جنبش مشروطه ایران
جُنبِشِ مَشروطه، جنبش مشروطهخواهی، جنبش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت مجموعه کوششها و رویدادهایی است که به امضاء کردن فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ انجامید و تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران گردید.
محتویات
- ۱ پیشینه
- ۲ خواستهها
- ۳ مشروطیت و روحانیت
- ۴ فرمان مشروطیت
- ۵ مجلس اول
- ۶ جشن مشروطیت
- ۷ محمدعلی شاه
- ۸ به توپ بستن مجلس
- ۹ شکست در تهران
- ۱۰ قیام در تبریز
- ۱۱ قیام گیلان
- ۱۲ قیام عشایر
- ۱۳ نقش پیروان آیین بیانی
- ۱۴ اتهام بابی در مشروطه
- ۱۵ تشکیل انجمن باغ میکده
- ۱۶ نقش زنان در جنبش مشروطه
- ۱۷ فتح تهران
- ۱۸ مجلس دوم
- ۱۹ اولتیماتوم روسیه تزاری
- ۲۰ تأثیرات تالی ِانقلاب مشروطه
- ۲۱ تقسیم بندی
- ۲۲ پادشاهان مشروطه
- ۲۳ جستارهای وابسته
- ۲۴ منابع
- ۲۵ پیوند به بیرون
پیشینه[ویرایش]
احمد کسروی میگوید: «در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمیماند.».[۱] کسروی در ادامه میافزاید: «اینان خود کاری نمیکردند و دیگران را هم نمیگذاردند. در زمان محمدشاه میرزا ابوالقاسم قایم مقام وزیرکاردانی بود و به شایندگی کارها را پیش میبرد ولی محمد شاه او را کشت و جایش را به حاجی میرزا آقاسی داد. در زمان ناصرالدین شاه میرزاتقی خان امیرکبیر به پیراستن و آراستن ایران میکوشید و... ناصرالدین شاه او را کشت... سپس هم حاجی میرزاحسین خان سپهسالار به کارهایی برخاست... ولی ناصرالدین شاه او را نگه نداشت و مردم نیز ارج او و کارهایش را ندانستند».[۲] از اوائل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.
نوشتههای روشن فکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده ومیرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطهخواهی را فراهم آورد.
سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا میکرد.[۶] نشریاتی مانند حبل المتین و چهرهنما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.[نیازمند منبع]
کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطهخواهی را سبب شد.[۷]
خواستهها[ویرایش]
اگرچه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دو تن سید را به جرم گران کردن قیمت قند در حیاط مسجد شاه تهران به چوب بست. این کار که با تأیید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عینالدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به مسجد حضرت عبدالعظیم رفتند و در آن جا تحصّن کردند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد و علما با احترام به تهران بازگشتند. هنگامی که مظفرالدین شاه به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین، آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی، به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک خواهند کرد و به عتبات عالیات خواهند رفت. بازاریان و عده زیادی از مردم به تحصن در سفارت انگلیس اقدام نموده و خواهان آزادی علما و تشکیل عدالتخانه شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد.[۸] در ابتدای حرکت، مسئله اصلی، عدالتخانه و عدالتخواهی بود و به همین دلیل نهضت مشروطه را در ابتدا نهضت عدالتخانه میگفتند. با اوجگیری نهضت، به تدریج مسئله پارلمان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد.[۹]
مشروطیت و روحانیت[ویرایش]
کسروی در تاریخ مشروطه ایران مینویسد:
اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطهخواهی مینمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانونهای اروپایی را نمیدانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعهاست آگاهی درست نمیداشتند، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چارهای برای آن جز بودن مشروطه و مجلس نمیدیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن میکوشیدند، و از یکسو خود در بند کیش بوده چشمپوشی از آن نمیتوانستند. در میان این دو درمیماندند.[۱۰]
محمد حسین نائینی غروی در تنبیه الامه و تنزیه المله مینویسد:
آزادی و برابری که در رژیم مشروطه مورد توجهاست از هدفهای اصلی پیامبران به شمار میرفته، پیامبر ما هرگز فراموش نکرد که همه مردم آزاد و برابر هستند. رهبران مذهب شیعه میخواستند مسلمانان را از بردگی نجات داده حقوق از دست رفتهشان را بازگردانند.[۱۱]
در مشروطه روحانیونی هم چون آخوند خراسانی، سید حسین میرپور طهرانی، عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی، با ارسال نامهها و تلگرافهایی برای رهبران دینی و سیاسی ایران و نشر اعلامیههای روشنگرانه، نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی موضعگیری مینمودند.[۱۲]
شیخ فضلالله نوری به صراحت از مشروط بودن آزادی در متون دینی سخن میگوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهمترین متن دینی میگردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی مطلق حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی مطلق سخن میگوید و آن را نفی میکند و برابر با کفر مینشاند. گو اینکه میتوان نتیجه گرفت که وی با آزادیهای مضاف (بیان، قلم و...) سازگاری دارد و آنان را میپذیرد. اما با دقت در سخنان او نمیتوان چنین نتیجهای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادیهای مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد میکند واژه آزادی از بحثهای موجود حذف شود: «اگر از من میشنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»[۱۳]
فرمان مشروطیت[ویرایش]
بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.[نیازمند منبع]
مجلس اول[ویرایش]
مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵/۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید.[نیازمند منبع]
بر پایه قانون اساسی مجلس وظایف مالی زیر را بر عهده داشت:[۱۴]
- - تهیه بودجه و نظارت بر اجرای بودجه کشوری
- - تصویب انتقال یا فروش منابع زیر زمینی و تصویب قراردادهای صنعتی و کشاورزی
- - تصویب تغییر مرزهای کشور
- - تصویب قراردادها و عهد نامهها با دولتهای خارجی
- - تصویب تشکیل کمپانیهای ملی
- - تصویب هر گونه قرار دادهای دولتی
- - تصویب اعتبار و وامهای دولتی
- - تصویب ساختن راهها و راه آهن
جشن مشروطیت[ویرایش]
از چند روز قبل از ۱۴ مرداد ۱۲۸۶ مقدمات برگزاری جشنی بزرگ در سالگرد صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اول، در محوطه بهارستان مهیا گردید. تمام محوطه با بستن آذینها و ایجاد غرفههای مختلف تزئین شده و در فضای نگارستان (جلوخان مجلس) غرفههای زیبائی برای هرکدام از مدارس ملی تهیه شده بود. سه روز و سه شب مراسم ادامه داشت و از برنامههای دیگر آن، رژه شاگردان مدارس با لباس یک شکل، آتش بازی، پذیرائی با شیرینی و شربت، و حضور اعضاء انجمنهای ملی در تکیه دولت و ادای احترام به نعش مظفرالدین شاه بود.
