ایل شاهسون بغدادی
شاهسون بغدادی. [سَ وَ نِ بَ] از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرندوگرماب وزنجان و قزوین بودهاند که ییلاقشان خلجستان و فراهان و قشلاقشان ساوه و زرند بودهاست و در اطراف قزوین به سی طایفه منقسم میشدند ... . (جغرافیای سیاسی کیهان ص۱۱۲).[۱]
مذهب شاهسونهای بغدادی از زمان صفوی یا پیش از آن شیعهٔ دوازده امامی بودهاست. شاهسونها در تغییر مذهب رسمی ایران به شیعه نقش مهمی داشتهاند.
محتویات
- ۱ شاهسون بغدادی
- ۲ پیشینهٔ تاریخی شاهسونها
- ۳ ساختار ایل شاهسون بغدادی
- ۴ سازمان اجتماعی ایل شاهسون بغدادی
- ۵ پیشینهٔ تاریخی ایل شاهسون بغدادی
- ۶ طایفههای ایل شاهسون بغدادی
- ۷ طایفهٔ کوسهلر
- ۸ تیرههای طایفهٔ کوسهلر
- ۹ ساختار اجتماعی ایل شاهسون
- ۱۰ مسابقههای ورزشی ایل
- ۱۱ مسابقههای دو و میدانی ایل
- ۱۲ چوببازی - هالای
- ۱۳ محدوده ییلاق و قشلاق ایل شاهسون بغدادی
- ۱۴ منابع
- ۱۵ جستارهای وابسته
شاهسون بغدادی[ویرایش]
ایل شاهسون بغدادی یکی از اقوام بزرگ و تأثیرگذار ایرانی است. این ایل نقش و تاثیر سیاسی و اجتماعی بسیار مهمی در دورههای تاریخی ایران به ویژه دورههای؛ قراقویونلوها، آققویونلوها، صفوی، افشار، زند، قاجار و پهلوی داشتهاست. از آن جایی که در کتابهای تاریخ، دربارهٔ سرگذشت و تأثیر ایل شاهسون بغدادی، بسیار کم گفته شده یا اندک اشارهای شدهاست، مردم، حتی پژوهشگران شناخت جامعی از این قوم بزرگ و تاثیرگذار ایرانی ندارند، از سوی دیگر نسل جدید و امروزی ایل شاهسون بغدادی که سالهای زیادی است شهرنشینهای ساکن تهران، قم، ساوه، همدان،زنجان،قزوین و دیگر نقاط ایران هستند از پیشینهٔ خود آگاهی چندانی ندارند. گفتنی است به علت نوع زندگی و مهاجرتهای تاریخی ایل شاهسون بغدادی شماری از افراد این ایل اکنون در ترکیه، عراق و دیگر کشورهای همسایه زندگی میکنند.
پیشینهٔ تاریخی شاهسونها[ویرایش]
شاهسَوَن (شَسَوَن) مرکب از شاه (شه) فارسی و سَوَن ترکی است. شاهسون به معنای دوستدار شاه میباشد. ایل شاهسون یک اتحادیهٔ میان طایفههاست که در زمان شاه عباس صفوی از ادغام شماری از تیرههای قزلباش و به منظور تضعیف سرکردگان قزلباش ایجاد شد.
«... پیشینهٔ تاریخی شاهسونان به زمان پادشاهان صفوی میرسد نویسندگان تواریخ و سفرنامهها در این قول معتقدند که شاهعباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان سی ودو طایفهٔ قزلباش که درآن روزگار تمشیت و ادارهٔ همهٔ امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار میآمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یکدستهٔ پیادهٔ تفنگدار و یکدستهٔ سواره همت کرد. علیالظاهر، بهانهٔ آن پادشاه از تشکیل و تجهیز این قشون پدید آوردن نیرویی رزمآور و ورزیده در برابر قوای «ینکیچری» دولت عثمانی بود اما هدف واقعی و پنهانی وی مقابله با امرای خودسر و نافرمان قزلباش و ازمیان برداشتن قدرت و اعتبار ایشان به شمار میآمد....
پژوهش بیشتر در این زمینه نشان میدهد که اصطلاح شاهیسیونی و شاهیسیون -که سابقهٔ آن بهروزگاری پیش از تولد و سلطنت شاهعباس و تشکیل آن دو دسته قشون میرسد- در دوران صفویان مفهومی غیر از سپاهیان ویژه شاه عباس دارد و از آن معنای دوستاری شاه و فداکاری و جانبازی در راه آن «مرشد کامل» برمیآید. یکی از پژوهشگران آگاه تاریخ صفویان دراین زمینه چنین مینگارد: چیزی که تمام طوایف گوناگون قزلباش را در زمان شاه اسمعیل صفوی به یکدیگر پیوسته و بهصورت نیروی واحدی درآورده بود، شاهیسیونی یا دوستداری شاه و فداکاری و جانفشانی در راه مقاصد مقدس آن مرشد کامل، یعنی جهاد با کفار و ترویج مذهب شیعه اثنی عشری و تقویت و تحکیم سلطنت نوبنیاد صفوی بود....
