باصری
ایل باصری |
---|
جاجیم و گمپل بافتهشده در ایل باصری |
کل جمعیت |
۷۲٬۰۰۰نفر[۱] |
نواحی با بیشترین جمعیت |
استان فارس |
زبانهای رایج |
فارسی [۲][۳][۴][۵] |
ادیان و مذاهب |
اسلام، شیعه |
ایل باصِری (باسری) ایلی کوچنده و پارسنژاد از ایلات خمسهٔ فارس است و به خاطر قالیها و گلیمهای خود شهرت دارد. رنگ نارنجی مشخصهٔ قالیهای آنهاست. باصریها عمدتاً فارسی زبان و شیعه مذهب میباشند هرچند در میان آنها اقلیتهای غیرفارسیزبان و اهل سنت نیز یافت میشوند.
ایل باصری تنها باقیماندهٔ قبیله پاسارگادیان است که در دورههای اشکانی و ساسانی به رم کاریان معروف شدند. نام پاساری که به اهالی قبیلهٔ پاسارگادیان اطلاق میشد در دوره حکومت اعراب به باساری و سپس به باصری تغییر کرد. ایل باصری که به دلیل خصومت بنی امیه و سپس بنی عباس با پارسها ضمیمهٔ عدهای از قبایل عرب کوچانیده شده به سواحل شمالی خلیج فارس شده بود تا به حکومت رسیدن کریمخان زند زیر یوغ اعراب قرار گرفت. پس از این تاریخ بقایای پاسارگادیان و کاریانیان به نام باصری با یکدیگر متحد شدند که این اتحاد تا امروز پابرجا بوده است.
سنتاً قشلاق این ایل در مناطق شمالی لارستان و ییلاقشان در بلوک مرودشت ،پاسارگاد و اقلید بودهاست.
افراد ایل باصری شجاع و تا حدی ماجراجو بودند. بین خودشان مشهور بود که یک باصری معادل دو قشقایی است. البته چون بین باصریها و قشقاییها به دلایلی نزاع و درگیریهای فراوان رخ داده بود؛ این اظهار نظر شاید از خصومتهای ایلی هم سرچشمه میگرفت. به هر حال این ایل و به طور کلی ایلات خمسه، با ایل قشقایی رقابت و گاهی نیز دشمنی داشتند.
محتویات
اصل و نسب[ویرایش]
باصریها اصالت ایرانی دارند. نیاکان آنها گروهی از طایفهٔ پارس به نام طایفهٔ پازارگادیا یا پاسارگادیان خوانده میشدند که زیر فرمان چیشپیش بودهاند. پس از مرگ چیشپیش فرزند ارشد او اخامنیان یا (اخامنش) سرپرستی قوم پارس را به عهده گرفت و سالیانی چند امور آن قوم را هدایت و رهبری کرد. وقتی در سال ۵۵۰ قبل از میلاد، کورش کبیر فرزند کمبوجیه که از اعقاب هخامنش بوده با شکست دادن دولتهای ماد، لیدی، بابل، آشور و فنقی پادشاهی خود را با کمک مردمان قبیله خود، پاسارگادیان که بزرگترین قبیله از ده قبیله پارس بودند؛ بنیانگذاری کرد به احترام نیای بزرگ خود، اخامنیان نام دولت خود را هخامنشی گذاشت.[۱][۷][۸][۹]
پس از تأسیس پادشاهی هخامنشیان تعدادی از خانوارهای قوم پارسی به یکجانشینی و کشاورزی روی آوردند؛ اما گروهی از آنها که از تیره و دودمان پازارگادیان بودهاند و به نام پاساری شناخته میشدند، به همان شیوه و روش زندگی بیابانگردی و چادرنشینی که سنّت زندگی اجدادی آنها بود ادامه دادند. این گروه کوچرو برای مصون بودن از سرمای زمستان به ولایات گرم مناطق کنونی نواحی لار میرفتهاند و تابستانها برای چرای احشام خود در سبزه زاران مناطق سردسیری به سوی منطقهٔ اقلید امروزی برمیگشتهاند.[۱][۸]
آنها که در قرون اولیهٔ میلادی به رَم کاریان ملقب گشتند، اردشیر بابکان را در تأسیس حکومت ساسانیان یاری دادند و مورد توجه ویژهٔ پادشاهان ساسانی قرار گرفتند؛ به طوری که شهر مذهبی کاریان که در مسیر کوچ ایل قرار داشت، مرکز حکومتی آنان شد. رم کاریان در مقابل حملهٔ اعراب سخت مقاومت کرد و شهر کاریان چهار بار توسط اعراب محاصره و فتح شد. خلفای بنی امیه و بنی عباس که جمعاً نزدیک دو قرن بر ایران و ایرانیان فرمانروایی داشتند، برای حفظ موقعیت خویش گروههایی از همان اعراب را به داخل خاک ایران کوچانیدند تا در مواقع ضروری از حمایت آنها بهرهمند شوند. امور حکومتی رم کاریان نیز به دست یکی از این قبایل که به فارس کوچانیده شده بودند افتاد. نام این گروه چادرنشین نیز به مرور زمان و تحت تأثیر تغییراتی که بعدها بخصوص بعد از انقراض دولت ساسانی در زبان و فرهنگ این سرزمین بوجود آمد از لفظِ «پاساری» به صورت گویشی باصری درآمد. پس از شکست و نابودی دولت ساسانیان به وسیله اعراب، حاکمان عرب سعی داشتند تا زبان خود را به مردم تحت فرمان خود بقبولانند. از این رو خط و زبان مردم ایران دچار رکود گردید و عربها توانستند زبان ایران را با زبان خود مخلوط کنند. کلمهٔ باصری اگر چه گویشی عربی است که تحت تأثیر زبان اعراب و حکومت آنها به صورت فعلی درآمدهاست، ولی به سبب بیابان نشینی زبان اعراب به مردم باصری سرایت نکرد و هنوز هم ردپاهایی از فارسی باستان را میتوان در لهجه این ایل یافت.[۱][۷][۸][۱۰]
میرزا حسن فسایی ،فردریک بخت، دمورگنی او برلینگ و دمورینی فرانسوی از جمله افرادی هستند که باصریها را از ایلات قدیمی و با اصالت فارس معرفی کردهاند. مظفر قهرمانی ابیوردی در کتاب از باور تا ابیورد خراسان مینویسد:
دربارهٔ وجه تسمیه باصری اقوال مختلفی است. از آن جمله برخی معتقدند که این ایل از بقایای نژاد پارس ساکن جنوب و معروف به پارسیها بوده که به مرور زمان آن را به باسری یا باصری تبدیل نمودهاند.