هرچند این مراسم به مزاق شیخ فضلالله نوری و اطرافیانش که در حرم عبدالعظیم بست نشسته بودند خوش نیامد ولی بهخوبی و خوشی برگزار شد.[۱۵]
محمدعلی شاه[ویرایش]
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.[نیازمند منبع]
به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران میکوشیدند، با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت میکرد، غالب آمدند؛ اما روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیشتر تقویت نمودند تا آن جا که محمدعلی شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد؛ ولی هم شاه و هم اتابک اعظم هم چنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به نام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت.[نیازمند منبع]
نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر میشد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و درباریان طرفدارش داشت.[نیازمند منبع]
با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن به طور مفصل حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضلالله نوری[۱۷] عدهای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.[۱۸]
در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۳۲۶ قمری)، محمدعلیشاه قاجار پس از آن که با مشروطهخواهان و مجلس از در مخالفت درآمد، مرکز فرماندهی خود را در باغشاه قرار داد، شاه با این کار میخواست از شهر بیرون رفته و در باغشاه لشکر بیاراید و به آسانی با مشروطه نبرد کند. محمدعلیشاه دستخطی بدین شرح داد:
«جناب اشرف مشیرالسلطنه، چون هوای تهران گرم و تحملش بر ما سخت بود از اینرو به باغشاه حرکت فرمودیم، پنجشنبه ۴ جمادیالاولی، عمارت باغشاه.»
سپس هشت تن از آزادیخواهان را فراخواند که شش تن آنان بدین شرح نام برده میشوند: جهانگیرخان صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سید جمالالدین واعظ اصفهانی، بهاءالواعظین و میرزا داودخان.[۱۸]
به توپ بستن مجلس[ویرایش]
نام سید جمال الدین واعظ به همراه ملکالمتکلمین، میرزاجهانگیرخان، سید محمدرضا مساوات، بهاالواعظین و میرزا داود خان در لیست هشت نفری بود که محمدعلی شاه قبل از به توپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنها را از ایران کرده بود. جمالالدین واعظ همراه با ملک المتکلمین رهبریِ گروههای بزرگی از مشروطهگرایان را به عهده داشتند.[۱۹][۲۰]
ولی مجلس با درخواست شاه برای تبعید برخی از مشروطهخواهان مخالفت کرد. سرانجام در اثر ایستادگی و سرپیچی از فرمان شاه، بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ (۲ تیر ۱۲۸۷/۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. وکلا از مجلس پراکنده شدند و عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.[۱۸][۲۱]
شکست در تهران[ویرایش]
پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبهرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.[نیازمند منبع] از جمله مهمترین دلایل شکست مشروطه خواهان متفرق شدن نیروهای محافظ مجلس بود که برخی از وکلا برای آن که بهانه به دست شاه ندهند نیروهای محافظ مجلس را متفرق کردند و حتی مهمات و اسلحهای که برای دفاع در نظر گرفته شده بود را از مجلس خارج کردند و با این کار به طور غیر مستقیم زمینه شکست مدافعین مجلس را فراهم کردند.[۲۲]
شکست در تهران شروع دورهای بود که به استبداد صغیر مشهور است.
قیام در تبریز[ویرایش]
پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورش هائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. انجمن تبریز عملاً جایگزین مجلس ملی شده بود. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب فرستاد. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی درتبریز به بسیج مردم و سازمان دهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله با نیروهای دولتی کمک میکردند. در مدت یازده ماه یعنی از ۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیعالثانی ۱۳۲۷ ق مردم تبریز به سرکردگی ستارخان در مقابل بیش از سی هزار نیروی مهاجم به فرماندهی عین الدوله و صمد شجاع الدوله و شجاع نظام مرندی مقاومت کرد.[۲۳] گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند.[۲۴]
محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. سردار یارمحمدخان کرمانشاهی که از فعالان مشروطه بود به یاری ستارخان و باقرخان شتافت. وی بعداً به وسیله عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی در ۱۳ مهر ۱۲۹۱ ه. ش به قتل رسید. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل تبریز از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادی خواهان سخت شد. پس از حدود ۱۰ ماه محاصره و در شرایطی که آذوقه شهر به پایان رسیده و بسیاری از مردم از گرسنگی جان میباختند، با همت حدود ۱۵۰ نفر از جوانان شهر که بیشترشان از دانشآموزان مدرسه مموریال بودند، به رهبری هوارد باسکرویل که یکی از معلمهای آمریکایی همان مدرسه بود، گروهفوج نجات تشکیل شد.در سحرگاه روز ۳۰ فروردین ۱۲۸۸(١٣٢٧ هق)با حمله به لشکر محاصرهکنندگان، هوارد باسکرویل فرمانده گروه به ضرب گلوله کشته شد.عدهٔ دیگری از آنها نیز کشته شده و پیشروی کمی حاصل شد [۲۵] میرزا محمدعلی خان بن قنبرعلی اصفهانی ِسدهی معروف به سروش اصفهانی تحت تاثیر رشادت های آنان ترجیع بندی طولانی با تکرار مصرّعی ِزیر سرود[۲۶] (یک گل نصرانی اشاره به باسکرویل است)
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی | مارا ز سر بریده می ترسانی؟ | |
ما گر زسر بریده می ترسیدیم | در محفل عاشقان نمی رقصیدیم |
در اوایل ربیعالثانی سال ۱۳۲۷ ه. ق. (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه. خ) دولتین روس و انگلیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود.با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان در نقاط دیگر ایران همچنان ادامه یافت.
