ایرانشناسی
ایرانشناسی مطالعه فرهنگ و تاریخ ایرانزمین را گویند. البته نمیتوان دقیقاً تعریفی از ایرانشناسی ارائه کرد که جامع و مانع باشد اما میتوان به تعاریفی دست یافت که بتوان حوزه مطالعات ایرانشناسی را با آن تشریح کرد.
ایرانشناسی شاخهٔ منظمی از دانش است که به مطالعه دانش فرهنگی ایران از زمان باستان تا حال میپردازد. (شامل ایرانشناسی کهن و ایرانشناسی نو). این فرهنگ شامل تاریخ، ادبیات، هنر و فرهنگ ایران کهن و ایران نو و به همراه فرهنگ تودهٔ آن میشود. علاوه بر این به مطالعه زبانهای ایرانی نیز پرداخته میشود. ایرانشناسی محدوده جغرافیایی کشورهای امروزی ایران، افغانستان ازبکستان و تاجیکستان را شامل میشود.
محتویات
پیشینه باستانشناسی[ویرایش]
در قرن ۱۵ میلادی سیاحان اروپایی به ویرانههای کاخ تختجمشید و برآمدگیهای و برجستگیهای نقش رستم توجه نمودند و اولین اطلاعاتی که در اینباره کسب شد به وسیله سفیر جیوسافات باربارو[Latin ۱] بود که در سال ۱۴۷۲ میلادی به ایران سفر کرد. گرچه حکایتات سیاحان و جهانگردان اروپایی مقرون به صحت و حقیقت نبود، ولی در هر حال علاقه و توجه اروپاییان نسبت به آثار و ابنیهٔ ایران روز به روز شدیدتر میشد.[۱] جیوسافات باربارو سفیر حکومت ونیز در دربار اوزون حسن آق قریونلو بود که تخت جمشید را با نام «چهل منار» توصیف کرده است. قریب به یک سده پس از وی جفری داکت[Latin ۲] انگلیسی، در ۹۷۷ق/ ۱۵۶۹م به تخت جمشید سفر کرده، و مطلب کوتاه و اغراقآمیزی دربارهٔ آن باقی گذاشته است.[۲]
اولین آشنایی اروپائیان با خطوط میخی در سال ۱۶۱۸ میلادی روی داد یعنی در زمانی که سفرای پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم در دربار شاه عباسی اول بنامهای راهب آنتونیو دو گووهآ[Latin ۳] و دوک دن گارسیا د سیلوا فیگوروا[Latin ۴] برای اولین بار در اروپا موضوع علائم میخی را که در ویرانههای کاخ داریوش بزرگ در تختجمشید پیدا شده بود به اطلاع محققین رساندند. گارسیا یادآور شد که خطوطی را که دیده بهیچوجه با خطوط دیگر شباهت نداشته و صور هرمی شکلی است که به طرق مختلف نقش شده است.[۳]
در سال ۱۶۲۱ پیشاهنگ شرقیشناس کشور ایتالیا به نام پیترو دلاواله ویرانههای تخت جمشید را توصیف نمود و از پنج علامت خطوط میخی نسخههایی عکسبرداری، یعنی شبیهنویسی کرد. با توجه به سمت و جهت استقرار علائم چنین استنباط نمود که خطوط مزبور باید از چپ به راست خوانده شود. دلاواله علائم میخی را به دقت نسخهبرداری کرد و جهت خواندن خطوط مزبور را تعیین نمود.[۴]
در سال ۱۶۷۴ جهانگرد فرانسوی موسوم به ژان شاردن نسخهای از کتیبههای فارسی باستان را به همراه خود به کشور اروپا برد. او به اشتباه تصور میکرد که کتیبههای مزبور باید مانند هزوارشهای چینی از بالا به پائین خوانده شود.[۵]
کشف رمز خواندن خطوط میخی بعدها به کندی انجام گرفت؛ بدین معنی که برای خواندن کتیبهها لازم بود معنای هر علامت معلوم گردد، در حالی که هنوز زبانی که این خطوط میخی بدان تحریر شده بود و زمان تحریز و ملت منتسب به آن از مسائل مجهول به شمار میرفت.[۶]
در ماه مارس ۱۷۶۵ میلادی، کارستن نیبور مورخ شهیر ونامی، در حین سیر و گردش خویش، چند روزی را هم در تختجمشید گذرانید و از کتیبههای معروف و تازه کشف شده نسخهبرداری دقیق نمود. این اقدام وی گامی بود که به جلو برداشته شد، زیرا تا آن زمان هنوز در اروپا نسخهٔ دقیقی از متون مرتبط به یکدیگر وجود نداشت. کارستن نیبور نظر پیترو دلاواره را مبنی بر اینکه خطوط میخی باید از راست به چپ خوانده شود تأئید و تصدیق نمود و علاوه بر آن نیبور به این نکته توجه کرد که کلیهٔ کتیبههای تختجمشید در سرستون قرار گرفته و یا در روی لوحههای جداگانهای منقوش است و این لوحهها هم سهگانه بوده است. در نتیجهٔ این مشاهدات چنین نتیجه گرفت که کتیبههای مزبور با سه نوع خط نوشته شده، ولی متن همهٔ آنها یکی است. خط نوع اول سادهتر و الفبایی و مشتمل بر ۴۲ علامت میباشد. اثر نیبور که در سال ۱۷۷۸ میلادی انتشار یافت در امر آشنایی اروپائیان با خطوط میخی کمک شایانی نمود و مبنا و پایهٔ کشف رمز خواندن خط مزبور قرار گرفت و از اینرو تمام کوششها در راه مطالعه و تحقیق دربارهٔ خط ساده معطوف و متمرکز گردید.[۷]
