کیانیان
کیانیان | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام قوم | کیانیان |
نامهای دیگر | کی، کَوی، کاوی، کیان، کیانی |
مؤسس | کاوه (کاوی) |
پیشوایان دیگر | کیقباد، کیکاووس، کیخسرو |
نخستین پیشوا | کوی هئوسروه |
بزرگان قوم |
کویکواد، کویخسرو کوی ویشتاسپ |
محل زندگی | البرز کوه |
نوع زندگی | یکجانشینی و چادرنشینی |
نژاد | کیان |
ملیت | ایران |
نخستین پایتخت | بلخ کهن{مزارشریف امروز} |
سایر اطلاعات | |
شناخته شده | سوارکار، اسبداران، آریایی |
آیین نخست | مزدیسنا |
بانی | زرتشت |
آیین دیگر | کیشمهر |
بانی | عابد کوهستان نشین |
کیانیان دومین سلسله پادشاهی اساطیر ایرانی است. از این سلسله در منابعی مانند: اوستا کتاب مقدس زرتشتیان، داستانهایی که در سلسله ساسانیان رواج داشته [نیازمند منبع] و کتابهای پهلوی کهن مانند بندهش، دینکرد، مینوی خرد و … آمدهاست. برخی باستان شناسان و محققین معتقدند که چنین سلسلهای دراریانای کبیر{افغانستان امروز} وجود داشتهاست و وجود آن بر پایه افسانهها نبودهاست، بر این اساس این سلسله زمانی در ایران حکمرانی میکردهاست. برخی دیگر نیز پادشاهان این سلسله را معادل با پادشاهان مادها میدانند.[نیازمند منبع]
محتویات
اصالت کیانیان[ویرایش]
در شاهنامهٔ فردوسی نیز سلسلهٔ کیانیان بعد از پیشدادیان به حکمرانی میرسد و مؤسس این سلسله نیز بر پایه اطلاعات شاهنامه کیقباد است و با مرگ پسر دارا نیز این سلسله منقرض میشود.
کیانیان در نخست به چند صفت ممتاز مفتخر بودند که در میان سایر اقوام و قبایل ایرانی بدان صفات شناخته و مورد احترام قرار میگرفتند. نخست اینکه ایشان از پهلوانان بهشمار میآمدند که در آیین مزدیسنا بودند، دوّم افراد کیانی زورمند بودند به عبارتی در دوئل یا نبرد کمتر هماوردی میتوانست ایشان را شکست دهد. در ماجرای هوشنگ که او نیز از نخستین کیانیان بهشمار میرود از زور و بازوی او چنین یاد میشود:
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ | گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ | |
به زور کیانی رهانید دست | جهانسوز مار از جهانجوی جست[۱] |
امّا صفت اصلی افراد کیانی که در دنیای باستان به آن شهره بودند سواره زرم کردن ایشان بود یعنی کمتر اتفاق میافتاد یک نژاد کیان پیاده بجنگد همیشه در نبرد سوار بر اسب بودند. این ویژگی ممکن است به ماهیت واقعی آنان در تاریخ پرتوی افکنده باشد. به استناد منابع مستند نژاد آریایی که نسل دوّم ایرانیان محسوب میشوند به اسب و اسبداری و پرورش آن مشهورند بدین سبب ممکن است آریاییان تحت عنوان کیانیان در شاهنامه و اوستا شناخته شده باشند.[۲] بار دیگر از فرّ و زور کیانی شاهنامه در زمان منوچهر یاد میکند زمانیکه سام فرزند خویش زال را یافته نزد منوچهر آوردهاست و منوچهر زال را اینگونه وصف میکند:
چنین گفت مر سام را شهریار | که از من تو این را به زنهار دار | |
به خیره میازارش از هیچ روی | به کس شادمانه مشو جز بدوی | |
که نرّ کیان دارد و چنگ شیر | دل هوشمندان و آهنگ شیر[۳] |
اگر چند پیشوای پس از کیومرث را از نسل کیانیان محسوب نداریم، در دنیای باستان نژاد شاهان همه باید از کیانیان انتخاب میگشتند ظاهراً تصاحب تاج و تخت ایران از حقوق مسلّم کیانیان محسوب میشد. به همین خاطر هست که وقتی دشمن به سرزمین ایران حمله میکرد در صورت غالب شدن اولویت نخست او حذف تمام دودمان سلطنتی بود. افراسیاب در جنگ پشنگ که کاملاً کشور را تسخیر کرد ابتدا نوذر را هلاک نمود و چون نوذر واقف عقوبت پس شکست بود دو فرزند خود به اسامی طوس و گستهم را همراه شبستان خویش از مهلکه نجات داده و متواری نمود تا نژاد کیان کاملاً محو نشود.
