گویش نیشابوری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

به گویشی از زبان فارسی که در شهرستان نیشابور و شهر نیشابور رایج است، گویش نیشابوری گفته می شود.گویش نیشابوری با لهجه نیشابوری متفاوت است.نمونه:

گویش نیشابوری لهجه نیشابوری فارسی معیار
از حمالا چُخته ای حَولی مُیَه کِلَوَنگ بودی َتایُم از هَمالَ سَقفِ خَنَه ی هَمَتایُم از الآن سقف خانه هایتان هستم

ارزندگی گویش نیشابوری وجوه متعددی دارد:

  • حفظ تلفّظ‌های صحیح و کهن: همچون مراعات دقیق واو و یاء معلوم و مجهول. مثال: شیر [šir] (مایع نوشیدنی) – شیر [šĕr] (حیوان درنده).
  • حفظ عناصر دستوری مرده: همچون «وک» (پسوند نسبت). مثال: گیلوک (= گل‌آلود)، چپوک (= چپ‌دست)، اخموک (اخمو).
  • حفظ واژه‌هایی که امروزه رایج نیست اما در فرهنگ‌های فارسی ضبط شده است. مانند: سربَرغ (= بندی که آب در آن جمع می‌شود)، بترونجین (= گرفتگی عضلات)، بَختَه (= گوسفند نر).
  • حفظ واژه‌هایی که امروزه رایج نیست اما در متون کهن پارسی به کار رفته است. مانند: اَندَر (= ناتنی) و مادر اندر (= مادر ناتنی) که در متون به صورت «مایندر» به کار رفته است؛ ایکّه و ییکّه (= تنها) که در متون به صورت «یکّه» آمده است.
  • حفظ واژه‌هایی که امروزه رایج نیست اما محرض است که در زبانهای ایرانی کهن –ویژه پهلوی- وجود داشته. مانند: زنگیچه zang-i-ča(= آرنج دست) که در پهلوی، جزء اول آن به صورت zang (= قوزک، مچ پا) آمده است.
  • حفظ واژه‌هایی که امروز، از میان رفته و پیشینهٔ آن‌ها شناخته نیست، اما گویا در زبانهای کهن ایرانی ریشه داشته است. شناسایی این گروه از واژه‌ها، کاری بسیار دشوار است و محتمل است که واژه‌های الیفچ (= نوچ)، بیجه (= تمامی باقی‌ماندهٔ چیزی) و پَت (گره خورده و درهم‌پیچیده) از این گروه باشند.
  • حفظ واژه‌هایی که امروزه رایج نیست اما ساخت و معنای آن‌ها معلوم است. مانند: بخ‌تره (= جالیز) مرکب از بیخ + تره، پرپری (= پروانه) مرکب از پر+پر+ی، پیناو (= آبی که در پایین‌تر از زمین قرار گرفته باشد) مرکب از پایین + آب.
  • حفظ واژه‌هایی که امروزه معنای کهن آن‌ها رایج نیست. مانند: اَموخته (= دست‌آموز)، بُن (= نشستن‌گاه)، بود (= کامل).

منابع[ویرایش]

  • کتاب نیشابور شهر فیروزه، نوشته فریدون گرایلی، چاپ اول ص ۶۵۰ و ۶۵۵.