به دلایل زیر باصریها از بقایای ایل پاسارگادی میباشند:
- قلمرو باصریها با قلمرو پاسارگادیها در ییلاق میانبند و قشلاق یکی است و تغییری نکرده است.[۱۱]
- مقر حکومت ایل پاسارگادی پاسارگاد در ییلاق و جویم در قشلاق بود بود و مقر حکومتی باصریها قصرالدشت کمین و روستای کردشول پاسارگاد در ییلاق و شش کیلومتری جنوب روستای کاریان در بخش جویم میباشد.[۱۲]
- زبان مردم ایل باصری فارسی و تقریباً با زبان مردم شیراز یکی است؛ شیرازیها از بازماندگان ایل پاسارگادی میباشند.[۱۳]
- مردم عامی ایل باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی را به کار میبرند که ریشه پهلوی دارد و حدود هزار واژه مرده پهلوی در زبان باصریها موجود میباشد.[۱۴]
- محدوده و مسیر ییلاق و قشلاق ایل باصری که از سرسبزترین و هموارترین مناطق و مراتع پرگیاه تشکیل شده دلیل بر آن است که این مردم بسی زودتر از آنچه بتوان تخمین زد در این محدوده چادرنشینی داشتهاند. زیرا کسی که زودتر حرکت کند زمین بهتر را انتخاب میکند و صاحب میشود.[۱۵]
- با وجود حضور ایلهای بزرگ و پرجمعیتی در فارس مثل قشقایی و عرب خمسه منطقه ییلاقی ایل باصری حومه تخت جمشید و پاسارگاد و مناطق قشلاقی آن نیز حومه شهر باستانی کاریان است که دلیل بر مانوس بودن باصریها با این مناطق است.[۱۶][۱۷]
- فاصله بین ییلاق و قشلاق ایل باصری میتواند دلیل بر آن باشد که این مردم در این محدوده بودهاند و این جاها را به خوبی میشناختهاند و در انتخاب محدوده و منطقه زندگی خود بی مدعی و بی رقیب بودهاند و حتماً قدرت قابل ملاحظهای داشتهاند که ایلات دیگر نتوانستهاند در چراگاهها و مراتع متعلق به آنها تصرفی بکنند.[۱۸]
به دلایل زیر باصریها از بقایای ایل کاریان میباشند:
- قلمرو ایل باصری با ایل کاریان یکی است. تنها تغییری که کرده است این است که نیمه شرقی قلمرو ایل کاریان در تصرف ایل عرب خمسه میباشد و باصریها در جنوب برای قشلاق به جای سواحل خلیج فارس تا مغرب لار پیش میروند.[۱۹]
- مقر حکومت ایل کاریان پوزه تخت طاووس شهر استخر در ییلاق و قلعه شاهنشین جویم در قشلاق بود بود و مقر حکومتی باصریها قصرالدشت کمین و روستای کردشول پاسارگاد در ییلاق و شش کیلومتری جنوب روستای کاریان در بخش جویم میباشد.[۲۰]
- ایل راه ایل باصری با ایل کاریان یکی بوده است.[۲۱]
- تنها ایل از رموم فارس در نیمه شرقی فارس در قلمرو کنونی ایل باصری ایل کاریان بوده است زیرا به جز رم بازنجان که در اصفهان بوده سایر رموم فارس در غرب فارس کوچ میکردند.[۲۲]
- زبان ایل کاریان و باصری فارسی بوده است.[۲۳]
تاریخچه[ویرایش]
پس از اسلام تا حمله مغول[ویرایش]
حکومت ایل کاریان از سال ۵۰ هجری قمری به خوانین عرب فارس به نام آل بنیصفار واگذار شد.اصطخری در مسالکالممالک مینویسد: «رم کاریان در دست آلصفار است و رئیسشان حجربن احمدبن الحسن میباشد.»[۲۴] در قرن سوم گروهی از کاریانیان به طایفه قتلغ خان ملحق شدند. قتلغ خان ترک در سال ۲۱۰ ه.ق از طرف مأمون خلیفه عباسی حاکم فارس شد و با طایفه خود به شیراز آمد که این طایفه بعدها به ترکان فارس مشهور شدند.[۲۵] بر طبق سخنان مسعودی مورخ قرن چهارم، در سرزمین فارس، طایفهای به نام پارسیان زندگی میکردهاند که بازماندگان همان پاسارگادیان هخامنشیان و رم کاریان ساسانیان بودهاند. مهاجرت ترکان به فارس بازهم افزایش مییابد که همگی در نیمه غربی فارس ساکن میشوند. در زمان سلجوقیان حاکمان وقت ترک فارس ایلات ترک نژاد بهارلو ،اینانلو و نفر را در شرق فارس برای ایجاد نظم و کنترل ایل عرب و اجداد باصریها مستقر کردند.[۲۶] این سه ایل بعدها با ایل عرب و باصری ایلات خمسه را تشکیل دادند.[۱]
پس از حمله مغول تا حکومت زندیه[ویرایش]
بسیاری از عشایر پارس در زمان حمله مغول و حکومت ایلخانان و تیموریان نابود شدند.به طوری که در دایرهٔالمعارف اسلامی آمده که در قرن نهم حدود ۵۰۰٬۰۰۰ نفر از عشایر پارس از بین رفتند.تیمور لنگ در سال ۷۹۵ ه.ق به فارس حمله کرد و شاه منصور را به قتل رساند و شهر شیراز را تصرف کرد.سپاه شاه منصور اغلب از لرها ،شولها و عشایر پارس تشکیل شده بود.از شرکت ترکان فارس در سپاه شاه منصور خبری نیست؛ به نظر میرسد ترکان فارس به علت همنژادی با مهاجمان در جنگ شرکت نکردند.[۲۷][۲۸] در زمان حمله تیمور بیشتر عشایر پارس کشته شدند؛ عدهای تبعید شدند یا فرار کردند و عدهای مانند عشایر کوهمره و کوهکیهای جهرم نیز به نواحی کوهستانی فرار کردند.در میان تبعیدها عدهای به قبیله قشقایی ملحق گشته و عدهای نیز به خراسان تبعید شدند. نسل بعدی تبعیدیها به خراسان به نام ویسیها به فارس بازگشته و به کاریانیانی که هنوز زیر یوغ اعراب بودند پیوستند.[۲۹]
از زندیه تا حکومت قاجار[ویرایش]