قیام گیلان[ویرایش]
در این اوقات کمیته «ستار» در گیلان تشکیل شده بود. یپرم خان ارمنی با مشروطهخواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی حاکم رشت آقابالاخان را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان درآمد. به موجب این پیروزی آنها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطهاند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهای مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.
پس از این شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی رشیدالملک در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خوردهاند و این خبر باعث دلسردی آنها شد و آنها به قزوین عقبنشینی کردند.
در سوی دیگر ایران، شهر اصفهان در نیمه دیماه به تصرف مشروطه خواهان بختیاری درآمد. بعد از آن تعدادی از آزادی خواهان تهران به اصفهان رفتند و با سردار اسعد بختیاری که به تازگی از پاریس بازگشته بود مذاکره کردند و اطمینان دادند قاطبه مردم تهران طرفدار مشروطهاند.
قیام عشایر[ویرایش]
دو قوم بختیاری به ایلخانی سردار اسعد بختیاری و قشقایی به ایلخانی صولت الدوله قشقایی معروف به سردار عشایر از جنبش مشروطه حمایت کردند. علیقلی خان سردار اسعد که در آن هنگام در فرانسه مشغول معالجات چشم خود بود، در پاریس با تعدادی از مشروطهخواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطهخواهان بود، پس از سفر به لندن و مشورت با وزارت خارجه انگلستان به اصفهان آمد.[۲۷] در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و همدستان خارجی آن بودند، در اصفهان اعتراضات به بستنشینی عدهای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط حاکم اصفهان و بختیاریها صمصام السلطنه رهبری میشد بسیج شده و به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری کار بالا گرفت. نجف قلی خان صمصامالسلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. ایل بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند.
نقش پیروان آیین بیانی[ویرایش]
میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولتآبادی نماینده صبح ازل در ایران بود. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولتآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولتآبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۳۰] او نماینده صبح ازل در ایران بود.
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولتآبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقهای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل میشد.[۳۱] افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته میشد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشته است.[۳۲] در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسههای سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتبخانهها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمتهای فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نمایندهای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سالها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی میکرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۳۳]
در عین حال خود دولتآبادی انتساب خانوادهاش را به آئین بابی در کتاب خود رد میکند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظلالسلطان و روحانیان قشری آن اتهام را علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار میبردند.[۳۴]
علیمحمد فرهوشی از بابیان (پیرو سید علی محمد باب) دولتآباد اصفهان بود.[۳۵][۳۶] او در سال ۱۳۱۳ ق همراه با جمعی از پیروان میرزا یحیی صبح ازل به قبرس رفت تا با او دیدار کند.[۳۵][۳۶] فره وشی یکی از فعالان سیاسی عصر قاجار بود و در تکاپوهای مشروطه خواهی نیز دست داشت. او در حدود سن ۸۶ سالگی، گزارشی از تکاپوهای هم مسلکان خویش به نام آزاد مردانی که مشعل مشروطیت را برافروختند را نگاشت.[۳۷]
اتهام بابی در مشروطه[ویرایش]
جنبش مشروطه خیزشی مردمی بود که برای مبارزه با استبداد و خودکامگی پایه ریزی گردید و همه قشرها مردم با همه اعتقاد و باورهای خود در آن سهیم بودند. پس از آنکه بابیان دست به اقدامات جمعی و انفرادی علیه قاجار زدند و سرکوب شدند، متهم ساختن فعالان جنبش مشروطه به بابی بودن یکی از شایعترین و متداولترین روشهایی بود که برای سرکوب آنان توسط دولت استبداد و روحانیون وابسته استفاده میشد. دستگاه استبداد از یک سو تحت عنوان بابی گری مشروطه خواهان را میکوبید و از طرف دیگر دست آنها در دست سران بهاییان بود و از آنها هم برای سرکوب مشروطه خواهان کمک میگرفت.[۳۸][۳۹]
از یک طرف روحانیان وابسته استبداد، نام بابی را به مشروطه خواهان نهاده و خون آنها را میریختند و از طرف دیگر حکام محلی برای تصاحب ثروت اشخاص آنها را بابی نامیده و ملک و املاک و دارایی آنان را به نفع خود مصادره مینمودند.[۴۰]
در عصر مشروطه عناوینی چون، فرنگی و بویژه «بابی» متداول بود و به راحتی به هر انقلابی، که به نقد وضعیت موجود دست میزد و سخن از آزادی میگفت و در پی پیشرفت و توسعه کشور بود و یا در پیریزی نظام آموزشی جدید کوشش میکرد، هر نوع اتهامی از جمله اتهام مشهور بابی زده میشد. در این زمان گویا بابی و یا فرنگی مأبی نام مستعار آزادیخواهی و تجددگرایی و نواندیشی و ترقی خواهی بود. هرچند صرف بابی یا پیرو اندیشهای خاص بودن بخودی خود جرم نیست و این گروه عضوی از جامعه ایران بودند و هستند، ولی در آن زمان حداقل در میان رهبران جنبش از این گروهها و فرقهها نبودند و اگر کسانی از رهبران را منتسب به بابی نمودهاند، هیچگاه چنین دعاویی اثبات نشده است.[۴۱]
اتهام بابی توسط افراد و عناصر وابسته به حاکمیت استبدادی سلطنتی و روحانیان وابسته به رهبران جنبش نسبت داده میشد ولی بیتردید جنبه واقعی با پشتوانه دینی و عقیدتی نداشت؛ بلکه در آن دوران با توجه به منفور بودن «بابی گری» در بین علما و عموم مردم مسلمان، دستگاه استبدادی و وابستگان روحانی، شخصیتها و عناصر مخالف خود را، به صورت مستقیم و یا توسط ایادی و مزدوران خود به «بابی گری» و «ازلی گری» متهم میساختند.
