قاسم خان صور بودند. دربارهٔ اینکه چه کسی حضور این عده را به شاه خبر داده روایت‌های مختلفی وجود دارد؛ ولی همگی آنها متفق‌القول هستند که محسن امین‌الدوله تلفنی حضور آنها را به شاه خبر داده بود. به هر حال، آزادیخواهان در پارک امین‌الدوله دستگیر و تحویل مقامات شدند.

چهارشنبه سوم تیرماه ۱۲۸۷[ویرایش]

کلنل لیاخوف در تهران حکومت نظامی برپا کرد و شاه دستور داد مجلس به خاطر حمایت از مفسدان در مقابل قشون دولتی به مدت سه ماه بسته شود و پس از آن وکلای جدید انتخاب شوند. این دستخط و وعده انتخابات جدید به دنبال نقشه سفارت روسیه بود تا جلوی ایرادات دول اروپایی گرفته شود.

پنجشنبه چهارم تیرماه ۱۲۸۷[ویرایش]

روزی غم‌انگیز در تاریخ معاصر ایران است. در این روز محمدعلی شاه در دستخطی عفو عمومی اعلام کرد و دستخط را به سفارتخانه‌ها ارسال کرد، ولی در همین روز به دستور وی میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین در باغشاه با طناب خفه شدند و خونی که از دهان آنها بیرون جهیده بود حیاط باغشاه را سرخ کرد.

خبر این قتل در شهر پیچید و عده زیادی از آزادیخواهان از جمله علی‌اکبر دهخدا و سید حسن تقی‌زاده به سفارت انگلیس پناهنده شدند. آقایان بهبهانی و طباطبایی نیز از تهران تبعید شدند. سفارتخانه‌های خارجی یادداشت‌های شدیداللحنی در مورد قتل میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین به شاه فرستادند و او به توصیه دوستان روسی‌اش دستور تشکیل دادگاهی در باغشاه ارسال کرد تا اعدام‌ها پس از تشکیل دادگاه انجام شود.

بازار گرم اعتراف گیری[ویرایش]

در فاصله جلسات دادگاه‌ها، شب‌ها بساط شکنجه برای گرفتن اقرار به راه بود. مثلاً یکی از قربانیان سلطان العلمای خراسانی مدیر روزنامه روح القدس بود که او را پس از شکنجه به انبار دولتی بردند و با طناب خفه کردند و در چاه انداختند.

خیزش تبریزیان[ویرایش]

نوشتار اصلی: محاصره تبریز
مشروطه طلبان تبریز، در عکس ستارخان و باقرخان نیز دیده می‌شوند

وکلای تبریز از جمله سید حسن تقی‌زاده از ابتدا هوشیاری خود را حفظ کرده بودند و با موکلان خود در تماس بودند، به همین دلیل وقایع سوم و چهارم تیر ۱۲۸۷ مشروطه خواهان تبریز را غافلگیر نکرد. مستبدان تبریز که از طرف ملایان ضدمشروطه هدایت می‌شدند، در انجمن اسلامیه که تحت نظر سید هاشم و حاجی میرزا حسن مجتهد بود قوای مسلح خود را متمرکز کرده بودند و تحت الحمایه کنسول روس بودند. شهر تبریز به دو نیم شده بود، یکی قداره کشان و تفنگچی‌های مستبد و طرف دیگر آزادیخواهان. نبرد در تبریز از همان دوم تیر آغاز شده بود و ستارخان و باقرخان رهبری مجاهدان را بر عهده داشتند. وضع تبریز سخت بحرانی بود، از طرفی مجتهدان طرفدار استبداد علیه مشروطه خواهان اعلام جهاد می‌کردند و از طرفی کنسولگری روس دائماً القا می‌کرد که مقاومت در حکم خودکشی است؛ ولی ستارخان و باقرخان شجاعانه می‌جنگیدند. روز ۲۴ تیرماه ۱۲۸۷ کنسول روس به ستارخان پیشنهاد کرد بیرقی از سفارت بفرستد تا از گزند مصون بماند. ستارخان جواب داد: «جناب کنسول من می‌خواهم هفت دولت زیر بیرق ایران بیاید، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.» بعد از این کم‌کم از ترس مردم تبریز کاسته شد و نبرد شدت بیشتری گرفت. اواخر مرداد عین الدوله، دشمن مشهور مشروطه، به حکومت آذربایجان منصوب شد و تلاش کرد از طریق گفت و گو با مجاهدان اوضاع را آرام کند ولی موفق نشد. در این ایام دسته‌های سواره و پیاده و توپخانه، از جمله سپاهی به سرکردگی محمدولی خان تنکابنی، برای سرکوب قیام تبریز از تهران رسیده بود؛ ولی از طرفی مشروطه خواهان نیز از طرف ایرانیان قفقاز و استانبول حمایت می‌شدند. در این میان سپاهیان ماکو مرکب از سه هزار نفر با پنج عراده توپ به تبریز حمله بردند ولی از مجاهدان شکست سختی خوردند. محمدولی خان تنکابنی تلگرافی به محمدعلی شاه فرستاد و او را اندرز داد و توصیه کرد تا مجلس را باز کند، ولی شاه پاسخ تندی به او داد و تأکید کرد: «همان است که گفته‌ام. تا این اشرار تنبیه نشوند و پدرشان سوخته نشود، دست بردار نیستم.» پس از این پاسخ محمدولی خان تنکابنی از طرفداری دولت منصرف شد و با افراد خود از تبریز به تنکابن رفت؛ ولی جنگ در تبریز هنوز ادامه داشت.

