سنایی
حکیم سنایی | |
---|---|
حکیم سنایی
|
|
زادروز | ۴۷۳ هجری قمری غزنی، شاهنشاهی غزنوی (افغانستان امروزی) |
درگذشت | ۵۴۵ هجری قمری غزنه |
آرامگاه | غزنه |
نامهای دیگر | ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی |
دوره | قرن پنجم و ششم هجری |
آثار | حدیقةالحقیقه سیرالعباد الی المعاد |
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳-۵۴۵ قمری)، از بزرگترین شاعران قصیدهگو و مثنویسرای زبان پارسی است، که در سدهٔ ششم هجری میزیسته است.
سنایی شاعری است که برای نخستین بار عرفان را به صورت جدی وارد شعر فارسی کرد، اما عرفان او نزدیک به شرع و اخلاق است.[۱] تصوف سنایی با آنکه از سخنان قلندران و اهل ملامت نیز مایه میگیرد، چیزی معتدل است.
سنایی طی عمر خود سه حالت شخصیتی مختلف پیدا کردهاست. نخست مداح و هجاگوی بوده، پس از آن وعظ و نقد اجتماعی روی آورده و دست آخر عاشق و قلندر و عارف شدهاست. سنایی تا آخر عمر گرفتار این سه حالت بوده است.[۲]
محتویات
زندگی[ویرایش]
حکیم سنایی در سال ۴۷۳ هجری قمری در شهر غزنه (واقع در افغانستان) دیده به جهان گشود، و در سال ۵۴۵ هجری قمری در همان شهر درگذشت. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنائی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشتهاند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقةالحقیقه نام او را «ابوالمجدودبن آدم السنائی» نوشته است. این حاکی از آن است که نامهای دیگری که بر روی او نهادهاند غلط است. در دیوان سنایی ابیاتی به چشم میخورد که در آن سنایی خود را «حسن» خوانده است. در این بیت سنایی میگوید:
حسن اندر حسن اندر حسنم | تو حسن خلق و حسن بنده حسن |
بهخاطر این بیت بعضی از محققان میگویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعدها نام «مجدود» را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه یافت. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست.
برخورد با لایخوار[ویرایش]
لایخوار (آنکه پیوسته دُرد و لای شراب میخورد) نام و لقب مردی خاکنشین و معاصر سنائی بود و گویند انقلاب خاطر سنائی در سیر و سلوک و پیمودن عوالم معنوی را موجب این مرد بوده است.
شرح آن را بدینگونه نوشتهاند: سبب توبهٔ سنائی آن بود که در زمستانی که سلطان محمود جهت تسخیر بعض از دیار کفر از غزنین بیرون رفته بود سنائی در مدح او قصیدتی در سلک نظم کشیده متوجه اردوی وی شد تا به عرض رساند در اثناء راه بدر گلخنی رسید که یکی از مجذوبان مشهور به لای خوار ساقی خود را میگفت قدحی پر کن به کوری محمود سبکتکین. ساقی گفت محمود پادشاهی است مسلمان و به امر جهاد مشغولی مینماید لای خوار گفت مردکی است ناخوشنود و آنچه در تحت حکم وی درآمده است ضبط نمیتواند کرد میرود که مملکت دیگر بگیرد و آن قدح را درکشید باز با او گفت قدحی دیگر پر کن بکوری سنائی شاعر. ساقی گفت سنائی مردی است شاعر فاضل مقید متقی لطیف طبع. لایخوار گفت اگر وی از لطف طبع بهرهور بودی به کاری اشتغال نمودی که وی را به کار آمدی، گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار نمیآید و نمیداند که او را برای چه کار آفریدهاند. سنائی از شنیدن این سخن متحیرشده از شراب غفلت هشیار گشت و به سلوک مشغول شد؛ و بر خرد خرده دان ارباب فضل و عرفان پوشیده نماند که از مضمون این حکایت چنان به وضوح میپیوندد که اشتهار شیخ سنائی به نظم اشعار در زمان سلطنت محمود غزنوی بوده باشد و حال آنکه از کتاب حدیقه الحقیقه که در سلک منظومات حقیقت آیات آن جناب انتظام دارد چنان ظاهر میشود که شیخ سنائی معاصر بهرامشاه بوده و کتاب را بنام نامی آن پادشاه عالیجاه نظم نموده و سلطان محمود در سنه ۴۲۱ وفات یافته و نظم حدیقه چنانکه هم از آن کتاب بتحقیق میانجامد در سنهٔ سبع و ثلاثین و خمسمائه به اتمام پیوسته و از ملاحظهٔ این دو تاریخ که متفق اهل خبر است نزد اولیا [ ء فضل ] صفت. وضوح می یابدکه صحت حکایت مجذوب لای خوار بغایت [ نا ] مناسب است والعلم عنداﷲ.[۳]