در سال ۱۷۹۸ م دانشمند آلمانی، گ تیخسن[Latin ۵] به این نتیجه رسید که خط کج در کتیبههای نوع اول جنبه مقسم کلمات را دارد. او بعد از دقت زیاد پی برد که تعداد علائم بین اینگونه مقسمها، هیچگاه از رقم ده تجاوز نمیکند. این مشاهدات سبب شد که تیخسن با نظر نیبور مبنی بر اینکه نوع اول خط الفبایی است و گروه علائم واقع در بین خطوط میخی کج، معرف واژهها و کلمات میباشد و هر علامتی نماینده یک حرف است، موافقت کرد. بعلاوه تیخسن، اینطور فکر میکرد که هر سه نوع خط جنبه الفبایی دارد و خود کتیبهها مربوط به پادشاهان پارت و اشکانی میباشد، گرچه تمام نظرات «تیخسن» کاملاً منطبق با واقعیت نبود، اما بدون تردید نظر وی در مورد مفهوم و معنای خط کج در کشف خواندن خطوط میخی قدمی بسیار مؤثر بود.[۸]
در سال ۱۸۰۲ م ف. مونتر[Latin ۶] دانمارکی چنین نظر داد که گروه علائمی که زیاد دیده میشود، حاوی القاب پادشاهان است و چون این کتیبهها در ایران کشف شده، بنابراین باید چنین حدس زد که به دستور و فرمان پادشاهان ایران نیز حک گردیده است. مقارن همین احوال باستانشناسان نیز به نوبه خود اعتراف کردند که کاخهای پرسپولیس (مجموعاً) از کاخهای هخامنشیان بشمار میآید و کتیبههایی که روی دیوارهای کاخ را پوشانیده است به دورهای منسوب است که بناهای مزبور ساخته شده است. از اینرو مونتر چنین نتیجه گرفت که زبان نوع اول مربوط به زبان ایران باستان و نزدیک به زبان اوستا است. او توجه به قوانین و قواعد زبان اوستایی و مراجعه به خطوط پهلوی و گرجی و ارمنی چهارده علامت از علائم خطوط میخی را خواند، ولی به طوری که بعداً معلوم گردید، از آن چهارده علامت فقط دو حرف a و b را صحیح خوانده بود. مونتر به این مطلب نیز توجه کرد که در نقش رستم نقوش برجسته مصریها و نوبیها و سایر ملل آفریقایی یعنی کسانی که از اتباع دولت ایران بوده و جز خراجگزار پادشاهان ایران باستان محسوب میشدند، کنده شده است. طبق منابع و مآخذ یونانی معلوم بود که سرزمین امپراطوری عظیمالشان ایران تا قاره آفریقا فقط در دوران سلطه و اقتدار هخامنشیان گسترش داشته است. پس مونتر اینطور نتیجه گرفت که کتیبههای خط میخی مکشوف در ایران به سه زبان عمده حکومت هخامنشیان تنظیم گردیده و موضوع متنهای تمام انواع خطوط یکی است. مونتر نظر مهم دیگری نیز ابراز کرد و گفت که امکان دارد بعضی از تغییرات در انتهای گروه علائم (کلمات) تغییرات صرفی و دستوری باشد.[۹]
بدین ترتیب اقدامات مربوط به کشف رموز خواندن خط میخی به کندی و تحمل رنج زیاد پیش میرفت و تمام نتایج مثبتی که به دست میآمد از دایره فرضیه و توهم قدم فراتر نمینهاد. بیش از ۱۰۰ سال گذشت تا فقط ۲ علامت، آنهم از روی حدس شناخته شد. جای تعجب نیست که بسیاری از محققین راه تخیل پیمودند به طوری که در سال ۱۸۰۲، شخصی بنام لیختن اشتین[Latin ۷] اعتقاد راسخ داشت که علائم خطوط میخی هر سه نوع از انواع الفبای کوفی است و باید از راست به چپ خوانده شود. او معتقد بود که این خطوط به زبان عربی نوشته شده و به سبک و روش آیات قرآن حاوی آیاتی است. یکی دیگر از معاصرین تیخسن، بنام س. ویته[Latin ۸] عقیده داشت که اهرام مصر و ویرانههای تخت جمشید در طبیعت به وجود آمدهاند و نتیجه و ثمره پیدایش آتشفشانی است. قبل از آن بعضی دانشمندان میکوشیدند تا خطوط میخی را به زبان یونانی بخوانند.[۱۰]
