زبان مازندرانی
مازندرانی | |
---|---|
مازنی، مازرونی، گلکی تبری، طبری |
|
زبان بومی در: | ایران استانهای مازندران، سمنان، گلستان، تهران |
منطقه | ساحل جنوب شرقی دریای خزر |
تعداد گویشوران
|
۳٫۳ میلیون (بدون تاریخ) |
گویشها |
مازندرانی
شهمیرزادی
گرگانی†
|
الفبای فارسی | |
وضعیت رسمی | |
تنظیمشده توسط | دانشکده زبانشناسی دانشگاه مازندران |
کدهای زبان | |
ایزو ۶۳۹-۳ | Either: mzn – زبان مازندرانی srz – شهمیرزادی |
مناطقی که گویشوران مازندرانی دارد.
|
زبان مازَندَرانی (مازنی، مازرونی، تبری، طبری، گلکی) نام یکی از زبانهای ایرانی شمالغربی است که در گروه زبانهای کنارهٔ دریای خزر قرار دارد. این گروه شامل زبانهای زازاکی، گورانی، تاتی، تالشی، گیلکی، مازندرانی و سمنانی میباشد و از لحاظ تاریخی جزء شاخه شمالغربی زبانهای ایرانی بوده و در ارتباط با زبان پهلوی اشکانی میباشد.[۱][۲] زبان مازندرانی از غرب با گویشوران گیلکی، از جنوب با گویشوران تاتی و از شرق و جنوب شرق با گویشوران ترکمنی و فارسی همجوار است و در درون خود دارای گونههایی است.[۳] مردم مازندران زبانشان را «گلکی» نیز مینامند،[۴][۵][۶] البته برخی این نام را «اشتباه رایج» قلمداد کرده، نام این زبان را عیناً «مازندرانی» یا «تبری» ثبت میکنند.[۷][۸]
محتویات
پراکندگی زبانی[ویرایش]
زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم میشود. پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استانهای گلستان، تهران و سمنان نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پارهای از ایلهای کوچنشین که در شمال ایران به سر میبرند نیز مازندرانیزبان هستند.
این زبان در
- استان مازندران تا روستای زوار بخش نشتارود شهرستان تنکابن
- مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز، کردکوی، گرگان
- مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودبار قصران
- مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد، چاشم، فولاد محله
- همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییهای گرمسار رواج دارد.
لهجهها[ویرایش]
بررسی کارشناسانه در جلگهها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است:[۹]
- منطقه کردکوی: شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.
- منطقه بهشهر و نکا: شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگهای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.
- منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستانهای دودانگه، جلگههای مابین میان دورود و جلگههای مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
- منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروز کوه، سوادکوه و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایهای بیشه سر.
- منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگههای حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
- منطقه آمل: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگههای دو سمت هراز، دشتسر و محمودآباد و کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور.
- منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
- چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباسآباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباسآباد.
- تنکابن مرکزی: شامل لهجههای دوهزار و سه هزاری و خرمآبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگههای حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.
- منطقه علیآباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگههای غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
- منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایهای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
- منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.
قصران باستانی[ویرایش]
زبان عمومی مردم قصران لهجهای از زبان باستانی پهلوی رازی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشهٔ زبانهای دیرین ایرانی است، و اندکی عربی بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافته است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجهٔ مازندرانی به همان نسبت افزوده میشود، چنانکه در لهجهٔ میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد.[۱۰] آن لمبتون در کتاب Three Persian Dialects در سال ۱۹۳۸ به بررسی گویش ولاترو/ولایترود که جزو گویشهای منطقه قصران میباشد، پرداخته است.[۱۱]
تاریخ زبان[ویرایش]
نویسندگان مسالک و ممالک در نخستین قرنهای اسلامی در ذیل گفتار دیلمان و طبرستان از این گویش یاد میکنند. ابوعبدالله مقدسی میگوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار میبرند و میگویند هاکن و هاده و آن را حلاوتیست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است».[۱۲] از این گونه نوشتهها فقط پیداست که گویش طبری را در قرنهای نخستین اسلامی بازشناختهاند ولی از آنچه در ادامه میآید میتوان دریافت که به این گویش نوشتهها و شعرهایی بوده که امروز پارهای از آنها به ما رسیدهاست. این نامها و نوشتههای اندک نشان میدهد که چون طبرستان پس از برافتادن شاهنشاهی ساسانی مدتها از دایره نفوذ خلافت بیرون بوده و چندین قرن حکومت محلی داشته این گویش دارای سنت ادبی شده و این سنت پس از برافتادن آن حکومتها از میان رفته است.[۱۳]
- آثار از میان رفته[۱۴]
- مرزبان نامه از اسپهبد مرزبان بن رستم (سدهٔ چارم) که متن طبری آن از دست رفته و دو ترجمه فارسی از آن به جا مانده است.