فتوای علمای سه‌گانه نجف[ویرایش]

آخوند خراسانی، آیت‌الله میرزا حسین تهرانی و آیت‌الله عبدالله لاهیجی (مازندرانی) سه روحانی ساکن نجف در فتوایی به یاری مشروطه خواهان شتافتند. به گفته کسروی، آنها تلگرافی از آقایان سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و شادروان افجه‌ای در مورد اوضاع دریافت کردند. در پاسخ، آنها فتوایی شدیداللحن صادر کردند و مخالفت با اساس مشروطیت از جانب هر صنف و گروهی که باشد را در حکم محاربه با امام زمان تعبیر کردند. ایشان حمله به تبریز را نیز به منزله جنگ با امام زمان توصیف کردند.

محمدعلی شاه در پاسخ این تلگراف لایحه جوابیه‌ای صادر کرد و در آن اتفاقات رخ داده را به «دسایس خارجه و منافقین» و اعلام موضع علمای نجف را به بی‌اطلاعی از «سوء قصدی که فِرق فاسده نسبت به دین و دولت داشته» نسبت داد. علی‌اکبر دهخدا در اولین شماره سری جدید صور اسرافیل که پس از آغاز استبداد صغیر در سوئیس منتشر شد، در مقاله‌ای در ستون چرند و پرند به نام «کلام الملوک، ملوک الکلام» به هجو این جوابیه پرداخت و چرند و پرند پادشاه را برترین چرند و پرندها دانست.[۷]

طومارسازی علیه مشروطه[ویرایش]

محمدعلی شاه وانمود کرد که با مشروطه مخالف نیست و مجلس سه ماه دیگر بازگشایی خواهد شد. بعد از پایان مهلت سه‌ماهه دو ماه دیگر تمدید شد. محمدعلی شاه در ۱۶ آبان ۱۲۸۷ جماعتی را به باغشاه دعوت کرد و در مورد انتخاب نمایندگان با آنها صحبت کرد. طبق قرار و مدار قبلی، شیخ فضل‌الله نوری به مخالفت با مشروطه برخاست و آن را مغایر شرع مقدس تعبیر کرد و تلگراف‌های زیادی که با هدایت شیخ فضل‌الله نوری از شهرهای مختلف در ضدیت با مشروطه مخابره شده بود به صورت طومار بزرگی به شاه نشان داده شد. روز ۲۸ آبان ملاقات دیگری ترتیب دادند و شاه بالای طومار نوشت به تقاضای قاطبه مردم از گشایش مجلس منصرف شده‌است و پیشنهاد تأسیس «مجلس شورای کبرای دولتی» به جای «مجلس شورای ملی» را مطرح کرد که پنجاه عضو خواهد داشت و توسط شاه منصوب خواهند شد. در این روزها آتش مخالفت با شاه و شیخ فضل‌الله نوری شعله ورتر شده بود و در یک مورد شیخ فضل‌الله نوری از یک ترور نافرجام جان سالم به در برد.