گروتفند ۲۷ ساله به خواندن کتیبههای خطوط میخی تخت جمشید پرداخت. اساس کار او به این منوال بود که بعضی از نظریات و افکار پیشینیها را پذیرفت و با ابنی نظر که خط کج، مقسم کلمات است موافقت نمود. همچنین تأئید کرد که گروه هفت علامتی که غالباً و مکرراً به چشم میخورد به معنای پادشاه است و کتیبههای مزبور متعلق به دوره هخامنشیان میباشد و برای تعیین نام واقعی پادشاهان ایران باید به زبان اوستایی متوسل شد و علامتی که بیشتر به چشم میخورد همان حرف «a» میباشد. بدیهی است این نظریات باز هم کلاً جنبه فرضیه را داشت، ولی گروتفند از بین کلیه این فرضیهها و نظریهها روش خود را برگزید.[۱۱]
پیشینه زبانشناسی[ویرایش]
فرانکسیسکوس راپلنگیوس[Latin ۹] نخستین کسی بود که در اواخر سده شانزدهم میلادی به وجود رابطهای میان زبان فارسی و آلمانی پی برد. پس از او، کلاودیوس سالماسیوس[Latin ۱۰] در سال ۱۶۴۳ م، در کتابی با نام «دربارهٔ یونانشناسی»[Latin ۱۱] برای نخستین بار «نظریه هندواسکیتی»[Latin ۱۲] را مطرح کرد و مدعی شد که زبانهای ژرمنی (گوتی و آلمانی)، فارسی، لاتینی و یونانی بازماندگان زبان واحدند که دیگر موجود نیست. اندکی بعد گئورک استیرنهیلم[Latin ۱۳] سوئدی در مقدمهای که در سال ۱۶۷۱ م بر ترجمه گوتی کتاب مقدس نوشت، فهرست سالماسیوس را کاملتر کرد و زبانهایی که اکنون اسلاوی، ایتالیک و سلتی مینامیم، نیز بدان افزود.[۱۲]
در سال ۱۷۶۷ م، پزشکی انگلیسی به نام جیمز پارسونز[Latin ۱۴] کتابی به نام «بازماندههای یافث: بررسیهای تاریخی دربارهٔ خویشاوندی و منشأ زبانهای اروپایی»[Latin ۱۵] منتشر کرد. او در این کتاب با بررسی و مقایسه اعداد پایه در زبانهای آلمانی، اسپانیایی، انگلیسی کهن، ایتالیایی، ایرلندی، بنگالی، دانمارکی، روسی، سوئدی، فارسی، فرانسوی، لاتینی، لهستانی، هلندی، وِلش و یونانی و سپس مقایسه آنا با برابرهای کاملاً متفاوتشان در زبانهای ترکی، چینی، عبری و مالزیایی، بدین نتیجه رسید که زبانهای اروپا، ایران وهند بازماندگان زبانی واحدند که زبان یافث، پسر نوح بوده است.[۱۳]
اما افتخار کشف خانواده زبانهای هندواروپایی نصیب سر ویلیام جونز انگلیسی (۱۷۴۶–۱۷۹۴ م) شد. او پس از فراگیری زبانهای عربی، فارسی، لاتینی و یونانی، در سال ۱۸۷۳ م به عنوان قاضی به دیوان عالی بنگال در کلکته فرستاده شد. او در سال ۱۷۸۳ م انجمن سلطنتی آسیایی را در کلکته تأسیس کرد و سپس به فراگیری زبان سنکسریت پرداخت. سرانجام در سخنرانی معروفش در آن انجمن در سال ۱۷۸۶ م، خویشاوندی زبان سنکریت را با زبانهای ژرمنی، لاتینی و یونانی به اثبات رساند.[۱۴]
دانشمند آلمانی، فریدریش فن شلگل[Latin ۱۶] (۱۷۷۲–۱۸۲۹ م) در کتابی به نام دربارهٔ زبان و خرد هندیان که در سال ۱۸۰۸ م منتشر کرد، برای نخستین بار دستور تطبیقی را به کار برد.[۱۵]
اصطلاح «هندواروپایی» را نخستین بار توماس یانگ[Latin ۱۷] انگلیسی در سال ۱۸۱۳ م برای این خانواده پیشنهاد کرد. پس از مدتی، زبانشناس برجسته آلمانی، فرانتس بوپ[Latin ۱۸] (۱۷۹۱–۱۸۶۷ م؛ پدر زبانشناسی هندواروپایی و بنیانگذار زبانشناسی تطبیقی) نخستین کتاب مهم را در زمینه زبانشناسی تطبیقی هنداروپایی در سال ۱۸۱۶ م با نام «دربارهٔ نظام صرف فعل سنسکریت»[Latin ۱۹] در مقایسه با یونانی، لاتینی، فارسی و آلمانی منتشر کرد.[۱۶] بوپ در این کتاب نشان داد که زبانهای یونانی و لاتین و فارسی و ژرمنی از یک خانوادهاند.[۱۷] دیگر کتاب مهم او، که نخستین دستور تطبیقی زبانهای هنداروپایی است، با نام «دستور تطبیقی سنسکریت، زند (اوستایی)، یونانی، لاتینی، لیتوانیایی، اسلاوی کهن، گوتی و آلمانی»[Latin ۲۰] در سالهای ۱۸۳۳ م تا ۱۸۵۲ م منتشر شد.[۱۸] کنراد مالت-برن،[Latin ۲۱] جغرافیدان فرانسوی دانمارکی تبار در ۱۸۱۰ م اصطلاح «هندوژرمنی» را برای برابری با «هندواروپایی» ساخت که از کنارههای رود گنگ تا سواحل ایسلند رواج دارد.[۱۹]
