جنگ سرد
جنگ سرد اصطلاحی است که به دورهای از تنشها، کشمکشها و رقابتها در روابط ایالات متحده، شوروی و همپیمانان آنها در طول دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ اطلاق میشود. در طول این دوره رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصههای گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری ادامه داشت. این رقابتها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات جنگافزار هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم به دنبال داشت.
گرچه در طول جنگ سرد هرگز درگیری نظامی مستقیمی میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی، کشمکشهای سیاسی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و همپیمانان این ابرقدرتها از پیامدهای آن بهشمار میروند. هر چند ایالات متحده و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوبارهسازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.
پس از جنگ در حالی که آمریکا در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند گستره جنگ سرد به بسیاری از نقاط جهان به ویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد. در این دوره جهان با بحرانهای مکرر مانند ساخت دیوار برلین (۱۹۸۹-۱۹۶۱)، جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)، جنگ ویتنام (۱۹۵۹-۱۹۷۵)، بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲) و جنگ شوروی در افغانستان (۱۹۷۹-۱۹۸۸) روبهرو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی را ایجاد میکرد اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم دسترسی آنها به جنگافزار هستهای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاحها بود.
سرانجام در پایان دهه ۱۹۸۰ و با دیدارهای مقامهای بلندپایه که به وسیله آخرین رهبر شوروی میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و برنامههای اصلاحی گورباچف جنگ سرد پایان یافت.
جنگ سرد با سقوط کمونیسم و فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید.[۱]
محتویات
- ۱ خلاصه
- ۲ خاستگاه
- ۳ سازماندهی مجدد جهانی
- ۴ گسترش اختلاف و بحران
- ۵ کاهش تنش، ویتنام و نظریه برژنف
- ۶ بهبود روابط و آشتی
- ۷ مسابقه فضایی
- ۸ جنگ سرد دوم
- ۹ پایان جنگ سرد
- ۱۰ فناوری
- ۱۱ تضمین نابودی دو طرف
- ۱۲ اطلاعات جاسوسی
- ۱۳ نتایج
- ۱۴ روزهای حساس و مهم[۴]
- ۱۴.۱ رزمایش کمانگیر کاردان
- ۱۴.۲ آژیر خطر در پیمان ورشو
- ۱۴.۳ هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری کره جنوبی
- ۱۴.۴ هوشیاری سرهنگ استانیسلاو پتروف
- ۱۴.۵ ۲۰۰۰ موشک در پرواز
- ۱۴.۶ هراس از جنگ جهانی سوم
- ۱۴.۷ خط ارتباطی مستقیم برای لحظات حساس
- ۱۴.۸ گذرگاه مرزی میان دو برلین: صفآرایی تانکها در برابر هم
- ۱۴.۹ جنبش صلح در آلمان
- ۱۵ پانویس
- ۱۶ منابع
- ۱۷ جستارهای وابسته
خلاصه[ویرایش]
در ۱۹۴۳، آثار جنگ جهانی دوم اجتنابناپذیر بود. نیروهای محور، به رهبری آلمان در شرایط سخت و محدودی بسر میبردند. تهاجم مصیبتبار آلمان به شوروی، پایان حمایت ایتالیا از نیروهای محور، و مداخله آمریکا علیه آنها، متفقین – عمدتاً آمریکا، بریتانیا، شوروی و فرانسه – را نیرومندتر کرد. آلمان و ژاپن در رقابت دیوانهوار خود در خرید جنگافزار و فتح سرزمینهایی از اروپا و آسیا به سر میبردند. سرانجام خودکشی آدولف هیتلر در ۱۹۴۵ به جنگ در اروپا پایان داد.
به آلمان از غرب و شرق بهترتیب توسط نیروهای آمریکایی و روس حمله شد. دو لشکر در برلین به یکدیگر رسیدند و وقتی صلح برقرار شد، مناطق تحت پوشش خود را در میانه شهر برلین از هم جدا نمودند. دشمنی خفته آنها در کشورهای دیگر و نیز در رقابت هوایی پدیدار شد. تنها هراسی که وجود داشت و پنهان میشد، احتمال رخ دادن جنگ اتمی میان دو کشور بود. اگرچه تنش هر لحظه بالاتر میرفت، این هراس از پیامدهای جنگ هستهای بود که جنگ را به جنگ سرد تبدیل کرد.
آمریکا و شوروی بهترتیب نظامهای اقتصادی سرمایهداری و کمونیسم را ترجیح میدادند. بیشتر اروپا و آسیا به کشورهایی تقسیم شد که ترجیح میدادند متحد آمریکا باشند یا شوروی. پایان جنگ جهانی دوم، دورهای را آغاز کرد که در آن ملتهای گوناگون از مستعمره بودن به استقلال رسیدند و بیشتر این کشورهای تازه مستقل شده با اقتصاد ورشکسته و چندپاره شدن سرزمینشان دست و پنجه نرم میکردند. در نتیجه، آمریکا و شوروی با پشتیبانی مالی و نظامی از تعدادی از این کشورها، سعی در افزایش نفوذ خود نمودند.