کَویان (کیانیان) در اوستا[ویرایش]
کیانیان در اوستا نام خانوادگی سلسلهای سلطنتی نیست، اما در عهد ادبیات میانهٔ ایرانی، در متنهای پهلوی، افراد این خاندان پادشاهانی شمرده میشوند که بعد از پیشدادیان به فرمانروایی ایران رسیدهاند.[۴] کیانیان (در اصل کَیان یا کَویان) جمع واژهٔ «کَی»، به معنای حکیم و دانشمند میباشد. این واژه در اوستا به شکل «کَوی» آمدهاست.[۵]
کَویها و کَرپنان (karpan) در اوستا گروهی خاص از روحانیانِ دارای مذهب دیو یسنا هستند که با زرتشت دشمنی میکردند.[۵] اما از هشت تن نیز -که مردمانی نیک بودند و پیش از زرتشت زندگی میکردند- با لقب کَوی یاد شدهاست. اسامی این هشت تن از این قرار است:
کَویکوات (Kavi Kavat)، به فارسی: کیقباد
کَویائیپیوُهو (Kavi Aipivohu) به فارسی: کی اپیوره
کَویاوسَذَن (Kavi Usazn)، به فارسی: کیکاووس
کَویاَرشن (Kavi Arshan) به فارسی:کیآرش
کَویپیسینه (Kavi Pisinah) به فارسی:کیپشین
کَویبیَّرشن (Kavi Byarshan)به فارسی: کی به آرش
کَویسیّاوَرشَن (Kavi Syavarshan)، به فارسی: کیسیاوش
کَویهئوسرَوَه (Kavi Haosravah)، به فارسی: کیخسرو
از این افراد، کیقباد، کیکاووس و کیخسرو به پادشاهی رسیدند. دو تن دیگر نیز خارج از این گروه، در سلسلهٔ کیانیان، در زمان زرتشت میزیستهاند:
اَئوروتاَسپَ (Aurvataspa)، به فارسی: کیلهراسپ و کَویویشتاسپَ (Kavi Vishataspa)، به فارسی: کیگشتاسپ.[۶] ترتیب و توالی پادشاهان ماد به وضوح نشانگر آن هستند که اینان همان کیانیان اوستا و کتب پهلوی و شاهنامه هستند که بیشتر تحتالقاب مربوطه مهم خودشان معرفی شدهاند؛ که ما نامها یا القاب ایشان را جداگانه به ترتیب توالی تاریخی شان میآوریم تا مورد مقایسه قرار گیرند: پادشاهان ماد: دایائوکو (۷۱۵–۷۶۸ ق. م)، اوپیته یا اوپیس (؟۶۸۵–۷۱۵ق. م) [دارای چهار اولاد ذکور]، خشثریته (۶۴۷-؟ ۶۸۵ ق. م)، فرائورت (۶۲۵–۶۴۷ ق. م)، کی آخسارو (۵۸۵–۶۲۵ق. م) و آستیاگ (؟۵۵۵–۵۸۵ق. م). پادشاهان کیانی: کی قباد، کی اپیوه[دارای چهار اولاد ذکور]، کیکاوس (یعنی پادشاه سرزمین چشمه ها= کاشان)، فرود-سیاوش، کیخسرو و آژدهاک (که نامش با اژی دهاک بابلی= یعنی خدا- پادشاه ماروش بابلی یعنی مردوک مشتبه شده و از رده پادشاهان کیانی خارج شدهاست).
پادشاهان کیانی[ویرایش]
سلسلهٔ کیانیان را به سه دوره میتوان تقسیم نمود:[۷] از کیقباد تا کیخسرو. این دوره از سلسله با پادشاه شدن کیقباد شروع میشود و با ناپدید شدن کیخسرو خاتمه میابد. خصیصهٔ بارز این دوره نبردهای طولانی مدت ایران و توران میباشد. این نبردها با کشته شدن سیاوش، پسر کیکاووس، بدست افراسیاب، و کین خواهی سیاوش بوسیلهٔ ایرانیان به اوج خود میرسد. پادشاهان این دوره از این قرار میباشند: کیقباد کیکاووس، کیکاووس دومین پادشاه کیانی است. برخی او را معادل با کمبوجیه در نظر میگیرند.[۸] برخی هم کیکاووس را همان دیوک میشناسند که هرودوت در کتابش از آن یاد کردهاست.
کیخسرو پسر سیاوش و فرنگیس یکی دیگر از پادشاهان کیانی است. همو است که با لشکرکشی به توران، به خونخواهی سیاوش افراسیاب را میکشد و بدین ترتیب به جنگهای ایران و توران پایان میدهد. برخی او را با کورش بزرگ یکی میدانند.[۸] برخی دیگر کیخسرو را خشتریته برابر میکنند.
