خلجها
ترکهای خلج |
---|
کل جمعیت |
۴۸٬۰۰۰ نفر[۱] |
نواحی با بیشترین جمعیت |
ایران و افغانستان |
زبانهای رایج |
ترکی خلجی |
ادیان و مذاهب |
اسلام شیعه |
قوم خُلج یا قوم خَلَچ یا قوم خُلچ یا قوم خُولج که برخی بر این باورند از هپتالیان هستند در واقع شعبهای از یک قوم قدیمی ترک هستند که در سالهای ۵۵۵ میلادی تحت عنوان خولِس نامیده میشدند. این زمان قبل از ظهور ترکان و اضمحلال حکومت هپتالیان در غرب آلتایی بود. خلجها به عنوان طرفداران وفادار حکمران ترکان غربی به نزد فرستادهٔ روم آمدند. اصطخری محل اقامت خلجها را در ناحیهٔ کابل ذکر کرده است. امروزه خلجها در افغانستان و ایران ساکن هستند.[۲]
برهان قاطع میگوید خلجها طایفهای باشند از صحرانشینان و ترکان هستند.[۳] خلج به گروهی از مردم و دستهای از ترکها اطلاق میشود.[۴] نشانههایی تاریخی نشان میدهد که خلجها احتمال دارد در اصل مردمی آریایینژاد و گروهی از سکاها بودهاند که در آسیای میانه ترکیزبان شدهاند. خلجها در هنگام حملهٔ مغولان ۱۵ روز در یک قلعه مقاومت کردند و سپس قهرمانانه کشته شدند[۵]
محمود کاشغری در دیوان لغاتالترک (که در اواسط قرن پنجم هجری تألیف شده) در شرح لغت ترکمان، خلجها را از اقوام اوغوز ساکن اویغورستان(سینکیانگ فعلی) میداند و با اشاره به جدایی خلجها از سایر ترکمانان آنان را دو قبیله از بیست و چهار طایفه ترکمن دانسته است؛ جز آنکه دو قبیله از خلج از ایشان ممتاز شدند به برخی چیزها؛ لذا آن دو قبیله در عداد ایشان شمرده نمیشوند.[۶]
بسیاری از خلجها در حمله یعقوب صفاری به افغانستان قتلعام شدند؛ ولی در دولت سامانیان و غزنویان این تیره از ترکان وارد اردو شدند.[۷]
غوریان در لشکرکشیهای خود ازافراد قبیله خلج بهره میگرفتند و سلطان غیاث الدین محمود موفق شد درسال ۶۰۲ه/۱۲۰۶م با مساعدت خلجها در فیروزکوه قدرت را به دست آورد.[۸]
محتویات
محل سکونت[ویرایش]
خلج نام قبیله ترک و اسم ترکی آن (Qalaç) قلچ است. این قبیله از قرن چهارم در جنوب افغانستان بین سیستان و هند ساکن بودهاند.[۹] ابن خردادبه آنها را در شمار قبایل ترک استپهای آسیای میانه آوردهاست. به گفته او منزلگاههای زمستانی آنها در آن سوی «سیر دریا» در ناحیه تلاس در مجاورت زمینهای قرلق واقع بودهاست.[۱۰] قرلق، قرلغان، قرلغ و قرلیغ همه اشکال مختلف یک کلمهاند و آن قبیلهای بودهاست از اتراک در شمال و شمال شرقی ماوراءالنهر معروف به حسن صورت و طول قامت و تناسب خلقت.[۱۱] همچنین آنها در این سوی جیحون در سواحل جنوبی و غربی آن زندگی میکردهاند.[۱۲]
ابناثیر در مورد مرگ یعقوب لیث (۲۶۵هجری/۸۷۹ میلادی) آوردهاست که امیر صفاری در جریان فتوحاتش در شرق افغانستان به زنبیل یا حاکم محلی در زمین داور حمله کرده و خلجها (الخلخیه) و مردم زابلستان را تحت انقیاد درآورده بود.[۱۳] این مطلب را تاریخ سیستان با ذکر پیکارهای یعقوب علیه خلجها و ترکان تأیید میکند.
گروههای موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست میکنند که به ترکی کهن خلجی سخن میگویند. در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان و تخارستان و افغانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شدهاست. ابوالغازی بهادر خان کتاب شجره تراکمه به روایت ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلجها را در اردوی خود از حوالی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن کرد.[۱۴] خلج نام طایفهای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشتهاند.[۱۵] در برخی از کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرفالدین یزدی[۱۶] و تاریخ گیتیگشا[۱۷] از پراگندگی خلجها در اطراف ساوه، قم و کاشان و قزوین سخن رفتهاست. زینالعابدین شیروانی از پراکندگی خلجها در ایالت فارس، عراق عجم، خراسان، کابل و توران (آسیای میانه) سخن گفتهاست.[۱۸] اصطخری نیز مکان خلجها را زمین داور و آنها را مهاجران قدیمی به این منطقه دانسته و گفتهاست که آنها گلهدار بودند و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند.[۱۹] صاحب فارسنامه ناصری از پراکندگی آنان در میان قشقاییان خبر داده و از دو خاننشین خلجستان به سرپرستی حاجعلیقلیبیگ و میرزاقاسمبیک صحبت کردهاست.[۲۰] حدودالعالم خلج را رعایای گلهدار منطقه غزنه - البته به صورت گروههای متفرق در بلخ و تخارستان و بخشهایی از بست - به شمار آوردهاست.[۲۱]
محل عمده سکونت خلجها در غرب ایران است که هنوز هم تحت نام «خلجستان» شناخته میشود. خلجستان از بخشهای شهر قم است که از شمال به جعفرآباد و از خاور و جنوب به حومه قم از جنوب باختری به شهرستان آشتیان و از باختر به شهرستان تفرش محدود میگردد. جمعیت بخش خلجستان بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۰ برابر است با ۱۴۲۸۸ نفر.[۲۲]۷۲منطقهای کوهستانی که در جنوب غربی تهران در مسیر همدان و در غرب ساوه واقع شدهاست و قسمت عمده شهرستانهای اراک و ساوه در استان مرکزی را در بر میگیرد. نه تنها در این منطقه بلکه در نواحی مجاور واقع در ایالت بختیاری از مناطق زاگرس مرکزی روستاهایی با نامهایی مانند خلج، خلجآباد، نهرخلج (از توابع شهرستان فریدن)[۲۳] و غیره مشاهده میشود که حاکی از منزلگاههای قدیمیتر اعضای قبیله خلج است.[۲۴] همچنین در روستای سیبلی شهرستان آستارا در بخش خلج محله نیز ساکن هستند.[۲۵]
مطالعاتی کهاز منابع بعد از اسلام به عمل آمده، نشان میدهد که خلجها در سدههای نخستیناسلام در سه منطقه میزیستهاند:
۱) بلاساغون (سویاب قدیم) پایتخت ترکستان در کرانه راست رود چو و شمالغربی ایسیگول (بیشکک امروزی)
۲) پنجیکت
در نیمهٔ قرن هفتم میلادی دستهای از اقوام خلج و اوغوز در سیستان و کابل ساکن شدند و گروهی از آنان در قرن هشتم میلادی در هندوستان سلسله خلجی را تأسیس نمودند که بروی سکههایآنها به رسم سایر قبایل ترک روی تاج پادشاه شکل گرگ ترسیم شده بود. البته خلجها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسلهٔ خلجیان» تشکیل دادهاند.