کمکهای مالی و متحد شدنها باعث گسترش رقابت میان دو ابرقدرت شد. حالا دیگر تعداد کشورهای متحد، تبلیغات، مسابقه تسلیحاتی، جاسوسی و توسعه فنی آنهم از نوع ویرانگر، به معیاری برای ارزیابی کشورها بدل شده بود. رقابت هستهای و فضایی، موجب جنگ میان کشورهایی شد که هریک نماینده آمریکا یا شوروی بودند. بیشتر کشورهای استقلال یافته حالا بخشی از یک جهان دوقطبی بودند و اکثر آنها ناگزیر به قرارگرفتن در صف یکی از دو ابرقدرت شده بودند. این نشاندهنده «شجاعت» برخی کشورها نظیر یوگسلاوی و هند بود که متحد هیچیک از دو ابرقدرت نشدند.
با آنکه آمریکا و شوروی به مرز یکدیگر تجاوز نکرده بودند، تنش برآمده از جنگ سرد در نقاط مختلف دنیا بطور جدی خود را نمایان ساخت: دیوار برلین ساخته شد، در کره و ویتنام جنگ درگرفت، بحران موشکی کوبا رخ داد و ارتش شوروی وارد افغانستان شد. اما سرانجام بهدلیل برخورداری دو کشور از جنگافزار هستهای بسیار نیرومند، از جنگ مستقیم اجتناب شد.
دشمنی و جاهطلبی دو ابرقدرت که موجب تلفات جانی و مالی بسیاری شده بود، رفتهرفته با انتقادهای جدی در سراسر جهان روبهرو میشد. اکنون جهان وارد دورهای شده بود که در آن، کوششها برای مقابله با سیاستهای ویرانگر دو کشور رو به افزایش داشت. در سالهای ۱۹۸۰ رونالد ریگان – رئیس جمهور آمریکا – و میخائیل گورباچف – سردمدار شوروی، در اوج دوران دوستی دو کشور، پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد را در ۱۹۸۷ امضا کردند. دوره نامطلوب جنگ سرد به پایان رسیده بود. دورهای که شاهد افزایش هزینههای نظامی و مرگ عده زیادی در ویتنام و کره بود.
خاستگاه[ویرایش]
پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال، ۱۹۴۵ تنش بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سرگرفته شد. این تنش در سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ افزایش یافت. در این باره تاریخنگاران دیدگاههای متفاوتی دارند، اما به باور همه آنها سال آغاز جنگ سرد ۱۹۴۷ بودهاست. در مورد تاریخ پایان آن، عدهای آن را همزمان با سقوط دیوار برلین در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹ و گروهی آن را همزمان با تاریخ تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ میدانند.
تاریخنگارانی که به تاریخ شوروی میپردازند، دو رویکرد دارند: یک رویکرد به اهمیت ایدئولوژی کمونیستی و دیگری بر اهداف تاریخی روسیه به ویژه سلطه بر اروپای شرقی، دسترسی به بنادر متصل به آبهای گرم و دفاع از مسیحیان ارتدکس و مردم اروپای شرقی و مرکزی تاکید دارد. ریشههای برخوردهای ایدئولوژیکی را میتوان در به قدرت رسیدن لنین در روسیه (انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷) مشاهده کرد.
والترلافبر بر علایق تاریخی روسیه تاکید میکند که به سالهای حکومت تزارها و رقابت ایالات متحده و روسیه باز میگردد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ ایالات متحده و شوروی با هم اختلاف نداشتند، اما رابطه آنها دوستانه هم نبود. پس از آغاز دشمنی شوروی و آلمان در سال ۱۹۴۱، روزولت شخصاً متعهد شد که به شوروی کمک کند (کنگره هرگز به هیچ گونه اتحادی رای نداد). همکاری این دو کشور در زمان جنگ هرگز دوستانه نبود. برای نمونه استالین از اینکه پایگاههای شوروی سابق را در اختیار نیروهای ایالات متحده قرار دهد، خودداری میکرد. در فوریه ۱۹۴۵ در کنفرانس یالتا این همکاری به شدت با تنش مواجه شد، چرا که معلوم شد که استالین میخواهد کمونیسم را در اروپای شرقی (در گسترش آن موفق بود) و سپس شاید در فرانسه و ایتالیا گسترش دهد.