زبانشناسی هنداروپایی با کوششهای دیگر دانشمندان آلمانی، همچون یاکوب گریم[Latin ۲۲] (۱۷۸۵–۱۸۶۳ م)، آگوست شلایخر[Latin ۲۳] (۱۸۲۱–۱۸۶۸ م)، یوهانس اشمیت[Latin ۲۴] (۱۸۴۳–۱۹۰۱ م) و فریدریش کارل بروگمان[Latin ۲۵] (۱۸۴۹–۱۹۱۹ م) پیشرفت قابل توجهی کرد و به تدریج اعضای خانواده بزرگ هندراروپایی شناسایی شد.[۲۰]
در سالهای ۱۸۲۲ م یاکوب گریم در ویرایش دوم کتاب دستور زبان آلمانی برای نخستین بار از گردش مصوتها، که از خصایص زبانهای هنداروپایی است، گفتگو به میان آورد. گریم در همان کتاب معادلهای صامتهای انسدادی و انقباضی ژرمنی را در دیگر زبانهای هندی و اروپایی استخراج و منظم کرد و از این کار او قانونی به وجود آمد که به «قانون گریم» معروف است:[۲۱]
هندی و اروپایی | معادل الفبای آرامی هندی و اروپایی | ژرمنی | معادل الفبای آرامی ژرمنی |
---|---|---|---|
bh | به | b | ب |
dh | ده | d | د |
gh | گه | g | گ |
b | ب | p | پ |
d | د | t | ت |
g | گ | k | ک |
p | پ | f | ف |
t | ت | θ | ث |
k | ک | h | ه |
آگوست شلایخر در سال ۱۸۵۰ م، هنداروپایی بودن زبان آلبانیایی را به اثبات رساند. دیگر زبانشناس آلمانی، هاینریش هوبشمان،[Latin ۲۶] در سال ۱۸۷۵ م ثابت کرد که زبان ارمنی، بر خلاف نظر رایج، عضوی از شاخههای زبانهای ایرانی نیست و باید آن را شاخه مستقل از خانواده زبانهای هنداروپایی به شمار آورد. سرانجام فریدریش کارل بروگمان همه یافتههای زبانشناسی هنداروپایی را تا پایان سده نوزدهم میلادی در مجموعه بسیار مفصل و ارزشمندی با نام «اساس دستور تطبیقی زبانهای هندوژرمنی»[Latin ۲۷] گردآورد و در فاصله سالهای ۱۸۸۶ م تا ۱۹۰۰ م منتشر کرد.[۲۲]
در اوایل سده بیستم م، زبانشناسان انگلیسی، اصطلاح «زبانهای آریایی» را به جای «زبانهای هندواروپایی» (برای خانواده ایرانی و هندی) به کار میبردند. چون تنها ایرانیان و هندوان خود را آریایی نامیدهاند، اصطلاح آریایی برای «هندی و اروپایی» متروک گشت. امروزه آریایی برای زبانهای ایرانی و هندی به کار برده میشود.[۲۳]
کشف آثاری از بان تُخاری و زبانهای آناتولیایی (به خصوص هیتی) در آغاز قرن بیستم، بر تعداد شاخههای خانواده زبانهای هنداروپایی افزود. هنداروپایی بودن زبان تُخاری را دانشمندان آلمانی امیل زیک[Latin ۲۸] و ویلهلم زیکلینگ[Latin ۲۹] در سالهای ۱۹۰۸ م به اثبات رساندند. یورگن الکساندر کنودتزن،[Latin ۳۰] دانشمند نروژی، در سال ۱۹۰۲ م هنداروپایی بودن زبان هیتی را حدس زده بود، اما کسی نظر او را نمیپذیرفت، تا آنکه در سال ۱۹۱۵ م بدریخ هرزنی،[Latin ۳۱] زبانشناس چک تبار، هنداروپایی بودن هیتی را اثبات کرد. پس از آن معلوم شد که زبان لوکیایی[Latin ۳۲] نیز، که در قرن نوزدهم میلادی شناخته و تا اندازهای رمزگشایی شده بود، مانند زبان هیتی به شاخه آناتولیایی زبانهای هنداروپایی تعلق دارد.[۲۴]
ایرانشناسی در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی[ویرایش]
اسراییل[ویرایش]