به دستور کریم خان زند در سال ۱۱۷۱ قمری ایل ویسی از ایل عرب جدا شد و در میانه فارس مستقلاً به کوچ پرداخت اما باز ریاست ایل به خوانین عرب،میر شفیع خان شیبانی واگذار شد و نوادگان او نیز تا سال ۱۲۷۹ بر ایل باصری حکومت کردند. زبان این ایل با وجود پیوستگی حدود ۱۱ قرنی با اعراب، پارسی باقی ماند. پیوستن کاریانیان موجود در ایل قشقایی که علی میرزایی نام گرفته بودند به ویسیها نیز در دوران قاجاریه و در زمان فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد که موجب شکل گیری دوباره ایل باصری گشت. کاریانیان قشقایی نیز با وجود همجواری بیش از ۱۰ قرنی با ترکها پارسی زبان باقی ماندند. جز طایفه ایلخاص، زبان سایر باصریها پارسی و دارای واژگانی منحصر به فرد و ردپاهایی از زبان پهلوی میباشد.[۱][۷][۸][۱۰][۳۰][۳۱]
حوادث دوره قاجاریه[ویرایش]
پس از خارج شدن ریاست ایل باصری از دست خوانین عرب فارس،در سال ۱۲۸۰ ه.ق حکومت ایل باصری به دستور قوام الملک به حاج نورعلی قوقی رسید.مدتی بعد ویسیها علیه وی شورش کردند و او را به عنوان کلانتر طایفه علی میرزایی منسوب و کلانتری خود را به آقاجان بیگ کلمبهای سپردند. سرانجام خود علی میرزاییها علیه حاج نورعلی شورش کردند و وی را به همراه فرزندش به قتل رساندند. این درگیری سبب شد که علی میرزایی ها متلاشی شوند.قشقاییها از این حادثه سوءاستفاده کردند و طایفه قوقی و اسفندیارخان ،خان این طایفه، را جذب خود کردند.اسفندیار خان تمام مدارک املاک طایفه علی میرزایی را به خوانین قشقایی سپرد و آنها نیز املاک و قلمرو علی میرزاییها را تصرف کردند.آقاجان بیگ سالها بر ایل باصری حکومت کرد و حکومت را در خانواده خویش موروثی کرد.[۳۲]
در سال ۱۳۰۸ قمری، باصریها همراه نیروهای دولتی در سرکوب شورش بهارلوها به رهبری حسین خان بهارلو شرکت داشتند.[۳۳]
در سال ۱۳۲۹ قمری هنگام وقوع حوادث جنوب، آقاخان، کلانتر باصری و دیگر خانهای فارس و بختیاری، با مخابره تلگراف به مجلس شورای ملی، به تجاوزات دولت روسیه اعتراض کردند و آمادگی خود را برای فداکاری اعلام داشتند.[۳۴]
مهاجرت ایلخاص[ویرایش]
مردمان طایفه ایلخاص در سال ۱۲۳۸ خورشیدی به علت فشار ماموران برای دریافت مالیات به ایل قشقایی پناه بردند و حدود ۸۰ سال در جوار طایفه دره شوری کوچ کردند. در حدود سال ۱۳۲۰ خورشیدی عدهای از آنها به ایل باصری بازگشتند و بقیه نیز در سراسر کشور پراکنده شدند. این همجواری تغییر زبان این طایفه از فارسی به ترکی را رقم زد.[۳۵][۳۶]
تشکیل اتحادیه خمسه[ویرایش]
در سال ۱۸۵۰ میلادی پنج محله نعمتی شیراز به ضدیت با خانواده حاج ابراهیم کلانتر که قدرت آنها در پنج محله نعمتی نهفته بود برخاستند و با قشقاییها متحد شدند. همزمان بختیاریها و بویر احمدیها به خاطر درگیریهای داخلی از مقابله با قشقاییها بازماندند و میرفت که قشقاییها قدرت برتر فارس شوند. قاجاریان که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ حاج ابراهیم کلانتر، علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل باصری، عرب، نفر، بهارلو و اینانلو را با عنوان خمسه متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقاییها بایستند.[۳۷]
قبل و به خصوص پس از شکل گیری اتحادیه بین باصریها مشهور بود که یک باصری معادل دو قشقایی است. البته چون بین باصریها و قشقاییها به دلایلی نزاع و درگیریهای فراوان رخ داده بود؛ این اظهار نظر شاید از خصومتهای ایلی هم سرچشمه میگرفت. به هر حال این ایل و به طور کلی ایلات خمسه، با ایل قشقایی رقابت و گاهی نیز دشمنی داشتند.[۳۸]
حوادث قرن چهارده[ویرایش]
باصریها در ۱۳۰۹ خورشیدی به زور تخته قاپو (آبادی نشین) شدند و در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد آمد اما پس از شهریور ۱۳۲۰، تحرک آنان دوباره آغاز شد.
در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، ۲۵۰ خانوار از باصریها به سمنان و گرمسار مهاجرت کردند. ۳۰ خانوار از آنها در ۱۳۲۲ خورشیدی به ایوانکی و سپس از آنجا به ورامین رفتند و در روستاهای آن ساکن شدند.[۱۰]
باصریها همراه دیگر عشایر فارس با تشکیل پلیس جنوب، با آن درگیر شدند.[۳۹] در ۱۳۳۶ خورشیدی نیز باصریها و قشقاییها با قشون انگلیس، در ۴۱ کیلومتری مغرب ده بید در دهکده کافتر، به نبرد پرداختند.[۴۰]
پس از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱، طایفههای مختلف باصری، برای بار دوم ولی با اختیار، آبادی نشین شدند، چنانکه امروز ساکنان آبادیهای برخی از دهستانهای اقلید، پاسارگاد، جهرم، مرودشت، خرم بید، لارستان و فسا از باصریها هستند.[۷]
پس از انقلاب ۱۳۵۷[ویرایش]
باصریها پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، مانند بسیاری از عشایر، از دبستان عشایری و دیگر امکانات آموزشی و همچنین از مراکز خدمات بهداشتی و ایستگاههای سیار دامپزشکی و از فروشگاههای تعاونی عشایری بیشتر بهرهمند شدند. آخرین رئیس ایل باصری، محمد خان ضرغامی روز دهم دی ماه سال ۱۳۵۹، صبح گاهان توسط افراد سپاه پاسداران ارسنجان در منطقه فارس ترور شد.