دولتشاه گوید: سبب توبهٔ حکیم سنائی آن بود که او مدح سلاطین گفتی وملازمت حکام کردی، نوبتی در غزنین مدحی جهت سلطان ابواسحاق ابراهیم غزنوی گفته بود و سلطان عزیمت هند داشت به تسخیر قلاع کفار هند و حکیم میخواست به تعجیل قصیده را بگذراند قصد ملازمت سلطان کرد و در غزنین دیوانهای بود که او را لایخوار گفتندی و از معنی خالی نبود همواره در شرابخانهها درد شراب جمع کردی و در گلخنها تجرع نمودی چون حکیم سنائی به در گلخن رسید از گلخن ترنمی شنود و قصد گلخن کرد شنود که لای خوار با ساقی خود میگوید پر کن قدحی تا به کوری چشم ابراهیمک غزنوی بنوشم، ساقی گفت ... (الخ نظیر آنچه در حبیب السیر نقل شده است). حکیم چون این سخن بشنید از حال برفت و بر او این سخن کارگر آمد و دل او از خدمت مخلوق بگردید و از دنیا دل سرد شد و دیوان مدح ملوک را در آب انداخت و طریقت انقطاع و زهد و عبادت را شعار خود ساخت ...[۴]
رفتن به بلخ[ویرایش]
سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. میگویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند.
آنچه که سنایی را از غزنی به بلخ کشاند، غیر از عشقی که در جوانی بدان گرفتار بود، تا حدی نیز امید به احسان «خواجه اصیل الملک هروی» داشت. در بلخ، سنایی از احسان خواجه اصل هروی بیبهره نماند اما زود میانه آنها برهم خورد و تند زبانیهای سنایی او را گرفتار آزار و محنت کرد و بلخ را رها کرد و بار سفر به مقصد «سرخس» بست. در سرخس نیز کژخویی، بد زبانی و بینوایی خود را همراه برد و شکایت او از فقر و تنگدستی اقتصادی در این دوره از عمر او در اشعارش بازتاب یافته است. پس از آن سنایی به «هرات» رفت و مدتی در آنجا ساکن شد و سپس به «نیشابور»، «خوارزم»، «بلخ» و راهی حج شد. پس از بازگشت از حج دوباره به بلخ آمد، اما زیارت مکه او را کاملاً دگرگون کرده بود و آثار تحول درونی و انقلاب فکری در سنایی آغاز شد و دل از ستایشگری و زندگی بیبندبار گذشته گرفت و به پرهیزکاری و زهد روی آورد. سنایی پس از مدتی اقامت در بلخ، دوباره راهی سرخس شد و تا سالها به آسودگی در آنجا زیست و از ستایش و حرمت بسیاری در نزد مردم سرخس برخوردار بود. «قوام الدین درگزینی» وزیر معروف عراق در دستگاه «سلجوقیان»، در سرخس به جستجوی سنایی برآمد و خواست تا او را دوباره به دربار ببرد اما سنایی که دیگر سر صحبت با اهل دنیا فرود نمیآورد درخواست او را رد کرد و از سرخس بیرون شد. خبرگزاری فارس: نگاهی به زندگی، آثار و آرامگاه سنایی غزنوی. بازدید: مارس ۲۰۱۶.
سنایی، مثنوی سیرالعباد الی معاد را در سرخس سروده و با مدح سیف الدین محمد بن منصور قاضی سرخس به پایان برده است.
وی پس از خروج از سرخس به شهرهای خراسان مسافرت کرد و دوباره به زادگاه خود غزنی بازگشت اما دیگر هرگز به دربار سلاطین پا نگذاشت و مشغول سرایش قصاید زهدآمیز خود شد.
در سال ۵۱۸ ق که به غزنین برگشت یادگار پرارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی است. بعد از بازگشت به غزنین میگویند که خانهای نداشت و یکی از بزرگان غزنین به نام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانهای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد؛ و در این ایام مثنوی حدیقةالحقیقه را نوشت.[۵]
نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوع، شعرش روان و پرشور و خوشبیان، و خود او، در زمرهٔ پایهگذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی بهشمارآمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)
او در مثنوی، غزل و قصیده توانایی خود را بهوضوح نشان داده است.
سنایی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت میکند.
مضامین عرفانی[ویرایش]
بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دلنشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.