دانشکده ایرانشناسی تنها در سال ۱۹۷۰ به طور رسمی تشکیل شد، ولی کارهای پژوهشی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایرانی خیلی قبلتر از این زمان انجام میشد. دانشگاه عبری اورشلیم، اولین دانشگاهی در اسراییل بود که به همراه دو مؤسسه تحقیقاتی و تدریس در زمینههای مرتبط در ۱۹۲۶ تأسیس شد، یکی از این زمینهها یهودشناسی و دیگری خاورشناسی بود (بعدها نام مطالعات آسیایی و آفریقایی گرفت). پژوهشگران یهودیت باستانی، تحت انتظام عهد عتیق شناسی، تلمودشناسی، گنوستیگ و مسیحیت آغازین، تومارهای دریای مرده، و زمینههای مشابه، ارتباطهای ممکن را بین تاریخ دینی یهودیان و دنیای ایرانی بررسی کردند. برای دوره قرون وسطی، اشعار جمعآوری شده و منتقل شده به سرزمینهای فارسی زبان به عبری همانند یهودی-فارسی، توجه آنها را جلب کرد. تاریخدانهای دنیای مدرن مجبور شدند تا بدانند نقش ایران در خاورمیانه و وجود یک جمعیت اندکی در اسراییل که ریشههای شخصی و فرهنگی در ایران داشت، باعث انگیزه بیشتر برای توسعه مطالعات زبان فارسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران شد.[۲۵]
تدریس زبانهای ایرانی، با تأکید ویژه بر زبانهای ایران باستان و میانه، از سال ۱۹۶۵ از دانشگاه عبری اورشلیم آغاز شد. این مسئولیت را بر عهده شائول شاکد (کسی که دکترایش را در زمینه زبانشناسی ایرانی از دانشگاه لندن دریافت کرد) گذاشتهاند. در ۱۹۷۰ دانشکده ایرانشناسی و آمریکاشناسی بعد از بسط دادن دانشکده هندشناسی، تأسیس شد. شاکد و امنون نتصر (که بعدها از دانشگاه کلمبیا دکترا گرفت) در آنجا زبانهای ایران باستان، میانه به همران زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران تدریس کردند. زبان ارمنی توسط م. ای. استون[Latin ۳۳] و سنسکریت و دیگر زبانها و ادبیات هندی توسط دیوید شولمن تدریس شد.[۲۵]
آلمان[ویرایش]
هانس روبرت رومر[ویرایش]
او در ۱۳۳۳/۱۹۱۵ در تریر بهدنیا آمد و در بُن، برلین و گوتینگن به تحصیل پرداخت. در ۱۳۱۷ش/۱۹۳۸، رسالهٔ دکتری اش را با عنوان «انحطاط ایران بعد از مرگ اسماعیل شقی» (۱۵۷۷–۱۵۸۱)، زیر نظر والتر هینتس در دانشگاه گوتینگن نوشت و در ۱۳۱۸ش/۱۹۳۹ آن را در شهر وورتسبورگ به چاپ رسانید.[۲۶]
ایتالیا[ویرایش]
بریتانیا[ویرایش]
ادوارد براون[ویرایش]
کلیفورد ادموند باسورث[ویرایش]
در اوایل قرن بیستم میلادی به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی و عالی به استادی تاریخ و ادبیات اسلامی در دانشگاه منچستر رسید. او در زمینه تاریخ ایران و اسلام به ویژه عصر غزنوی و سلجوقی پژوهشهایی انجام داد.[۲۷]
مری بویس[ویرایش]
مری بویس در ۲ اوت ۱۹۲۰ در دارجیلینگ هندوستان متولد شد؛ زیرا پدر و مادرش در آن زمان در هند در مأموریت بودند، پدرش «و. ه بولیس» به عضویت خدمات کشوری هند که زیر سلطه بریتانیا بود، درآمده بود. «مری» در دانشگاه کمبریج به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۴۳ م. لیسانس باستان شناسی گرفت و در سال ۱۹۴۵ م. کارشناسی ارشد و در ۱۹۵۳ دکترایش را دریافت کرد.[۲۸]
از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۶ م. مربی ادبیات آنگلوساکسون و باستان شناسی در «رویال هالوی کالج دانشگاه لندن» بود و از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸ م. استادیار مطالعات ایرانی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳ نیز دانشیار بود و سپس به استادی رسید.[۲۹]
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۰ م دبیر و خازن «مجموعه نسخههای خطی ایرانی» و در دو دوره از سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ م. نیز عضو «انجمن سلطنتی آسیایی» شد از ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۶ م. نیز عضو هیئت ویراستاران نشریه «آسیای بزرگ» بود. در ۱۹۷۶ عضو افتخاری «انجمن شرقشناسی آمریکا» و در ۱۹۷۷ م. استاد میهمان دانشگاه ایندیانا و در ۱۹۷۸ م. عضو خارجی «آکادمی سلطنتی علوم و ادبیات دانمارک» بود.[۳۰]
نیکلاس سیمز ویلیامز[ویرایش]
