واژه معرب
واژهٔ معرب بهمعنای واژهای است که در اصل عربی نبوده و از زبانهای دیگر وارد عربی شده و همراه با دگرگونی، صورتِ عربی گرفتهاست. بهویژه این اصطلاح در فارسی بهمعنای کلمات فارسیاند که در عربی وارد شده و بهکار میرود.[۱] پس از اسلام، زبان عربی در ایران رواج یافته و تعداد زیادی از واژگان عربی وارد زبان فارسی شده، و از سوی دیگر، واژگان فارسی نیز یا بهصورت دخیل و یا بهصورت تعریب وارد زبان عربی شدهاست. ازآنجاکه حروف پ، چ ژ و گ از الفبای فارسی، همتایی در الفبای زبان عربی ندارند و همچنین تعدادی از حروف الفبای زبان عربی مانند ص، ض، ط، ظ، ع، ق، در الفبای فارسی نیستند هنگام وامگیری واژگان، این حروف را معرب یا مفرَّس کردهاند. بهعنوان مثال، واژهٔ «طست» که همان «تشتِ» فارسی و «نرجس» که همان «نرگس» فارسی است. چند مثال دیگر: سَلجَم (شلغم)، سِراج (چراغ)، طازَج (تازه)، شَوَندَر (چغندر)، خیارشَنبَر (خیارچنبر)، فُستُق (پسته)، بابوج (پاپوش)، باذِنجان (بادنجان)، بِرکار (پرگار)، بَرنامَج (برنامه)، سُنباذَج (سنباده)، نیشان (نشان)، کَمَنجة (کمانچه)، دیمُقراطی (دمکراتیک)، کاراج (گاراژ)، بَرلَمان (فرانسوی: parlement)، بَطاطا (انگلیسی: potato)، غالیری (انگلیسی: gallery)، جیولوجیا (انگلیسی: geology)، کومیدیا (انگلیسی: comedy)، کامیرا (انگلیسی: camera)، سیجارَة (فرانسوی: cigarette)، مَعکَرونة (ایتالیایی: macaroni)، شیک.[۲]
سیبویه نوشته است که لغتهای فارسی که شامل حرف گ هستند، در زبان عربی به شکل ج یا ق درمیآیند و حرف پ به ب و ف و حرف «ش» به صورت «س» درمیآید. او همچنین مینویسد که پسوند ـَک در فارسی، در زبان عربی به شکل ـَج یا ـَق درمیآید.[۳]
منابع[ویرایش]
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا، ذیل مُعرَّب
- ↑ وبگاه دانشگاه اراک؛ جغرافیای تاریخی استان مرکزی http://www.araku.ac.ir/gims/commonfiles/gpage.php?domain=cityofarak#_ftnref26
- ↑ Fischer، «Muʿarrab»، Encyclopaedia of Islam.
جستارهای وابسته[ویرایش]
این یک مقالهٔ خرد مرتبط با زبان است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |