سید ضیاءالدین طباطبایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از سید ضیاء)
پرش به: ناوبری، جستجو
سید ضیاءالدین طباطبایی
بیست و نهمین نخست وزیر ایران
مشغول به کار
۲ اسفند ۱۲۹۹ – ۱۴ خرداد ۱۳۰۰
پادشاه احمدشاه قاجار
پس از فتح الله خان اکبر
پیش از احمد قوام السلطنه
اطلاعات شخصی
تولد ۱۲۶۸
شیراز، ایران
مرگ ۷ شهریور ۱۳۴۸
تهران، ایران
حزب سیاسی حزب اراده ملی
دین شیعه

سید ضیاءالدین طباطبایی (زادهٔ ۱۲۶۸ در شیراز - درگذشتهٔ ۷ شهریور ۱۳۴۸ در تهران) سیاستمدار ایرانی و نخست وزیر ایران در زمان احمدشاه قاجار، آخرین شاه دودمان قاجار، بود. در کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی همراه با رضاخان شرکت داشت و رئیس‌الوزرای ایران شد و تا ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ در این مقام بود.

سالهای اولیه زندگی[ویرایش]

سید ضیاءالدین طباطبایی در تابستان ۱۲۶۸ شمسی در شيراز متولد شد. پدرش سید علی­ آقا یزدی از خطبای مشهور عهد مظفری است که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به حوزهٔ علمیهٔ نجف رفت. وی در پی درخواست مظفرالدین میرزای ولیعهد از میرزای شیرازی به‌منظور اعزام یکی از روحانیون حوزه برای زعامت دینی هموطنان به ایران بازگشت. سید علی­ آقا در زمان مشروطه تنها در چارچوب اقدامات مظفری با مشروطه­ خواهان موافق بود؛ اما بعدها در صف مخالفان مشروطه­ طلبان و همرزم شیخ فضل‌الله نوری قرار گرفت و حتی در دوران استبداد صغیر به ساری نیز تبعید شد. مادرش نیز دختری شیرازی بود که پدرش در سفری به شیراز با وی ازدواج کرد و سید ضیاء نیز نخستین فرزند وی بود.

سید ضیاء در حدود یک‌سالگی همراه با والدین خود به تبریز برده شد. تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمین خصوصی در منزل فراگرفت. سپس، با ورود به مدرسهٔ ثریای تبریز، علاوه بر دروس جدید، زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفت و علاوه بر تحصیلات مذهبی، به فراگیری زبان­های فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.

سید ضیاء از دوران بلوغ تعارضاتی در رفتارش داشت. او گاه هيأت و شكل ظاهریِ خويش را تغيير می‌داد، لباس روحانی را از تن به‌درمی‌کرد و با کت و شلوار و پاپیون و کلاه در ملأ عام حاضر می­‌شد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و... می‌­پرداخت. در پانزده‌سالگی، همزمان با مشروطه‌­خواهیِ مردم، به شيراز رفت و فعاليت سياسی خود را با حمايت از مشروطه با روزنامه­‌نگاری آغاز نمود که البته هرچند یک بار به‌دلیل توقيف، به تأسيس روزنامه‌ای ديگر اقدام ‌نمود. وی در ۱۷سالگی با همکاری دایی خود در اسفند ۱۲۸۵ نشریات اسلام و کمی بعد ندای اسلام را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می­دید، با تغییر لباس به همراه هیأت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه­ های "مشروعه" آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد ۱۲۸۵ خود را در صف آنان قرار داد.

دیگر اقدام وی بمب­گذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمب­گذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمب­گذاری در منزل "شعاع السلطنه" برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد و به همکاری با مشروطه­ خواهان تهران در تیرماه ۱۲۸۸ پرداخت. وی از مهر ۱۲۸۸ به انتشار نشریه "ندای اسلام" دست زد. نشریه "شرق" هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می­شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده­ای از مشروطه ­خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او دو سال در فرانسه و انگليس مانده، به تحصيل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزينه تحصيلات وي توسط «اتحاديه دوستي ايران و فرانسه‌» تأمين مي‌شد.

در همین دوران که وی در خارج به سر می­برد، با شرکت در جشن تاجگذاری جرج پنجم، به عنوان نماینده مطبوعات ایران از سوی دیپلمات­های انگلیسی به عنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد. سرانجام سید ضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه "رعد" را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روس­ها و سپس مدافع انگلستان شد. یکی از عوامل این تغییر موضع را در کمک­های مالی سفارت انگلیس به این روزنامه می­توان یافت.

سید ضیاء در سال ۱۲۹۶ جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرج­های ناشی از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به ایران بازگشت. وی که از حامیان وثوق­ الدوله و پیمان ۱۹۱۹ که مخالفان بسیاری داشت، بود. سید ضیاء در اواخر سال ۱۲۹۸ به منظور برقراري روابط با دولت­های تازه استقلال يافته آذربايجان، گرجستان و ارمنستان در رأس يك هيأت عازم منطقه قفقاز شد.

دولت کودتا[ویرایش]

ارتباط سید ضیاء با وثوق ­الدوله و خصوصیات وی که توجه انگلیسی­ها را به وی جلب کرده بود، باعث شد او به "کمیته آهن" که به کوشش سازمان جاسوسی انگلیس جهت حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یابد. وی در رأس این سازمان سری که متشکل از رجال مختلف ایرانی و انگلیسی بود، قرار گرفت و رابط جلسات آن با وزیر مختار انگلیس و دیگر عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود. با فراهم شدن شرایط، انگلستان با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را عملی ساخت. بدین صورت که با عزل فرمانده روسي قزاق‌ها توسط احمد شاه، مشيرالدوله استعفا كرد و رياست قزاق‌ها را انگليسي‌ها بر عهده گرفته و فرماندهي آن را بر عهده رضاخان گذاردند. طبق برنامه‌ قبلي با همكاري رضاخان و سيد ضياء، نيروهاي قزاق از قزوين به تهران آمده و كودتاي سوم اسفند ۱۲۹۹ شكل مي‌گيرد. در ستاد مشترك «ضياء ـ رضا» حكم دستگيري ۶۰ نفر از افراد با گرايش‌هاي مختلف؛ از جمله سيد حسن مدرس تا صارم ­الدوله صادر مي‌شود. روز چهارم كودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، رياست قزاق و سيد ضياء نیز حکم نخست وزيري خود را از احمدشاه قاجار دریافت می­کنند.

سید ضیاء پس از تشکیل کابینه خود در اسفند ۱۲۹۹ با اقداماتی، همچون لغو قرارداد ۱۹۱۹ که خود از طرفداران آن بود، سعی نمود مقبولیتی در بین مردم برای خود کسب نماید. كابينه او به عنوان يك دولت انقلابي، اصلاحات اقتصادي، فرهنگي و تشكيل ارتشي نيرومند را در رأس برنامه‌هاي خود قرار داد. اما به علت دستگيري بسياري از مخالفان، كابينه وي، به "كابينه سياه" شهرت يافت.

مهاجرت به فلسطین[ویرایش]

سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد و در حالی که روزگار را به سختی می­گذراند، در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره­ ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه­ هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده­ دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته ­های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت. وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید.

دوران پهلوی دوم[ویرایش]

پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰، در پی اشغال ایران و سپس سقوط سلطنت رضاشاه پهلوی، انگلستان که به دلیل سیاست انگلوفیلی سید ضیاء همچنان تمایل داشت، در موقع لزوم از وی استفاده نماید. در هفتم مهر ۱۳۲۲ با هدایت سازمان­های انگلیسی به ایران وارد نمود. گفته می­شود یکی از اهداف انگلستان از به کارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمان­ها در صورت اشغال ایران طی جنگ جهانی دوم بود. بدین ترتیب دور جدید فعالیت­های انگلوفیلی سید ضیاء با حضور وی به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس چهاردهم که با وجود مخالفت‌ها رأي اعتماد را كسب مي‌نمايد، آغاز گردید. وی در مقطع نمایندگی مجلس اقدام به چاپ نشریه "کاروان" و سپس روزنامه "رعد" نمود که سیاست آن شدیداً بر ضد اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده بود. تأسیس "حزب وطن" و سپس حزب "اراده ملی" در بهمن ۱۳۲۳ از دیگر اقدامات او بود. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه "رعد امروز" بود که در سال ۱۳۲۴ جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه "اراده فارس" در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر می­شد. تشکیل "اتحاد جراید ملی" واپسین اقدام سید ضیاء بود که شامل روزنامه­ هایی چون وظیفه، کاروان، کانون، حور، کشور و اقدام، بودند.

بازداشت سید ضیاء پس از پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند ۱۳۲۴ به بهانه ­های «اقدام علیه امنیت عمومی کشور» و «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله ­زدگان گرگان» توسط قوام ­السلطنه که به تازگی از روسیه بازگشته بود، موقتاً او را از صحنه سیاسی کشور خارج ساخت. اما واقعیت امر مخالفت­ های وی با دولت روس و حزب توده بود، چرا که احمد قوام پس از نخست ­وزیری به دنبال بحران آذربايجان عده‌اي از عوامل مشهور انگليسي را دستگير و زنداني ساخت. هرچند پس از مدتی در ۲۷ اسفند ۱۳۲۵ به دلیل کسالت از زندان آزاد شد. همچنین گزارش­هایی نیز از سازش بين اين دو نفر به منظور جلب نظر انگليس در سال ۱۳۲۷ ارائه شده است.

سید ضیاء به دنبال ترور رزم ­آرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست­ وزیری خود فراهم می­دید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاست­های انگلوفیلی او فراهم نشد. سید ضیاء که همچنان صحنه را برای حضور خود فراهم می­دید، تلاش مجدد خود را برای کسب مقام نخست­وزیری آغاز نمود. پس از تصویب نهایی طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس ملی و مجلس سنا در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ که علاء، نخست­ وزیر وقت در مقابل اوضاع متشنج دوام نیاورده بود، بریتانیا اصرار داشت که او نخست‌وزیر شود تا به دست او کار نفت به سود شرکت نفت ایران و انگلیس خاتمه یابد. اما از سوی دیگر دکتر مصدق که مجلس او را به عنوان نخست ­وزیر پیشنهاد داده بود، برخلاف دفعات پیشین، بدون هیچ گونه شرطی، نخست ­وزیری را پذیرفت.روزی که دکتر مصدق به صورتی نامنتظر نخست‌وزیری را پذیرفت، سید ضیاء در دربار نزد شاه بود و انتظار داشت که مجلس او را نخست‌وزیر کند و فرمان نخست‌وزیری را از شاه دریافت دارد. وی در سال ۱۳۴۰ نیز تلاش­های فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.[۱]

در ۱۳۳۵ مدتی زندانی شد و از آن پس از سیاست دوری کرد و در آبادی سعادت آباد در شمال غربی تهران به کشاورزی و دامداری مشغول بود. سیدضیاء در سال‌هایی که خانه‌نشین شده بود و به قول خودش از سیاست کناره‌گیری کرده بود، سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت. او به کرات حامل پیام‌های شاه برای رئیس حکومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده‌است. سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار ازدواج کرد و هنگامی که در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت. او در سومین ازدواج خویش با یک دختر روستایی وصلت کرد. صدیقه، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاک سپرده شد.

جستارهای وابسته[ویرایش]

این کتاب شامل گفتگوی طولانی دکتر صدرالدین الهی با سید ضیاء طباطبائی است منتشر شد. نمی توان از آغاز سلطنت پهلوی و روی کار آمد رضاخان سخن گفت و از سایه بلند سید ضیاء که بر سر بنیانگذار سلطنت پهلوی بود گریخت. روحانی سیاست پیشه ای که عمامه را از سر برداشت و کلاه پوستی را بر سر گذاشت که بعدها معروف شد به کلاه سید ضیائی! آخرین نخست وزیر احمدشاه قاجار شد و رضا خان را وزیر جنگ خود انتخاب کرد، اما از آنجا که دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند، رضاخان، که بر سر کار آمدن خود را مدیون سید ضیاء بود، او را پس زد و همه قدرت را بدست گرفت .

منابع[ویرایش]

  1. ‏ «سید ضیاءالدین طباطبایی». پژوهشکده باقر العلوم. بازبینی‌شده در ۱۵ آوریل ۲۰۱۵. 
  • مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی
  • مصدق، محمد، خاطرات و تألمات
  • موحد، محمدعلی، خواب آشفته نفت
  • سیدضیاءالدین طباطبائی

1.http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=38&SP=Farsi