واژگان فارسی
زبان فارسی |
---|
گونههای منطقهای و اجتماعی
دستور زبان: ویژگیهای زبان:
نوشتار: گسترۀ جغرافیایی: |
زبان فارسی در زمرهٔ زبانهای هندواروپایی قرار دارد و بسیاری از واژههای فارسی مدرن از زبان نیا-هندواروپایی نشأت گرفتهاند. زبان فارسی برای ساختن واژههای جدید از ریشهٔ کلمات، به صورت گسترده، از روشهای واژهسازی مانند اشتقاق وندها و ترکیبها استفاده میکند. همچنین، زبان فارسی ارتباط قابل توجهی با زبانهای دیگر داشته که باعث ورود کلمههای دخیل بسیاری به این زبان شدهاست.
محتویات
فرایند واژهسازی[ویرایش]
زبان فارسی در واژهسازی بسیار قوی است و روشهای چندمنطورهای برای استفاده از وندهای ترکیبی، بن فعل، اسم و صفت برای ساختن یک کلمهٔ جدید در اختیار دارد. در زبان فارسی به طور معمول از پیوندهای اشتقاقی برای ساختن واژهٔ جدید و از ترکیب اسم، صفت و بن فعل استفاده میشود. کلماتی که از ترکیب یک یا چند وند اشتقاقی همراه با یک جزء معنادار زبان ساخته شوند، مشتق نامیده میشوند. در زبان فارسی به صورت گسترده از ترکیب واژهها نیز استفاده میشود، به نحوی که با ترکیب یک یا چند جزء معنادار زبان کلمات مرکب ساخته میشوند که این شیوه در زبان آلمانی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. اگر در فرایند واژهسازی، چند وند اشتقاقی با چند جزء معنادار زبان ترکیب شوند، و کلمهای ساخته شود به آن مشتق-مرکب گفته میشود. پروفسور محمود حسابی ثابت کردهاست که زبان فارسی قادر به اشتقاق بیش از ۲۲۶ میلیون کلمهاست.[۱][۲][۳][۴][۵]
مثالی از واژهسازی بوسیلهٔ بن مضارع در ترکیب با وندهای اشتقاقی:
فارسی | اجزاء تشکیلدهنده | انگلیسی | مقولهٔ دستوری |
---|---|---|---|
dān دان | dān دان | بن مضارع دانستن (to know) | بن فعل |
dāneš دانش | dān + -eš دان + ش | knowledge | اسم |
dānešmand دانشمند | dān + -eš + -mand دان + ش + مند | Scientist | اسم |
dānešgâh دانشگاه | dān + -eš + -gâh دان + ش + گاه | university | اسم |
dānešgâhi دانشگاهی | dān + -eš + -gāh + -i دان + ش + گاه + ی | pertaining to university; scholar; scholarly | صفت |
hamdānešgāhi همدانشگاهی | ham- + dān + -eš + -gāh + -i هم + دان + ش + گاه + ی | university-mate | اسم |
dāneškade دانشکده | dān + -eš + -kade دان + ش + کده | faculty | اسم |
dānā دانا | dān + -ā دان + ا | wise, learned | صفت |
dānāyi دانایی | dān + -ā + -i دان + ا + ی | wisdom | اسم |
nādān نادان | nā- + dān نا + دان | ignorant; foolish | صفت |
nādāni نادانی | nā- + dān + -i نا + دان + ی | ignorance; foolishness | اسم |
dānande داننده | dān + -ande دان + نده | one who knows | صفت |
dānandegi دانندگی | dān + -ande + -i دان + نده + ی | knowing | اسم |
مثالی از واژهسازی بوسیلهٔ بن ماضی در ترکیب با وندهای اشتقاقی:
فارسی | اجزاء تشکیلدهنده | انگلیسی | مقولهٔ دستوری |
---|---|---|---|
did دید | did دید | بن ماضی دیدن (to see) | بن فعل |
did دید | did دید | sight; vision | اسم |
didan دیدن | did + -an دید + ن | to see | مصدر |
didani دیدنی | did + -an + -i دید + ن + ی | worth seeing | صفت |
didār دیدار | did + -ār دید + ار | visit; act of meeting | اسم |
didāri دیداری | did + -ār + -i دید + ار + ی | visional, of the sense of sight | صفت |
dide دیده | did + -e دید + ه | seen; what seen | صفت مفعولی؛ اسم |
nādide ندیده | nâ- + did + -e ن + دید + ه | what unseen | اسم |
didgāh دیدگاه | did + -gâh دید + گاه | point of view | اسم |
didebān دیدبان | dide + -bān دید + بان | watchman | اسم |
didebāni دیدبانی | dide + -bān + -i دید + بان + ی | watchman-ship | اسم |
اثرگذاری خارجی[ویرایش]
وامواژههای بسیاری در زبان فارسی یافت میشود که عمدتاً از زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و زبانهای ترکی وارد شدهاند. همچنین زبان فارسی نیز تأثیراتی بر واژگان زبان عربی، زبانهای هندوایرانی و زبانهای ترکی گذاشتهاست. کلمات فارسی زیادی نیز به واژگان زبان انگلیسی راه یافتهاند.
اثرگذاری زبان عربی[ویرایش]
حملهٔ اعراب به ایران دو قرن (از قرن هفتم تا نهم میلادی) به طول انجامید و زبان عربی به تدریج جایگزین زبان پهلوی شد. از آنجایی که کتابهای پهلوی به عربی ترجمه شد، عربی به زبان روشنفکران تبدیل گشت، نویسندگان، شاعران و فلاسفه نیز همانند مردم، تصمیم گرفتند به زبان عربی صحبت کنند و بنویسند.
