ایشتوویگو
ایشتوویگو / ایختووویگو | |
---|---|
ایشتوویگو به خط اکدی
|
|
دوران | احتمالاً در بین سالهای ۵۸۵ تا ۵۵۰ (پیش از میلاد) |
تاجگذاری | ۵۸۵ پ.م. |
نام کامل | ایختووویگو |
پیش از | کوروش بزرگ |
پس از | هوخشتره |
همسر | آرینیس |
دودمان | ماد |
پدر | هووخشتره |
فرزندان | ماندانا امیتیس |
دین | مزدیسنا |
ایشتوویگو (به اکدی:Iš-tu-me-gu) یا به شکل یونانیشده، آستیاگ (Astuágēs)، آخرین پادشاه ماد بود که از سال ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد. او شوهر خواهر کرزوس، فرمانروای لیدیه و همچنین پدربزرگ کوروش بزرگ بود. او ۳۵ سال حکومت کردن که اطلاعات زیادی در مورد آن در دست نیست. از اقدامهای ایشتوویگو، لشکرکشی به قفقاز و جنگ با لیدیه بود که در نهایت، موجب پیمان صلح او با پادشاه لیدیه و ازدواج او با آرینیس، خواهر کرزوس شد. منابع بابلی میگویند که ایشتوویگو به کوروش حمله کرد، ولی سپاهش بر او شورید و او را دستگیر کرده، به کوروش تحویل داد. بدین ترتیب حکومت ۱۲۸ ساله ماد پایان یافت و امپراتوری هخامنشی بنیان نهاده شد. کوروش مادها را مغلوب کرد، اما به آن لباس پارسی پوشاند. بهطوری که خیلی از مقامات مادی، در حکومت هخامنشیان دارای جایگاه والایی بودند و استان ماد هم، دومین استان هخامنشی پس از استان پارس بود. روایات مختلفی در مورد تبار کوروش و چگونگی جنگ او با ایشتوویگو توسط یونانیها گفته شده که تماماً رنگ و بوی فولکلور میدهند. از نظر دانشمندان امروزی، هیچ رابطهٔ خویشاوندی بین کوروش و ایشتوویگو وجود ندارد.
محتویات
ریشهٔ نام[ویرایش]
ایشتوویگو در یونانی Astuágēs (در تاریخ هرودوت) و Astuígas و Astuigâs (در فوتیوس به نقل از کتسیاس) و در متون بابلی به صورت Iš-tu-me-gu ضبط شده است. این واژهها به صورت مشترک بازتابی از کلمه ایرانی باستان *Ṛšti-vaiga- به معنی «نیزهانداز» هستند. صورت ایلامی این کلمه، Iš-ti-/Ir-iš-ti-man-ka، چندین بار در لوحهای استحکامات پرسپولیس دیده میشود که وابسته بودن آنها به نام ایشتوویگو، مورد مناقشه است.[۱][۲]
منبعشناسی زندگانی ایشتوویگو[ویرایش]
منابع کلاسیک تقریباً گزارشی در مورد حکومت ایشتوویگو ارائه نمیدهند. از آنجایی که گزارش منفی هرودوت (که ایشتوویگو را حاکمی بیرحم و مستبد معرفی کرده است) و مثبت کتزیاس، هیچ کدام بیطرف نیستند، قضاوت دربارهٔ شخصیت ایشتوویگو ناممکن است. آیسخولوس هیچ ذکری از نام آخرین پادشاه قبل از کوروش نمیآورد، تنها منابع کلاسیکی که دربارهٔ نبرد ایشتوویگو و کوروش گزارش دادهاند، نیکولاس دمشقی (به پیروی از کتزیاس) و ژوستین هستند. گزنفون در کوروشنامه، هیچ اشارهای به نبرد میان کوروش و ایشتوویگو نمیکند. با این وجود، دو گزارش موثق معاصر با این رخدادها، در کتیبههای بابلی شاه نبونعید داده شده است، که خیلی جزئی و مختصرند.[۱]