پس از ۱۳۶۵، شورای عشایر استان و شورای عشایر شهرستان در همه سازمانهای ایل سهم اساسی پیدا کرد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت. در سطوح پایینتر، اداره بنکوها همچنان با ریش سفیدان است که در جامعه عشایری موجّه و محترم اند.[۴۱]
فرهنگ[ویرایش]
موسیقی[ویرایش]
ساز و نقاره و نی ابزارهای نواختن معروف ایل باصری هستند که در مراسم ازدواج و حتی سوگواری از آنها استفاده میشود.
بهترین و متداولترین نوع موسیقی در ایل باصری نواختن نی هفت بند و آواز دشتستانی است اما در عروسیها و ختنه سوریها از ساز و نقاره استفاده میکنند و بهترین و جالبترین ریتم ساز و نقاره آوای جنگنامه است که مردان همراه با آن نوا تَرکه بازی میکنند و زنان و دختران همراه نوای چوپی در لباسهای هزار رنگ ایلی میرقصند. موسیقی ایلها در عین شادی آفرینی ریتمهای خاصی هم دارند که بیانگر درد آنهاست. مثلاً در هنگام مهاجرتهای ایلی یا تبعید مردان ایل بوسیلهٔ حکومتها نواها و نغمههای سنگین و گریه آوری نواخته میشدند. این نوع رامشها در بعضی مراسم تدفین یا عزاداریهای مذهبی مثل محرم نیز اجرا میشوند.[۱]
پوشش[ویرایش]
لباس مردان باصری تا پیش از تغیر پوشاک در ایران ارخالِق بود. به جای جوراب از پاپیچ استفاده میشد و مَلِکی (گیوه) نیز نقش کفش را داشت.
لباس زنان باصری که تا کنون نیز استفاده میشود شامل پیراهنی بلند و دامنی پر چین به نام «تومون» میباشد. «چارقد» نیز به عنوان پوشش سر استفاده میشود. در زمستان روی پیراهن پوششی آستردار به نام کُردین به تن میکنند تا از سرما محفوظ بمانند. زنان ایل گیس هایشان را نیز میبافند و به پشت سر میاندازند.[۱]
ازدواج[ویرایش]
در روزگاران قدیم در ایلها والدین بخصوص پدرها صاحب اختیار بودند. پسران تا حدودی اما دختران اصلاً حق انتخاب و چون و چرا نداشتهاند. مردمان ایل در آن ایام بر اساس باورها و تجربیات خود عمل میکردند. در بین مردم چادرنشین بیشتر ازدواجها فامیلی است. زیرا آنها باور دارند که: «وصلت با خودی معامله با غیر.» خانوادهٔ عروس، تعدادی دام را به عنوان باشلق میگیرند که بخشی صرف جهیزیه و بخشی صرف جشن میشود. برای خواندن خطبه عقد یا به شهرها و روستاهای مسیر حرکت ایل مراجعه میکنند یا مکتبدار و ملّای ایلی این وظیفه را انجام میدهد.
مراسم عروسی معمولاً بیشتر از ۲ روز طول میکشد که در آن مراسم مختلفی مانند حجله بندان، حمام داماد، حنابندان، جهیزیه کشان ،واسونک خوانی و عروس بران (عروس کشان) همراه با مراسم شادی مانند چوب بازی (تَرکه بازی) اجرا میگردد.[۴۲][۴۳][۴۴]
رقصهای محلی[ویرایش]
در ایلها بهخصوص در ایل باصری، دو نوع رقص مرسوم و متداولترین است که یکی مربوط به مردان و دیگری منحصر به زنان است.
در عروسیها هنگام تَرکهبازی نوازندگان ریتم و نوای خاصی را اجرا میکنند که به آن «جنگنامه» میگویند. در تَرکه بازی دو نفر به میدان میآیند، یکی از آنها ترکهای محکم به دست میگیرد و دیگری پایهای برمیدارد. این دو همراه نوای جنگنامه چند دور میرقصند. سپس صاحب ترکه حمله را شروع و پایه دار دفاع میکند. صاحب ترکه برای برنده شدن باید از زانوی رقیب به پایین را با ترکه بزند. پس از آن که ترکه را زد، ترکه و پایه را با هم عوض میکنند و رقص و حمله و دفاع دوباره شروع میشود.
پس از یکی دو ساعت چوب بازی، نوبت رقص زنان و دختران ایلی است که در لباسهای ایلی همراه نوای چوپی (ریشه این واژه از واژه پارسی چاپ به معنای رقص گرفته شده است) به صورت دایره وار در حالیکه دستمالهای رنگین را در دست تکان میدهند رقص را شروع میکنند.[۱][۷]
باورها[ویرایش]
خانوادههای عشایر باصری دارای باورها و عقاید مختص به خود بوده و هستند که در زیر به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
- باور داشتند هنگام صبح و ابتدای بافت قالی، گلیم و جاجیم کسی که در شروع کار سر میرسد، باید پایی سبک داشته باشد یعنی زرنگ باشد.
- ازدواج متقابل دو خانواده با هم (گو به گو) را خوب نمیدانند و باور دارند برای یکی از دو طرف بد میآورد.
- هنگام بردن عروس، پسر بچهای چند ساله پشت سر عروس سوار بر اسب میکردند تا عروس زایا و بچه اولش پسر باشد.
- هنگام جدا کردن عروس از خانه پدر شوهر، مادر شوهر مقداری نمک، قند، و برنج سوغات میبرد تا برکت خانهٔ فرزندش زیاد شود.
- تا چهل روز پس از تولد نوزاد، کسی به خانهٔ نوزاد دار نمیرود. اگر کسی برود، نوزاد را باید در آغوش گرفت و از زمین بلند کرد.