مفهوم اخیر شاهیسیونی نیز با گذشت زمان دستخوش دیگرگونی شد و تعبیر امروزین ازآن برخاست. این تعبیر یعنی اینکه شاهسونان را بازماندگان سپاهیان ویژه شاه عباس میدانیم، معنایی است که پس از انقراض سلسله صفویان از جانب مردم شهرنشین و مورخان در مورد دستهای از قشون ویژه شاه عباس عنوان گردید و بعدها «به کلیه کوچنشینان آذربایجان اطلاق شد.... نویسندگان روزگار قاجار و زمان ما درباره چگونگی تشکیل سپاهیانی به نام شاهسون مطالبی کم و بیش همسان دارند و یادآور میشوند که چون جمعی از نمک به حرامان قزلباشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند، شاه فرمود شاهسون گلسون یعنی هرکه شاه را دوست دارد بیاید (!) لذا از هر فرقه آمده طاغیان شاه را شکست دادند، پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهادند در میان آن طایفه طوایف مختلفهاست مسکن ایشان در ملک منان و آذربایجان و عراق و فارس و قلیلی در خراسان و کابل و کشمیر سکونت دارند....»[۲]
فرزندان ایل بزرگ شاهسون هم اکنون در منطقههای گوناگون ایران (استانهای تهران، فارس، آذزبایجان، مرکزی ،زنجان و...) همچنین کشورهای همسایه، همچون ترکیه و عراق استقرار یافتهاند و در قرن اخیر بیشتر آنان یکجا نشین و شهرنشین شدهاند.
ساختار ایل شاهسون بغدادی[ویرایش]
ایل شاهسون بغدادی از شاخههای اصلی و بزرگ ایل شاهسون و یکی از ایلهای بزرگ ایران است. این ایل از دو شعبهٔ "لک" و "آرخلو" و بیست و نه طایفه و دویست و بیست تیره و چند صد زیرتیره تشکیل میشود. هستهٔ نخستین ایل شاهسون بغدادی را نادرشاهافشار در سال ۴۶ـ ۱۱۴۵هجری قمری، هنگام نبرد با عثمانیان از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچاند. علت معروف شدن ایل مزبور به "شاهسون بغدادی" هم از این رو بودهاست. طایفهها و تیرههای گوناگونی از این ایل در منطقههای مختلف ایران، عراق، ترکیه و سوریه پراکنده شدهاند. بدنهٔ اصلی ایل بغدادی پس از انتقال به خراسان با وقوع قتل نادرشاه به نواحی فارس مهاجرت کرد و در اوایل حکومت قاجار در مناطق ساوه، قزوین، همدان و نواحی مجاور استقرار یافت و رشته کوه خرقان طی حکمی رسمی به عنوان محل یورت طایفههای آن تعیین شد. ساوه، تفرش، قم، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج، شهریار، ورامین، تهران و مناطقی از کردستان و کرمانشاهان از دوران ناصرالدینشاه تا کنون مناطق اسکان و استقرار این ایل بودهاست.[۳]
سازمان اجتماعی ایل شاهسون بغدادی[ویرایش]
ایل شاهسون بغدادی که در حال حاضر به جز چند صد خانوار که زندگی عشایری دارند، بقیه در تهران، ساوه، قم، ورامین، شهریار، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج و سایر نقاط ایران اسکان پیدا کردهاند، از ۲۹ طایفه، ۲۲۰تیره، و صدها گوبک تشکیل میشوند. هستهٔ اولیه ایشان در حمله نخست نادر به بغداد در سال ۱۱۴۵ هـ. ق. از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچانیده شد، که پس از مرگ نادرشاه به شیراز رفت، و بعد از مرگ کریم خان زند به وسیلهٔ آقامحمدخان قاجار در حوزهٔ ساوه و کوههای خرقان استقرار پیدا کرد. امور سیاسی ایل به دست رئیس، ایل بیگیان یا ایل بیگی، کدخدایان، و ریش سفیدان بودهاست. ریاست ایل، که گاهی مستقل و گاهی با حکومت زرند و ساوه بوده، همیشه توسط حکومت مرکزی به عنوان نانخانه به اشخاص مورد نظر حکومت وقت داده میشدهاست. اما ایل بیگیان یا ایل بیگی به عنوان پل ارتباطی با ایل و دستگاه حکومتی، فرمان خود را از شاه وقت دریافت می کردهاند. در زمان قاجاریه ایل شاهسون بغدادی دارای سه ایل بیگی (لک - آرخلو - کلوند) بودهاست. منصب ایل بیگی بیشتر موروثی بودهاست، اما موارد استثناء نیز ملاحظه میشود. کدخدایان نیز، که در راس طوایف بودهاند، غالباً منصب موروثی داشتهاند. اما در این موارد هم موارد استثناء کم نیست. ریش سفیدان در راس تیره و در میان "اوبه" که بیشتر یک واحد اقتصادی است تا سیاسی، وجود داشتهاند و مقامشان الزاماً موروثی نبودهاست. عشایر بغدادی را دولت از سال ۱۳۰۷ شمسی به اسکان دائم و تخته قاپو فرا میخواند، اما تا سال ۱۳۱۵ طول میکشد تا قسمت اعظم ایل اسکان پیدا کنند. بعد از شهریور ۱۳۲۰ مجدداً بسیاری از بغدادیها به ییلاق و قشلاق میپردازند، و محمدعلیخان صمصامی با دریافت حکم ریاست ایل از فرمانداری ساوه تا سال ۱۳۳۶ سعی خود را بر تشکل مجدد عشایر شاهسون بغدادی مصروف میدارد. اما اختلافات داخلی و درگیریهای خارجی با خوانین محلی، و تاثیرات ناشی از سقوط مصدق در ترکیب گروههای قدرت، و غیره موجب از کف رفتن ییلاقات متعلق به ایل و اسکان عشایر بغدادی میشود.[۴]
پیشینهٔ تاریخی ایل شاهسون بغدادی[ویرایش]
دربارهٔ شاهسونهای بغدادی و پیشینه تاریخی آنها مینورسکس و هنری فیلد مطالبی نوشتهاند. مینورسکی معتقد است که اینها در زمان شاه عباس اول از شیراز به ناحیه ساوه آمدهاند.(۱) هنری فیلد مینویسد: "... اعتقاد بر این است که شاهسونهای بغدادی در خلال عصر صفوی مهاجرت کرده و در نزدیکی بغداد مسکن گرفتهاند و در زمان نادرشاه از آنجا به شیراز برگشتهاند. در زمان کریم خان زند جای ثابت و مشخص نداشتهاند، تا این که به آقامحمدخان قاجار پیوستهاند و او ایشان را در زیستگاه کنونیشان مستقر ساختهاست."(۲)
این که هنری فیلد از مهاجرت شاهسونهای بغدادی در دوران صفوی به نزدیکی بغداد سخن میگوید، با توجه به سیاست جابجایی ایلات و عشایر آن زمان ممکن است صحیح باشد. اما ردیابی این امر در منابع آن دوران برای نویسنده این مقاله میسر نگردیدهاست. متأسفانه هیچکدام از محققین دانشمند قول خود را مستند به مرجع موثقی نکردهاند.