منابع از حوادث و رخدادهای سالهای نخستین حکومت ایشتوویگو چیزی نمیگویند. تنها از کم و کیف سقوط او خبر میدهند. اطلاعات حاصل از متون بابلی کوتاه است. و این در حالی است که منابع یونانی (هرودوت و کتسیاس)، روایاتی را با منشا افسانهای مطرح میسازند. روایاتی که به دشواری میتوان از آنها حقایق تاریخی را استخراج کرد. طبق معمول، از میان این دو مورخ، باید هرودوت گزیده شود. چرا که تاریخ ماد هرودوت، حداقل در مهمترین ویژگیهایش از سوی منابع بابلی تائید شده است. حال آنکه کتسیاس، از اسامی یاد میکند که محتملاً در تاریخ ماد وجود داشتهاند و از این طریق، یک سلسله کاملاً خیالی و دور از واقعیت را به دست میدهد. هدف او، وارونه کردن حقیقتی است که هرودوت مطرح میسازد. با این حال، کتسیاس هویت آخرین پادشاه مادی در تاریخ خود، یعنی «اسپنداس» را با «آستیاگس» یا «آستیگاس» هرودوت بازمیشناسد. آنچه گزنفون در کوروشنامه مطرح میسازد، یک داستان عاشقانه است. در اثر او، تاریخ و جغرافیا هیچ وجه مشترکی با حوادث و مکانهای واقعی ندارند. صرف نظر از اینکه وی در برخی موارد هم، اطلاعاتی را از هرودوت یا کتسیاس به عاریت میگیرد. دیگر نگارندگان یونانی همچون دینون نیز وجود داشتهاند که در باب تاریخ ماد و ایران بنویسند، اما از آثار ایشان هیچ اطلاعی نداریم.[۳] سه منبع اصلی درباره جنگ بین پارس و ماد وجود دارد: تاریخ هرودوت (و همچنین برخی منابع متاخرتر دیگر شامل استرابو)، گاهشماری بابلی و متون رویایی پادشاه نبونئید بابلی. ظاهراً تاریخ هرودوت بر پایه تاریخ شفاهی مادی پایهگذاری شده است و گاهی نمیشود آن را با گزارش تاریخی بابلی منطبق کرد.[۴] صرفنظر از عناصر واقعگرایانهٔ موجود در افسانههای بنیانگذار گزارشهای کلاسیک (هرودوت، کتسیاس، قطعههای پراکنده در آثار دیودوروس سیسیلی و ژوستین)، یگانه اطلاعات ما درباره درگیری کوروش و ایشتوویگو از اسناد بابلی دوران فرمانروایی نبونئید (۵۳۹-۵۵۵/۶ پ. م) به دست آمده است.[۵]
رویدادنامه نبونئید (یا رویدادنامه نبونئید و کوروش) از رویدادهای آغازین به تخت نشستن نبونئید در ۵۵۶ پیش از میلاد. شروع میشود و اندک زمانی پس از فتح بابل توسط پارسیان در ۵۳۹ پیش از میلاد، به پایان میرسد. حداقل بخشی از این رویدادنامه در دوران کوروش نگاشته شده است، چرا که لحن آن نسبت به نبونئید، پرخاشگرانه میشود. این متن همچنین از جنگی میان ایشتوویگو، شاه ماد، و کوروش و تسخیر شدن هگمتانه، پایتخت ماد، توسط ارتش پارسیان در ششمین سال تاجگذاری نبونئید، یعنی ۵۵۰ پیش از میلاد، سخن به زبان میآورد (خط های۱-۴).[۶]
پادشاهی[ویرایش]
ایشتوویگو، فرزند هووخشتره است. وی پس از مرگ پدرش، بهجای او بر تخت نشست و بنا به گفتهٔ هرودوت، بهمدت ۳۵ سال یعنی احتمالاً در بین سالهای ۵۸۴ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد.[۱][۷] در مورد نخستین حوادث حکومت ایشتوویگو (کتسیاس:اسپنداس، گزنفون:کیاکسارس) کتسیاس از لشکرکشی او به سرزمین «کادوسی» (در کوهستانهای جنوب رود ارس در آذربایجان) سخن به میان میآورد، در حالی که گزنفون از یک لشکرکشی به ارمنستان، آن هم به انگیزه پایان دادن به جنگ میان ارمنیها و قبیلهٔ گرجیزبان «کلدایی» سخن میگوید (کلدایی یا کالیبس یا چانی یا لازی کنونی را نباید با اورارتوییها، که خدای اعلیمرتبهشان «خَلَدی» بوده خلط کرد؛ همچنین با کلدانیها یا بابل سامی زبان). مشکل بتوان از تاریخی بودن این اطلاعات سخن گفت. برخی از جزئیات ظاهراً افسانهای هستند. هرودوت میگوید: «ایشتوویگو نسبت به مادیها بی رحم بود»، ولی بیدرنگ همانجا روشن میشود که منظور وی بزرگان ماد یا «نخستین کسان میان مادیها»، یعنی بازماندگان شاهان و روسای دهکدهها بوده است. او ایشتوویگو را به عنوان فردی که مغان را طرف مشورت قرار می داده، توصیف میکند.[۸]