قیام بختیاری‌ها[ویرایش]

در حالی که در تبریز مجاهدان درگیر مبارزه با دشمنان مشروطه بودند، در اصفهان اعتراضات به بست نشینی عده‌ای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط ایلخان بختیاری‌ها نجف قلی خان صمصام السلطنه رهبری می‌شد برای نجات جنبش مشروطه بسیج شده و از تمامی مناطق بختیاری نشین به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری کار بالا گرفت. صمصام السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد.

نقش زنان در جنبش مشروطه[ویرایش]

انقلاب گیلان[ویرایش]

در این اوقات کمیته «ستار» در گیلان تشکیل شده بود. یپرم خان ارمنی با مشروطه خواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی حاکم رشت را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان درآمد.

قشون روس در تبریز[ویرایش]

نوشتار اصلی: محاصره تبریز

تبریز در محاصره بود و آذوقه به این شهر نمی‌رسید. سفرای روس و انگلیس از شاه خواستند شش روز آتش‌بس اعلام کند تا آذوقه به مردم برسد و در این مدت آنها بتوانند با انقلابیون مذاکره کنند. شاه گفت به عین الدوله دستور داده‌است به مردم آذوقه بدهند، ولی خبری نشد و راه‌ها بسته ماند؛ بنابراین با توافق روسیه و انگلیس، در ۶ اردیبهشت قوای روس از جانب پل جلفا با سه فوج سرباز و چهار فوج قزاق مجهز به توپخانه به سمت تبریز حرکت کردند. این خبر باعث دلسردی مجاهدان تبریز شد. آنها گفتند که راضی به دخالت بیگانگان نیستند و با شخص شاه کنار خواهند آمد. ستارخان گفت حاضر است از ایران برود که قشون روس خاک وطن را لگدکوب کنند. محمدعلی شاه دستور داد آذوقه به مردم داده شود، ولی قوای روس وارد تبریز شدند و مردم تبریز پس از یازده ماه مقاومت جانانه دلسرد شدند. جمعی از آزادی خواهان از جمله ستارخان و باقرخان در سفارت عثمانی متحصن شدند؛ ولی مجاهدت تبریزیان به حد کافی به انقلاب گیلان و اصفهان دلگرمی داده بود.

عقب‌نشینی شاه[ویرایش]

پس از این وقایع شاه اعلامیه‌ای صادر کرد که پس از خروج متحصنان از سفارت دول خارجی مجلس را باز خواهد کرد. پس از این کنسول‌های روس به قزوین و اصفهان رفتند و به محمدولی خان تنکابنی و سردار اسعد گفتند بنا به قول شاه بهتر است دست از ستیز بردارند و منتظر گشایش مجلس باشند؛ ولی آنها زیر بار نرفتند و گفتند مشکلی با شاه ندارند و صرفاً خواهان احیای سیستم مشروطه می‌باشند. در این هنگام تفنگداران نیروی دریایی انگلیس در بوشهر پیاده شدند.

محمدعلی شاه روز ۱۴ اردیبهشت ۱۲۸۸ فرمان انتخابات را برای ۲۸ تیرماه صادر کرد و دستخطی داد که همان متمم و قانون اساسی اجرا خواهد شد. محمدولی خان تنکابنی همان روز قزوین را در عرض ۲۴ ساعت تصرف کرد. روز ۳۱ اردیبهشت سردار اسعد به سمت تهران حرکت کرد. محمدولی خان تنکابنی دربارهٔ حرکت به تهران دودل بود، ولی با تلگراف‌هایی که از انجمن سعادت استانبول و مهاجران مقیم اروپا رسید و همچنین اصرار میرزا محمدعلی خان تربیت و یپرم خان ارمنی به سمت تهران حرکت کرد. در این میان کنسول‌های روس و انگلیس دائماً در تکاپو بودند تا انقلابیون را از حرکت به تهران برحذر دارند و حتی متوسل به تهدید نیز می‌شدند ولی موفق نشدند.

بالاخره روز سوم تیرماه ۱۲۸۸ نیروهای محمدولی خان تنکابنی و سردار اسعد در کرج به هم ملحق شدند و به سمت تهران پیش رفتند. دروازه تهران به توپ مجهز شده بود و محمدعلی شاه با هشت هزار قشون و توپخانه سنگین و هزاران الواط و اراذل شهر تهران را به دژ مستحکمی تبدیل کرده بود.