فتح السلطان- علیاکبرخان قرابیگلو [قرابکلو]- از عمویش ایمانعلی خان نقل میکرد که هفتاد طایفهٔ لک و آرخلو در مرز عثمانی سرحددار ایران بودهاند که توسط نادرشاه به خراسان کوچانیده شدهاند. پس از مرگ نادرشاه به شیراز آمدهاند و پس از مرگ کریم خان توسط آقامحمدخان قاجار در منطقه ساوه استقرار پیدا کردهاند. شواهد چندی وجود دارد که نظر خود شاهسونهای بغدادی را مقرون به واقع نشان میدهد:
الف - وجود چنین باوری که نادرشاه آنها را به خراسان کوچانیدهاست. ب- وجود ترانههایی که در آنها مسیر احتمالی مهاجرت اینان (تبریز، خراسان، شیراز، و مناطق آخرین محل استقرار) اشاره شدهاست.(۳)
ج- این که در منابع تاریخی معاصر نادر از انتقال ایلات و عشایر از نواحی ذهاب و کرکوک به خراسان سخن رفتهاست. به طوری که محمد کاظم در ذیل وقایع حملهٔ نخست نادر به بغداد مینویسد که وی از منطقهٔ ذهاب "... جماعت قرابیات و زنگنه و باجلان را کوچ داده، روانه دیار خراسان نمود که رفته در محال دارالسلطنه هرات سکنا نمایند... و به قدر چهار-پنج هزار نفر از آن جماعت ملازم گرفته مامور رکاب گردانید."(۴)
میرزا مهدی خان استرآبادی نیز در ذیل وقایع نخستین حمله نادر به بغداد از کوچانیده شدن گروهی از طایفه از بغداد به خراسان سخن میگوید. وی مینویسد:"... دو هزار نفر از طایفه بیات [را] که در هشت فرسخی کرکوک سکنی داشتند، کوچانیده روانه خراسان ساختند.(۵)
د- وجود جماعت شاهسون در نواحی کرکوک:در سیاحتنامهٔ حدود محمد خورشید پاشا عضو کمیسیون تعیین حدود ایران و عثمانی – به وجود سی خانوار چادرنشین «شَهسَوَن» (افراد ایل شاهسون بغدادی نیز خود را شَسَوَن مینامند) در دوز خورماتو به سال ۱۲۶۴ هـ. ق. اشاره شدهاست.(۶)
هـ - امکان ردیابی برخی از طوایف مهم ایل شاهسون بغدادی در سابقه تاریخی مناطق شرق و جنوب ترکیه، شرق و شمال سوریه، و شمال عراق.
لک: عباس عزاوی مینویسد که لکها از قبایل ایرانی هستند که در شمال و جنوب عراق پراکندهاند و در بخش مندلی تابع قبیله قراالوس بودهاند.(۸)
در مورد لکهای تابع قبیلهٔ قراالوس نکتهٔ جالب توجه در اینجاست که اینان در سال ۱۱۲۰هـ. ق.(یعنی در حدود ۲۵سال قبل از کوچ احتمالی ایل بغدادی به خراسان) ترک زبان و شیعه مذهب بودهاند.(۹)
پیشتر از این تاریخ، اسکندر بیک ترکمان نیز ذیل وقایع سال ۱۰۳۴ هـ. ق. -حمله شاه عباس به بغداد- از قلعهٔ لک بغداد (=قلعه زهاب) واقع در نزدیکی قلعه مندلی، و پیوستن دارندهٔ آن -حاجی بیک لک- به شاه عباس و مورد مرحمت قرار گرفتنش سخن به میان آوردهاست.(۱۰)
که با توجه به وحدت مکانی، بعید نیست لک متعلق به قبیلهٔ قراالوس از بقایای لک مورد اشاره اسکندر بیک بوده باشد. محمد خورشید پاشا نیز در سیاحتنامهٔ حدود به وجود پنجاه خانوار چادرنشین لک در دوزخورماتو و هشت خانوار در کرکوک اشاره دارد.(۱۱)
کارستن نیبور نیز در سال ۱۷۶۴ م. از وجود یکهزار چادرنشین لک در ناحیه بین سیواس و آنکارا خبر میدهد.(۱۲)
کوسهلر: کوسهلر بزرگترین طایفهٔ شعبهٔ لک ایل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارشهای اسکان عشایر در عثمانی، در سال ۱۷۰۸ میلادی. جماعت حاجی بهاءالدینلو در قریهٔ «کوسهلر» از توابع گلنار اسکان داده میشوند.(۱۸) در قرن نوزدهم نیز، بنابر تحقیقات فاروق سومر، طایفهٔ کوسهلر در «نازیللی» ولایت آیدین زندگی میکردهاند.(۱۹) در داستان «دوقلوهای ترک» خانم جاهید اوچوق از «مزرعهٔ کوسهلر» یاد شدهاست.(۲۰) هم اکنون در شمال آنتالیا محلی به نام کوسهلر وجود دارد و افراد بسیاری نیز در محلات فاتح، بایرم پاشا، زیتون بورنو، باغچه لیاولر، کوچوک کوی، یدی کوله، باغجیلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بکیرکوی استانبول زندگی میکنند که نام فامیلشان «کوسهلر» است.