- هنگام غروب خورشید (زردی هوا) سفیدیها مانند شیر، ماست، تخم مرغ و... را نباید از خانهای گرفت و اگر خواستی بگیری باید بجای آن قند یا نمک برد.
- هنگام شیر دوشی کسی که وارد قاش گله شود میگوید «خدا برکت» یا «دون زیاد».
- ابتدای فصل بارش اگر رعدوبرق رخ دهد، میگویند آسمون کرّه شد و بارندگی سالیانه کاهش مییابد.
- تا چهل روز آهنربا در گهواره میگذاشتند تا نوزاد دچار ترس و جن زده نشود.[۷]
ورزشها و بازیهای محلی[ویرایش]
در ایل باصری ورزشهایی هم وجود دارد که بیشتر مخصوص مردان است. مثل مسابقهٔ اسبدوانی، تیراندازی، کشتی گرفتن و دویدن یا به قول خود ایلیها همدو کردن.[۱]
بازیهای مرسوم ایل به شرح زیر است:
زاکلوبازی[ویرایش]
در این بازی افراد به دو گروه تقسیم میشوند و سپس یک رئیس برای هر گروه انتخاب میشود. یکی از رئیسها در حالی که همهٔ افراد چشمبسته و پشت به میدان هستند یک تکه چوب را برداشته و به میان میدان پرتاب میکند. آنگاه افراد هر دو گروه برای پیدا کردن چوبِ زاکلو در میدان بازی پراکنده میشوند. یابندهٔ چوب زاکلو باید به سرعت به سمت محل رئیسها بدود که اگر گروه این کار را درست انجام بدهد گروه برنده و افراد گروه بازنده باید آنها را بر دوش خود سوار کنند، ببرند تا جایی که چوب را پیدا کردهاند، و برگردانند و در صورتی که چوب از یابنده گرفته شود تیم او بازنده است.
هفتسنگ[ویرایش]
در هفتسنگ نیز افراد دو گروه میشوند هر گروه هفت عدد سنگ را روی هم میگذارند. سپس در هر نوبت از هر گروه یک فرد سنگی به طرف سنگهای گروه دیگر پرتاب میکند. گروهی که زودتر تمام سنگهای طرف مقابل را بزند برنده است و باید توسط گروه دیگر سواری بگیرد.
قاپبازی[ویرایش]
در این بازی افراد دور دایرهای قرار میگیرند و هر فرد چند قاپ (استخوانی در پای عقب گوسفند که تا شدن پا را ممکن میسازد) را به صورت ایستاده در چند ردیف در مرکز دایره نگه میدارد. یک قاپ بزرگتر نیز به نام تیله وجود دارد که به قید قرعه افراد تیلهها را به سمت قاپها پرتاب میکنند. هر کس بتواند قاپها را بزند و از دایره خارج کند قاپها متعلق به او و برنده است.
پنجربازی[ویرایش]
در این بازی هر نفر ۹ عدد ریگ تقریباً گِرد فراهم میکند. ریگها را وسط میریزند و افراد بازی را شروع میکنند. هر فرد یک ریگ در دست میگیرد و به بالا میاندازد. در این حال باید یک ریگ را از روی زمین برداشته و ریگ اول را بگیرد. این کار با دو یا چند ریگ نیز انجام میدهند تا وقتی که ریگها روی زمین بریزند. برنده کسی است که بتواند ریگهای بیشتری جمع کند و به همان تعداد به بقیه افراد پشتدستی میزند.[۱]
تقسیمات ایل[ویرایش]
این ایل مشتمل بر ۱۹ طایفه و تعداد زیادی بُنکو است. هر بنکو شامل ۴ تا ۹ خانوار است که در چندین سیاه چادر زندگی میکنند. سرپرست اردوها در قدیم از طرف خان تعیین میشد و در نبود او ریش سفیدان بنکو این مسئولیت را بر عهده میگرفتند. ریاست ایل نیز تا پیش از انقلاب بر عهدهٔ خان یا کلانتر (از طایفه کلمبهای) و منصب او موروثی بود.[۴۵]
طایفهها[ویرایش]
ایل باصری به دو شاخه اصلی علی میرزایی و ویسی تقسیم میشود. علاوه بر این دو گروه، عدهای از طایفههای باصری از ایلات دیگر مهاجرت کرده و به ایل باصری پیوستهاند. نام طایفههای ایل باصری به شرح زیر است:[۴۶]
شاخه علی ویسی[ویرایش]
- جوچین
- کلمبهای
- لبموسی
- فرهادی
- عبداللهی
- سروستانی
- ایلخاص
شاخه علی میرزایی[ویرایش]
- کرمی
- علی قنبری
- ظهرابی
- قوقی
- میر
مهاجرین[ویرایش]
- علی شاه قلی
- آلقلی
- حنایی
- کرجهای
- تربر
- چاربنیچه
- دور و بَر
- کردشولی
زبان[ویرایش]
اکثر باصریها فارسی زبانند و به لهجه خاص خود که لهجه باصری نام دارد سخن میگویند.[۴۷][۴۸] بنا به گفتهٔ فردریک بخت در کتاب عشایر جنوب پارس باصریها ایلی چند زبانه هستند (البته این مسئله تنها به یک یا دو طایفهٔ مهاجر برمیگردد وگرنه زبان اصلی مردمان باصری پارسی است و هنوز هم هزاران واژه اصیل پارسی در بین آنها رایج است که در بسیاری از جاهای ایران بدون کاربرد شده است ولی باصریها هنوز در گفتگوهای روزانهٔ خود از آنها بهره میگیرند) بیش از ۹۵درصد از آنها به زبان فارسی، تنها طایفهٔ ایلخاص به زبان ترکی و در جمع چندین تیره نیز به لری یا عربی تکلم میکنند. لهجهٔ باصریهای فارسیزبان نزدیکی زیادی به لهجهٔ شیرازی دارد.[۴۹][۵۰]
زبان اولیه همه باصریها فارسی بوده است و زبان باصریهای غیر فارسی زبان بعدها به دلیل کوچ و ارتباط با اقوام دیگر از فارسی به زبان دیگری تغییر یافته است.[۵۱] مردم عامهٔ باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی به کار میبرند که ریشهٔ پهلوی دارد و حدود ۱۰۰۰ واژهٔ مردهٔ پهلوی نیز در این لهجه وجود دارد.[۵۲]
تفاوتها[ویرایش]
- اغلب افعالی که در فارسی رسمی تلفظ میشوند در لهجه باصری به صورتی دیگر مورد استفاده قرار میگیرند:
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
---|---|---|