شخصیتهای برجسته دیگری که در آن دوران فعال بودند از این اتهام بی نصیب نماندند مانند سید جمال الدین حسینی اسدآبادی، آقا شیخ هادی نجمآبادی و شیخ رضا کرمانی و سید جمال واعظ و این تهدیدی بود تا صدای مخالفی از کسی شنیده نشود. در مقابل، دفاع عملی علمای بزرگ حوزههای تهران و نجف از آنان، تأثیر این توطئه را خنثی میکرد.[۴۲]
تشکیل انجمن باغ میکده[ویرایش]
میرزا نصرالله ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ و حاج میرزا یحیی دولتآبادی و دیگر تکاپوگران مشروطه با هم مسلکان شان در مخالفت با حکومت قاجار، در باغ میرزا سلیمان خان میکده جمع میشدند تا با تمرکز بیشتری به فعالیتهای انقلابی خود به پردازند. تکاپوهای ایشان، سرانجام، به نقش آفرینی اساسی در تکوین جنبش مشروطه و نیز دخالت در پیشرفت آن انجامید.[۶]
گروه مؤسس، در تاریخ ۱۲ ربیعالاول ۱۳۲۲ در اقدامی بیسابقه و جسورانه اقدام به دعوت عدهای مورد اطمینان نمودند. برای محل تجمع باغ سلیمان خان میکده را انتخاب نمودند. چند نفر از جمله سید جمال الدین واعظ و ملک المتکلمین و شیخ محمدمهدی شریف کاشانی سخنرانی هائی نموده و سپس قطعنامهای در ۱۸ ماده خوانده و تصویب گردید، مطالب مهم آن در ارتباط با نحوه مبارزه با دربار، جلب نظر روحانیان، روشن کردن افکار عمومی با سخنرانیها در مجالس مختلف و نوشتن و ارسال شرایط و وضع ایران به مطبوعات خارج از کشور بود. مطابق منابع مختلف تاریخی، حدود نیمی از اعضای این انجمن بابی بودهاند. سید جمال الدین واعظ میگوید:تفرات بابی ازلی بر آن انجمن حاکم بود و بیشتر حاضران، آن گونه میاندیشیدند.[۴۴]
نفرات کلیدی[ویرایش]
در میان اعضای این انجمن، افراد برجستهای چون شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، ملک المتکلمین، سید جمال واعظ، سید محمدرضا مساوات، سید اسدالله خرقانی، شیخ مهدی بحرالعلوم، ابوالحسن میرزا قاجار - آقا میرزا محسن (برادر صدرالعلما) - سلیمان خان میکده - یحیی دولتآبادی - محمدعلی خان نصرت السلطان - جهانگیرخان صوراسرافیل، میرزا عباس علی خان شوکت، حامدالملک شیرازی، میرزا محمود شیرازی، حاج میرزا علی محمد دولتآبادی و ... حضور داشتند. برخی ار ایشان در میان منسوبان نسبی و سببی صبح ازل قرار داشتند و برخی نیز در گذشته، به قبرس رفته و با پیشوای شان دیدار کردهاند.[۴۵]
مهدی ملکزاده از شیخ محمدمهدی شریف کاشانی بعنوان ریاست این انجمن که به انجمن باغ میکده شناخته میشود نام میبرد.[۴۶][۴۷]
شیخ عبدالعلی موبد بیدگلی کاشانی، نیز از فعالین انجمن سری آزادی خواهان باغ میکده بود.[۴۸]
فعالیتها[ویرایش]
ملکزاده فهرستی از اعضای انجمن باغ میکده را که سلیمان خان میکده به او داده بود را در کتاب زندگانی ملک المتکلمین آورده، نگاشتن مقالات بی امضاء در خصوص فایدههای مشروطیت، سیر دادن سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی به مخالفت با حکومت و... را به اعضای این انجمن نسبت داده است.[۴۹][۵۰] و در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، این انجمن را به شکلی تفصیلی شرح داده و تعداد بیشتری از اعضای آن را یاد نموده و آن گروه را هستهٔ انقلاب مشروطیت نامیده[۵۱][۵۲] و اعمال زیر را به ایشان نسبت داده است:
- فرستاده شدن سید اسدالله خراقانی به نجف، برای ورود ملا محمدکاظم خراسانی در مشروطیت[۵۳]
- ایجاد اتحاد و همقدمی میان سیدمحمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی[۵۴]
- حرکت دادن تاجران تهران به سمت مخالفت با دولت و در نهایت تحصن در حرم عبدالعظیم (مهاجرت صغری)[۵۵]
- تماس با روحانیون مخالف[۵۶]
- دخالت در پیوستن پسر بزرگ شیخ فضلالله نوری به متحصنان شهر ری[۵۷]
- رساندن نامههای تهدید آمیز به مظفرالدین شاه[۵۸]
- شرح حکومت قانون و نتیجه حاصل از مجلس مؤسسان، برای متحصنان شهرری[۵۹]
- نقش اساسی در تأسیس عدالتخانه[۶۰][۶۱][۶۲]
- کمک مالی به مخالفان دولت[۶۳]
عاقبت انجمن[ویرایش]
این گروه در نهایت با تدابیر علیاصغرخان اتابک از هم پاشیده، ماهیت آن افشاء و اعضای آن شناخته شده و به حبس و تبعید گرفتار شدند.[۶۴]
نقش زنان در جنبش مشروطه[ویرایش]
در جنبش مشروطه زنان روشنفکر با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاستند. نویسندگان بزرگ مشروطیت مانند کسروی، ملکزاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولتآبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکلهای زنان در انقلاب مشروطیت میکنند:[۶۵]
زنان در بست نشینیهای ۱۹۰۶_۱۹۰۵م/۱۲۸۵_۱۲۸۴ش تهران و دیگر شهرها نقش داشتند. اعلام مشروطیت و حتی محروم شدن آنان از حق رای نیز اشتیاق آنها به فعالیت سیاسی را کم نکرد و آنان دهها مدرسه و انجمن مخصوص به خود را در این زمان ایجاد کردند. هرچند که به دلیل مخفی عمل کردن بسیاری از این انجمنها اطلاعاتی از آنها در دست نیست اما مورگان شوستر در کتاب اختناق ایران مینویسد این انجمنها تشکیلات منظمی داشتند و او چند بار با این انجمنهای مشروطه خواه زنان برخورد نزدیک داشتهاست. مثلاً یک بار از طریق یکی از منشیان دفتر خزانه به او پیغام میدهند که خود و همسرش نباید با سلطنت طلبان رفتوآمد داشته باشد. هنگامی که میپرسد شما چطور از رفتوآمد همسر من اطلاع دارید پاسخ میگیرد مادرم که عضو انجمنهای مخفی زنانهاست این پیغام را داده است.[۶۶]