- نیکی نامه دیوان شعر همین اسپهبد که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان از آن به عنوان «دستور نظم طبرستان» یاد کرده است.
- باوند نامه تاریخ طبرستان به شعر بوده که در میانهٔ سدههای پنجم و ششم گرد آورده بودند.
- شکره در نوروزنامه خیام از آن نام برده شده است.
- آثار بازمانده[۱۵]
از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای مانده است. همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کرده است (نیز رجوع کنید: هَمِّر، ۱۹۱۳؛ بهار، ۱۳۱۶؛ ادیب طوسی، ۱۳۳۲؛ عمادی، ۱۳۵۹).
همچنین شش دوبیتی طبری در میان برگههای نسخهای خطی از دیوان نظامی گنجوی، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، الحاق شده که محمد قزوینی آنها در «مسائل پاریسیه» ی خود ضبط کرده است (افشار، ۱۳۸۳) و نیز چهار بیت طبری در جامع الالحان عبدالقادر مراغی ثبت است. (صادقی، ۱۳۷۳). افزون بر اینها مفردات و ترکیبات طبری قدیم را در جای جای تاریخ مازندران شیخ علی گیلانی (سدهٔ یازدهم)، تحفة المؤمنین حکیم مؤمن تنکابنی (سدهٔ یازدهم)، فرهنگ انجمن آرای ناصری، فرهنگ آنندراج و ... میتوان یافت. عموم اینگونه لغات شامل نام گیاهان و جانوران و خوراک و پوشاک و اصطلاحات مدنی و جغرافیایی است (کیا، ۱۳۲۶؛ عمادی، ۱۳۶۲؛ صمدی، ۱۳۷۲؛ قاسمی، ۱۳۸۳).
جدول زیر[۱۶] فهرستی از آثار طبری کهن بازمانده است، شامل اشعار و عبارات و کلمات پراکنده. غالب اشعار منسوب به امرا و بزرگان طبرستان در موضوع رزم و بزم و شکار و طبیعت و مهر و کین و پیمان است.
شماره | اختصار | گوینده؛ موضوع | اندازه | قرن | منبع | مطالعات انجام شده |
---|---|---|---|---|---|---|
۱ | پیروجه | دربارهٔ علی پیروزه | ۱ بیت | ۴ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۷ | بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۲ | مسته | دیوارهوز یا مستهمرد؛ دو قطعه | ۹ بیت | ۴ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۹، ترجمه، ص ۸۸ | کسروی؛ بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی؛ منشی زاده |
۳ | کاووس | عنصرالمعالی کیکاووس، دوبیتی دربارهٔ از جان گذشتن در میدان رزم | ۲ بیت | ۵ | کیکاووس، بکوشش نفیسی؛ ترجمه، ص ۸۷ | کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی، منشی زاده، عمادی، ۱۳۵۹ |
۴ | خورشید | اسپهبد خورشید ممطیر، دوبیتی در سوختن کوشک باذن قاضی | ۲ بیت | ۶ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۰۸، ترجمه، ص ۶۱؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۹۷؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۴۳ | کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۵ | باربد | باربد جریر طبری؛ تک بیت ناظر به دو یابوی شاه | ۱ بیت | ۶ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۱۳، ترجمه، ص ۶۵؛ اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۳۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۶۵ | بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی |
۶ | گرده | گرده بازو؛ دوبیتی در رنجوری خویش | ۲ بیت | ۶ | ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۱۱۵؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۱۷۷ | کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۷ | ساری | شاعران ساری؛ بیت در وصف مُجیر | ۱ بیت | ۶ | ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۹۷ | کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۸ | آمله | عباراتی به سبک ادب ساسانی از زبان آمله دختر اشتاد افسانهای | ۳ عبارت | ؟ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۷۰، ترجمه، ص ۲۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۷ | کیا، ۱۳۲۷ |
۹ | سام | ابواعمرو؛ بیت در اژدها کشیِ سام | ۱ بیت | ۶؟ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۸۹، ترجمه، ص ۴۱ | بهار، اقبال، کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۱۰ | معینی | ابراهیم معینی؛ دوبیتی حاوی یک بیت از نیکینومه | ۲ بیت | ۶؟ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۶ | کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده |
۱۱ | هجیم | قاضی هجیم؛ بخشی از ملمع بلند فارسی درآمیخته به کلمات و عبارات عربی و طبری؛ در حدود ۱۸ مصراع طبری خالص دارد | ۳۲ بیت | ۶؟ | ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۴، ترجمه، ص ۸۳ | کیا، ۱۳۲۷؛ مؤید |
۱۲ | قطب | قطب رویانی؛ ترجیع بندی در سه بند | ۱۴ بیت | ۷ | ابن اسفندیار، ترجمه، ص ۲۶۰؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۱۱۱؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۸۶ | کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده |
۱۳ | امیرعلی | امیر علی؛ مطلع مرثیهٔ ترجیع بند | ۱ بیت | ۷ | اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۶۶ | کیا، ۱۳۲۷ |
۱۴ | امیر افراسیاب | کیا افراسیاب چلاوی؛ دو دوبیتی | ۴ بیت | ۸ | نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ | قزوینی، برجیان |
۱۵ | داوود | امیر داوود یک دوبیتی | ۲ بیت | ۸ | نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ | قزوینی، برجیان |
۱۶ | حسن | حسن کیا؛ سه دوبیتی | ۶ بیت | ۸ | نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ | قزوینی، برجیان |
۱۷ | عظیم | میر سید عبدالعظیم؛ دو دوبیتی | ۴ بیت | ۹ | ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۲۹۳–۲۹۲؛ کنزالاسرار، ج ۲، ص ۷۰ | کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده |
۱۸ | ظهیر ۱ | عبارات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» | ۵ جمله | ۹ | ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۳۵، ۳۷۶، ۴۱۳، ۴۳۹ | کیا، ۱۳۲۷ |
۱۹ | جامع | دو دوبیتی | ۴ بیت | ۹ | نسخههای خطی «جامع الالحان عبدالقادر مراغی، بنقل از صادقی، ۱۳۷۱ | صادقی، ۱۳۷۱ |
۲۰ | شیخ علی | ضربالمثلی در حمله تیمور | ۱ جمله | ۱۱ | ملا شیخ علی، ص ۵۶ | عمادی، ۱۳۶۲ |
۲۱ | اسفندیار | کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان» | ۷ | ابن اسفندیار، جاهای مختلف | کیا، ۱۳۲۷ | |
۲۲ | اولیاء | کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ رویان» | ۸ | اولیاءالله، جاهای مختلف | ||
۲۳ | ظهیر ۲ | کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» | ۹ | ظهرالدین، جاهای مختلف | کیا، ۱۳۲۷ |
ترجمههایی از عربی به طبری[۱۷][ویرایش]
آنچه میراث مکتوب طبری را از دیگر زبانها ممتاز میسازد وجود چندین ترجمه از قرآن کریم و ترجمهای از مقامات حریری است. روشی که در عموم این آثار اختیار شده ترجمهٔ کلمه به کلمه در زیر هر سطر از متن عربیست و عیبش آن است که استخراج نحور زبان مقصد (طبری) را دشوار میسازد.