میکُنَم | میکُنُم | mikonom |
میشَوَم | میشُم | mishom |
- ضمیر گویندهٔ پیوسته (اول شخص مفرد متصل) در این لهجه به گونهای دیگر تلفظ میشود:
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
---|---|---|
کتابَم | کتابُم | ketabom |
مدادَم | مدادُم | medadom |
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
---|---|---|
آن خانه | خونو | khoonow |
آن معلم | معلمو | moallemoo |
- تلفظ برخی از کلمات متفاوت است:
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
---|---|---|
شام | شوم | shoom |
آسیاب | آسیو | asiow |
چپاول | چپو | chapow |
من | مه | meh |
- برخی از کلمات فارسی معیار در لهجه باصری معادلهای خود را دارند:
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
---|---|---|
جوان | جُنگ | jong |
کثیف | پَچَل | pachal |
خسیس | پیناس | pinas |
چاق | گَبور | gaboor |
وارون | چَپّه | chappeh |
دهان | کَپ | kap |
کلیه | گُرده | gordeh |
دین[ویرایش]
باصریها مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند با این حال باورها،رسوم و جشنهای اسلامی در میان آنها جایگاه ویژهای ندارد.با وجود ارتباط دائم باصریها با اهالی روستاها؛ تقسیمات و وقایع سال قمری در میان آنها به طور جدی پیگیری نمیشود.با اینکه باصریها به طور نسبی از رسوم اسلامی مطلع هستند؛در رعایت آنها به طور کلی ثابت قدم نیستند و جشنها و مراسم اسلامی به ندرت مورد توجه قرار میگیرند.توجه باصریها به رسوم چرخهٔ زندگی مانند تولد،ازدواج و مرگ نسبت به آیینهای اسلامی مانند روزه در ماه رمضان و عزاداری در ماه محرم به طور کلی بیشتر میباشد.[۵۳]
اقتصاد[ویرایش]
اقتصاد کوچنشینان حول محور پرورش دام، چهارپایان و منافع حاصله از آن میچرخد. در همین راستا، خانواده به وسایل و امکاناتی نظیر چادر و ابزار و آلات زندگی، مرتع و نیروی انسانی نیازمند است. خانواده به عنوان یک واحد مستقل ایلی تشکیل شده از پدر، مادر و بچهها که گاهی بر این تعداد پدربزرگ (بابو) و مادربزرگ (مامو) نیز افزوده میشود که باصریها نیز از این قاعده مستثنی نمیباشند.[۵۴]
دامها[ویرایش]
دامهای ایل باصری شامل گلهای از بز و میش که تعدادشان بسته به وضعیت اقتصادی خانواده و جایگاه اجتماعی افراد ممکن است به چند صد رأس و گلههای متعدد نیز برسد. چهار پایانی از قبیل الاغ، اسب و شتر نیز ضمن کمک به وضعیت اقتصادی خانواده، کوچ و جابجایی را تسهیل و بر سرعت عمل تحرکات فصلی میافزاید.[۵۵]
نژاد دام[ویرایش]
نژاد دامهای ایل باصری به گویش خودشان قلمه نامیده میشود. مشهورترین دام ایل باصری گوسفند نژاد قلمه است که آن را با نام گوسفند نژاد کبوده فارس شناخته میشود و به آن قره گل فارس نیز میگویند. این نژاد یکی از مشهورترین گوسفندان پوستی دنیا میباشد و رنگ بدن این نژاد بیشتر خاکستری (سوز)، سیاه (ملحه)، قهوهای (بور) و سفید میباشد. پوست برهها در هنگام بدنیا آمدن دارای گل و پیچهای ویژهای است و معروفترین نوع آن گل قلم است که شاید از نام قلمه گرفته شده باشد.[۵۶]
فرآوردهها[ویرایش]
در مردمان ایل باصری نیز مانند دیگر عشایر با توجه به شیوه زندگی مهمترین فرآوردههای تولیدی آنها لبنیات است اما در بین لبنیات معروفترین و مشهورترین پنیر در بین همه ایلات فارس بدست زنان ایل باصری ساخته میشود و این معروفیت به دلیل مزه بسیار خوب و تمیز بودن و رنگ سفید آن میباشد
به گونهای که این شهرت در اشعار محلی استان فارس هم راه پیدا کرده است و بیت زیر در این باره سروده شده است:
دلم میخوا دوازده نون گندم | پنیر باصری خرمای جهرم |
زنان ایل باصری فراورده دیگری هم از خانواده پنیر بنام لور از شیر درست میکنند. لور هم خوشمزگی خاص خود را دارد ولی از پنیر چربی کمتری دارد؛ بنابراین لور را شاید بتوان پنیر کم چرب نامید.
همچنین نان که یکی از اصلیترین غذاها در بین عشایر میباشد به طور گستردهای در میان مردم ایل مورد پخت و پز و استفاده قرار میگیرد. این نان که به نان تیری معروف میباشد دارای ضخامتی در حدود دو الی سه میلیمتر بوده و نحوه پختن آن این گونه است که خمیر را با یک تیر چوبی روی یک سطح صاف نازک میکنند و پس از پخته شدن، آن را تناول میکنند.[۵۷]
صنایع دستی[ویرایش]
تولیدات صنایع دستی ایل باصری همانند سایر عشایر فارس شهرت جهانی دارد به طوری که قالی فارس به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر در سازمان یونسکو ثبت گردیده است.[۵۸] گبه و قالیهای ایل همانند لباس رنگارنگ زنان ایل موجی از رنگهای شاد طبیعت را در خود جای داده است. گلیمهای اصیل ایل از پشم خالص و جاجیمها نیز از نخهای رنگین و ظریف پشمی یا پنبهای یا مخلوط هر دو بافته میشوند. زنان ایل ضمن انجام دادن کارهای روزمره خانگی به هنرهای بیشماری نیز آراسته بودند که مهمترین آن صنایع دستی بود که اکثراً بازتاب دهنده آداب و رسوم و فرهنگ فردی و جمعی ایل بود.