اقوام خلج، در زمان غزنویان علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند، و در پیروزی سلجوقیان بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجم آمده، ابتدا در خرقان ساوه ساکن شدهاند. خلجها در زمان هجوم چنگیزخان مغول به همراه خوارزمشاهیان از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیفالدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلالالدین خوارزمشاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند.[۲۶]
اسامی روستاهای خلج نشین[ویرایش]
الف - روستاهای خلج نشین شهرستان زرندیه
۱- بخش خرقان شهرستان زرندیه:روستاهای بندامیر، وسمق، بلوبند، رازقان، چلسبان، دوزج، حصار، ورامه، عباس آباد علیشار، آجان
۲-بخش مرکزی شهرستان زرندیه:روستاهای آزادگین، کوشکک، امیرآباد، هبران، نصیرآباد
۳-و در بخشهای اطراف شهرستان ساوه از جمله عبدالله آباد که کوشک خوانین برجستهٔ ایل خلح امیرحسینی از جمله سیف الممالک، ضیاء الشکر، میرزا حسین خان، اعتضادالعلما و... بوده است میتوان نام برد.
ب- روستاهای خلج نشین شهرستان قم
- ۱-بخش کهک: ونارچ
- ۲- بخش خلجستان
ب- روستاهای خلج نشین شهرستان تفرش
- ۱- بخش مرکزی: سربند، کشه، دارستان، سفیدآب
- ۲- بخش فراهان: تلخاب، واشقان و روستای خلتآباد که تا چندی پیش به زبان خلجی سخن میگفتند؛ ولی مدتی است که جوانان این روستا خلجی را فراموش کرده، به زبان فارسی سخن میگویند.
پ - روستاهای خلج نشین شهرستان آشتیان:
محسنآباد، زرنوشه، سقرجوق، بنچنار، نادر آباد، هزار آباد، ورسان، سرهرود، کردیجان، بهارستان، مزرعه نو، خوراک آباد، سعد آباد، فیض آباد، موسیآباد، ینگچه، نود.
ح-بخش کهک و اقچه کند استان قزوین و برخی روستاهای اطراف کهک نیز دارای اسم فامیلی خلج هستند؛ کهک ما بین قزوین و تاکستان میباشد
ج- بخش اشتهارد (استان تهران):
عدهای در شهر تاتیزبان اشتهارد، روستای نکوجار (افرادی که در این روستا هستنذ به کوهی معروفند)
د - روستای خلج نشین شهرستان شهرکرد:
روستای پیربلوط در ۱۶ کیلومتری شهرستان شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری
بیشتر مردم این روستا نام فامیلی خلجی را دارا میباشند و با لهجه خاص خود و زبان ترکی صحبت میکنند. وهمچنین نیز عده ای از مردم شهر باباحیدر (در45 کیلو متری شهر کرد ) خود را خلج می دانند (فامیل اسلامی)
ه-در شهر ارومیه :
در بخش باراندوز- روستای باراندوز نیز این طایفه ساکن هستند که نام این طایفه در کتاب تاریخ افشار در چندین موارد آمده است
و - روستاهای خلج نشین شهرستان خدابنده:
زواجر، که بیشتر مردم ساکن این روستا نام خانوادگی خلجی را دارا میباشند و کره چال.
ی - روستاهای خلج نشین زنجان-خرمدره:
روستاهای ویستان پایین و ویستان بالا نام خانوادگی اکثر این روستا نشینان خلجی است و بیشتر به زبان ترکی صحبت میکنند.