- نسخه قرآن کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند
خوشبختانه نسخه قرآن اسکاتلند از دسترس زبانشناس برجستهای چون لارنس پائول الول ساتن بیرون نبوده است. وی در سال ۱۹۶۳، در بررسی جامع این ترجمه میان سطری نسخه قرآن محفوظ در کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند، زمان آن را در حدود سده دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی و زبانش را از حوزهٔ گویشی دریای خزر برآورد میکند گو اینکه برخی ویژگیهای گویشی آن نه گیلکیست نه مازندرانی. از ۱۷۰۰ لغت مندرج در متن ۶۰۰ فقره محلی و باقی فارسی است. مطالعه الول ساتن تطور تاریخی صامتها، صرف، نحو و واژگان را در بر میگیرد.[۱۸]
- ترجمه طبری مقامات حریری
ترجمه مقامات الحریری در نسخهای در کتابخانهٔ ملک تهران نگهداری میشود و دارای ۱۸۹ برگ است. صادق کیا(۱۳۲۳) در ارزیابی کوتاهی ترجمه را از اوایل قرن هفتم برآورد کرده اما فضلالله پاکزاد(۱۳۸۴) در مطالعهای که از شش مقامهٔ نخست متن به عمل آورده تاریخی قدیمیتر از قرن نهم و دهم هجری برای آن قائل نمیشود.
- نسخه قرآن خاندان سورتیجی
ترجمهٔ دیگری از قرآن در خاندان سورتیجی در شهر ساری نگهداری میشود و داری ۲۵۰ برگ است. متن حاوی نیمه دوم قرآن منهای سورههای کوتاه آخر است و حدوداً بیش از یک سوم کتاب آسمانی را در بر میگیرد و زبان ترجمه به زبان مقامات الحریری نزدیک است؛ بنابراین قدمت آن ممکن است به سدهٔ هفتم هجری برسد. به عنوان مثال آیهای از قرآن بدین صورت ترجمه شده است:
- «یا ایها النّاس اِتّقوا ربّکُم انّ زلزله السّاعه شییٌ عظیم» ای مردمون بترسین شما خیا را کی زمینلرز قیومتی جیش وزرک
- دو نسخه قرآن کتابخانهٔ مجلس
نسخههای خطی دو ترجمه طبری قرآن در کتابخانهٔ مجلس نگهداری میشود: یکی به شماره ۱۲۲۷۸ در ۳۱۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن با ترجمه طبری جلد اول» و دیگری به شماره ۱۷۹۸۲ در ۳۸۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمهٔ فارسی و طبری کهن» که در ذیل بررسی میشود.
ترجمه زیدی قرآن کریم به زبان طبری[۱۹][ویرایش]
از آثار ارزشمند طبری قدیم ترجمهای است از قرآن کریم از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمه فارسی و طبری کهن که به شماره ۱۷۹۸۲ در کتابخانه مجلس نگهداری میشود. شهابالدین حسینی نجفی مرعشی پشت جلد کتاب مینویسد: «آنچه به نظر حقیر آمد پس از ملاحظهٔ بسیار مختصر: در حواشی آیات شریفه تفسیری است ملتقط از کشاف، بیضاوی، تفسیر ناصر کبیر از ائمهٔ زیدیهٔ جدامی سید مرتضی، تفسیر ابواسحاق ثعلبی، تفسیر سُدّی و کسی که تفسیر به امر او نوشته شد اسمش ملاحاجی پسر فقیه مازندرانی دیلمی از اعلام زیدیه میباشد. آنچه به نظر حقیر میرسد تفسیر تألیف علامه بحّاثه شیخ مجدالدین مازندرانی است از اعلام زیدیه که در حدود سنه ۷۰۰ فوت شد (والعم عندالله). نفاست نسخه از حیث قدم و مشتمل بودن بر لغات مازندرانی ست و علاوه مشتمل است بر کلمات بعضی از علما زیدیه در تفسیر آیات شریفه قرآن»
به عنوان مثال در ترجمه سوره کوثر آمده است:
- «إنّا أعطَیناکَ الکَوثَرَ» اما ترا هادائیم یا محمد (ص) وهشتی خونی چشمه
- «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» نماج بکن، تی خیا شکر بجار دنی بره، دیم هاقبله کن، قربان بکن
- «إنَّ شانِئَکَ هوَ الأَبتَرُ» که ترا بزا نوم بوسته اونه
آثار سده نوزدهم میلادی[۲۰][ویرایش]
آثاری که تا کنون یاد شد، گرچه طبری یا خویشاوندی نزدیک است، غالباً ناقص و ناخواناست و سیمای زبان را بدرستی نشان نمیدند و برای مازندرانیان معاصر بدرستی مفهوم نیست. نخستین آثاری که زبان طبری را تمام و کمال به ما عرضه میدارد مربوط به نیمه اول سدهٔ نوزدهم میلادی است. این آثار حاکی از آن است که در دویست سال اخیر مازندرانی دستخوش دگرگونی مهمی نشده است.
