زبان ترکی قشقایی
قشقایی | |
---|---|
زبان قشقایی | |
زبان بومی در: | ایران، عراق[نیازمند منبع] |
منطقه | فارس، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، کهگیلویه و بویر احمد، اصفهان |
قومیت | قشقاییها |
تعداد گویشوران
|
۹۲۳٬۰۰۰ (۲۰۱۴)[۱] |
ترکی
|
|
عربی، لاتین | |
کدهای زبان | |
ایزو ۶۳۹-۳ | qxq |
زبانشناسی | part of 44-AAB-a |
زبان ترکی قشقایی یکی از لهجههای شاخه جنوب غربی زبان ترکی است که قشقاییها بدان تکلم میکنند.[۱] قشقاییها به زبانی از شاخه جنوب غربی ترکی (ترکی اغوز) صحبت میکنند، این زبان غیر از فارس در همدان نیز رواج دارد. کوالسکی این زبان را نزدیکترین گویش به ترکی آذربایجانی دانستهاست. این موضوع به شکلهای گوناگون توسط آنه ماری ونگابن و گرهارد دوئرفر نیز بیان شدهاست، اما کی.اچ. منگز این زبان را بیشتر به ترکی عثمانی شبیه میداند. در قشقایی مصوتهای i, e, ä, a, å, ï, u, ü, o, ö و صامتهای p, b, m, f, v, t, d, n, s, z, š, ž, č, 3˘, k, g, q, γ, χ, ŋ, l, r, h موجوداند. در واژگان قشقایی تأثیر زبان فارسی مشخص است، در متون جمعآوری شده توسط دوئرفر و همکارانش از فیروزآباد دخیلهای فراوان عربی دیده میشود. واژهگان حکومتی و نظامی مانند پاسبان، پیکان و شاه بیشتر از فارسی وارد این زبان شدهاند. قاموس دینی بیشتر ریشه عربی دارد اما از فارسی وارد این زبان شدهاند و ویژگیهای فارسیشان را حفظ کردهاند. واژگان پزشکی نیز تحت تأثیر فارسی است مانند بیمار، درد و دارو.[۲]
بنا به یک پژوهش، در فیروزآباد افراد قشقاییها در همه سنین از زبان مادری در حوزههای دوستانه و خانوادگی استفاده مینمایند، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانوادههای ترکزبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند. در شیراز در حوزههای مختلف زبان غالب فارسی است و در موقعیتهای غیررسمی در بعضی از مواقع زبان مادری استفاده میشود در صورتی که در فیروزآباد در شرایط مشابه ترکی ترجیح داده میشود. ترکی در شیراز به شدت تحت تأثیر فارسی است. زبان قشقایی در میان جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربریاش است.[۳]
محتویات
شعری به زبان ترکی قشقایی[ویرایش]
من حیرانام چرخ فلک اَلیندن | ازل گؤندن خلقی دردَه سالاندیر | |
بیرین گؤررَنگ اوزاق سالوب ائلیندن | بیرین غمخوار اِدیب اوتا یاناندیر | |
بو دؤنیادا هر کیم گؤردؤم بیر حالدا | هِچ گؤرمَهدیم کجخیالی دؤز یولدا | |
نؤچه عاشق هنوز گؤزی گؤی خالدا | قوجا عارف شیلال بویی کماندیر | |
هر کیمی که دلبر یوخو، دل یوخو | باغچادیر کی خار واریدیر، گؤل یوخو | |
کیمسهای کی خوشلوق اونا یول یوخو | یاتان بختی هر دیارا گماندیر | |
بیرین گؤررَنگ بختییاردیر کامگار | هر دم اونونگ عیش و نوشی برقرار | |
بیزَه بهره آغساق اِشَک طلبکار | اوندان سورا یامان آرواد طوفاندیر | |
مظلوم چکَر رنج و محنت انتظار | ظالم تاپار خلق مالینان اعتبار | |
ناکس بولور نیرنگاینن اقتدار | دؤز یولونان سلطان اولماق یالاندیر | |
محسن دییَر شیرین عمرؤنگ باش اولور | نازبالیشینگ بیردن اینچه داش اولور | |
یاخچی یامان راز و رمزینگ فاش اولور | غافل اولمادؤنیا خواب گراندیر |
چند ضربالمثل ترکی قشقایی با ترجمه در پایین[ویرایش]
اؤزؤنگه بیر ایگنه وور، اؤزگهیه بیر جوالدوز.[۵]
ائوینگی تمیس ساخلا قوناق گلر، اؤزؤنگؤ تمیس ساخلا اؤلؤم گلر.[۶]
ایتاینن یولداش اول؛ چوماغی الدن یئره قویما.[۷]
آیش وختینده چلاقام؛ ییَنده قلچماق.[۸]
بیچاق اؤزین کسمز.[۹]
تات گچیسیننگ قرخیمچلیگ اؤرگَنیر.[۱۰]
تاری ایستهیه نی قورد یئمز.[۱۱]
توتینگ شرفِه قِردِه طَنَفِه.[۱۲]
خروسونگ قویروغینا اینا نما، تیلکینینگ آندینا.[۱۳]
خوشحساب آدام، قاضی قاپسینا گئدمز.[۱۴]
قَلبِر قیلانا دِیِر ایکِه دلیگ وارینگ دِر.[۱۵]
گئریدن گلنینگ ایکه داش النه.[۱۶]
وراج کؤپک اِیهسئنه قوناق بولار.[۱۷]
هر کسینگ هی وای.[۱۸]
تاره بیمش اشگه شاخ ور میسه
قیزم سنه دیرم گلینم سن اشد
قیچینگ اوزاد یور قانیگ بابه
الم نچه قیریلرده که کج بیته
الاهم بیر بیرم
قرخان گزه چپ دیر
مالینگ گز له قنشسینگ اغیره ادمه
فنشه ایمید نه قالان شام سز فالار
بیر آلانان ایکی الان ماز
جان چکنگ جانیگ چیخ میه
پانویس[ویرایش]
- ↑ Ethnologue report for language code: qxq
- ↑ Michael Knüppel، دانشنامه ایرانیکا.