از مهمترین آن صنایع دستی عبارتند از: لَتف (چادرهای سیاهی که از موی بز درست میشوند)، قالی، گبه، جاجیم، گلیم، سرکش، خورجین، تیردان، چنته، جل اسب، خوابگاه، خوره و جوال.[۸]
پشم گوسفندان در روزهای نیمه دوم سال چیده میشود. زنان این پشمها را تمیز کرده و سپس میتابند. این پشمهای تابیده شده را رنگ میکنند و از آنها برای بافت قالی، گلیم، جاجیم، دالی، قاشقدان، جعبهدان و چادر (لَتَف) استفاده میکنند.
در فصل زمستان به سقف چادرها ستونهای چوبی میزنند تا شیبدار شود و از نفوذ آب باران جلوگیری کند. همچنین نخهای چادر نیز با جذب آب منقبض میشوند و روزنه هایشان بسته میشود و این کار نیز به جلوگیری از نفوذ آب باران کمک میکند. این نخها در تابستانها نیز منبسط میشوند و روزنهها را باز میکنند که هوای خنک وارد چادر میشود و هوای آن را خنک میکند.
چادرهای زمستانی معمولاً بزرگتر هستند تا در شبهای سرد و بارندگی برهها و بزغالههای کوچک را که به آنها «کُرپه» میگویند در قسمت پشت بارها نگه میدارند. در حالی که چادرهای تابستانی تقریباً کوچکتر و سادهتر است.[۵۹]
سرزمین و کوچ[ویرایش]
باصریها در شهرهای پاسارگاد، ایزدخواست، شیراز، سروستان، مرودشت و جهرم در منطقهای به طول حدود ۲۰۰ و عرض ۸۰ کیلومتر اسکان یافتهاند و مناطق سکونت آنها نیز متعلق به خودشان است. چادرنشینان باصری از ۱۵ اسفند از گرمسیر به سوی سرحد حرکت میکنند و نوروز را که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن میگیرند. عمدتاً زمان کوچ ۱۵ روز تا یک ماه میشود. حرکت از سرحد به گرمسیر نیز، از نیمهٔ دوم شهریورماه آغاز میشود و باصریها مسیر پیمودهٔ خود را بازمیگردند.[۳۱][۴۵][۵۰]
گرمسیر (قشلاق)[ویرایش]
گَرمِسیر (قشلاق) ایل در جنوب شهر جهرم واقع گردیده که مناطق اصلی قشلاقشان عبارتست از:جویم ،بنارویه، هود، بیدشهر، چهاررودخانه، هرم و کاریان، سحرگاه، سیاه منصور، جرجهد، چیتگر، شاخ برکه انجیری، لَهباز، هفت دشتی، دشت کربه، دشت قند، دشت دِرگ، دشت موش، بلغان و احمدمحمودی.[۶۰]
سرحد (ییلاق)[ویرایش]
مناطق سَرحَد (سردسیر یا ییلاق) آنها نیز که در نواحی شهرستان اقلید می باشدعبارتند از:چاههای خورخوره، تُل قربان قلی، شاه مور، سیربانو، سباتَن، دُردانه، نصرآباد، احمدآباد، نظامآباد، دم دریا، کافتر، خُنگشت، دشت نمدان، کوه سفید، تُرناس،پَس بُل (دامنه کوه بُل) و نخود زار.[۶۱]
کتابشناسی[ویرایش]
- عشایر جنوب پارس: ایل باصری از ایلات خمسه، ۱۳۴۳ خورشیدی، نوشته فردریک بخت، ترجمه کاظم ودیعی، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (تهران)
- ایل باصری از ترناس تا لهباز، ۱۳۷۹ خورشیدی، نوشته غلامرضا توکلی، انتشارات هفت (تهران)
- ایل باصری در گذر تاریخ، ۱۳۸۱ خورشیدی، نوشته محمد محمدی، انتشارات افق فردا
- خان بی بی یادگار ایل، ۱۳۸۱ خورشیدی، نوشته محمدمراد شیروانی باصری، انتشارات کیان نشر (تهران)
- طایفه باصری کومش (قومس)، ۱۳۸۷ خورشیدی، نوشته محمد حسینی شیرآشیانی، انتشارات پازینه (تهران)
- رویدادهای تاریخی ایل باصری (به انظمام داستانها و خاطرات)، ۱۳۹۱ خورشیدی، نوشته احسان یوسفی، انتشارات نوید (شیراز)
- عشایر پارس: ایل باصری و طایفه کردشولی، ۱۳۹۳ خورشیدی، نوشته احسان یوسفی، انتشارات قشقایی (شیراز)[۶۲]ٓ
پیوند به بیرون[ویرایش]
- مدخل «ایل باصری» در دانشنامهٔ ایرانیکا (انگلیسی)
- مدخل «ایل باصِری» در دانشنامهٔ جهان اسلام (بایگانی)
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ رحیم مختاری. «تاریخچه پیدایش ایل باصری». مرودشت نما. بازبینیشده در 2016/4/10.
- ↑ دانشنامه اتنولوگ. «Persian, Iranian». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ شبکه ضبط جهانی. «Farsi, Western: Basseri language». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا. «BĀṢERĪ». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام. «باصری ایل». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ یوسفی، احسان. عشایر پارس: ایل باصری. قشقایی، ۱۳۹۳. در صفحهٔ ۹۲ کتاب نقشهای از ایران به زبان عربی رسم شده و این نقشه مطابق آن رسم شده.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ بخت، فردریک. عشایر جنوب پارس:ایل باصری از ایلات خمسه. ۱۹۶۹.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ یوسفی، احسان. عشایر پارس. قشقایی، ۱۳۹۳.
- ↑ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی. ص۹۹.
- ↑ جمشید صداقت کیش، کردان فارس و کرمان، ص ۴۷
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۶
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۷
- ↑ محمدمراد شیروانی، خان بی بی یادگار ایل، ص۲۶۵
- ↑ محمدمراد شیروانی، خان بی بی یادگار ایل، ص۲۶۵
- ↑ محمدمراد شیروانی، خان بی بی یادگار ایل، ص۲۶۵
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۴۸
- ↑ محمدمراد شیروانی، خان بی بی یادگار ایل، ص۲۶۵
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۷
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۷
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۸
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۸
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۴۸
- ↑ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم. مسالک الممالک. ص۱۲۷.