قاسملو: بزرگترین طایفهٔ شعبهٔ ارخلو ایل شاهسون بغدادی است عسگرلی، بزرگترین اجتماع فامیلی در یک روستا عسگرلی روستایی است از توابع بخش جعفرآباد شهرستان قم در استان قم ایران. جمعیت محسن عسگری ایل شاهسون بغدادی عسگرلی از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد عسگرلی اطلاعات کلی کشور ایران استان قم شهرستان قم بخش بخش جعفرآباد دهستان جعفرآباد مردم جمعیت ۴۴۱ نفر عسگرلی، روستایی است از توابع بخش جعفرآباد شهرستان قم در استان قم ایران. جمعیت این روستا در دهستان جعفرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۴۱ نفر (۱۰۴خانوار) بودهاست.[۱] جمعیت
طایفه قاسملو(ارخلو) که دربخش اعظمی ازبخش جعفرآبادقم ساکن هستند(به مجموعه آبادی های عسگرلی که هم اکنون 3یا 4خانواربومی در انجا ساکن وبقیه آنهاغیربومی هستند واکثربومیان که اصیل ترین آن ها هستنددرقم سکنی گزیده اند{عسگری}وعلاقه ایی به بازگشت به ابادی اجدادیشان نشان نمیدهند/مابقی ابادی ازطایفه ناشناخته وپستکان/الویرآباد/نورآباد/گازران/باقر اباد/جعفراباداتلاق میشوند شغل انها دامپروری وکشاورزی است. اراضی قشلاقی این طایفه منطقه بخش جعفراباد(گازران نو) بوده است که درحال حاضر ارگان های دولت اسلامی ایران بانام آستانه حضرت معصومه(ع) از انهاکاربری زراعی ‚باغی ودامی دارد.قدیمی ترین عشایر بخش جعفراباد روستای عسگرلی بابیش از850سال قدمت میباشد واین سند در قبرستان طغرود درواقع قبریکی ازسران این ایل در غرب گازران موجود میباشد. روستای عسگرلی تنها روستایی است که نام ساکنان آن برروی روستا قراردارد واین نشان از اصالت این طایفه دارد/بخش کوچکی از جمعیت این روستا به روستای دولت اباد بالا مهاجرت کرده وسکنی دارند.
طایفه عسگری ازتیره قاسملو از ایل شاهسون(ارخلو): دارای شجره نامه بوده وبدلیل اختلاف در بین اهالی جدید وقدیم مفقود گشته است اراضی ییلاق این طایفه روستای ملک باغی دراستان مرکزی میباشدوسندشاهنشاهی هردو روستا(ییلاق وقشلاق)ملک باغی وروستای عسگرلی در ثبت اسناد شهرستان ساوه موجوداست. اسناد ومدارک این گفته میتوان در حسینیه روستای ملک باغی یافت که حدود150سال پیش کربلایی اسماعیل عسگری ظروف منقش به اسم اسماعیل را درانجا به مردم آبادی برای برگزاری مجالس اهدا کرده موجود میباشد. از مراکز ییلاقی دیگر این طایفه روستای قاراقیه در استان همدان وجلال اباد /قره چای/صیداباد باغک در نزدیکی شهرستان ساوه نام برد. عسگری های ساکن شهر قم که از اصلی ترین اقوام این خاندان میباشند به مشاغل ساخت وساز ساختمان/لبنیات(عشقعلی وبخشعلی عسگری که توسط یک شرکت ایرانی-هلندی به آمستردام سفر کرده ومجددا به ایران بازگشته اند واین حرفه رادر شهرقم گسترش میدهد)/ومشاغل آزادودولتی وشبه دولتی دراین شهرمشغولند... بزرگ این خاندان معروف به محمد عسگری که بازمانده اسماعیل عسگری است هم اکنون در روستا سکونت دارد(از نوه های دختری وی میتوان به دو چهره هادی ومجتبی غفاری که عضو تیم ملی جوانان بسکتبال ایران بودند اشاره کرد سالهای 1381-1383).رمضان عسگری(که بیشترین عمر رادر بین اهالی داشت ودر سال 1391شمسی در سن109سالگی دارفانی را وداع گفت)وی اولین فرد از این خاندان بود که به شهر قم مهاجرت کرد.در جوانی سرباز رضاخان بوده وبدوخدمت سربازی به شغل باربری باشترمشغول شد(انتقال نفت از کرمانشاهان به بازار قدیم طهران وبعضاکشاورزی در یافت آبادطهران) پسر وی ازقهرمانان ایران در رشته دوچرخه سواری ناشنوایان به نام مرحوم عیسی عسگری است که در رده ملی بزرگسالان موفق به کسب عنوان قهرمانی درسال 1371شمسی دور آذربایجان غربی شد(به مدت6سال عضو تیم ملی ودرسال 1371تا1374 سرپرست هیئت دوچرخه سواری استان قم درکنار ناصر عرب زاده قهرمان پیشکسوتان جهان در سال2012توکیوی ژاپن بوده است)وی در سال 1374 در سانحه تصادف رانندگی دارفانی را وداع گفت.بعضی از ساکنین ییلاقات که عموزاده های این خاندان بودند به یونان وبعضی دیگر به ایالات متحده ویا کانادا مهاجرت کرده وبه شغل خیاطی مشغولند/این روستا هم اکنون دچار بی هویتی فرهنگی شده وهمه مسائل قدیم را تکذیب میکنند درگاه ملی آمار ایران
عسگربی(به معنای سالار وسردار ویا برتر) :اسماعیل:ودوازده پسر بعداز ایشان/محرم اخرین بازمانده از این 12 پسر(سال فوت1390) منابع [نمایش] ن ب و ایران شهرستان قم تحقیقات میدانی1342-1394شهر قم سرشماری کشاورزی1394 استانداری قم بهره برداران غیر ساکن تحقیقات محسن عسگری فرزند استاد محمد عسگری سال1385- اسناد ملی کتابخانه ملی ایران به شماره2397210 رده بندی دیویی955/9818 تاریخ شفاهی ایل بغدادی به روایت فتح السلطان تالیف هرمز محیط