- انجمن آزادی زنان در ۱۹۰۷[۶۵]
- انجمن مخدرات وطن در ۱۲۸۹[۶۷]
- اتحادیه غیبی نسوان در ۱۹۰۷[۶۵]
- انجمن نسوان ایران در ۱۹۱۰[۶۵]
- انجمن نسوان وطن در ۱۹۱۰[۶۵]
- شرکت خیریه خواتین ایران ۱۹۱۰[۶۵]
- اتحادیه نسوان در ۱۹۱۱[۶۵]
- انجمن همّت خواتین در ۱۹۱۱[۶۵]
- شورای هیئت خواتین مرکزی در ۱۹۱۱[۶۵]
به گفته احمد کسروی بعد از اعلام مشروطیت و در هنگام تلاش بعضی از تجار مانندارباب جمشید و معین التجار برای تأسیس بانک ملی، زنان النگوها و جواهرات خود را فروخته تا سرمایه بانک را تأمین کنند.[۶۸]
زنان گفتگو از فروش گوشواره و گردن بند به میان میآوردند. روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی زنی به پا خاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند. مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند
در نبردهای میان مشروطه خواهان و سلطنت طلبان در تبریز تنها در یکی از نبردها جسد بیست زن پیدا شد که با لباس مردانه به میدان نبرد رفته بودند. در تهران نیز زنی، ملایی را که به طرفداری از محمدعلی شاه در میدان توپخانه سخنرانی میکرد ترور کرد و خود در همانجا دستگیر و اعدام شد.[۶۹] در فتح تهران یکی از زنان روشنفکر خاندان ایلخانی بختیاری به نام سردار بی بی مریم بختیاری با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاست. سردار مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عدهای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهای سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عدهای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاقها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت. بعدها با دریافت مدال شجاعت از دولت آلمان به لقب سرداری مفتخر شد. در جریان بحران ۱۹۱۱م/۱۲۹۰ش نیز سیصد زن که بعضی از آنها مسلح بودند به مجلس آمده و از دولت خواستند تا در برابر روسیه تزاری مقاومت کند.[۷۰]
تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادار حقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطهخواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند صدیقه دولتآبادی و بانو امیر صحی ماهسلطان) و یا از خانوادههای روشنفکر ملیگرا بودند (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطهخواهی، «انبوه زنان بیسواد به اندرونیهای سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیلکرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.[۷۱]
در این زمان مردان مشروطهخواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملکالشعرا بهار، ایرج میرزا و... نیز از جنبش نو خواسته حقوق زنان حمایت میکردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی وکیلالرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رای برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.[۷۱]
فتح تهران[ویرایش]
در تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.[نیازمند منبع]
در پیشروی به سوی پایتخت، اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید میکرد.[نیازمند منبع] نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ تیر ۱۲۸۸/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.[نیازمند منبع]
مجلس دوم[ویرایش]
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران به پا گشت. اما پیش از آنکه به ثمر برسد کسانی به نام رجال رشته کارها را از دست آزادی خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند[نیازمند منبع] و هنگامی که فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.[نیازمند منبع]
مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸ یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از ماندن سپاهیان روس در کشور و اینکه وعده آشکار دادهاند که هرچه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقیماندند و هر روز فساد تازهای بر پا کردند. مجلس که بیشتر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگرچه ضربه سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداری داخلی و دولتهای خارجی شکست خورد.[نیازمند منبع]
دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در مرداد ۱۲۸۹ به دستیاری نیروهای بختیاری و یپرمخان، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد و از رئیس جمهور آمریکا، خواست که فردی را برای بازسازی خرابیهای مالی به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در اردیبهشت ۱۲۹۰ با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با به دست آوردن اختیارات ویژه به کار پرداخت.[نیازمند منبع]
کارشکنیها همچنان ادامه داشت. روسها محمد علی شاه برکنار شده را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه برکنار شده ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دستهای از ترکمانان به تهران یورش برد. اما چون مردم و مجلس و سران آزادی هم آواز بودند، همه این خیالات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۲۹۰ ه. خ نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.[نیازمند منبع]
