ناهماهنگی شناختی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

ناهماهنگی شناختی (به انگلیسی: Cognitive dissonance) در دانش روان‌شناسی٬ نوعی استرس ذهنی یا ناهنجاری و احساس ناخوش‌آیند است که بر اثر شرایطی همچون ایجاد (و القای) همزمان دو یا چند دیدگاه٬ عقیده٬ ارزش ویا اندیشۀ ناهمساز در یک فرد بوجود می‌آید.[۱][۲]

کاهش ناهماهنگی[ویرایش]

نظریه ناهماهنگی شناختی بر این اصل که افراد به دنبال سازگاری بین انتظارات خود و واقعیت خود هستند٬ پایه‌ریزی شده‌است. لئون فستینگر در تعریف نظریۀ ناهماهنگی شناختی می‌گوید که افراد رانه‌ای برای کاهش ناهماهنگی دارند. آن‌ها این کار را با تغییر در گرایش‌ها، اعتقادها و کنش‌هایشان انجام می‌دهند.[۱]

در یک مورد به عنوان مثال٬ فردی تصمیم به نخوردن غذاهای پرچرب گرفته، اما هنوز شیرینی دونات (شیرینی بدون قند) با چربی بالا می خورد. برپایه این نظریه٬ که از بانفوذترین و پُربررسی شده‌ترین نظریه‌ها در روانشناسی اجتماعی است٬ چهار روش کاهش تنش ذهنی در این ناهماهنگی عبارتند از:

  1. تغییر رفتار یا شناخت ("من دیگر از این دونات نخواهم خورد")
  2. توجیه رفتار یا شناخت از طریق تغییر در شناخت متعارض ( "من اجازه دادم گول بخورم")
  3. توجیه رفتار یا شناخت با اضافه کردن شناخت جدید ("امروز ۳۰ دقیقه بیشتر در باشگاه می‌مانم تا این شیرینی را بسوزانم")
  4. انکار یا نادیده گرفتن هر گونه اطلاعاتی درباره شناخت متضاد ("این دونات یا شیرینی بدون قند است پس با چربی بالا نیست")

پژوهش‌ها[ویرایش]

تجربه می‌تواند دربرابر انتظار قرار بگیرد همچون، برای مثال، در پشیمانی خریدار بعد از خرید یک چیز گران‌قیمت. در حالت ناهماهنگی افراد ممکن است احساس شگفتی، ترس، گناه، خشم یا خجالت را تجربه کنند. افراد دچار سوگیری می‌شوند که فکر کنند انتخابشان درست بوده است، بدون توجه به وجود شواهدی علیه این فکر. این سوگیری به نظریۀ ناهماهنگی، این قدرت پیشگویانه‌اش را می‌دهد که رفتارهای ویرانگر و غیر منطقی را روشن کند که در نبود این نظریه بسیار گیج‌کننده بودند.

در سال ۲۰۱۲ یک پژوهش٬ با استفاده از نسخه‌ای از پارادایم اسباب بازی ممنوعه نشان داد که شنیدن موسیقی٬ گسترش ناهماهنگی شناختی را بشدت کاهش می‌دهد.[۳]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Festinger, L. (1957). A Theory of Cognitive Dissonance. California: Stanford University Press.
  2. Festinger, L. (1962). "Cognitive dissonance". Scientific American 207 (4): 93–107. doi:10.1038/scientificamerican1062-93. 
  3. Masataka, Nobuo; Perlovsky, Leonid (2012). "Music can reduce cognitive dissonance". Nature 2. doi:10.1038/srep00694. 

جستارهای وابسته[ویرایش]