موصلو: از طوایف ترکمان نواحی دیاربکر و یکی از دو طایفه بزرگ آق قوینلوها بوده، و حکومت آن جا را در زمان سلطنت آققویونلوها در دست داشتهاست. موصلوها به سرکردگی امیر بیک موصلو در سال۹۱۳هـ. ق. به نیروی شاه اسماعیل پیوستند و از جمله قزلباشان شدند. یحیی بن عبداللطیف قزوینی ذیل وقایع این سال مینویسد:"... امیر بیک موصلو که از جانب آققوینلو مدتها والی دیاربکر بود، با اقوام و اتباع واویماق موصلو به عز بساط بوس همایون مفتخر گشت و هدایای بسیار به موقف عرض رسانید و دیاربکر داخل محروسه شد و ایالات آنجا به پیرمحمدخان استاجلو قرار گرفت... و حضرت اعلی، امیر بیک موصلو را به منصب مهرداری همایون سرافراز گردانید.(۱۳)
از سال ۹۲۷ تا ۹۳۵ هـ. ق. نزدیک به یک دهه حکومت در بغداد در دست بزرگان موصلو بود، تا اینکه در سال اخیر شاه طهماسب آنجا را فتح کرده و به حکومت آنان خاتمه میدهد.(۱۴)
دوگر: از طوایف مهم ساکن آناطولی، سوریه و عراق- موصل- ماردین و کرکوک - دقوق - که درگیریهای بین قراقویونلوها و آققویونلوها موجبات تقسیم و پراکندگی بسیار آنان را فراهم آورد. از طوایف دوگر در ناحیهٔ اردبیل نیز وجود دارند که توسط قراقویونلوها به آنجا کوچانده شدهاند و اصالتاً متعلق به دوگرهای "اورفا" میباشند.
(15) ابوبکر طهرانی درباره دوگرها مینویسد: "... دمشق خواجه که از امراء دگر بود و بیست هزار خانه را سردار و صاحب اختیار بود و رها (=اورفای امروز)... و حران... از آن او بود... در کنار آب فرات قشلاق [گرفت] و یغموربیک... که مهتر امراء دگر بود با هزارخانه که تابع او بودند و سه هزارخانه دیگر نوکر عثمان بیک (=پدربزرگ اوزون حسن) شدند.(۱۶)
این قول میزان اعتبار و نفوذ دوگرها را در منطقه شمال عراق و شرق عثمانی در زمان تیموریان نشان میدهد. بنا به نوشته کارستن در سال ۱۷۷۶م. از جماعت دوگر یکهزار خانوار چادرنشین در ناحیه اورفا زندگی میکردهاند.(۱۷)
کلوند: بنابر گزارش محمد خورشید پاشا در سیاحتنامه حدود، در سال ۱۲۶۴هـ. ق. بیست و پنج خانوار چادرنشین از طایفه کلهوند در دوزخورماتو زندگی میکردهاست.(۲۱)
و- وجود مشابهت لهجهای و همگونی ضربالمثلها و داستانها بین شاهسونهای بغدادی و طوایفی از ترکهای کرکوک که ساکن "تل عفر"، "آلتین کوپرو"، "تیسین"، "بشیر"ریا، "تازه خرماتو"،" توزخرماتو"، "امام زین العابدین"، "قاراتپه"، و "بیات لار" هستند.(۲۲)
با توجه به شواهدی که ارائه شد، نویسنده بر این باور است که هسته اولیهٔ ایل شاهسون بغدادی از نواحی کرکوک به درون ایران کوچانده شده، و به احتمال قریب به یقین از همان بیاتها و یا طوایف ابوابجمع و وابستهای بودهاست که میرزا مهدی خان استرآبادی به کوچ آنان از کرکوک به خراسان اشاره کردهاست.(۲۳)
دربارهٔ نحوه مهاجرت و وضعیت ایل طی مدت استقرارش در خراسان و شیراز منبع موثقی در دسترس نیست. مرحوم فتحالسلطان، که بیش از یک صد سال عمر کرد (وفات۱۳۵۷)، از قول عمویش ایمانعلی خان که یکصدو بیست سال عمر کرده بود، برای نویسنده نقل میکرد که: جانی بیگ بزرگ ایل در سرحد عثمانی بودهاست. سرخاب، یوسف و قاسمعلی خان برادران او بودهاند و قاسمعلی خان سرکرده نظامی ایل بودهاست. در دوران؛ آشوب و سقوط اصفهان، احمدپاشا از قاسمعلی خان قول عدم تعرض گرفته مناطق غرب ایران را به تصرف خود در میآورد. نادر در حمله به بغداد پس از غارت ایل امر به کشتن قاسمعلی خان میدهد ولی با وساطت میرزا مهدی خان از کشتن او صرف نظر میکند. طوایف لک و آرخلو به خراسان عزیمت میکنند و قاسمعلی خان به خدمت نادر در میآید و به مقام میرآخوری میرسد. در بازگشت از هند به دلیل سرپیچی از امر نادر و به همراه آوردن غنایم مغضوب واقع شده و (به امر نادر گوش و یا بینیاو را میبرند). وی در همین زمان در خراسان فوت میکند و در کنار سقاخانه حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده میشود. به دنبال این حادثه، ایل شاهسون بغدادی اعتبار نخستین خود را از دست داده و در پی مرگ نادر از خراسان به شیراز مهاجرت کردهاست. در شیراز، کریم خان زند به امید چیرگی بر دشمنان با علی خان شاهسون از تیره قاسملو پیمان اتحاد میبندد. پس از پیروزی کریم خان، علی خان شاهسون رئیس سواره نظام ایل شاهسون بغدادی در نزد او میشود. با مرگ کریم خان ایل شیراز را ترک میکند و سرانجام توسط آقامحمدخان در منطقهٔ ساوه مستقر میگردد.