در سال ۱۹۴۵ ایگور گوزنکو که به عنوان یک کارمند رده پایین در سفارت شوروی در کانادا واقع در شهر اتاوا کار میکرد، با ارائه ۱۰۹ سند که نشاندهنده فعالیت جاسوسی شوروی در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده بود، تقاضای پناهندگی نمود. ماجرای گوزنکو چهره شوروی را در نظر غرب تغییر داده و از دوست به دشمن تبدیل کرد. افراد زیادی این رویداد را به عنوان آغاز جنگ سرد میدانند.
تحلیلگران اقتصادی مانند ویلیام اپلمن ویلیامز بر توسعهطلبی اقتصادی ایالات متحده به عنوان ریشه جنگ سرد تاکید میکنند.
یک عامل سوم که در جنگ جهانی دوم به عنوان مسئله جدید در امور جهان مطرح شد، مسئله کنترل مؤثر انرژی هستهای در سطح دنیا بود؛ در سال ۱۹۴۶ شوروی پیشنهاد ایالات متحده برای چنین کنترلی را رد کرد؛ این پیشنهاد توسط برنارد باروش وبر اساس نسخه اولیه گزارش که توسط دین آنکسون و دیوید لیلینتال نوشته شده بود، تنظیم شد؛ دلیل رد آن این بود که این گزارش اصل حاکمیت ملی را تضعیف میکند.
سازماندهی مجدد جهانی[ویرایش]
در این دوره جنگ سرد آغاز شد (۱۹۴۷) و تا تغییر رهبران هر دو ابرقدرت از ترومن به آیزن هاور در ایالات متحده و از استالین به خروشچف در شوروی سابق ادامه یافت.
رویدادهای این دوره عبارتاند از: نظریه ترومن، طرح مارشال، محاصره برلین، کمک رسانی به مردم برلین از طریق پل هوایی، انفجار اولین بمب اتمی شوروی سابق، تشکیل ناتو و پس از آن پیمان ورشو، تشکیل آلمان غربی وآلمان شرقی، نامه استالین برای اتحاد مجدد آلمانها و عدم مداخله ابرقدرتها در اروپای مرکزی، جنگ داخلی چین و جنگ کره.
هدف از طرح مارشال آمریکا این بود که اقتصاد اروپا را پس از ویرانیهای جنگ جهانی دوم بازسازی کند تا از محبوبیت سیاسی چپهای تندرو جلوگیری نماید. در اروپای غربی، کمک خارجی|کمک اقتصادی به کمبود دلار پایان داد، به سرمایهگذاری خصوصی برای بازسازی بعد از جنگ شتاب بخشید و از همه مهمتر روشهای مدیریت جدیدی را بهوجود آورد. این طرح در ایالات متحده باعث حذف انزواطلبی دهه ۱۹۲۰ و اتحاد اقتصادی آمریکای شمالی و اروپای غربی شد.
گسترش اختلاف و بحران[ویرایش]
این دوره از تغییر رهبران هر دو کشور در سال ۱۹۵۹ آغاز شد و تا بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ ادامه یافت. حوادث اصلی این دوره عبارتاند از: انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، ساختن دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ و بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲. به ویژه در جریان بحران موشکی کوبا (هنگامی که شوروی موشکهای میان برد بالیستیک را در کوبا نصب کرد و آمریکا خواهان خروج بی قید و شرط آنها شد) جهان در آستانه یک جنگ جهانی (هستهای) دیگر قرار گرفت و خطر جنگ هسته ای به وجود آمد.
کاهش تنش، ویتنام و نظریه برژنف[ویرایش]
پس از بحران موشکی کوبا ایالات متحده و شوروی سابق برای کاهش دشمنیها چند گام مقدماتی برداشتند؛ از جمله نصب خط ارتباطی " هات لاین (در مخابرات به خط تلفنی مستقیم بین دو نقطه گفته میشود که با برداشتن گوشی در هر کدام از طرفین، بدون شماره گیری، بلافاصله طرف مقابل زنگ میخورد) بین واشنگتن و مسکو در سال ۱۹۶۳ که در آن زمان لیندون بنیز جانسون: از ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۶۹ که معاون جان اف. کندی بود که با مرگ وی جانشین او شد رئیس جمهور آمریکا بود و برژنف رئیس جمهور شوروی بود. و امضای پیمان منع آزمایشهای هستهای در همان سال. اما افزایش خصومتها در ویتنام پس از حادثه خلیج تانکین در سال ۱۹۶۴ که منجر به یورش گسترده نیروی زمینی آمریکا در سال ۱۹۶۵ و تهاجم شدید هوایی به ویتنام شمالی شد، گویای این واقعیت بود که کاهش تنش بین دو ابرقدرت دوام زیادی ندارد.