- ↑ حسینآبادی، «زوال تدریجی گویش ترکی قشقایی»، گویش شناسی، ۵۸.
- ↑ ترجمه:
- من از کار فلک در حیرتم که از روز ازل انسانها را به درد و رنج مبتلا میکند. (فلک) یکی را از قوم و قبیلهاش دور میکند و دیگری پیوسته همدم غم است و در آتش (ناراحتی یا هجران) میسوزد.
- هر کسی در این عالم وضعیتی خاص دارد. هیچ آدم کجاندیشی را به راه راست ندیدهام. چه بسا عشاقی که هنوز انتظار معشوق زیبایشان را میکشند و عارفان پیر، قدشان خم شدهاست (و هنوز به مقصودشان نرسیدهاند).
- هر که معشوق ندارد، (یقیناً) دل ندارد و همچون باغچهای است که فقط خار دارد و بدون گل است. کسی که (زندگیش را) بدون خوشی به سر میبرد، بخت خوابیدهاش به هر دیار...(؟)
- (در این دنیا) بخت با یکی یار است و او کامگار میشود. پیوسته بساط خوشی این شخص برقرار است. (اما) نصیب ما از این عالم این است که حتی به الاغ لنگ هم بدهکاریم و علاوه بر این از این همسر ناسازگار که دیگر جای خود دارد.
- مظلوم (دائم) در انتظار فرارسیدن، رنج و محنت است؛ اما وجههٔ انسان ظالم، مرهون دارایی مردم است. شخص خبیث با مکر و حیله اقتدار مییابد. با درستکاری، سروری یافتن (ادعای) دروغ است.
- محسن (سرایندهٔ شعر) میگوید عمرت (بالاخره روزی) به سر خواهد رسید و به جای بالش ناز، سنگ بر بسترت خواهد بود. (در آن روز) اسرارت فاش خواهد شد. (پس) غافل مباش چون این عالم (همانند) خوابی سنگین است. (از کتاب آی سودا، مجموعه شعر ترکی قشقایی)
- ↑ یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری.
- ↑ خانه خود را تمیز نگه دار؛ شاید مهمان بیاید و خودت را تمیز نگه دار؛ چون مرگ ناگهان سر میرسد.
- ↑ با سگ دوستی کن؛ اما چماقت را بر زمین مگذار.
- ↑ وقت کار کردن چلاقم؛ اما زمان خوردن قلچماق.
- ↑ چاقو دسته خود را نمیبرد.
- ↑ با بز روستاییها چیدن موی بز را یادمیگیرد - کنایه از آزمایش و تمرین روی مال دیگران
- ↑ کسی که محبوب خدا باشد، طعمهٔ گرگ نمیشود.
- ↑ شرف رو بگیرین که طناب رو پاره میکند - کنایه از عصبانیت و سر و صدا کردن بیجا
- ↑ به زیبایی دم خروس و قسم خوردن روباه اطمینان نداشته باش.
- ↑ آدم خوش معامله راهش به در خانهٔ قاضی نخواهد افتاد.
- ↑ از عیب خود اطلاع ندارد
- ↑ رعایت نکردن حق دیگران
- ↑ سگی که بیجهت عوعو کند، برای صاحبش مهمان پیدا میکند.
- ↑ هر کی به هر کی است.
منابع و توضیحات[ویرایش]
پروژهٔ ویکیپدیا زبان ترکی قشقایی آزمایشی در ویکیمدیا انکوباتور موجود است. |
- آی سودا مجموعه شعر ترکی قشقایی، محسن رجاییپناه (قرخلو)، انتشارات راهگشا، شیراز: ۱۳۸۱.
- فرهنگ معین، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۵
- حسینآبادی، سیاوش. «زوال تدریجی گویش ترکی قشقایی». گویش شناسی، ش. ۱ و ۲ (زمستان ۱۳۸۵): ۵۳ تا ۶۰.
- Michael Knüppel. “QAŠQĀʾI TRIBAL CONFEDERACY ii. LANGUAGE”. In Encyclopædia Iranica. vol. 1. Bibliotheca Persica Press, 15 ژوئیه 2009. ISBN 0710091109. Retrieved ۲۸ مارس ۲۰۱۳.
|
|