صحت تاریخی این قول بر نویسنده این رساله معلوم نشد. هرچند در کتاب فریزر از قاسم بیک خان، که ناظم مناظم و اعتمادالدوله نادر بوده، ذکرنامی شده(۲۴) و از علی خان شاهسون در ذیل وقایع دهه ۱۱۷۰هـ. ق. از قبیل سرکوب افغانها در مازندران، مبارزه با نصیرخان در حاشیه خلیج فارس، محاصره ارومیه، مبارزه با زکی خان، و محاصره کرمان و مبارزه با تقی خان درانی- مبارزهای که به مرگ علیخان انجامید- در منابع دوره زندیه به تفصیل سخن رفتهاست.(۲۵)
درباره انتقال این ایل از شیراز به منطقه ساوه، در ذیل میرزا عبدالکریم بر تاریخ گیتی گشا از کوچانیدن ایلات عراقی از شیراز به عراق توسط آقامحمدخان قاجار به هنگام ورود به شیراز سخن به میان آمدهاست، اما نامی از ایلات کوچ داده شده برده نشدهاست.(۲۶)
معالوصف، وجود طوایف و تیرههای همنامی چون: لک، آرخلو، احمدلو، موصلو، و قوتولو بین ایلهای بغدادی و قشقایی، و اظهار صریح عشایر متعلق به تیره توللی در هر دو ایل مبنی بر وجود همبستگی تاریخی با یکدیگر، جای شبههای در انتقال ایل شاهسون بغدادی از شیراز به منطقه ساوه باقی نمیگذارد. به علاوه اینکه، ترانهای بین عشایر شاهسون بغدادی وجود دارد که در وصف کوههای شیراز است و گوینده آرزوی گذر از آنها را میکند.(۲۷) نیز هنری فیلد از علیقوردلوهای کوهمره سخن میگوید که همنام با یکی از طوایف شعبه لک ایل شاهسون بغدادی است.(۲۸)
اما، نخستین سندی که حکایت از استقرار ایل بغدادی در بودباش کنونیاش میکند، به سال ۱۲۲۰ ه. ق. باز میگردد که طی آن ایل بیگی گری " طایفه شاهسون " بغدادی به همت خان از طایفه ساتلو داده شدهاست.(۲۹) هر چند جزو اسناد ملکی سندی به تاریخ ۱۲۰۰هـ. ق. وجود دارد ولی نامی از شاهسون بغدادی در آن برده نشدهاست.[۴]
محمد حسین کلهر در فصلنامه "مطالعات ایلات و عشایر" دانشگاه آزاد اسلامی سنندج در مقاله ای با عنوان "اسكان عشاير و توسعه و برنامه ريزي با رويكرد بهبود زندگي آنان" می نویسد فردی به نام حاج غلامرضا کلهر از عراق با دو طایفه ایل بغدادی و کوسلر به دستور نادر شاه افشار به ماه دشت کرمانشاه منتقل و در آنجا اسکان داده شد طی چند سال زندگی و پس از مرگ نادر شاه افشار به دستور کریم خان زند به شهر های دیگر نظیر شیراز ، ساوه منتقل و عده ای در کرمانشاه و عراق ماندگار شدند . در شهر ساوه در روستاهای اکبر آباد، کان آب و قره چای و گروهی سختکوش به روستای ابره در (با نام تاریخی مهرزمین) عزیمت نمودند . هر گروه به یکی از سران ایلات تحویل و به دستور محمد رضا شاه به ایشان شناسنامه مقیم شدن داده شد و این گروه به فعالیتهای روز مره که شامل دامداری و کشاورزی ادامه داده تا اینکه خبر تخت قاپو شدن توسط ناصر الدین شاه به آنها داده شد و دیگر نتوانستد به کشور عراق منطقه کرد نشینان برگرد ند و به سر پرستی حاج غلام حسین رضائی و فرزندان موفق به خرید مزرعه شاه اباد از خانکی ها و ....شوند و به یکی از طوایف بزرگ در آیند.[۵]
طایفههای ایل شاهسون بغدادی[ویرایش]
ایل شاهسون بغدادی از سه شاخهٔ اصلی خلیفه لو , لک و آرخلو تشکیل شدهاست:[۶]
|
|
|
|
|
|
|
|
|
طایفهها: کوسهلر - ياریجانلو - مختهبندلو (میختوندلو) - دللر (دلیرلر) - قاراقويونلو (قراقویونلو) - حقجانلو (حاقجانلو) - احمدلو - الیقوردلو (علیقورتلو) - ساتلو (ساتولو - ساتلی) - قوتولو - دولتوند - چلبلو - شرفلو - کُرد |
|
|
بخش لک |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ایل شاهسون بغدادی | |||||||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
طایفهها: قاسملو - کلوند - موصولو (موسولو) - سولدوز - حسينخانلو - دوگر - کَرَملو - قَرنلو - خدرلو - غريبلکلو - نقدورلو - اتکباسانلو - نلقاز (نيککز) - خمسهلو (خمیسلو) - زيليفلو - ذولفقارلو - آلوار يا کاروانلو |