پس از آزادیهای سیاسی در چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ که به بهار پراگ مشهور است، در اوت همان سال پیمان ورشو به چکسلواکی حمله کرد که معرف یک نظریه جدید به نام نظریه برژنف بود. شوروی سابق به خود حق داد که ثبات رژیمهای متحد یا تحت سلطه خود را حفظ کند و در صورت لزوم از زور استفاده نماید.
بهبود روابط و آشتی[ویرایش]
مشخصه اصلی دوره آشتی در جنگ سرد، میانجیگری و آرامش نسبی بود. در صلحآمیزترین تلاش صدراعظم آلمان (ویلی برانت) در طول دوره حکومت خود در جمهوری فدرال آلمان سیاست خارجی موسوم به سیاست شرقی (Ostpolitic) را گسترش داد. اگون بهر معمار این طرح و مشاور برانت این سیاست را با عنوان " تغییر و ایجاد روابط حسنه " سازماندهی کرد.
این مقدمات به پیمان ورشو بین لهستان و آلمان غربی (که در ۷ دسامبر ۱۹۷۰ امضا شد)، توافق چهارجانبه یا توافق چهار قدرت در برلین بین ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و شوروی (که در ۳ دسامبر ۱۹۱۷ امضا شد) و تعدادی توافقنامه بین آلمان غربی و شرقی از جمله پیمان اصلی ۲۱ دسامبر ۱۹۷۲ منجر شد.
همان گونه که برکنار کردن والتر اولبریخت توسط اریک هانکر رهبر آلمان شرقی در ۳ مه ۱۹۷۱ نشان میدهد، محدودیتهایی برای آشتی وجود داشت.
مسابقه فضایی[ویرایش]
با آغاز جنگ سرد تسخیر فضا بهعنوان نمادی از پیشرفت یکی از دو بلوک مطرح شد و مسابقهٔ فضایی شکل گرفت. اتحاد شوروی در ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ با فرستادن یوری گاگارین به فضا نخستین برندهٔ این مسابقه بود و آمریکا ۸ سال بعد در ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۹ با قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ بر ماه پایان دهندهٔ آن.
جنگ سرد دوم[ویرایش]
در فاصله زمانی میان تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس ۱۹۸۵، روابط بین ابرقدرتها پس از آشتی دهه ۱۹۷۰ به «سردی» گرائید. به دلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره «جنگ سرد دوم» میگویند. حمله سال ۱۹۷۹ شوروی سابق به افغانستان برای پشتیبانی از رژیم کمونیستی نوپای این کشور موجب واکنش بسیاری از کشورها و تحریم گسترده بازیهای المپیک ۱۹۸۰ مسکو توسط بسیاری از کشورهای غربی گردید. تجاوز شوروی منجر به درگیری طولانی چریکهای مسلمان (تحت حمایت ایالات متحده و کشورهای دیگر) با ارتش شوروی شد که تا پایان دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت.
در سال ۱۹۷۹ متحدین ناتو که از استقرار موشکهای هستهای میانبرد اساس-۲۰ نگران بودند توافق کردند که به مذاکرات محدودسازی جنگافزار راهبردی ادامه دهند تا تعداد موشکهای هستهای مورد استفاده را محدود کنند؛ درعین حال آنها تهدید کردند که اگر مذاکرات شکست بخورد، ۵۰۰ دستگاه موشک کروز و «پرشینگ II» را در آلمان غربی و هلند مستقر میکنند. این مذاکرات به شکست محکوم شد. استقرار برنامه ریزی شده «پرشینگ II» با مخالفت شدید و گسترده افکار عمومی اروپا مواجه شد و درچند کشور اروپایی تظاهرات بیسابقهای رخ داد.[۲][پیوند مرده][پیوند مرده] موشکهای «پرشینگ II» از ژانویه ۱۹۸۴ در اروپا مورد استفاده قرار گرفتند اما استفاده از آنها در آغاز اکتبر ۱۹۸۸ متوقف شد.
نومحافظهکاران علیه سیاستهای زمان نیکسون وجیمی کارتر در قبال شوروی سابق موضع گرفتند. بسیاری از آنها که با سناتور جنگطلب دمکرات به نام هنری اسکوپ جکسون) همراه شده بودند، به رئیس جمهور (کارتر) فشار آوردند که از موضع مقابله با شوروی خودداری کند. آنها درنهایت خود را با رونالد ریگان و جناح محافظهکار جمهوریخواهان که به جلوگیری از گسترش شوروی متعهد شده بودند، هماهنگ نمودند.
انتخاب مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر بریتانیا در سال ۱۹۷۹ و به دنبال آن انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۸۰، باعث به قدرت رسیدن دو جنگجوی سرد سرسخت در رأس رهبری دنیای غرب شد.
دیگر رخدادهای مهم این دوره که بر جنگ سرد تأثیر گذاشتند شامل ابتکار دفاع راهبردی و اتحادیه تجاری سولیداریتی بودند.