در میانه زد و خورد ملی گرایان با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر میرسید کار او یکسره شده و چارهای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یک باره پرده از اهداف نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای گرفتن بخشهای مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتی دستور گرفتن اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بی طرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه شگفتآور حمایت از زمینهای شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.[نیازمند منبع]
اولتیماتوم روسیه تزاری[ویرایش]
روسیه تزاری با رایزنی انگلستان روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۲۹۰ه. خ اولتیماتوم سختی به دولت ایران داد و به موجب آن از ایران خواست که مورگان شوستر و همراهانش هرچه زودتر ایران را ترک کنند و دولت ایران متعهد شود که در آینده برای به کارگیری مستشاران خارجی، پیشاپیش رضایت دولتهای روس و انگلیس را جلب کند و نیز هزینه لشکرکشی روسها را به ایران عهدهدار گردد. دست یاری ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامهای به وثوق الدوله وزیر خارجهٔ ایران، سفارش کرد فوراً تقاضای روسها را بپذیرد.[نیازمند منبع] اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. روسها نیروی جدیدی به ایران آوردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشت و کشتار به راه انداختند. سرانجام در سال ۱۲۹۰ ه. خ دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت و ناصرالملک در مجلس را بست و سازمانهای ملی را با اعلان حکومت نظامی ممنوع کرد و به دست او و حسن وثوق الدوله ریشهٔ آزادی کنده و هرگونه فریاد اعتراض نسبت به بیگانگان در امور کشور و سیاست دولت در گلوی مردم شکسته شد. بعد از اشغال تبریز، روز ۱۰ دی ۱۲۹۰ روسها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان ثقةالاسلام، را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماهها ادامه یافت. روسها صمد شجاعالدوله حاکم مراغه، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه بیرحمی و وحشی گری دربارهٔ مردم آذربایجان فروگذار نکردند.[نیازمند منبع]
بدین قرار آن جوش و خروش هفت سالهٔ جنبش مشروطهٔ ایران خاموش گشت و اندیشهها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غم خوار به کنار رفتند و گروهی از سررشتهداران خودخواه و کهنهکار، که هرچه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایرانیان بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند و حتی پس از پیش آمدن جنگ جهانی اول و رفع فشار اجانب باز در کالبد آزادی خواهی و میهن دوستی بر سر کار ماندند و رفتارهای خود را ادامه دادند.[نیازمند منبع]
پس از برانداختن مجلس و راندن شوستر دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران به اوج خود رسید. روسها امتیاز راهآهن تبریز - جلفا و انگلیسیها امتیاز راه آهن محمره (خرمشهر) - خرمآباد را گرفتند و دولت ایران را وادار کردند که سیاست خود را با قرارداد ۱۹۰۷، که هیچیک از دولتها آن را به رسمیت نشناخته بودند، هماهنگ سازد. روسها در قزوین و تبریز از مردم مالیات میگرفتند و مانع حرکت نمایندگان آذربایجان به تهران میشدند و انگلیسیها نیز در ازای وام ناچیزی که به ایران پرداخته بودند، گمرک بوشهر را به دست گرفته بودند. ناصرالملک، نایبالسلطنه، بار سنگین سلطنت را بر دوش ناتوان احمدشاه جوان گذارده، رهسپار اروپا شده بود.[نیازمند منبع]
احمد شاه واپسین پادشاه دودمان قاجار در سال ۱۲۹۳ ه. خ تاجگذاری کرد. چند ماه از تاجگذاری وی نگذشته بود که جنگ جهانی اول، که از مدتها پیش زمینه آن فراهم میگردید، درگیر شد. این جنگ که آن همه بدبختی و سیهروزی برای دنیا و ایران داشت، برای مردم ایران در جنگ جهانی اول که از ستم همسایگان به تنگ آمده بودند، نجات به همراه داشت و شکست روسیه تزاری در جنگ و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، ایران را که در نتیجهٔ قرارداد ۱۹۰۷ در آستانهٔ چندپارگی بود، از چنگ استعمار رهایی بخشید.[نیازمند منبع]
تأثیرات تالی ِانقلاب مشروطه[ویرایش]
- بر حقوق بشر و حقوق زنان
- بر دموکراسی و عدالت اجتماعی
- بر ادبیات
- بر هنرهای تجسمی
- بر سینما، تئاتر و موسیقی
- بر اقتصاد و تجارت
- بر روابط بین الملل، سیاست خارجی-بازی بزرگ
- بر روستائیان، ایلات و عشایر
- بر آرایش متأخر احزاب ، صف بندی سیاسی
- بر تاریخ نگاری و مطبوعات
- بر مذهب و حوزه های علمیه
- بر فرهنگ عامه و مناسبات اجتماعی
- بر فرهنگ سیاسی و نظامیان
- بر مدارس عالی و آموزشکده ها
تقسیم بندی[ویرایش]
جنبش مشروطه را به سه دوره بخش کردهاند:
- مشروطهٔ اول از ۱۲۸۵/۱۹۰۶ تا ۱۲۸۶/۱۹۰۷ و گلولهباران مجلس؛
- مشروطهٔ دوم از ۱۲۸۸/۱۹۰۹ تا ۱۲۹۹/۱۹۲۱ و کودتای سوم اسفند؛
- مشروطهٔ سوم از ۱۳۲۰/۱۹۴۱ تا ۱۳۳۲/۱۹۵۳ و سرنگونی مصدق.