۱۱ آوریل ۱۹۴۹ م در شهر چَتم[Latin ۳۴] انگلستان به دنیا آمد. پس از دوران مقدماتی تحصیل و ورود به دانشگاه در سال ۱۹۷۲ م در رشته خاورشناسی از دانشگاه کمبریج لیسانس گرفت و در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ با استفاده از بورس تحقیقاتی آن دانشگاه به مطالعه پرداخت. در سال ۱۹۷۸ م به اخذ دکترا نایل آمد. قبل از دریافت درجه دکترا در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن به تدریس زبانهای ایرانی مشغول بود. از کارهای مهم سیمز، شناسایی و خواندن کتیبههای زبانهای ایرانی قدیم است. او عضو مشورتی مجله مطالعات ایران بوده است.[۳۱]
فرانسه[ویرایش]
کلمان امبو هوار[ویرایش]
کلمان هوار در سال ۱۸۵۴ در پاریس متولد شد. از شاگردان «مدرسه زبانهای شرقی» و «اکول پرتیک» - پژوهشگاه علوم انسانی بود. به سه زبان فارسی، ترکی و عربی مسلط بود و در هر یک تالیفاتی دارد. همچنین در مقالاتی در باب تاریخ و جغرافیا و صرف نحو و ادبیات ملل اسلامی و ادبیات ایران به چاپ رسانده است. از جمله در نشریههای آسیایی و دانشنامه اسلام از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۹۸ م. به مدت بیست سال در استانبول و سه سال در دشمق با سمت مترجمی و کنسولیار به کار مشغول بود.[۳۲]
در سال ۱۸۹۸ م پس از مرگ شارل شفر[Latin ۳۵] به جای او به سمت استادی زبان فارسی در مدرسه زبانهای شرقی منصوب شد و از سال ۱۹۰۸ استاد علوم اسلامی و مدیر تحقیقات «اکول پرتیک»[Latin ۳۶] گردید. کلمان نامزد ریاست کل «آکادمی ادبیات و کتیبهها» در سال ۱۹۲۷ م. شد اما پیش از آن یعنی در اواخر ۱۹۲۶ میلادی درگذشت.[۳۳]
هلند[ویرایش]
ترکیه[ویرایش]
کانادا[ویرایش]
روسیه[ویرایش]
یوسف میخائیلوویچ ارانسکی[ویرایش]
در ۳ مه سال ۱۹۲۳ میلادی در لنینگراد (پتروگراد) روسیه متولد شد، پس از تحصیلات مقدماتی در سال ۱۹۴۰ م در بخش زبانشناسی دانشگاه لنینگراد ثبت نام کرد، اما پیش از اتمام درس به دلیل کشیده شدن جنگ جهانی دوم به روسیه، از ادامه تحصیل بازماند و از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ م، در جبهههای لنینگراد و ولخف (wolkhov) جنگید. پس از جنگ به دانشگاه بازگشت و در بخش جدید «زبانهای شرقی» به ادامه درس پرداخت و از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱ م زیر نظر فریمان (freiman) به پژوهش پرداخت و رسالهای در مورد زبان پشتو تهیه کرد. سپس در ۱۹۵۱ م با ارائه رساله اش با عنوان «وجه و حدود فعل در دستور زبان معاصر افغانستان»، موفق به دریافت درجه دکتری شد. او از همان هنگام تحصیل در دانشگاه یعنی ۱۹۴۸ م در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه دولتی لنینگراد به تدریس مقدمات زبانشناسی ایرانی، تاریخ زبانهای ایرانی و تاجیکی و دستور تطبیقی مشغول شده بود از ۱۹۵۱ م - پس از دفاع از تز دکتری - تا ۱۹۵۵ م در بخش تاریخ زبانشناسی دانشگاه تاجیکستان، تاریخ زبان فارسی و تاجیکی را تدریس میکرد و از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۹ م در دانشسرای عالی «استالین آباد» (دوشنبه) به تدریس همین دروس پرداخت. در ۱۹۵۹ م کارمند علمی دانشکده شرقشناسی آکادمی علوم شوروی شعبه لنینگراد بود. از آثار او میتوان به «مقدمهای بر فقه الللغه ایرانی»(۱۹۶۰)،[Latin ۳۷] «روایتی دربارهٔ شمس تبریزی»(۱۹۶۷)،[Latin ۳۸] «زبانهای ایرانی»(۱۹۷۳)،[Latin ۳۹] «فقه اللغه ایرانی باستان و زبانشناسی ایرانی»(۱۹۷۲)،[Latin ۴۰] زبانهای ایرانی نو در اتحاد شوروی»(۱۹۷۵)[Latin ۴۱] نام برد. ارانسکی در ۱۹۷۷ درگذشت.[۳۴]
ایرانشناسی در ایران معاصر[ویرایش]