- نصاب طبری
یادگار پر و پیمان این عصر نصابی است که امیر تیمور قاجار ساروی مشهور به امیر مازندرانی، در عهد محمد شاه قاجار سرود. در این اثر ۸۵۳ لفت مازندرانی و برابر فارسی هرکدام در چند بحر عروض به رشته نظم کشیده شده است. این لغات را صادق کیا از روی سه نسخه استخراج کرده و در واژهنامهٔ طبری(۱۳۲۷) تنظیم نموده است.
- کوششهای خاورشناسان
آثار دیگر مازندرانی از سدهٔ نوزدهم مرهون کوششهای خاورشناسان و کنجکاوی جهانگردان است: الکساندر خوجکو(۱۸۴۲)، ایلیا برزین(۱۸۵۳)، گریگوری والریانویچ ملگنوف(۱۸۶۱٬۶۸)، برنهارد دارن(۱۸۶۲٬۷۵)، ژاک دمورگان(۱۹۰۴) در تالیفات خویش مقدار قابل توجهی لغات و اصطلاحات و عبارات و اشعار مازندرانی ثبت کردهاند.
در اینجا باید از متون منثور مازندرانی نیز یادکرد که به توصیهٔ اروپائیان نوشته شده یا از فارسی ترجمه شده است:
- ترجمه بخشی از طوفان البکاء (برزین ۱۸۵۳، ج۲، ص ۷۲–۷۹)
- ترجمه چندین حکایت فارسی، از جمله حکایات گلستان سعدی (دارن ۱۸۶۰٬۶۶، ج۲، ص ۱–۱۲۲)
- روایتی از حادثهٔ معروف به شیخ طبرسی در نزدیکی بارفروش (دارن ۱۸۶۵)
- دو روایت در مورد آمل و بارفروش به تاریخ ۱۳۰۷ هجری قمری (مورگان ۱۹۰۴، ص ۲۴۸–۷۶۰)
- دیوان امیر پازواری
این دیوان مجموعهای از دو بیتیهای طبری منسوب به شاعری به نام «امیر پازواری» است که «برنهارد دارن» شرقشناس روسی به یاری محمد شفیع مازندرانی، در سال ۶–۱۸۶۰ میلادی تحت عنوان کنز الاسرار در سن پطرزبورگ با برگردان پارسی چاپ کردهاست.
مازندرانی گویش یا زبان[ویرایش]
زبان مازندرانی در تمام سطوح ساختاری سهگانه: آوایی، واژگانی و نحوی ویژگیهایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار امروزی متمایز میسازد. در واقع، اگر بدون در نظر گرفتن عوامل غیرزبانی و تنها بر معیارهای زبانی تکیه کنیم، اطلاقِ اصطلاح «گویش» برای گونه مازندرانی مسلماً از لحاظ علمی مشکل آفرین خواهد بود.[۲۱]
- اختلاف آوایی ساختواژی
فارسی معیار | مازندرانی | فارسی معیار | مازندرانی |
---|---|---|---|
شب | šō | آب | ō |
خواب | xō | تاب | tō |
پدر | piyer | مادر | mār |
دار/درخت | dār | دختر | detær |
خوک | xi | باران | vāreš |
- اختلاف واژگانی
فارسی معیار | مازندرانی | فارسی معیار | مازندرانی |
---|---|---|---|
قاشق چوبی/کفچه | kæče | بشقاب | duri |
مرغ | kerk | خروس | talā |
گردو | æğuz | کاسه | tās |
گنجشک | mičkā | قدم (گام) | šāb |
قابلمه | læve | طویله | kelom |
عمیق (ژرف) | jol | عریان، خشک و خالی | tisā |
- نحو
ساختمان عبارات در زبان مازندرانی، بر خلاف برخی از زبانهای ایرانی دیگر مانند فارسی معیار، به صورت «هسته آخر» بوده در صورتی که ساختمان اسمی فارسی معیار به صورت «هسته اول» است.