دیپلم و کمتر | لیسانس | دکترا | سطح | مدرس | اجتهاد | |
۲۳ | ۱۵ | ۴ | ۲۱ | ۲۰ | ۵ | دوره اول |
۲۵ | ۱۷ | ۸ | ۳۳ | ۱۷ | ۵ | دوره دوم |
۱۴ | ۱۳ | ۴ | ۳۵ | ۲۱ | ۱۳ | دوره سوم |
۳۱ | ۱۰ | ۲ | ۳۲ | ۱۹ | ۶ | دوره چهارم |
۳۰ | ۱۲ | ۴ | ۲۴ | ۲۶ | ۴ | دوره پنجم |
(سطح و مدرس و اجتهاد مراتب علمی و تحصیلی در حوزههای علیمه هستند)
پادشاهان مشروطه[ویرایش]
نام | تصویر | آغاز و پایان |
---|---|---|
مظفرالدین شاه قاجار | از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ تا ۲۴ مرداد ۱۲۸۵ | |
محمدعلی شاه قاجار | از ۲۸ بهمن ۱۲۸۵ تا ۲۸ تیر ۱۲۸۸ | |
احمد شاه قاجار | از تیر ۱۲۹۳ تا ۹ آبان ۱۳۰۴ | |
رضاشاه پهلوی | از ۲۱ آذر ۱۳۰۴ تا ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ | |
محمدرضاشاه پهلوی | از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ |
جستارهای وابسته[ویرایش]
- مشروطیت
- قاجار
- قیام تنباکو
- استبداد صغیر
- اصناف و قیام تنباکو
- زنان در جنبش مشروطه
- فهرست حزبها و گروههای مرتبط با انقلاب مشروطه
- مرکز غیبی تبریز
- اشغال تبریز
- خانه مشروطه
منابع[ویرایش]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به جنبش مشروطه ایران در ویکیگفتاورد موجود است. |
- بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۷.
- کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.
- کسروی، احمد. تاریخ هجده ساله آذربایجان.
- صدرالدینی شیرازی، محمد هادی، مجتهدان مبارز، تهران، مزدک، ۱۳۹۴.
- سفری، محمدعلی. مشروطه سازان.
- آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی.
- تاریخ بیداری ایرانیان.
- ↑ کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.
- ↑ کسروی، احمد، انقلاب مشروطه ایران
- ↑ به نقل از ادوارد براون
- ↑ آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص ۱۰۹
- ↑ از قول منگل بیات و منصوره اتحادیه
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ نبوی رضوی, سید مقداد. «مقدمه تاریخی». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «دربار شاهی و قتل ناصرالدین شاه». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ محمود طلوعی. «زمینه انقلاب». در داستان انقلاب. چاپ ششم. تهران: نشر علم، ۱۳۸۴. ۳۹ تا ۱۰۵. شابک ۹۶۴–۴۰۵–۱۹۸-x.
- ↑ نجفی م، فقیهحقانی م. تاریخ تحولات سیاسی ایران. تهران؛ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۱. ص۲۷۵
- ↑ کسروی ا، تاریخ مشروطهٔ ایران، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۳۰، ص ۲۸۷
- ↑ حائری، عبدالهادی. تشیع ومشروطیت در ایران ونقش ایرانیان مقیم عراق ص ۱۲۷ چاپ سوم انتشارات امیرکبیر ۱۳۸۱
- ↑ صدرالدینی شیرازی، محمد هادی، مجتهدان مبارز، تهران، انتشارات مزدک، ۱۳۹۴، ص ۲۶
- ↑ جدال بین علمای دورهٔ مشروطه بر سر «آزادی بیان و قلم»
- ↑ Rouhollah K. Ramazani: The Foreign Policy of Iran, University Press of Virginia, 1966, p. 86
- ↑ دولتآبادی، میرزا یحیی. حیات یحیی انتشارات فردوسی جلد دوم. صفحهٔ ۱۳۵
- ↑ Iran: Religion, Politics, and Society : Collected Essays By Nikki R. Keddie, P.22
- ↑ دولتآبادی، میرزا یحیی. حیات یحیی انتشارات فردوسی جلد دوم. صفحات: ۱۶۹، ۱۸۵
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ از تاریخ مشروطهٔ کسروی ص 658
- ↑ ملکزاده م، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران. ۱۳۷۱.انتشارات علمی. ص ۷۰۵ و ۸۲۱ شابک =۹۶۴–۳۷۲–۰۹۲–۶
- ↑ کسروی ا، تاریخ مشروطه ایران، تهران. ۱۳۹۰.انتشارات نگاه. ص ۶۱۷ شابک =۹۸۷–۹۶۴–۳۵۱–۱۳۸–۸
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «زندگانی ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ دولتآبادی، میرزا یحیی. حیات یحیی انتشارات فردوسی جلد دوم. صفحهٔ ۳۰۲
- ↑ کسروی، احمد. تاریخ مشروطیت ایران چاپ چهاردهم جلد دوم ص ۷۲۶
- ↑ همان
- ↑ صادق رضازاده شفق. بیاد آموزگار و فرمانده ما هوارد باسکرویل. کیهان، ۱۳۳۸. ۱۶.