روستای خلج درشهرستان هریس ازاستان آذربایجان شرقی در۲۵کیلومتری هریس قرار دارد
مردم این روستانام خانوادگی خلجی دارند واز نوادگان میرزا کریم خان خلجی میباشند
که مردی مهشوردر منطقه بوده است
- روستاهای خلج نشین فارس
روستای قشلاق در شهرستان خرمبید در شمال استان فارس از جمله روستاهایی است که تمامی مردم آن به زبان ترکی خلجی صحبت میکنند
زبان[ویرایش]
ترکی خلجی زبان ترکان خلج است که در مرکز ایران (خلجستان) در ۱۶۰ کیلومتری جنوب غربی تهران در منطقهای بین ساوه، قم و اراک زندگی میکنند. مرکز حکومتی خلجستان دستگرد است که در ۶۴ کیلومتری غرب قم قرار گرفته ولی خود این شهر خلج نیشین نیست. خلجها روستانشین هستند و در ۵۷ دهکده پراکندهاند. مهمترین مراکز خلجهاروستاهای، موجان با جمعیت ۱۰۰۰ نفر، بهارستان (خراب سابق) بشارت آباد/بوربور و تلخآب (۳۳۰۰ نفر)، واشقان (۱۳۰۰نفر)، نادر آباد (۱۱۰۰نفر)، خلت آباد(۴۵۰نفر) و منصورآباد (۴۰۰نفر) زیزگان و فیض آباد (بیش از ۱۰۰۰نفر) و ضامنجان است. مردم خلجستان مسلمان شیعهاند. مردهایشان اغلب به دو یا سه زبان (خلجی، فارسی و ترکی) صحبت میکنند. کودکان اگرچه خلجی میفهمند، بیشتر فارسی حرف میزنند. لازم به ذکراست راهجرد ترکی خلجی لهجه مستقلی دارد و قدیمیترین لهجه ترکی بوده، از نظر زبانشناسی دارای اهمیتی خاص است. تدوین فرهنگ لغات و چند شعر سروده شده به این زبان در ردیف کارهای در دست انجام است.
همچنین خلج نام یکیاز طوایف بیست و چهارگانهٔ قدیمی ترک است. معنای واژهٔ خلج بدرستی بر ما معلوم نیست. منابع فارسی و عربی به صورت خلج(Khaladj)، قالاچ(Qalaç)، و خولخ(Xolox) از آن نام بردهاند. مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهٔ تراکمه آن را مرکب از دو واژه: قال(QAL / ماندن) و آچ(AÇ /گرسنه)، یعنی گرسنه بمان، میدانند. محمود کاشغری نیز در این زمینه داستانی آوردهاست که به همین معناست. در داستان اوغوزخان ترکیب خلج، بدینگونه انگاشته شده: قال آچ qalaç/ بمان و باز کن و آنان را جزو کنفدراسیون ترکی بئش اوغوز شامل: کانگلی/قانقلی، آغاجری، قبجاق و خلخ دانستهاست.
ج. مارکوارت، J.MARQUART در تألیف خویش به نام «ایرانشهر خولیتای»(xolitai) ادعا میکند که خلج واژهٔ کهن به صورت خولج(xolaç)، بودهاست. مینورسکی مطالبی را از جغرافیدان قرن هفتم هجری، محمدابن نجیب بکران، مؤلف جهاننامه نقل میکند، مبنی بر اینکه ترکان خلج از منطقه ترکستان به زابلستان، مهاجرت کردهاند. به هر حال به قول پروفسور پوهاندجاوید، خلج هم نام جای و هم نام قوم است.
بررسی مفهوم واژهٔ خلج[ویرایش]
به استناد نویسندهٔ کتاب المسالک و الممالک، خلجها: «انسانهایی مهربان، خوشخلق و مهرورز بودند و سرزمین آنها نیز از آبادترین و غنیترین سرزمینهای ترک است». پروفسور فاروق سومر، نویسندهٔ کتاب اوغوزها نیز، خلجها را نیک خویترین قبایل ترک خواندهاست
واژهٔ خلج در میان نویسندگان و مورخین قدیم چین، روسیه، ترک، عرب و فارس به اشکال مختلف آمده است، از قبیل: قالاچ، قلاچ/ Qalaç، کالاچ/ Kalaç، خالاچ/ Halaç، خلوخ/Khollukh، خالوخ/ Khallukh، خلخ/ Ko-lo-lok، خرلخ، قارلق/ Qarlouq، خولچ/ Xolaç، خلج/ Khildj، خلج/ Xelej و سرانجام شکل مؤخر آن به صورت خلج/Khalaj یا Xalac استعمال میشود. معنای این واژه بدرستی روشن نیست ولی راجع به وجه تسمیهٔ آن رشیدالدین فضلالله همدانی مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهنامه تراکمه، آن را مرکب از دو واژه قال/ Qal(ماندن) و آچ/ Aç گرسنه بمان میدانند و داستان زیر را نقل کردهاند:
«میگویند چون اوغوز خان از ولایت غور و غرجستان به یورت قدیم خود مراجعت کرد، در راه زنی بچه آورد و به سبب بیغذایی شیر نداشت و بچه گرسنه شد. شوهرش بدان واسطه بازمانده و شغالی پرندهای را گرفته بود. مرد چوبی انداخته و از او بازگرفته و به خورد زن داده و به لشکر رسید، اوغوز خان چون یاساق نبوده که به هیچ علت کسی از او بازمانده رنجیده و گفته، قال آچ یعنی گرسنه بمان، بدان سبب نسل او را قالچ میگویند.»