پایان جنگ سرد[ویرایش]
این دوره با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی سابق در سال ۱۹۸۵ آغاز شد و تا فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ ادامه یافت. رویدادهای این دوره عبارتاند از: حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶، پاییز ملتها که شامل سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی در سال ۱۹۹۱. دیگر حوادث این دوره شامل پیادهسازی سیاستهای گلاسنوست و پرسترویکا (بازسازی)، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ میباشد. با به قدرت رسیدن گورباچف تنشهای شرق و غرب به سرعت کاهش یافت.
پس از درگذشت پیاپی سه رهبر پیر شوروی از سال ۱۹۸۲، پولیتبورو (مهمترین کمیته تصمیمگیری حزب کمونیست) گوباچف را به عنوان رئیس حزب کمونیست برگزید و نسل جدیدی از رهبری به وجود آمد. در دوره گورباچف فنسالاران نسبتاً جوان به سرعت قدرتمند شدند، به آزادسازی اقتصادی و سیاسی شتاب بخشیدند و به ترویج روابط صمیمانه و بازرگانی با غرب پرداختند.
دراین میان ریگان در دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۸۵ در ژنو ودر سال ۱۹۸۶ در ریکیاویک با گورباچف دیدار کرد و نومحافظهکاران را شگفت زده نمود؛ موضوع دیدار دوم گفتگو درباره کاهش زرادخانههای موشکی میانی در اروپا بود. این گفتگوها به شکست انجامید. پس از آن سیاستمداران شوروی هشدارهای دولت ریگان را مبنی بر تبدیل مسابقه جنگافزاری به یک هزینه بزرگ برای شوروی پذیرفتند. هزینههای مسابقه جنگافزاری جنگ سرد از یکسو، و افزایش تقاضا برای مجموعه بزرگی از کمکهای خارجی و نظامی از سوی همپیمانان سوسیالیستها از سوی دیگر، تلاشهای گورباچف را برای تقویت تولید کالاهای مصرفکنندگان و اصلاح اقتصادی در وضعیت بسیار حساس و پرمخاطرهای قرار داد.
درنتیجه یک رویکرد دوگانه همکاری با غرب و بازسازی اقتصادی (پروسترویکا) و آزادی انتقاد (گلزناست) در داخل کشور اتخاذ گردید و سرانجام باعث شد که گورباچف نتواند کنترل مرکزی بر ایالتهای عضو پیمان ورشو را تقویت کند. بنابراین در سال ۱۹۸۹ دولتهای کمونیست اروپای شرقی یک به یک سرنگون شدند. در لهستان، مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت (در مورد لهستان این اصلاحات زیر فشار سولیداریتی انجام شد) باعث پایان صلحآمیز حاکمیت کمونیستها و استقرار دمکراسی شد. تظاهرات گسترده در آلمان شرقی و چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیستها در این دو کشور گردید و دیوار برلین در ۹ نوامبر باز شد. در رومانی یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکلای چائوشسکو در اواسط دسامبر و اعدام او در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ شد.
تاریخدانان غربی بیشتر بر این باورند که از علل عمده مرگ اتحاد جماهیر شوروی صرف هزینههای سنگین در فناوری نظامی بود که شوروی در پاسخ به افزایش توان نظامی ناتو در دهه ۱۹۸۰ آن را ضروری میدانست. این مورخان تاکید میکنند که تلاشهای شوروی سابق برای عقب نماندن از هزینههای نظامی ناتو باعث شکست اقتصادی گسترده و ورشکستگی اقتصاد شوروی شد. تخمین زده شدهاست که شوروی در زمینه فناوری رایانه یک دهه از غرب عقب بود وهر سال این فاصله بیشتر میشد. منتقدان اتحاد جماهیر شوروی معتقدند که فناوری نظامی رایانهای با چنان سرعتی درحال پیشرفت بود که شوروی حتی با فدا کردن بیشتر اقتصاد ضعیف غیر نظامی خود نمیتوانست با آن رقابت کند.
به نظر منتقدان مسابقه جنگافزاری (هم هستهای و هم سنتی) برای اقتصاد واپسمانده شوروی بسیار سنگین بود. در واقع خود گورباچف تصریح میکند که هزینههای دفاعی یک دلیل عمده اعمال اصلاحات در شوروی بود و میگوید: «من فکر میکنم همه ما و به خصوص شوروی جنگ سرد را باختیم. هر یک از ما ۱۰ تریلیون دلار هزینه کردیم». به همین دلیل بسیاری از محافظه کاران از رئیس جمهور رونالد ریگان به عنوان مردی یاد میکنند که از طریق گسترش رقابت جنگافزاری و پس از آن دیپلماسی با گورباچف جنگ سرد را به طور غیر مستقیم برد.