|
|
بخش آرخلو |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
طایفهٔ کوسهلر[ویرایش]
کوسهلر نام طایفهای بزرگ از ایل شاهسون بغدادی است که توسط شاه عباس در ائتلاف اتحادیهٔ ایلهای تشکیل دهندهٔ سپاهیان شاهسون قرار گرفت و پس از بازگشت آنان به عراق نادرشاه قریب به اتفاق آنها را از منطقهٔ کرکوک و موصل به خراسان وافغانستان کوچاند. این ایل پس از استقرار در ایران دوران صفوی و زند و افشار و قاجار در جغرافیای ایران جابهجا شده و در حوالی آذربایجان، قزوین، شیراز، اصفهان و تهران که پایتخت بودهاند، اسکان یافتهاند. پیش از آخرین اسکان که در منطقهای بین ساوه، همدان و قزوین بوده، دارای تاریخچه مشخص بوده و متعاقب آن در دوران پهلوی اول مانند سایر عشایر کوچرو تختهقاپو شده و اسکان یافتهاست. اسکان عشایر این ایل و طایفهها و تیرههای وابسته را به شهرهای اطراف کوچانده و نسل امروزی این مردم هم اکنون در شهرهای تهران، کرج، ساوجبلاغ، قم، اراک، ساوه و برخی در روستاهای قدیمی اطراف ییلاقها و قشلاقهای گذشته روزگار خود را سپری میکنند. به نظر روستای کوسهلر از محلهایی باشد که زمانی این طایفه از شاهسونها در آن سکونت داشته یا ییلاق و قشلاق آنها بودهاست. مقایسهٔ لهجهٔ روستاییان یا دامداران آن اطراف یا داستانهای پیرمردها و پیرزنان باقیمانده میتواند تا حدودی به روشن شدن این مطلب کمک کند. روایتی نیز در طایفهاست که واژهٔ کوسهلر، مخفف و ترکی شدهٔ واژهٔ کوهسار و به معنی اهالی کوهسار است، چرا که در گذشته این طایفه بیشتر در منطقههای کوهستانی به سر میبردهاست.
کوسهلر بزرگترین طایفهٔ شعبهٔ لک ایل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارشهای اسکان عشایر در عثمانی، در سال ۱۷۰۸میلادی. جماعت حاجی بهاءالدینلو در قریهٔ «کوسهلر» از توابع گلنار اسکان داده میشوند.(۱۸) در قرن نوزدهم نیز، بنابر تحقیقات فاروق سومر، طایفهٔ کوسهلر در «نازیللی» ولایت آیدین زندگی میکردهاند.(۱۹) در داستان «دوقلوهای ترک» خانم جاهید اوچوق از «مزرعهٔ کوسهلر» یاد شدهاست.(۲۰) هم اکنون در شمال آنتالیا محلی به نام کوسهلر وجود دارد و افراد بسیاری نیز در محلات فاتح، بایرم پاشا، زیتون بورنو، باغچه لیاولر، کوچوک کوی، یدی کوله، باغجیلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بکیرکوی استانبول زندگی میکنند که نام فامیلشان «کوسهلر» است.[۴]
تیرههای طایفهٔ کوسهلر[ویرایش]
طایفهٔ کوسهلر شامل دو تیرهٔ اصلی است: ۱ - تیرهٔ اصلی کوسه (خاصا - تیرههای اولیه)تیره های خالدلو، سرخابلو، حرانلو از یک ریشه و تیره های علی کورلو، اسماعیل لو، عطاخانلو،ونظرلو ازیک ریشه می باشند. ۲ - تیرهٔ اصلی کوسه (تیرههای ثانویه)[۷]
|
|
|
|
|
|
|
|
|
تیرههای انشعابی: (خاصا): جانیلوی بزرگ (علیکُرلو - اسماعیللو - جانیلوی کوچک) - قرابكلو - سرخابلو - يوسفلو - مدرمخانلو - (تیرههای اولیه): خداورنلو - علیبکلو (علیبَیلی) - كَرلو |
|
|
تیرهی اصلی کوسه (تیرههای خاصا، اولیه)؛ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
تیرههای طایفهی کوسهلر | |||||||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
تیرههای انشعابی: كيچكينعلیلو - تميرلو (تیمورلو) - كيتينعلیلو - شنبهلو - جمعهلو - يساوللو - رمضانلو - چایچامورلو - کُرداسدخان (قنبرلو) - ترکمن - سلمانلو |
|
|
تیرهی اصلی کوسه (تیرههای ثانویه)؛ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
خالدلو و نظر لو و حرانلو نیز از تیرههای اصلی و خاصا کوسه لر میباشد.