فارسی معیار | مازندرانی (بهشهری) |
---|---|
اسب سفید | espe æsb |
دختر زیبا | qæšenge kijâ |
دختر بسیار زیبا | xæle qæšenge kijâ |
دختر زیبای من | me qæšenge kijâ |
دستور زبان[ویرایش]
ضمیر[ویرایش]
در مازندرانی ضمیر سه حالت دارد: فاعلی، مفعولی و ملکی.
ضمیر | ۱ مفرد | ۲ مفرد | ۳ مفرد | ۱ جمع | ۲ جمع | ۳ جمع |
---|---|---|---|---|---|---|
فاعلی، ساری[۲۲] | men | te | ve | emâ | šemâ | vešun |
مفعولی، ساری | mere | tere | vere | emâre | šemâre | vešunre |
ملکی، ساری | me | te | vene | ame | šeme | vešune |
فاعلی، کلاردشت[۲۳][۲۴] | men | to | un/on | amâ | šomâ | ušon |
مفعولی، کلاردشت | mene | tere | une/vere | amâre | šomâre | ušone |
ملکی، کلاردشت | me | te | une/ve | ame | šeme | ušone |
فاعلی، شهمیرزاد[۲۵] | mo | to/tu | ü/o | h-ama | šamâ | ošan |
مفعولی، شهمیرزاد | mor-o | tar-a/ter | ür-a | hamira | šamira | ošanra |
ملکی، شهمیرزاد | me | to/te | e | hami | šami | ošene |
ملکی، تنکابنی | mi | ti | vi | ami | šimi | ušane |
فاعلی، تنکابنی | mo | to | vi | amâ | šomâ | ušân |
مفعولی، تنکابنی | mere | tere | vere | amere | šemere | ušâne |
شناسه[ویرایش]
در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[۲۶] (نمونه زیر بر اساس گویش قائمشهری تنظیم شده است)
۱. گذشته:
- بن ماضی ساده: -ba-pet = پخت
- بن ماضی استمراری: -pat = میپخت
گذشته | ۱ مفرد | ۲ مفرد | ۳ مفرد | ۱ جمع | ۲ جمع | ۳ جمع |
---|---|---|---|---|---|---|
شناسه | eme | i | e | emi | eni | ene |
۲. حال ساده:
- بن مضارع اخباری: -paj = میپزد
حال ساده | ۱ مفرد | ۲ مفرد | ۳ مفرد | ۱ جمع | ۲ جمع | ۳ جمع |
---|---|---|---|---|---|---|
شناسه | embe | eni | ene | embi | enni | enne |
۳. حال التزامی:
- بن مضارع التزامی: -ba-pej = بپزد
حال التزامی | ۱ مفرد | ۲ مفرد | ۳ مفرد | ۱ جمع | ۲ جمع | ۳ جمع |
---|---|---|---|---|---|---|
شناسه | em | i | e | im | in | en |
صرف فعل[ویرایش]
در جدول زیر فعل گرفتن(baiten) بر اساس گویش قائمشهری در زمانهای مختلف صرف میشود. برای منفی کردن این فعل در زمانهای: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل التزامی و حال التزامی n جایگزین b در ابتدای فعل میشود و در زمانهای گذشته استمراری و حال ساده na جایگزین g در ابتدای فعل میگردد بنابراین نفی زمانهای گذشته ساده و گذشته استمراری یک صورت دارد. همچنین دو زمان گذشته و حال در حال انجام حالت منفی ندارند.