مهمترین اقدام سیاسی ایشتوویگو، ادامهٔ جنگهای زمان هووخشتره با کشور لیدیه بود که آن نیز به نتیجهای نرسید و سرانجام به دنبال این نبردهای بیحاصل، معاهده صلحی بین دو طرف منعقد شد که طی آن، دختر فرمانروای لیدیه، به همسری ایشتوویگو درآمد. بدین ترتیب، دشمنیها تبدیل به دوستی شد. این خویشاوندی سبب شد که مادها در مورد حاکمیت بر لیدیه، حقی برای خود قائل شوند. کرزوس، برادر همسر ایشتوویگو، در آیندهای نه چندان دور، فرمانروای لیدیه شد که این موضوع، در نبردهای بعدی بین پارسها و لیدیاییها تاثیر گذاشت.[۹]
تولد و جوانی کوروش در متون کلاسیک[ویرایش]
در منابع کلاسیک یونانی (هرودوت، گزنفون، دیودوروس)، کوروش فرزند کمبوجیه اول و ماندانا است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه ایشتوویگو است. تاریخدانهایی چون کامرون، پیانکوف و وایسباخ این گزارش را صحیح و قابل اعتماد میدانند. اما والتر هینتس این گزارش را مشکوک میداند و میگوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، ایشتوویگو هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب میتوان ادعا کرد که کوروش نمیتوانسته نواده ایشتوویگو باشد. هینتس میگوید کوروش در سن چهل سالگی به پادشاهی رسید و در نتیجه سی سال فرمانروایی کرد. از آنجا که منابع بابلی نشان دادهاند که کوروش در سال ۵۳۰ پ. م درگذشت، بنابراین میبایستی حدود سال ۶۰۰ پ. م. به دنیا آمده باشد.[۱۰] بریان میگوید که پیوند خانوادگی کوروش و ایشتوویگو محل تردید است، چون این ادعا میتواند توجیه ایدئولوژیکی هلنی از قدرت کوروش در ماد و حتی در لیدیا باشد. این بنمایهای است که آن را میتوان نزد هرودوت باز یافت، وقتی که میکوشد نخستین تماس کوروش و احمس و سپس علل فتح مصر به دست کمبوجیه را توجیه کند. در بیشتر موارد، توجیهات دودمانیای مطرح است که پس از وقوع رویدادها ابداع شده است.[۱۱] فرای میگوید که تولد کوروش با افسانههای دینی هندواروپایی درآمیخته است.[۱۲]
نبرد کوروش و ایشتوویگو[ویرایش]
به تاریخ ۵۵۸ پ. م، کوروش دوم شاه اقوام و طوایف پارسی شد. مرکز فرماندهی او در پاسارگاد، به سایر سرزمینها احاطه داشت. کوروش نیز مانند پدرش کمبوجیه اول، نسبت به شاهان ماد وفاداری داشت.[۱۳] در این دوران، ماد خود را برای حملهای به بابل آماده میکرد. ارتباط بین این دو امپراتوری تند و پرآشوب بود. با مطالعهٔ متون بابلی آن زمان، میتوان متوجه این موضوع شد. نشانههایی از این تیرگی روابط بین این دو حکومت در گفتههای ارمیای نبی، مشهود است. گفتههای وی چندین دهه پیش از حمله کوروش به ایشتوویگو تدوین شده بود. ارمیا پیشگویی کرد که مادها به همراه سیستیانها و همچنین مانیانها به بابل حمله کرده، آنجا را تسخیر خواهند کرد (به گفته او، مانیانها جنگجویانی بیرحم و با تیر و کمان و نیزه بودند) و پس از تسخیر، بابل را زیر و رو خواهند نمود و این سرزمین از انسانها تهی خواهد شد و جولانگاه شغالها خواهد گردید.