- ↑ روزنامه شرق ، شماره 2647 به تاريخ 14/5/95، صفحه 6 (سياست)
- ↑ تاریخ انقلاب مشروطیت. رحیم نامور. انتشارات چاپار ۱۳۵۸
- ↑ Iran: Between Tradition and Modernity By Ramin Jahanbegloo, P.45
- ↑ Iran: Religion, Politics, and Society: Collected Essays By Nikki R. Keddie, P.22
- ↑ دانشنامه ایرانیکا His father, Ḥājj Sayyed Mīrzā Hādī Dawlatābādī,reputed to have been leader of the Azalī Babis (q.v. i) in Persia.
- ↑ ایرانیکا The events leading up to the Constitutional Revolution (1924-29/1906-11) opened a new chapter in the lives of Yaḥyā Dawlatābādī and his younger brother ʿAlī-Moḥammad (q.v.). They were among the early members of a small but influential revolutionary circle of Azalī persuasion, which also included Jamāl-al-Dīn Eṣfahānī and Malek-al-Motakallemīn, among others.
- ↑ دانشنامه ایرانیکاAn encounter with the ascetic Babi preacher Shaikh Moḥammad Manšādī Yazdī influenced him, as well as two other, later proponents of the Constitutional Revolution (q.v.), Naṣr-Allāh Beheštī (later Malek-al-Motakallemīn) and Jamāl-al-Dīn Wāʿeẓ Eṣfahānī.
- ↑ آن سه قبری که سینهشان را در پارک زرگنده شکافتند، علی خدایی، سکولاریسم نو، ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
- ↑ دولتآبادی، یحیی. حیات یحییانتشارات عطار چاپ تهران، جلد ۱ صفحات ۲۷، ۱۱۲،۳۱۸
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ دولتآبادی، ناصر. فهرست زائران صبح ازل. 1.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ نبوی رضوی, سید مقداد. «فروزندگان مشعل مشروطیت». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «فروزندگان مشعل مشروطیت». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ «درمقابل جریان مشروطه خواهی با دو جریان مشروعه طلبی و بهاییت مواجهیم». شفقنا، ۱۷ مرداد ۱۳۹۴.
- ↑ ثبوت، اکبر. «مشروطه خواهی و بابی گری». مهرنامه (تهران)، ش. ۳۳ (۱۳۹۲): ۲۵۸.
- ↑ کسروی، احمد. تاریخ مشروطیت ایران.
- ↑ یوسفی اشکوری. http://yousefieshkevari.com/?p=200. بازبینیشده در اول دسامبر ۲۰۱۴.
- ↑ محسن کمالیان. «گفتگویی با استاد خسروشاهی دربارهٔ آقا سید جمال الدین واعظ اصفهانی». بازبینیشده در اول دسامبر ۲۰۱۴.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «مقدمه تاریخی». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «زندگی ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «زندگی ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران جلد2. 240.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «تکاپوهای مشروطه خواهانه ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «هنایش خرد». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملکزاده, مهدی. زندگانی ملک المتکلمین. 157 و 158 و 167.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «زندگی ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 236.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «زندگی ملک المتکلمین». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 245.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 245 تا 252.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 253 تا 255.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 273.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 275.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 282 تا285.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 287.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 300.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 256.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «فروزندگان مشعل مشروطیت». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملکزاده, مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. 2. 285 تا 289.
- ↑ احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۲۵ تا ۲۸
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ ۶۵٫۳ ۶۵٫۴ ۶۵٫۵ ۶۵٫۶ ۶۵٫۷ ۶۵٫۸ پارسا بناب، یونس
- ↑ ناهید، عبدالحسین ص. ۹۵
- ↑ ناهید، عبدالحسین
- ↑ احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۱۸۲–۱۸۱
- ↑ Mangol Bayat-Philip,Women and Revolution in Iran,1911-1905
- ↑ W.Morgan Shuster,The Strangling of Persia,198
- ↑ ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ ساناساریان، ص. ۴۲–۴۶
- ↑ نگاهی به ادوار قانون گذاری مجلسهای مشروطیت - یونس مروارید - شابک - ۹۶۴–۶۳۷۶–۰۴–۵ صفحهٔ ۸۰
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ جنبش مشروطه ایران موجود است. |
- جدال بین علمای دورهٔ مشروطه بر سر «آزادی بیان و قلم»
- مصاحبه با عباس امانت، رادیو زمانه
- سده انقلاب مشروطه
- انقلاب مشروطه در دو گام
- خیزهای اجتماعی ایران تا انفجار انقلاب مشروطه
- انقلاب مشروطه
- اوضاع ایران در آستانه مشروطیت
- سازمان فراماسونری و نهضت مشروطیت
- سالگرد جنبش مشروطه
- سلسله قاجار: از آغاز تا پایان
- تاجگذاری محمدعلی شاه
- مشروطه ایرانی
- آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی
- چرا انقلاب مشروطیت در ایران ناکام ماندهاست؟
- چالش سنت و مدرنیته در ایران از انقلاب مشروطه تا ۱۳۲۰
- نیم نگاهی به اندیشههای نهضت مشروطیت و مشروطه خواهی
- ۱۰۰ سال پیش، مظفر الدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضا کرد
- رسالهٔ مشروطه خواهی، یادنامهٔ روزنامهٔ شرق (در قالب HTML /در قالب PDF
- ویژه نامه مشروطه (ویژه نامه روزنامهٔ فارس)
- نیروهای اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطیت ایران
|
|
|
|