در این دورهٔ زمانی، بسیاری از واژگان عربی وارد زبان فارسی شد و کلمات فارسی زیادی نیز به زبان عربی راه پیدا کردند. زبان عربی تا به حال نفوذ گستردهای بر واژگان فارسی داشتهاست، اما در واقع نتوانسته تأثیری بر ساختار این زبان بگذارد. اگرچه بخش قابل توجهی از واژگان فارسی، از جمله جمعهای مکسر، دارای ریشهٔ عربی هستند، اما فرایند مورد استفاده برای ساختن این واژهها از زبان عربی وارد فارسی نشدهاند و در فارسی مولد نیستند. برای مثال، صورت جمع کلمهٔ «کتاب» در زبان عربی «کُتُب» است که از قواعد مشتقگیری از ریشهٔ این کلمه حاصل میشود. این در حالیاست که در فارسی برای نشان دادن صورت جمع کلمهٔ «کتاب» از تکواژ تصریفی «ها» استفاده میشود (کتاب +ها ← کتابها). کلمات اصیل و همچنین کلمات جدید زبان فارسی فقط از همین تکواژ برای جمع بستن استفاده میکنند و قواعد مشتقگیری از ریشهٔ کلمات عربی برای جمع بستن در فارسی کاربرد ندارد.
علاوه بر این، از آنجایی که کلمات جمع مکسر که بوسیلهٔ قواعد تکواژشناسی عربی حاصل شدهاند تنها بخش کوچکی از واژگان زبان فارسی را تشکیل میدهند (حدود ۵% از پیکرهٔ شیراز)، لزومی بر وارد کردن آنها به قواعد زبان فارسی نیست و این کلمات در فرهنگهای لغات فارسی با عنوان بیقاعده فهرست میشوند.
در میان تحصیلکردگان فارسیزبان، تلاشهای پراکندهای برای بازگشت به قرن دهم و استفادهٔ کمتر از وامواژههای عربی دیده میشود. هر دو شاه پهلوی در قرن بیستم از این تلاشها حمایت کردند این در حالیاست که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، تمایل رهبران حکومت، برای استفاده از واژگان عربی هم در نوشتار و هم در گفتار افزایش یافتهاست.
اثرگذاری زبان ترکی[ویرایش]
نکتهٔ قابل توجه دیگر، وجود کلمات ترکی (شامل کلمات مغولی) در زبان فارسی است.[۶] در طول تاریخ، قلمرو فارسی زبانان، از جمله فلات ایران، شاهد جانشینی سلسلسههایی با منشأ ترکی بودهاست. غزنویان، سلجوقیان، تیموریان، صفویان و قاجاریان هر یک تأثیراتی بر فرهنگ و ادبیات فارسی گذاشتهاند. ایلخانان مغول نیز ترکزبانان بیشتری را به فلات ایران آوردند که ستونهای ارتش مغول را تشکیل میدادند. به استثنای برخی نامگذاریهای رسمی در درون دولت، ارتش و تجارت، این کلمات ترکی در بین فارسیزبانان طوری رواج دارد که بسیاری از آنها منشأ این کلمات را غیر فارسی نمیدانند.[۷] کلماتی نظیر «آقا»، «دوقلو»، «کمک»، «تومان» («ریال» منشأ پرتغالی دارد)، «کاکا»، «یابو»، «قشلاق»، «جلو» و «قیچی».
اثرگذاری زبان فرانسوی/اروپایی[ویرایش]
در طی چند قرن اخیر، زبان فارسی وامواژههای بسیاری را از زبانهای اروپایی و به ویژه فرانسوی قرض گرفتهاست. بسیاری از این وامواژهها اصالتاً فرانسوی هستند و در فارسی، از تلفظ فرانسوی آنها استفاده میشود. دیگر کلمات دخیل زبان فارسی عموماً از زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و آلمانی وارد شدهاند. جدول زیر برخی از کلمههای متداول فارسی/فرانسوی را نشان میدهد:
فارسی | فرانسوی | انگلیسی |
---|---|---|
دوش | douche | shower |
مرسی | merci | thank you |
گارسون | garçon | waiter |
مانتو | manteaux | women's coat |
شوفاژ | chauffage | radiator |
شومینه | cheminées | fireplace |
اتوبوس | autobus | bus |
کروات | cravate | tie |
ساک | sac | bag |
پاپیون | papillon | bow |
آلمان | Allemagne | Germany |
مایو | maillot | swimming suit |
ژامبون | jambon | ham |
جستارهای وابسته[ویرایش]
- فهرست وامواژههای فرانسوی در فارسی
- فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی
- رده:وامواژهها در فارسی
منابع[ویرایش]
- ↑ http://www.hessaby.com/tavanaye_zaban.htm
- ↑ توانمندی زبان فارسی در برابر زبان تازی (عربی)
- ↑ ISKV - توانایی زبان فارسی در معادل سازی
- ↑ جمعیة اللسان العربی الدولیة
- ↑ توانایی زبان پارسی در برابر زبان عربی
- ↑ Doerfer: G. Doerfer, Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen. Vols. I-IV. Wiesbaden 1963-1975
- ↑ John R. Perry, "Persian in the Safavid Period", Pembroke Papers 1996 (4), pp. 269-283.