ساختار اجتماعی ایل شاهسون[ویرایش]
هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم میشود. در گذشته ریاست طوایف را خانها به عهده داشتند که امروز از مزایای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی شایانی برخوردار بودند ولی قدرت آنها در برابر خوانین ایلیاتی سایر عشایر مانند قشقایی بسیار ناچیز بود. در راس هر رده کوچک نیز مسؤلی قرار داشت که آقسقل [ریشسفید] نامیده میشد.[۸]
مسابقههای ورزشی ایل[ویرایش]
در دوران گذشته مردم ایل به اقتضای زمان و نوع زندگی ایلی ورزیده بودند و بنیهٔ بدنی نیرومندی داشتند. در رشتههای سوارکاری، تیراندازی، دو و میدانی، کشتی، چوببازی و دیگر ورزشها دارای مهارت فراوانی بودند.[۹]
مسابقههای دو و میدانی ایل[ویرایش]
گفتنی است در دوران گذشته، تمام افراد ایل، زن و مرد، کودک و بزرگسال، به ویژه جوانها به خاطر نوع زندگی عشایری بسیار ورزیده و چالاک بودند. در مراسمی همچون جشن و عروسی که افراد فراوانی گردهم میآمدند، رقابتهای ورزشی در زمینههای گوناگونی برگزار میشد. یکی از آنها مسابقههای دو و میدانی، شامل دوی سرعت، پرش و... میان جوانها و دوندههای تیرهها و طایفههای ایل بود. در مسابقههای دوی سرعت؛ گوشت گوسفند قربانی را به عنوان جایزه در خط پایان میگذاشتند، دوندهای که زودتر به آنجا میرسید و برنده میشد، آن را برمیداشت و تصاحب میکرد. در اصطلاح به نفر نخست مسابقه گفتهمیشد؛ «فلانی گوشت گوسفند را برد (فلانی دُشو قاپدو)».[۱۰]
چوببازی - هالای[ویرایش]
«هالای» نام کلی رقصهای گروهی و محلی ایل شاهسون بغدادی که همواره با ساز و دُهل همراه بود، همانند رقصهای بومی دیگر اقوام کهن ایران، نوعی تمرین، آمادگی و مهارت نظامی نیز به شمار میآمد. در برخی از رقصهای هالای؛ ریتم، حرکتها و صدای دهل، طبل و رژهٔ نظامی را تداعی میکرد. در رقصی به نام «چوپی» فرد سردستهٔ رقص (چوپباشی) و فردی که در انتهای دستهٔ رقص قرار میگیرد با چوب به همراه ریتم دهل و سورنا حرکتهای موزون انجام میدهند، سردستهٔ رقص با حرکتهای نمایشی با فرد انتهای دسته میجنگد که تمرینی برای آمادگی مبارزه با و چوبدستی به شمار میآید، نمایش چوببازی و مبارزهٔ صوری این رقص بسیار جالب و دیدنی است. با توجه به مهارت و استاد بودن شاهسونها در مبارزه با چوبدستی، افراد بسیاری از ایل دارای تبحر و مهارتهای خاص در این زمینه بودند.[۱۱]
محدوده ییلاق و قشلاق ایل شاهسون بغدادی[ویرایش]
نقشه جغرافیایی محدوده تقریبی پراکندگی ییلاق و قشلاق طایفههای ایل شاهسون بغدادی در دوران پیش از تختهقاپوی ایل.
منابع[ویرایش]
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا. مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
- ↑ کریمزاده، محمد. شاهسونهای فارس، پیشینه تاریخی شناخت شاهسونها. دورهی۱۲، شمارهی۱۳۶ و ۱۳۷ (بهمن و اسفند۱۳۵۲، صفحههای ۷۵ تا ۷۸).
- ↑ دکتر حسنی، عطااله. تاریخ فرهنگی ایل شاهسون بغدادی. نشر ایل شاهسون بغدادی ۱۳۸۲ تهران.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ دکتر حسنی، عطااله. مجله تاریخ دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران/سال یکم-شماره یکم، بهار ۱۳۷۹.
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام.D9.81.D8.B5.D9.84.D9.86.D8.A7.D9.85.D9.87_.D9.85.D8.B7.D8.A7.D9.84.D8.B9.D8.A7.D8.AA_.D8.A7.D9.8A.D9.84.D8.A7.D8.AA_.D9.88_.D8.B9.D8.B4.D8.A7.D9.8A.D8.B1_ISSN_2251-9556_.D9.81.D8.B5.D9.84.D9.86.D8.A7.D9.85.D9.87_.D8.B3.D8.A7.D9.84_.D8.A7.D9.88.D9.84.D8.8C_.D8.B4.D9.85.D8.A7.D8.B1.D9.87_1.D8.8C_.D9.BE.D8.A7.D9.8A.D9.8A.D8.B2_1390
وارد نشدهاست. - ↑ محیط، هرمز. تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی به روایت فتحالسلطان. نشر نگارینه ۱۳۹۲ تهران.
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامautogenerated2
وارد نشدهاست. - ↑ دکتر عزیزی، پروانه. بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی ایل شاهسون. نشر قومس ۱۳۸۷.
- ↑ جامشیر، مهدی. وبلاگ ایل شاهسون بغدادی - شاهسون Shahsavan .
- ↑ جامشیر، مهدی. وبلاگ ایل شاهسون بغدادی - شاهسون Shahsavan .
- ↑ جامشیر، مهدی. وبلاگ ایل شاهسون بغدادی - شاهسون Shahsavan .
جستارهای وابسته[ویرایش]
|