دوره دوّم پادشاهان کیانی از لهراسپ آغاز میگردد، مهمترین ویژگی این دوره ترویج و رسمیت یافتن کیش زرتشت است که گشتاسپ حامی آنست. اغلب نبردهای گشتاسپ و پسرش اسفندیار برای گسترش دینِ بهی میباشد. پادشاهان این دوره از این قرار میباشند: لهراسپ گشتاسپ ولی اسفندیار موفق به سلطنت نشد.
تبار کیانیان[ویرایش]
این دوره از شاهنشاهی کیانیان تفاوتهایی با سلالههای گذشته دارد. نخست اینکه در مزدیسنی بودن شاهان این دوره شک وجود دارد. موضوع دیگر نسب و اصالت ایشان به نسل لهراسپ و گشتاسپ است، ظاهراً از بنیه سلالهٔ سلطنتی در زمان بهمن عوض میشود بهمن از سلالهٔ هخامنشیان در تاریخ و از سلاله زابلیان در شاهنامه است که جانشین سلاله ارزانیان میگردد. این بخش از تاریخ با خاطرات مبهم ایرانیان از دورهٔ هخامنشیان عجین است. با توجه به اینکه خاطرهٔ هخامنشیان نزد ایرانیان به مقدار بسیار زیادی از بین رفته بود، همچنان داستانهایی از آنان وجود داشت. مانند برخی روایات زندگی کوروش و اردشیرهای هخامنشی که به بهمن نسبت داده شده. پادشاهان این دوره در زیر آمدهاند:بهمن، همای، داراب، دارا.
تبارنامه کیانیان[ویرایش]
کیقباد | |||||||||||||||||||||||||||||||||
کیاپیوه | |||||||||||||||||||||||||||||||||
کیبیرشن | کیپیسین | کیآرش | کیکاووس | ||||||||||||||||||||||||||||||
مَنوش | سیاوش | ||||||||||||||||||||||||||||||||
اوزان | کیخسرو | ||||||||||||||||||||||||||||||||
کیلهراسپ | |||||||||||||||||||||||||||||||||
زریر | کیویشتاسپ | ||||||||||||||||||||||||||||||||
بستور | پشوتن | اسفندیار | |||||||||||||||||||||||||||||||
مهرنوش | نوشآذر | بهمن | |||||||||||||||||||||||||||||||
داراب | |||||||||||||||||||||||||||||||||
پایتخت[ویرایش]
پایتخت کیانیان نیز مانند پایتخت پیشدادیان از ابتدا شهری به نام تمیشه (بهشهر کنونی) بوده و این شهر از شهرهای قدیمی در ایران بودهاست که مورخان بسیاری در مورد آن نوشتهاند.[۹] و این نشان میدهد که پایتخت کیانیان تحت عنوان تمیشه در سرزمین مازندران شاهنامه بودهاست.
پانویس[ویرایش]
- ↑ شاهنامه. جمشید. جلد اول، ص ۷
- ↑ مورخان و محققان برای لفظ آریا پیشینهای معتبر قائل نیستند بدین سبب در دوران مورد بحث اصطلاحی چون آریا وجود خارجی نداشت.
- ↑ شاهنامه. جلد اول. منوچهر، ص ۳۳
- ↑ جستاری چند در فرهنگ ایران، ص ۹۱.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ جستاری چند در فرهنگ ایران، ص ۹۲.
- ↑ کیانیان، ص ۲۳؛ به نقل از یشت ۱۳، بند ۱۳۲، و یشت ۱۹، بند ۷۱ ببعد.
- ↑ تاریخ ایران کمبریج، جلد سوم، قسمت اول، ص ۵۴۸.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ پیرنیا، حسن؛ دوران اساطیری تاریخ ایران
- ↑ طبرستان پارسی
منابع[ویرایش]
- حسین، الهی قمشهای. شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
- بهار، مهرداد. جستاری چند در فرهنگ ایران. تهران: انتشارات فکر روز، ۱۳۷۶. شابک: ۹۶۴-۵۸۳۸-۷۴-۶
- کریستینسن، آرتور امانوئل. کیانیان. مترجم: ذبیحالله صفا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱. شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۳۴۰-۳
- یارشاطر، احسان، و دیگران. تاریخ ایران کمبریج جلد سوم، قسمت اول. مترجم: حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳. شابک: ۹۶۴-۰۰-۰۰۲۳-X
- نولدکه، تئودور. حماسهٔ ملّیِ ایران. مترجم: بزرگ علوی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات نگاه، ۱۳۸۴. شابک: ۹۶۴-۶۷۳۶-۷۹-۳
- صفا، ذبیحالله. حماسه سرایی در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴. شابک: ۹۶۴-۰۰-۰۶۳۵-۱