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ Joshua Project - Azerbaijani People Cluster Great Commission Status
- ↑ ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ص ۱۵۹
- ↑ برهان قاطع تألیف محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، کتابخانه زوار، تهران، تصحیح دکتر محمدمعین
- ↑ شرح الیمینی المسمی بالفتح الوهبی علی تاریخ ابی نصر عتبی للشیخ منینی نشر جمعه المعارف
- ↑ Bosworth, C.E. ; Doerfer, G. «K̲H̲alad̲j̲.» Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 04 November 2008 <http://www.brillonline.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0485>
- ↑ دیوانلغاتالترک محمود بن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی محمددبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵
- ↑ حدودالعالم من المشرق الی المغرب مؤلف گمنام، ۳۷۲ ه. ق
- ↑ طبقات ناصری، تألیف ابوعمر منهاجالدین سراج جوزجانی
- ↑ دکتر محمدمعین در حاشیه برهان قاطع
- ↑ المسالک و الممالک، ترجمه دکتر حسن قره چانلو، نشر چاپخانه مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۰
- ↑ ر. ک :خاتمی، احمد، شرح مشکلات تاریخ جهانگشای جوینی بر اساس نسخه علامه محمدقزوینی، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا، چاپ اول ۱۳۷۳
- ↑ بنگرید به حاشیه صفحه ۳۳۹ ج. دوم جهانگشای جوینی، چاپ لیدن به تصحیح علامه میرزا محمدقزوینی و دائرةالمعارف اسلامی ذیل کلمه قرلق به قلم بارتولد
- ↑ ابناثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران ترجمه عباس خلیلی. انتشارات کتب ایران ج۱۲ ص ۴–۱۷۳
- ↑ تاریخ بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، به تصحیح و اهتمام دکتر غنی و دکترفیاض، انتشارات خواجو، تهران ۱۳۷۰
- ↑ همان پاورقی ص. ۶۶۲
- ↑ ج۲، ص۵۷۳
- ↑ چاپ سعید نفیسی تهران ۱۳۱۷، ص۲۶۳
- ↑ بستان السیاحه، چاپ تهران، ۱۲۱۵ ه. ق ۲۷۳
- ↑ مسالک و ممالک
- ↑ فارسنامه ناصری، چاپ ۱۳۱۳. ص۲۸۴
- ↑ حدودالعالم مینورسکی
- ↑ فرهنگ جغرافیایی قم و اراک انتشارات جغرافیایی وزارت دفاع ج۲ ص۳-
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا، درآیهٔ نهر خلج
- ↑ همان
- ↑ مطالعات شهری ایران
- ↑ اقتباس از فصل اول کتاب خلجها یادگار ترکهای باستان، علیاصغر جمراسی
منابع[ویرایش]
- مارکوارت، یوزف. ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس. تهران: انتشارات طهوری، ۱۳۸۳
- علی اصغر جمراسی (فراهانی). خلجها یادگار ترکهای باستان، ناشر: انتشارات پیام پویا
- جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، نشرپیکان، ۱۳۸۰ (چاپ سوم)
- خلجها در آیینه تاریخ عبدالله واشقانی فراهانی/نشر وانیا/۱۳۹۰