این سخن تحفهایست ربانی | رمز اسرارهای روحانی | |
خاطر ناقصم چو کامل شد | به سخنهای بکر حامل شد | |
هر نفس شاهدی دگر زاید | هریک از یک شگرفتر زاید | |
شاهدانی به چهره همچو هلال | در حجاب حروف زهره جمال | |
در مقامی که این سخن خوانند | عقل و جان سِحر مطلقش دانند | |
خاکیان جان نثار او سازند | قدسیان خرقهها دراندازند | |
همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی است که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آنها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پرمعنایی رسانیدند.
سنایی و مولانا[ویرایش]
معانی و الفاظ نوظهور عرفانی در شعر و سخن سنایی در اشعار و اندیشههای دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشتهاند.
مولانای بلخی عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را بهمنزلهٔ روح و چشم خود میدانست:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او | ما ازپی سنایی و عطار آمدیم |
آثار سنایی[ویرایش]
قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارتاند از:
- حدیقةالحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهینامه یا فخرینامه سنایی نیز خواندهاند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ ق پایان یافته است و پنج تا حدود دوازده هزار بیت است.
- طریقالتحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقةالحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ق، سه سال بعد از اتمام حدیقةالحقیقه، تمام شده است.
- سیرالعباد الی المعاد: منظومهای رمزی و عرفانی است شامل هفتصد بیت که در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقلها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
- کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبهنامه نیز گفتهاند و به گوشههایی از زندگی خود و پدر و بعضی از معاصرانش پرداخته است.
- عشقنامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
- عقلنامه: منظومهای است که در سبک و وزن عشقنامه در قالب مثنوی سروده شده است.
- مکاتیب: نوشتهها و نامههایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد میشود.
- تحریمة القلم: مثنوی بسیار کوتاهی در حدود صد بیت که خطاب به قلم سروده و سپس وارد بعضی مسائل عرفانی میشود.
منبع: تازیانههای سلوک، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
پانویس[ویرایش]
- ↑ شمیسا، سیروس (۱۳۸۲). سبکشناسی شعر، تهران: فردوس. ص۱۱۴.
- ↑ جوکار، نجف؛ رزمجو بختیاری، شیرین؛ خلیلی جهرمی، الهام: بررسی تطبیقی سیرالعباد سنایی و مصیبتنامه عطار. در: مجله شعرپژوهی (بوستان ادب). دانشگاه شیراز. سال هفتم، شماره اول، بهار ۱۳۹۴. پیاپی ۲۳. ص۷۸.
- ↑ حبیبالسیر ج ۱ ص ۳۴۰
- ↑ تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی ص ۹۵ و ۹۶. تقز از لغتنامه دهخدا: مدخل لایخوار.
- ↑ لغتنامهی دهخدا
منابع[ویرایش]
- حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، نوشتهٔ بهاءالدین خرّمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳
- راستگو، سید محمد. گزینش و گزارش از حدیقهٔ سنایی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، تهران، پاییز ۱۳۸۰
- فتوحی، دکتر محمود، و محمدخانی، علیاصغر. شوریدهای در غزنه، اندیشهها و آثار حکیم سنایی، انتشارات سخن، تهران، 1385. ISBN964 - 372 - 171 - x
- Bo Utas, A Persian Sufi Poem: Vocabulary and Terminology. Scandinavian Institute of Asian Studies Monograph Series, Curzon Press, 1977. ISBN 0-7007-0016-8
پیوند به بیرون[ویرایش]
ا
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به سنایی در ویکیگفتاورد موجود است. |
متن مربوطه در ویکینبشته: مؤلف:سنایی غزنوی |
- جایگاه سنایی، شورای گسترش زبان و ادبیّات فارسی، مصاحبه با حمیرا زمرّدی،
- دیوان کامل اشعار سنایی غزنوی، ویکی دُرج
برگرفته از: ایران ۲۸ فروردین ۸۴
|
|
|
- ادبیات فارسی
- افراد ایرانیتبار در سده ۱۱ (میلادی)
- افراد ایرانیتبار در سده ۱۲ (میلادی)
- درگذشتگان ۱۱۵۰ (میلادی)
- درگذشتگان ۵۴۵ (قمری)
- درگذشتگان دهه ۱۱۳۰ (میلادی)
- زادگان ۴۷۳ (قمری)
- زادگان سده ۱۱ (میلادی)
- شاعران اهل ایران
- شاعران صوفی
- شاعران فارسیزبان
- شاعران فارسیزبان سده پنجم (قمری)
- شاعران فارسیزبان سده ششم (قمری)
- شاعران قرون وسطی
- شاعران ایران بزرگ
- صوفیان اهل ایران