در ایران سازمانی به نام بنیاد ایرانشناسی در حوزه پژوهشهای ایرانشناختی فعالیت میکند. این سازمان در سال ۱۳۷۶ تأسیس شد. بنیاد ایران شناسی، کوشش در ساماندهی فعالیتها و گسترش آنها به منظور شناختن و شناساندن جلوههای تمدن و فرهنگ ایران اسلامی و تاریخ آن را هدف اصلی خود میداند.[۳۵] همچنین از سال ۱۳۸۱، مجلهای با عنوان پژوهشهای ایرانشناختی توسط مرکز نشر دانشگاهی در همین حوزه منتشر میشود که به زبان آلمانی است. دانشگاه شهید بهشتی نیز با همکاری بنیاد ایرانشناسی، در مقطع کارشناسی ارشد رشته ایرانشناسی دانشجو میپذیرد.
مجلات و دانشنامههای ایرانشناسی[ویرایش]
نام (لاتین) | نام (فارسی) | ناشر | زبان نشریه | سرویراستار |
---|---|---|---|---|
IRANISTIK | پژوهشهای ایرانشناختی | مرکز نشر دانشگاهی | آلمانی | امید طبیبزاده |
_ | ایرانشناسی (مجله) | فارسی | ||
sasanika | ساسانیکا | انگلیسی | تورج دریایی | |
Acta Iranica | آکتا ایرانیکا | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | ||
Encyclopædia Iranica | دانشنامه ایرانیکا | انگلیسی | احسان یارشاطر | |
_ | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | فارسی | سید محمدکاظم موسوی بجنوردی |
_ | دانشنامه جهان اسلام | بنیاد دائرةالمعارف اسلامی | فارسی | غلامعلی حداد عادل |
Encyclopaedia of Islam | دانشنامه اسلام | انتشارات بریل | انگلیسی، آلمانی، فرانسوی | |
Abstracta Iranica | چکیده ایرانیکا | |||
Iran-nameh | ایراننامه | بنیاد مطالعات ایران | فارسی | |
Iranica Antiqua | ایران باستان | |||
Indo-Iranian Journal | ژورنال هندو-ایرانی | |||
نامه فرهنگستان | ||||
مجله زبانشناسی | ||||
Persian (Iranian) Studies Journal | ژورنال ایرانیشناسی | |||
Indo-Iranica | هندو-ایرانیکا | |||
Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies | ||||
Iranistische Mitteilungen |
وبگاهها[ویرایش]
لاتین[ویرایش]
- ↑ Giosafat Barbaro
- ↑ Geoffrey Duchet
- ↑ Antonio de Gouvea
- ↑ don Garcias de Sylva de Figueroa
- ↑ G. Tychsen
- ↑ Fr. Munter
- ↑ Lichtenstein
- ↑ S. Viteh
- ↑ Franciscus Rapelengius
- ↑ Claudius Salmasius
- ↑ De Hellenistica
- ↑ Indo-Scythian Teory
- ↑ Georg Stiernhielm
- ↑ James Parsons
- ↑ The Remains of Japhet, Being Historical Enquiries into the Affinity and Origin of the European Languages
- ↑ Friedrich von Schlegel
- ↑ Thomas Young
- ↑ Franz Bopp
- ↑ Uber das Konjugationssystem der sanskritsprache vergleichung mit jenem der griechischen lateinischen, perischen und germanischen Sparache
- ↑ Vergleichende Grammatik Des Sanskrit, Zend, Griechischen, Litthauischen, Altslawischen, Gothischen und Deutschen
- ↑ Conrad Malte-Brun
- ↑ Jacob Grimm
- ↑ August Schleicher
- ↑ Johannes Schmidt
- ↑ Friedrich Karl Brugmann
- ↑ Heinrich Hubschmann
- ↑ Grundriss der verglesichenden Grammatik der indogermanischen Sprachen
- ↑ Emil Sieg
- ↑ Willhelm Siegling
- ↑ Jorgen Alexander Knudtzon
- ↑ Bedrich Hrozny
- ↑ Lycian
- ↑ M. E. Stone
- ↑ chatham
- ↑ Charles Schefer
- ↑ EPHE
- ↑ Vvdenie v iranskuiu fiologiiu (1960)
- ↑ Legenda o Sheikhe shamsi Tabrizi(1967)
- ↑ Iranskie Iazki(1973)
- ↑ Drevneiranskaia Filologiia iranskoe iazykoznanie(1972)
- ↑ Die neuiranischen sparchen der sowjetunion(1975)
پانویس[ویرایش]
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۶–۱۷.