شوروی سابق کمک زیرساختی کمی برای ماهوارههای خود در اروپای شرقی در نظر گرفت، اما آنها کمکهای نظامی گستردهای به صورت نقدی، مواد و کنترلی به آنها میرساندند. تکیه شوروی بر اقتصاد ناکارآمد نظامی باعث مشکلات بعدی در سازگاری مجدد پس از سرنگونی کمونیسم گردید.
سقوط اتحاد جماهیرشوروی باعث کاهش ناگهانی و فوق العاده تعداد جنگها، جنگهای بین کشورها، جنگهای نژادی، جنگهای انقلابی و شمار پناهندگان و آوارگان و افزایش کشورهای دمکراتیک شد. پیش از فروپاشی شوروی الگوی معکوسی وجود داشت.
فناوری[ویرایش]
یک ویژگی اصلی جنگ سرد، مسابقه جنگافزاری میان کشورهای عضو پیمان ورشو و کشورهای عضو ناتو بود این رقابت منجر به کشفهای علمی عمده در زمینههای فناوری و نظامی شد.
برخی از پیشرفتهای انقلابی خاص، در حوزه سلاحهای هستهای و راکت انجام شد که منجر به مسابقه فضایی گردید (بسیاری از راکتهایی که برای فرستادن انسانها و ماهوارهها به کار میرفتند در اصل برمبنای طراحیهای نظامی این دوره ساخته شده بودند.)
حوزههای دیگری که در آن مسابقه جنگافزاری رخ داد عبارتاند از: جنگندههای جت، بمبافکنها، سلاحهای شیمیایی، سلاحهای بیولوژیک، جنگافزار ضدهوایی، موشکهای زمین به زمین (شامل موشکهای بالستیک)، موشکهای ضد بالیستیک، سلاحهای ضد تانک، زیردریاییها، جنگافزارهای ضد زیردریایی، موشکهای بالستیک پرتاب شونده از زیردریایی، هوش الکترونیکی، هوش سیگنالها، هواپیمای شناسایی، ماهوارههای جاسوسی.
تضمین نابودی دو طرف[ویرایش]
یکی از ویژگیهای اصلی مسابقه جنگافزاری هستهای (به خصوص پس از استفاده گسترده از آی سی بی امهای هستهای با این فرض غلط که بمب افکن دارای خدمه به طور مرگباری در مقابل موشکهای زمین به هوا/اس ای ام آسیب پذیر هستند) مفهوم ترس از «نابودی تضمین شده» و بعداً نابودی تضمین شده هر دوطرف یا MAD بود.
مفهوم این ایده این بود که بلوک غرب به بلوک شرق حمله نمیکند و برعکس؛ چرا که هر دو طرف برای نابودی کامل طرف دیگر و غیر قابل سکونت کردن سیاره زمین به اندازه کافی جنگافزار هستهای دارند. بنابراین آغاز حمله از سوی هر دو طرف به معنای خودکشی بود و درنتیجه هیچ کس این کار را انجام نمیداد. با افزایش تعداد و دقت سامانههای آفندی به ویژه در مراحل نهایی جنگ سرد، امکانپذیری نظریه اولین حمله، نظریه خودداری را ضعیف کرد. هدف اولین حمله این است که نیروهای هستهای دشمن را به اندازهای تضعیف کند که پاسخ تلافیجویانه زیانهای «قابل قبولی» داشته باشد.
اطلاعات جاسوسی[ویرایش]
نیروهای نظامی کشورهای درگیر، به ندرت به طور مستقیم در جنگ سرد شرکت میکردند؛ این نبرد بیشتر توسط آژانسهای اطلاعاتی مانند سیا (آمریکا)، سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا (انگلستان)، سرویس اطلاعات فدرال (آلمان غربی)، استاسی (آلمان شرقی) و کاگب (شوروی) انجام میشد.
از تواناییهای اشلون (سازمان اطلاعاتی مشترک ایالات متحده و انگلستان که در جنگ جهانی دوم ایجاد شد) برضد شوروی، چین، و همپیمانان آنها استفاده میشد.
بر پایه گفتههای سیا بیشتر فناوریهای کشورهای کمونیست شامل تقلیدهایی از فراوردههای غربی بود که آنها را به طور قانونی خریداری یا از طریق یک برنامه جاسوسی گسترده تهیه کرده بودند.[۳][پیوند مرده]. کنترل شدیدتر صادرات فناوری غربی از طریق COCOM و عرضه فناوری معیوب به دلالهای کمونیست پس از کشف پرونده فیرول در سرنگونی بلوک کمونیسم نقش داشت.