- ↑ نجیبی، نورمحمد. تارخ جغرافیای ممسنی. انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۱.ص۱۵۹.
- ↑ حسینی فسایی، حاج میرزا حسن. فارسنامه ناصری. صص ۱۵۷۳-۱۵۷۸.
- ↑ یوسفی، احسان. عشایر پارس. قشقایی، ۱۳۹۳.ص۶۴.
- ↑ تبریزی، شرف الدین علی. ظفرنامه. انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۶.ج ۱.ص ۴۳۹.
- ↑ یوسفی، احسان. عشایر پارس. قشقایی، ۱۳۹۳.ص۶۴.
- ↑ نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. نشر همسایه.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ اداره امور عشایر استان فارس. «پیشینه تاریخی ایلات و اقوام استان». اداره امور عشایر استان فارس. بازبینیشده در 2016/4/10.
- ↑ یوسفی، احسان. عشایر پارس. قشقایی، ۱۳۹۳.صص ۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ سعیدی سیرجانی، علیاکبر. وقایع اتّفاقیه. تهران ۱۳۶۲ ش، ج۱، ص۶۶۳،.
- ↑ نورزاده بوشهری، اسمعیل. اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی. تهران ۱۳۲۷ ش، ج۱، ص۳–۵،.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا. «باصری».
- ↑ محمدی، مهدی. ایل باصری در گذر تاریخ. افق فردا، ۱۳۸۱.
- ↑ نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. نشر همسایه.
- ↑ لطفعلی بهپور. «خاطرات یک زندگی». بازبینیشده در ۹ آگوست ۲۰۱۵.
- ↑ نورزاده بوشهری، اسمعیل. اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی. تهران ۱۳۲۷ ش، ج۱، ص۳–۵،.
- ↑ فردریک مابرلی، جیمز. عملیات در ایران (ترجمه کاوه بیات). تهران ۱۳۶۹ ش، ج۱، ص۳۱۷–۳۱۹.
- ↑ سازمان امور عشایر ایران. عشایر و دولت جمهوری اسلامی ایران. تهران، ج۱، ص۴۸–۵۰.
- ↑ رحیم مختاری. «تاریخچه پیدایش ایل باصری». مرودشت آنلاین. بازبینیشده در ۸ می ۲۰۱۶.
- ↑ بخت، فردریک. عشایر جنوب پارس:ایل باصری از ایلات خمسه. ۱۹۶۹. صص۲۳٬۵۶٬۲۲۵.
- ↑ «ازدواج باصریها». حوزه نت. بازبینیشده در ۷ می ۲۰۱۶.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ باصِری
- ↑ یوسفی، احسان. عشایر پارس. قشقایی، ۱۳۹۳. در فهرست کتاب به نام این طوایف اشاره شده.
- ↑ دانشنامه اتنولوگ. «Persian, Iranian». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ شبکه ضبط جهانی. «Farsi, Western: Basseri language». بازبینیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی. ص۱۴.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ دانشنامه ایرانیکا. «باصری». بازبینیشده در 2016/8/6.
- ↑ اوگلس، کاساندرا. باصری. دانشگاه اشفورد، ۱۳۹۰.
- ↑ شیروانی باصری، محمدمراد. خان بی بی یادگار ایل. کیان نشر، ۱۳۸۱.
- ↑ دانشنامه فرهنگهای جهان. «Basseri». بازبینیشده در 2016/6/29.
- ↑ اسلامی، جواد. وضعیت معیشت و اقتصاد عشایر ایل باصری استان فارس.
- ↑ اسلامی، جواد. وضعیت معیشت و اقتصاد عشایر ایل باصری استان فارس.
- ↑ اسلامی، جواد. وضعیت معیشت و اقتصاد عشایر ایل باصری استان فارس.
- ↑ اسلامی، جواد. وضعیت معیشت و اقتصاد عشایر ایل باصری استان فارس.
- ↑ «روشهای سنتی قالی بافی در استان فارس». سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو). بازبینیشده در 2016/6/19.
- ↑ رحیم مختاری. «تاریخچه پیدایش ایل باصری». مرودشت نما. بازبینیشده در 2017/5/8.
- ↑ نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. نشر همسایه.
- ↑ نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. نشر همسایه.
- ↑ مدخل «ایل باصری» در پایگاه اطلاعرسانی کتابخانههای ایران
منابع[ویرایش]
- تاریخچه پیدایش ایل باصری
- ترور محمدخان ضرغامی
- ایل باصری در دانشنامه ایرانیکا
- ایل باصری در دانشنامه فرهنگهای جهان
- خاطرات یک زندگی
- قالی فارس
- صادق زاده، اسفندیار. «۳۳ سال از ترور محمد خان ضرغامی در فارس گذشت». راه توده، ش. ۳۸۹ (دوشنبه ۴ دی ماه ۱۳۹۱).
- توکلی، غلامرضا. ایل باصری از تُرناس تا لَهباز. چاپ ۱۳۷۹.
- بارث، فردریک. عشایر جنوب پارس: ایل باصری از ایلات خمسه. چاپ ۱۳۴۳.
- یوسفی، احسان. عشایر پارس: ایل باصری و طایفه کردشولی. چاپ ۱۳۹۳.
- یوسفی، احسان. رویدادهای تاریخی ایل باصری (به انضمام داستانها و خاطرات). چاپ ۱۳۹۱.
- شیروانی، محمدمراد. خان بی بی یادگار ایل. چاپ ۱۳۸۱.
- صداقت کیش، جمشید. کردان فارس و کرمان. چاپ ۱۳۸۱.
- نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. چاپ ۱۳۸۰.
- سعیدی سیرجانی، علیاکبر. وقایع اتّفاقیه. چاپ ۱۳۶۲.
- نورزاده بوشهری، اسمعیل. اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی. چاپ ۱۳۲۷.
- مابرلی، جیمزفردریک. عملیات در ایران. ترجمهٔ کاوه بیات. چاپ ۱۳۶۹.
- نجیبی، نورمحمد. تارخ جغرافیای ممسنی. انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۱.
- اصطخری، ابواسحاق ابراهیم. مسالک الممالک.
- حسینی فسایی، حاج میرزا حسن. فارسنامه ناصری.
- تبریزی، شرف الدین علی. ظفرنامه. انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۶.
|
|
|
|
|