زمان/شخص | ۱ مفرد | ۲ مفرد | ۳ مفرد | ۱ جمع | ۲ جمع | ۳ جمع |
---|---|---|---|---|---|---|
گذشته ساده | baiteme | baiti | baite | baitemi | baiteni | baitene |
گذشته کامل | bait-bime | bait-bi | bait-bie | bait-bimi | bait-bini | bait-bine |
گذشته التزامی | bait-buem | bait-bui | bait-bue | bait-buim | bait-buin | bait-buen |
گذشته التزامی کامل | bait-bi-bum | bait-bi-bui | bait-bi-bu | bait-bi-buim | bait-bi-buin | bait-bi-buen |
گذشته استمرای | giteme | giti | gite | gitemi | giteni | gitene |
گذشته در حال انجام | daime-giteme | daii-giti | daie-gite | daimi-gitemi | daini-giteni | daine-gitene |
حال ساده/آینده | girembe | girni | girne | girembi | girenni | girenne |
حال در حال انجام | darme-girebme | dari-girni | dare-girne | darmi-girembi | darni-girenni | darne-girenne |
حال التزامی | bairem | bairi | baire | bairim | bairin | bairen |
ماضی نقلی[ویرایش]
برخی از محققان بر این باورند که در زبان مازندرانی ساخت ماضی نقلی وجود ندارد و گویشوران از ساخت گذشتهٔ ساده به جای آن استفاده میکنند. اما شواهد نشان میدهند که ماضی نقلی در این زبان به دو شیوه، با بهرهگیری از جایگاه تکیهٔ اولیه و قید، ساخته میشود.[۲۷] (دادههای پژوهشی حاضر از منطقه بابلکنار گردآوری گردیدهاست)
- اگر تکیهٔ اولیه بر روی پیشوند فعلی باشد، ساخت گذشته سادهاست.
او آن کار را کرد | vә unta kar-rә ‘hæ-kәrdә |
بچه خوابید | væčә ‘ba-xәtә |
ناهار خوردم | čašt ‘bæ-xәrdәmә |
من چشمم را بستم | mәn šә čәš-(r)ә ‘dæ-vәssәmә |
دخترم برنج را باد داد (خاکش را جدا کرد) | mә kija/dәtәr dunә-rә ‘hә-patә |
- چنانچه تکیهٔ اولیه بر روری هجای اول فعل قرار گیرد، ساخت ماضی نقلی خواهد بود.
او آن کار را کردهاست | ve unta kar-(r)ә ha-‘kәrdә |
بچه خوابیدهاست (اکنون در خواب است) | væčә ba-‘xәtә |
ناها خوردهام | čašt bæ-‘xәrdәmә |
من چشمم را بستهام | mәn šә čәš-(r)ә dæ-‘vәssәmә |
دخترم برنج را باد دادهاست | mә kija/dәtәr dunә-rә hә-‘patә |
نمونه واژگان[ویرایش]
شماری از واژههای مازندرانی با برابر گیلکی و فارسی و انگلیسی آن در اینجا به الفبای فونتیک بینالمللی آوانویسی شدهاست:
مازندرانی | گیلکی | فارسی | فارسی آوانویسی شده | انگلیسی |
---|---|---|---|---|
dim | dim | روی/چهره/دیم | ruy/čehreh | face |
vače | zäy | کودک/بچه | kudæk/bæčé | Child |
piyer | pier | پدر | pedær | Father |
ši piyer | mərdə per | پدرشوهر | pedær šohar | Father-in-law |
kijâ/deter | kor/kiĵä/kilka/läku | دختر | doxtær | Girl/Daughter |
rikâ/peser | rey/rikä/ri | پسر | pesær | Boy/Son |
kerk | kerk/murgh | مرغ خانگی | morgh khanegi | Hen |
guw | gäb | گاو | gāv | Cow |
melije | pitär | مورچه | murčé | Ant |
kangeli | siftäl=garzak | زنبور | zanbur | Bee |
bâmeši | piča/piche | گربه/پیشی | gorbe/piši | Cat |
mičkâ | malĵå, čičini | گنجشک | gonješk | Sparrow |
zemun/geder | zəmat | زمان | zaman | Time |
esâre | roĵä/kiĵi/setarə | ستاره | setare | Star |
nesum/sâyne | nesä/saye | سایه | saye | Shadow |
jur | buĵor / jor | بالا | bāla | Up |
gat | pilə=pila | بزرگ | bozorg | Big |
vene | vastån | اشتها یا میل | ešteha یا meyl | Appetite |
bašendiyen | šondån/fotan | ریختن مایعات | rixtan e mayeāt | Bottling |
|
|
جستارهای وابسته[ویرایش]
- مردمان مازندرانی
- طبرستان
- استان مازندران
- استان گلستان
- استان تهران
- استان سمنان
- شهرستان فیروزکوه
- دلکش
- ادبیات مازندرانی
- گاهشماری مازندرانی
منابع[ویرایش]