نتایج[ویرایش]
اگرچه جنگ سرد باعث پیشرفت انواع گوناگون فناوری شد و همچنین بیزاری بسیاری را از واژه «جنگ» برانگیخت، باعث هدر رفتن منابع مالی بسیار و کشته شدن میلیونها انسان شد.
روزهای حساس و مهم[۴][ویرایش]
رزمایش کمانگیر کاردان[ویرایش]
در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۸۳ ناتو در سطح فرماندهی مانوری ده روز آغاز کرد که نام رمز آن "کمانگیر کاردان" (Able Archer 83) بود. در طرح این مانور مسئله آمادگی برای شرایط وخیم در صورت بروز جنگی اتمی با اتحادشوروی نیز گنجانده شده بود. قرار بود حتی رهبران دولتها مانند هلموت کهل، صدراعظم آلمان و مارگرت تاچر، نخست وزیر بریتانیا نیز در جریان آن قرار گیرند. ولی این ماجرا به سوءتفاهمی سنگین منجر گردید.
آژیر خطر در پیمان ورشو[ویرایش]
از طریق اطلاعات سرویسهای مخفی برای بلوک شرق این سوءتفاهم پیش آمد که ناتو واقعاً قصد یک حمله اتمی دارد. بهویژه شرکت رهبران دولتها، نظامیان را به اشتباه انداخته بود. پیمان ورشو نیروهای خود را در اروپای شرقی و جمهوری دمکراتیک آلمان به حال آمادهباش درآورد. در پی آن ناتو متوجه شد که با صلح جهانی بازی کرده است و از انجام برخی مراحل مانور خود چشمپوشی کرد.
هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری کره جنوبی[ویرایش]
در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۸۳ اتحاد شوروی سهواً یک هواپیمای مسافربری کره جنوبی را هدف قرار داد و سرنگون ساخت. ۲۶۹ سرنشین این هواپیما کشته شدند. این پیشامد به یخبندان تازهای در مناسبات میان ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی انجامید. سپس ماجرای نقص فنی در کامپیوتر پیش آمد.
هوشیاری سرهنگ استانیسلاو پتروف[ویرایش]
سرهنگ استانیسلاو پتروف در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۳ مشغول خدمت در پناهگاهی زیرزمینی در نزدیکی مسکو بود. ناگهان آژیر خطر به صدا درآمد و کامپیوتر موشکی اتمی را نشان داد که ظاهراً در همان لحظه از پایگاهی در آمریکا شلیک شده بود. دستورهایی که برای این شرایط به زبدهنظامیان داده شده کاملاً روشن بود. در شرایط جدی فقط نیمساعت فرصت تا وارد شدن ضربهای مصیبتبار باقی میماند. باید حمله متقابل آغاز میشد.
این سرهنگ اما معتقد بود که اشتباهی رخ داده و به هیچ اقدامی دست نزد. لحظاتی بعد که برای او مانند عمری سپری شد، سیستمهای کنترل نشان دادند که حق با او بوده و آژیر خطر اشتباهی به صدا درآمده است. ماهوارههای جاسوسی اشتباهاً بازتاب نور خورشید را به منزله یک حمله موشکی ارزیابی کرده بودند. تنها در سال ۱۹۹۸ جهان از دلیری سرهنگ پتروف آگاه شد و در سال ۲۰۱۱ جایزه رسانهای آلمان به نشانه ستایش به او اعطا شد.
۲۰۰۰ موشک در پرواز[ویرایش]
خطای مشابهی در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۷۹ در طرف مقابل صورت گرفت. یک سیستم هشداردهنده آمریکایی اعلام کرد که ۲۲۰ موشک اتمی به سوی آمریکا در پروازند. بعداً تعداد این موشکها حتی ۲۰۰۰ فروند اعلام شد. جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا در جریان این رویداد قرار گرفت. ولی بعد معلوم شد که یکی از تکنیسینها سهواً دادههای مربوط به شبیهسازی (سیمولاسیون) یک حمله اتمی را وارد سیستم کرده است.
هراس از جنگ جهانی سوم[ویرایش]
جهان حساسترین روزهای جنگ سرد را در پاییز سال ۱۹۶۲ تجربه کرد. بهرغم هشدار جان اف کندی رئیسجمهوری وقت آمریکا، اتحادشوروی سکوهای پرتاب موشکهای اتمی خود را در کوبا، یعنی در نزدیکی آمریکا مستقر کرد. آمریکا با یک محاصره دریایی به این اقدام واکنش نشان داد. زیردریاییها و کشتیها جنگی دو طرف در آبهای کارائیب مراقب یکدیگر و مترصد حمله بودند. به نظر میرسید که جنگی اتمی بسیار محتمل است.