[۱۴] در آغاز قرن شش پیش از میلاد، ارمیای نبی پیشگویی کرد که تعداد فراوانی از مادها و مردمان اورارو (آرارات)، مانویها و بالأخره ستیانیها (آشکنازها) انتقام یهوه را خواهند گرفت و بابل را ویران خواهند کرد. ارمیا با خوشحالی چنین اظهار داشت: «سلاح خود را تیز کنید، سپرها را برگیرید. خداوند روح پادشاهان ماد را به تلاطم درآوردهاست. زیرا ارادهٔ وی بر این قرار گرفتهاست که بابل را ویران کند... یک دونده میدود تا به دیگری برسد یک قاصد میرود تا به قاصد دیگر برسد برای گفتن این نکته به شاه بابل که شهر تو از هر گوشهای به تصرف درآمدهاست.» اندکی پس از آن اشعیای نبی چنین پیشگویی کرد: «مادها که هیچ چشمداشتی به طلا و نقره ندارند» علیه بابل به حرکت در خواهند آمد. این پیامبر اظهار امیدواری کرد که بابل مطلقاً ویران شود. بهصورتی که حتی شبانان نیز نتوانند گوسفندان خود را در ویرانههای آن بچرانند.[۱۵] ولی بابل به دلیل نبرد کوروش و ایشتوویگو، از حمله مادها در امان ماند.[۱۴][۱۶]
بنابر تاریخ بابلی، در سال ششم سلطنت نبونئید، ایشتوویگو سپاهیان خود را گردآوری کرد و علیه کوروش پادشاه اَنشان به جنگ پرداخت. سپاهیان ایشتوویگو علیه وی شوریدند و او را اسیر کردند. آنها وی را تحویل کوروش دادند. آنگاه کوروش به سوی پایتخت یعنی شهر آگام تانو (که همان اکباتان است) پیش رفت. نقره، طلا و سایر اجناس گرانبهایی را که وی به عنوان غنیمت جنگی در آن شهر تصاحب کرد به اَنشان منتقل نمود.[۱۷][۱۸][۱۹]
ایشتوویگو در اساطیر ایرانی[ویرایش]
در شاهنامه، کوروش همان کیخسرو است و ایشتووگو، افراسیاب است. بنابر روایت شاهنامه، چند ماه پس از کشته شدن سیاوش در توران به فرمان افراسیاب، فرنگیس، زن سیاوش و دختر افراسیاب، فرزندی به نام کیخسرو می زاید. افراسیاب به علت پیشگویی هایی که درباره کیخسرو کردهاند، از او بیمناک است، ولی سرانجام از کشتن کودک چشم می پوشد، بدین شرط که پیران او را به شبانان سپارند تا در میان آنان بزرگ شود تا مگر از نژاد خود چیزی نداند. چون کودک به هفت سالگی می رسد، پیران او را به نزد افراسیاب می آورند و کیخسرو به سفارش پیران خود را در حضور افراسیاب به دیوانگی می زند و بدین ترتیب از مرگ می رهد. سپس گیو به توران می رود و کیخسرو و مادرش را به ایران می آورد. پس از آن که کیخسرو در ایران به پادشاهی می رسد، به توران لشکر می کشد و پس از جنگ های دراز، سرانجام بر افراسیاب دست یافته و او را به کین پدر خود می کشد.[۲۰]
ایشتوویگو در اساطیر ارمنی[ویرایش]
اژدَهَک Aždahak فرم ارمنی وامواژه پارتی ʾjdhʾg از نام دیو اوستایی آژی دَهاکَ است در اساطیر ایرانی گفته شده که در کوه دماوند به بند کشیده شده است. در شاهنامه، ضحاک (معرب آژی دهاک) به عنوان یک حاکم بیگانه ستمگر ایران با جنبههای شیطانی توصیف شده است: از کتفهایش مار روییده است. در اساطیر ارمنی، گفته شده همانند آژیدهاک در دماوند، شاه اَرتَوَزد در کوه آرارات زندانی شده است. تاریخنویس ارمنی موسس خورناتسی در ضمیمهٔ کتاب اول تاریخ ارمنستان، افسانهٔ مشابه شاهنامه (ظاهراً در نوع ایرانیان شمالغربی Θraētaona، فارسی میانه: Frēdōn، که به صورت Hṙudēn آمده است) را بازگو می کند. او اَژدَهَک را با صفت Biwrasp (پهلوی: Bēwarasp،به معنی صاحب ده هزار اسب در بندهشن) با آستیاگ، شاه مادی همانند می کند. شاه ارمنی تیگران، علیه آستیاگ شورش کرده بود.[۲۱]
کاخ ایشتوویگو[ویرایش]