فتح تهران[ویرایش]

نوشتار اصلی: فتح تهران (۱۲۸۸)

بالاخره روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ دروازه بهجت آباد گشوده شد. مجاهدان وارد تهران شدند و بهارستان و محلات شمالی را متصرف شدند. بعد از سه روز زد و خورد روز ۲۵ تیر محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد و وزیر جنگ و اطرافیانش نیز به او پیوستند. پس از فرار شاه به سفارت روس، کلنل لیاخوف و قوایش با شفاعت کنسول‌های روس و انگلیس تأمین گرفتند و تسلیم شدند. لیاخوف در مسجد سپهسالار شمشیر خود را تسلیم سرداران ملی کرد.

خلع محمدعلی شاه[ویرایش]

روز ۲۶ تیرماه مجلسی عالی متشکل از پانصد نفر تشکیل شد و در میان هلهله و شادی به استناد اصل سی و پنج متمم قانون اساسی که مقرر می‌دارد «سلطنت ودیعه‌ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شاه مفوض شده» محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد. مجلس عالی این خبر را در نامه‌ای به اطلاع شاه رساند و فردای آن روز کلیه آزادی خواهان در آرامگاه شهدای راه آزادی جمع شدند و به میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین ادای احترام کردند.

فرزند خردسال محمدعلی شاه احمدمیرزا که نمی‌خواست از پدر و مادرش جدا شود اشک ریزان به سلطنت آباد رفت و در میان استقبال مردم وارد کاخ شد.

در این ایام ستارخان و باقرخان که در کنسولگری عثمانی متحصن بودند، ضمن تلگرافی به محمدولی خان تنکابنی گفتند که روس‌ها به عثمانی فشار آورده‌اند که آنها را اخراج کند. محمدولی خان تنکابنی جواب داد که در صورت تمایل می‌توانند به تهران بیایند.

مجلس دوم و وقایع پیرامون آن[ویرایش]

مجلس عالی تدارک انتخابات را دید و یک هیئت دوازده نفری متشکل از: محمدولی خان تنکابنی، سردار اسعد، صنیع الدوله، سید حسن تقی‌زاده، وثوق الدوله، حکیم الملک، مستشارالدوله، سردار یحیی، میرزا سلیمان خان، حاجی سید نصرالله تقوی، حسین قلی خان نواب، و میرزا محمدعلیخان تربیت.

روز ۳۱ تیرماه شیخ فضل‌الله نوری دستگیر و بعد از محاکمه انقلابی در میدان توپخانه اعدام شد.

محمدعلی شاه کوشش بسیار کرد در ایران بماند، ولی روز ۱۸ شهریور ۱۲۸۸ زیر نظر نمایندگان روس و انگلیس به اتفاق چهل نفر از اعضای خانواده برای همیشه به شهر اودسا در روسیه تبعید شد.

روز ۲۳ آبان ۱۲۸۸ مجلس دوم به وسیله احمدشاه افتتاح شد و مجلس به شاه ادای احترام کرد.

به اصرار نمایندگان، محمدولی خان تنکابنی به سمت ریاست دولت انتخاب شد و کابینه خود را به شرح زیر تشکیل داد: محمدولی خان تنکابنی وزیرالوزرا و وزیر جنگ، سردار اسعد، داخله، صنیع الدوله، معارف، وثوق الدوله، مالیه، مشیرالدوله، عدلیه، علاءالسلطنه، خارجه، سردار منصور، پست و تلگراف، مستوفی الممالک، دربار.

منابع[ویرایش]

  1. به نقل از ادوارد براون
  2. آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص ۱۰۹
  3. از قول منگل بیات و منصوره اتحادیه
  4. Iran: Between Tradition and Modernity By Ramin Jahanbegloo, P.45
  5. Iran: Religion, Politics, and Society: Collected Essays By Nikki R. Keddie, P.22
  6. شیخ‌الاسلامی، جواد پایان کار محمدعلی شاه قاجار، اطلاعات سیاسی، شهریور و مهر ۱۳۸۵.
  7. علی‌اکبر دهخدا، چرند و پرند، انتشارات کانون معرفت، ص ۱۲۹