خط ارتباطی مستقیم برای لحظات حساس[ویرایش]
در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۶۲ خبر آرامکننده منتشر شد: خروشچف رهبر شوروی اعلام آمادگی کرد که موشکهای خود را از کوبا خارج کند. ایالات متحده آمریکا از حمله نظامی به کوبا چشمپوشی کرد. نتیجه این بحران ایجاد خط ارتباطی مستقیم میان واشنگتن و مسکو برای لحظات حساس و خطرناک بود. چنین چیزی در زمان ماجرای دیوار برلین برای شهروندان این شهر یک رویا بود.
گذرگاه مرزی میان دو برلین: صفآرایی تانکها در برابر هم[ویرایش]
در معروفترین گذرگاه مرزی میان دو برلین به نام "چکپوینت چارلی" در اکتبر ۱۹۶۱ زورآزمایی دیگری میان دو ابرقدرت درگرفت. چندی پس از ساختن دیوار برلین وضعیت پیش آمده میتوانست خاک آلمان را به یک صحنه کارزار اتمی تبدیل کند. این بحران به دلیل کنترل گذرنامه یک دیپلمات آمریکایی توسط یک مرزبان جمهوری دمکراتیک آلمان بروز کرد. دیپلمات آمریکایی چنان خشمگین شده بود که ژاندارمری آمریکا را به محل فراخواند.
در پی آن شوروی تانکهای خود را به خیابان "فریدریش" در بخش شرقی برلین فرستاد. لوسیوس کلی، فرستاده ویژه آمریکا در برلین نیز متقابلاً تانکهای آمریکایی را به "چکپوینت چارلی" گسیل داشت. بدینسان دو ابرقدرت عملاً رویاروی یکدیگر قرار گرفتند. آنها با جنگ فقط چند متر فاصله داشتند. ولی در تاریخ ۲۸ اکتبر هر دو طرف کوتاه آمدند و تانکهای خود را عقب کشیدند. البته هر دو بعداً خود را برنده این ماجرا معرفی کردند.
جنبش صلح در آلمان[ویرایش]
وخیم شدن اوضاع در ماجرای "چکپوینت چارلی" و بحران کوبا هراس بسیاری از آلمانیها را برانگیخت، ولی افکار عمومی از رویدادهای پاییز ۱۹۸۳ خیلی دیرتر آگاه شد. بسیاری به موازنه هستهای اعتماد نداشتند. سال ۱۹۸۳ یعنی سالی که جهان از نزدیک یک جنگ اتمی عبور کرد، به عنوان سالی تعیینکننده برای جنبش صلح در آلمان وارد تاریخ شد.
پانویس[ویرایش]
- ↑ اطلس تاریخ جهان برای دانشآموز، سیمون آدامز، مرجان نگهی، جمشید نوروزی؛ انتشارات افق صفحه 169
- ↑ [۱][پیوند مرده]
- ↑ [۲]
- ↑ زمانی که جنگ سرد داغ شد دویچهوله فارسی
منابع[ویرایش]
- وبگاه بازل: خلاصهٔ جنگ سرد
- بینالمللی تاریخ جنگ سرد
- فایلهای جنگ سرد
- آسنگ، ناتان. مسابقهٔ فضایی. ترجمهٔ آرش عزیزی. تهران: ققنوس، ۱۳۸۶. ISBN 964-311-751-0.
- آرشیوهای دیجیتال سی بی سی فرهنگ جنگ سرد: دلهره اتمی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰
- انجمن سربازان جنگ سرد
- بانک اطلاعات سی ان ان در مورد جنگ سرد
- مردم کشورها و آژانسهای جنگ سرد
- پروژههای تاریخی موازی پیمان ناتو و ورشو
- ملاقاتهای ریگان وگورباچف
- تاریخ متحدین غربی در برلین در طول جنگ سرد
- برنامههای روسیه برای کارشنکی علیه ایالات متحده: قبل از برگزاری زیرکمیته تحقیق و توسعه نظامی از کمیته خدمات زرهی در مجلس نمایندگان کنگره آمریکا در۲۶ اکتبر ۱۹۹۹
- موزه جنگ سرد
- اطلاعاتی درباره عوامل فرهنگی درگیری
- گزارشهای خبری صوتی و تصویری از زمان جنگ سرد
- کتابشناسی حاشیهنویسی شده مسابقه جنگافزاری از کتابخانه دیجیتال
- جنگ سرد از ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱
- پناهگاه زیرزمینی
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Cold War»، ویکیپدیای ، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۱۷ مارس ۲۰۰۸).
جستارهای وابسته[ویرایش]
- سالشمار جنگ سرد
- سد نفوذ
- نظریه دومینو
- بلوک شرق
- عملیات گربه شنوا
- مککارتیسم
- گولاگ
- گلاسنوست
- پرسترویکا
- کیش شخصیت
- تروفیم لیسنکو
|
|
|
|
|
|
|