بنابر نوشتههای هرودوت، این کاخ توسط هفت دیوار تو در توی دفاعی محافظت میشد، هر دیواری تا کنگره و باروی دیوار دیگر بالا میآمد، و کنگرههای هر دیواری رنگ خاصی داشت. دو دیوار درونی که محافظ کاخ بودند، با ورقههای طلا و نقره پوشانده شده بودند. بنا بر نوشتههای پولیبیوس، محیط کاخ به هفت استادیا (حدود یک کیلومتر) می رسیده است، سقف کاخ با چوب سرو ساخته شده و رویش را با ورقههای طلا و نقره پوشانده بودند.[۲۲]
جانشینی[ویرایش]
به نظر میرسد که کوروش پادشاهی ماد را منسوخ نکرد. در عوض، انتقال قدرت از خاندانی به خاندان دیگر بود. به هر حال، کوروش و جانشینانش، عنوانهای رسمی شاهان ماد و سیستم مدیریتی آنها را پذیرفتند. در امپراطوری هخامنشی، ماد موقعیتش را به عنوان دومین استان بعد از پارس به دست آورد. اشرافزادگان مادی در همان جایگاهشان در حکومت کوروش و جانشینانش (به رغم شورش علیه داریوش یکم در ۵۲۱ پ. م. توسط گوبریاس[پانوشت ۱]) باقی ماندند. اولین حکمران بابل بعد از فتح توسط پارسها، یک مادی بود. در گاهشماری نبونئید، او به عنوان «حکمران دیار گوتیان» گواهی داده شده است که بابل را بدست آورده است. در اول هزاره پ. م. گوتیم نام ماد، یا حداقل، قسمت غربیاش بود. همچنین ذکر شده که علاوه بر پارسیها و عیلامیها، مادیها هم در گارد جاویدان ۱۰ هزار نفری هخامنشی خدمت میکردند. یهودیان، یونانیان و مصریان، و دیگر مردمهای دنیای باستان، پارسها را مادی خواندند و حکومت پارسها را ادامه ماد شمردند. به استناد برخی مدارک بابلی که بعد از فتح میانرودان توسط پارسها، نوشته شده است، خیلی از مادها در مقامهای عالیرتبه استانی، افسران نظامی، سربازهای سلطنتی، در بابل اشتغال داشتند. به علاوه، به نظر میرسد که مادها در بابل و دیگر شهرهای بزرگ به عنوان افراد خصوصی زندگی میکردند. اسناد میخی همچنین تائید میکنند که تاجرهای بابلی با داد و ستدهای مختلفی در اکباتان و دیگر شهرهای مبادرت میورزیدند.[۴] کوروش پس از تسخیر سرزمین ماد، رسماً خود را فرمانروای ماد خواند و لقب شاهان ماد را به خود اختصاص داد: «شاه ماد (شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینها)». اما در عمل، سرزمین ماد توسط یک فرماندار پارسی اداره میشد. گرچه هرودوت در بخشهای پژوهشی کارهایش با کمال دقت بین آداب و رسوم مادها و پارسها تفاوت قائل میشود، ولی در فصولی که به افسانهها و داستانها میپردازد، شیوههای این را با یکدیگر مخلوط میکند و درهم میآمیزد. تئوگنیس و سیمونید و سایر شاعران یونانی نیز پارسیها را اهل ماد خواندند.[۲۳]
جستارهای وابسته[ویرایش]
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ فارسی باستان:Gaub(a)ruva-
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Schmitt, ASTYAGES.
- ↑ عبدی، ارشتی ویگه، 432-433.
- ↑ دیاکونوف، ماد، ۱۷۰-۱۷۱.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Dandamayev and Medvedskaya, MEDIA.
- ↑ بریان، امپراتوری هخامنشی، 47.
- ↑ Dandamayev, BABYLONIAN CHRONICLES.
- ↑ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
- ↑ دیاکونوف، ماد، ۱۷۱.
- ↑ بیانی، تاریخ ایران باستان، ۶۰.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۱۵-۱۶.
- ↑ بریان، امپراتوری هخامنشی، ۳۸-۳۹.
- ↑ فرای، تاریخ باستانی ایران، 136.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، 19.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، 21.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۸۳.