- ↑ DIMLĪ in Encyclopædia Iranica = Linguistic position of Dimlī. After their migration in the Middle Ages, for almost a millennium the Dimlīs had no direct contact with their closest linguistic relatives. Nevertheless, their language has preserved numerous isoglosses with the dialects of the southern Caspian region, and its place in the Caspian dialect group of Northwest Iranian is clear. The Caspian dialects comprise Ṭālešī, Harzan(d)ī, Gūrānī, Gīlakī, Māzandarānī, and some dialects in Tātī-speaking areas and in the area around Semnān. Historically the Caspian dialects belong to the “Northwest Iranian group of languages” and are related to Parthian (see Windfuhr). The isoglosses are of historical phonetic, morphological, and lexical order, Garnik Asatrian
- ↑ in Variations of the language of "Pahalvi" are still spoken among Iranians.The Kurds of Iran as well as many Kurds of Turkey and Iraq speak variations of Pahlavi. Turks cannot understand Kurdish and require interpreters to communicate with Kurds who speak Sorani and/or Kurmanjii (variations of Pahalvi amongst Kurds). The people of northern Iran speak variations of Pahalvi as well - Mazandarani and Gilani for example. Baluchi in southeast Iran also has Pahlavi elements (e.g. Ahsen "Iron" or "Eisen" in English and Ahsan in Pahlavi - "Ahsen" is not "Iron" in Turkish), By Dr. Kaveh Farrokh
- ↑ زبان تبری
- ↑ "گیل، گیلک، گیلکی". kulaian.com.
- ↑ "شناخت مازندران باستان را از کجا آغاز کنیم". kulaian.com.
- ↑ "گفت و گوی مازندنومه با ع. پاشایی". mazandnume.com. مازندنومه.
- ↑ "زبان تپوری یا تبری یا مازندرانی". bonyadtabari.ir.
- ↑ "گویش مرمان گیلان و مازندران". parsi.wiki.
- ↑ واژه نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
- ↑ قصران (کوهساران)، حسین کریمیان، جلد دوم، ص 758
- ↑ Lambton, Ann K. S. , Three Persian Dialects, London 1938
- ↑ احسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص ۳۶۸
- ↑ واژهنامهٔ طبری، صادق کیا، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1327، ص 10
- ↑ کیا، همان، سال 1327
- ↑ متون طبری، حبیب برجیان، فصلنامه آئینه میراث، ضمیمه شماره 15، سال 1388، ص 13
- ↑ برجیان، همان، ص 51
- ↑ برجیان، همان، ص 14
- ↑ Elwell-Sutton, L. P. , "An eighteenth century (?) caspian dialect," Tehran (Univ. series no. 843), 1342/1963, pp. 110-140
- ↑ برجیان، همان، ص 105
- ↑ برجیان، همان، ص 16
- ↑ همگرایی و دوزبانگونگی در گویش مازندرانی، محمد عموزاده، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، سال دوم، شماره ششم و هفتم، سال 1381
- ↑ گویش ساری (مازندرانی)، گیتی شکری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1374، ص 75
- ↑ ثمره, یدالله. "تحلیل ساختاری فعل در گویش گیلکی کلاردشت". ensani.ir.
- ↑ گویش کلاردشت (رودبارک)، ایران کلباسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1376، ص 44
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، رودریگر اشمیت، انتشارات ققنوس، سال 1388، جلد دوم، ص 504
- ↑ اشمیت، همان، ص 503
- ↑ نقش نحوی تکیهٔ اول در گویش مازندرانی، فردوس آقاگلزاده، مجله گویش شناسی، دوره چهارم، شماره اول و دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال 1386، ص 33
پیوند به بیرون[ویرایش]
نسخهٔ زبان مازندرانی ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد |
|
الگو:کد زبانهای معرفیشده در ایزو ۶۳۹–۳ که حرف اول عنوان بینالمللی آنها حرف S است الگو:کد زبانهای معرفیشده در ایزو ۶۳۹–۳ که حرف اول عنوان بینالمللی آنها حرف M است
|