- ↑ موسوی، تخت جمشید، ۱۴.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷–۱۸.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۸–۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹–۲۰.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۰–۲۱.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۷.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 3و4.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۸–۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۴.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، 234-238.
- ↑ گلشنی، عبدالکریم. «رومر، هانس روبرت». دانشنامه جهان اسلام. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، 02/02/1388. بازبینیشده در 2013-1-20.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۵.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۴.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ بنیاد ایرانشناسی
منابع[ویرایش]
- ابولقاسمی، محسن. تاریخ زبان فارسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۴۵-۵.
- داندامایف، محمد. ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی. ترجمهٔ روحی ارباب. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۳۳۴-۲.
- رستمی، محمد. ایرانشناسان و ادبیات فارسی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۶-۵۲۸-۰.
- رضایی باغبیدی، حسن. تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۸۴-۳.
- معصومی، غلامرضا. تاریخچه علم باستانشناسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۸۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۸۱۴-۲.
- ملک شهمیرزادی، صادق. «خلاصهای از باستانشناسی پیش از تاریخ ایران». در تاریخ ایران باستان. ج. ۱. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۸۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۴۸۸-۹.
- موسوی، علی. «تخت جمشید». در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۵. شابک ۸-۵۴-۷۰۲۵-۹۶۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۷/۵/۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷/۵/۲۰۱۳.
- موسوی، محمود. «باستان شناسی». در دانشنامه جهان اسلام. تهران. بازبینیشده در ۲۴/۵/۲۰۱۳.
- حمعی از نویسندگان. هلن سانسیسی وردنبورخ و ویلم درایورس. تاریخ هخامنشیان، از نگاه مسافران. ج. ۷. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات توس، ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۶۸۱-۴.
- ویسهوفر، یوزف. ایران باستان. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۱۳۰-۴.
- Multiple Authors. “JAPAN”. In Encyclopædia Iranica. Retrieved ۲۵/۵/۲۰۱۳.
- Multiple Authors. “GREAT BRITAIN”. In Encyclopædia Iranica. Retrieved ۲۵/۵/۲۰۱۳.
- X. Tremblay and N. Rastegar. “AUSTRIA ii. IRANIAN STUDIES IN”. In Encyclopædia Iranica. Retrieved ۲۵/۵/۲۰۱۳.
- Multiple Authors. “FRANCE”. In Encyclopædia Iranica. Retrieved ۲۵/۵/۲۰۱۳.
- Shaked, Shaul. “ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES”. In Encyclopædia Iranica. vol. XIV. 2008. 234–238. Retrieved ۵/۱۶/۲۰۱۴.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ایرانشناسی موجود است. |
- Interview with Ashk Dahlén on the scope and history of Iranian Studies (به زبان فارسی)
- ایرانشناسی در سرزمینهای آلمانی زبان [۱] مقالهای در بیبیسی از خسرو ناقد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه مریلند
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه دورهام انگلیس
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه هاروارد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه تگزاس - آستین
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه MIT
|
|