- ↑ Kuhrt، The Persian Empire، ۵۶.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، 25-26.
- ↑ بریان، امپراتوری هخامنشی، 47.
- ↑ Kuhrt، The Persian Empire، ۵۰.
- ↑ خالقی مطلق، کیخسرو و کوروش، 158.
- ↑ Russell، Armenian Aždahak، 191-205.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، 27.
- ↑ داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، 28.
منابع[ویرایش]
- بریان، پییر. امپراتوری هخامنشی. ج. ۱. ترجمهٔ ناهید فروغان. تهران: نشر فرزان روز، ۱۳۸۷. شابک ۹۶۴-۳۲۱-۰۷۸-۲.
- بیانی، شیرین. تاریخ ایران باستان (۲): از ورود آریاییها به ایران تا پایان هخامنشیان. چاپ هفتم. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۶۹۸-۸.
- داندامایف، محمد ع. تاریخ سیاسی هخامنشیان. ترجمهٔ فرید جواهر کلام. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۱-۳۱۰-۷.
- دیاکونوف، ایگور. «ماد». در تاریخ ایران کمبریج. ج. ۲. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات مهتاب، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۸۸۶-۶۲-۲.
- خالقی مطلق، جلال. «کیخسرو و کوروش». مجله ایرانشناسی (تهران)، ش. ۱ (بهار ۱۳۷۴). بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۰۶ دسامبر ۲۰۱۲.
- عبدی، کامیار. «اَرشتی ویگه». در دانشنامه ایران. ج. ۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۶. شابک ۱-۵۹-۷۰۲۵-۹۶۴-۹۸۷. بازبینیشده در 11.15.2014.
- فرای، ریچارد نلسون. تاریخ باستانی ایران. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۲۹۲-۵.
- Dandamayev, M. and I. Medvedskaya. “MEDIA”. In Encyclopædia Iranica. 15 Aug 2006. Retrieved 2 Oct 2012.
- Dandamayev, M. “BABYLONIAN CHRONICLES”. In Encyclopædia Iranica. 2002. Retrieved 11 December 2013.
- Kuhrt, Amélie. The Persian Empire: A Corpus of Sources of the Achaemenid Period. London: Routledge, 2007. ISBN 0-415-43628-1.
- Russell, J.R. “Armenian Aždahak”. In Encyclopædia Iranica. vol. III. 1989. 191-205. Retrieved 8/2/2014.
- Schmitt, R. “ASTYAGES”. In Encyclopædia Iranica. vol. II. New York, 1987. 873-874. Retrieved 4 April 2014.
برای مطالعه بیشتر[ویرایش]
- آموزگار، ژاله. تاریخ اساطیری ایران. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۹۱. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۱۵۶-۳.
- Dandamayev, Muhammad A. “Cyrus II The Great”. In Encyclopædia Iranica. vol. 6. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993. Archived from the original on 28 October 2012.
- Dandamayev, Muhammad A. “HARPAGOS”. In Encyclopædia Iranica. vol. XII. 2004. 13. Retrieved 18 July 2014.
- Drews, Robert. “The Fall of Astyages and Herodotus’ Chronology of the Eastern Kingdoms”. Historia, no. 18 (1969): 1-11. Retrieved 11 June 2014.
- Pelling, Christopher. “The Urine and the vine: Astyages’ Dreams at Herodotus 1.107-8”. Classical Quarterly, no. 46 (1996): 68-77. doi:10.1093/cq/46.1.68. Retrieved 11 June 2014.
- Rollinger, Robert. “CYRUS ACCORDING TO HERODOTUS”. In Encyclopædia Iranica. vol. XII. 2004. 260-262. Retrieved 4 April 2014.
- ZOURNATZI, Antigoni. “The Median Logos of Herodotus and the Persians' Legitimate Rule of Asia””. Iranica Antiqua, no. 48 (2013): 221-252. Retrieved 11 June 2014.
- Young, T. C. “The Early History of the Medes and the Persians and the Achaemenid Empire to the Death of Cambyses”. In CAH2. vol. IV:The Persian Empire. Cambridge university press, 1988. 1–52. doi:10.1017/CHOL9780521228046.002. ISBN 9780521228046.
ایشتوویگو
|
||
پیشین: هووخشتره |
شاه ماد ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد |
پسین: کوروش بزرگ |
|
|
|
|