زبان لکی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
لکی

زوون له‌کی

گویشگاه‌ها: ایران
شمار گویشوران:
خانواده: هندواروپایی
زبان هند و ایرانی
زبان ایرانی
   زبان ایرانی غربی
    شمال غربی

کردی‌تبار[۱][۲] لری تبار[۳][۴][۵][۶]
     لکی زوون له‌کی

کد زبان
ISO 639-1: هیچ
ISO 639-2:
ISO 639-3: lki

زبان لَکی (دربارهٔ این پرونده تلفظ لَکی leki) زبان ایران باستان و طوایف لک ایران و از زبان‌های ایرانی رایج در مناطق غرب ایران است. حدود بیش از دو میلیون نفر با زبان مادری (۲۰۰۲) به این زبان سخن می‌گویند.[۷] زبان شناسان این زبان را در شاخه گویشهای جنوبی کردی طبقه‌بندی کرده‌اند.[۸][۹][۱۰][۱۱] اتنولوگ آن را در دسته لری و زیرشاخه چهارم کردی طبقه‌بندی می‌کند.[۱۲] برخی آن را زبانی مستقل؛ از زبانهای شمال غربی ایرانی طبقه‌بندی کرده‌اند.[۱۳]

تبارشناسی[ویرایش]

نظریه زبان مستقل[ویرایش]

به عقیده بسیاری از زبانشناسان لکی زبانی جدا و در گروه زبانهای شمال غربی ایرانی تباراست.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]

بر اساس نتیجه‌گیری‌های کلی فرامرز شهسواری در مطالعات سال ۲۰۱۰ زبان لکی بر اساس کاربرد اسم، فعل، ضمیر و دیگر مقوله‌های نحوی براساس نظریه گشتار-زایشی و ساختار خاص نحوی زبان لکی از قواعد کلی گویش‌های کردی تبار تبعیت نکرده و اشتراکات بین زبان لکی و گویش‌های کردی به خاطر اشتراکات موجود بین تمامی زبانهای شمال غربی ایرانی است.[۱۳][۲۰][۲۱]

بر اساس پژوهشی دیگر حدود ۳۴ واج این زبان استخراج شده است. از نظر ساختار هجایی، لکی دارای ده هجا است.[۲۲]

در کتاب رده شناسی زبان‌های ایرانی نوشته محمد دبیر مقدم عضو پیوسته فرهنگستان زبان فارسی لکی در دسته‌ای مستقل و در زبان‌های شمال غربی ایرانی طبقه‌بندی شده است. عمده مطالعه این پژوهش بر گویش دلفان و کوهدشت متمرکز بوده است.[۲۳] همچنین و اصولاً بدیل ارگاتیو بودن زبان لکی نمی‌توان آن را در گویش کردی جنوبی جایی داد. لکی دارای ادبیات بسیار کهن است. نخستین شعر لکی توسط بهلول از بزرگان یارسان که به بهلول لرستانی نیز شهر دارد سروده است.[۲۴][۲۵] هم چنین لکی میراث دار فهلویات باباطاهر و دیگر فلهوی گویان قرون اسلامی است.[۲۶] برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری وکردی گورانی قرار داده‌اند.[۱۶][۱۷][۱۸] لکی در دسته شمال غربی زبان‌های ایرانی قرار دارد و چون لری در شاخه جنوبی زبان‌های ایرانی قرار دارد. می‌توان گفت لکی در دسته زبان لری قرار نمی‌گیرد و پیوند ۸۰ درصدی با لری خرم‌آبادی را می‌توان در حضور بیشینه طوایف لک ایران در شهر خرم‌آباد دانست.[۲۷][۲۸]

نظریه‌های کردی‌تبار[ویرایش]

گویش‌های جنوبی کردی یا (جنوب شرقی) شامل تعداد زیادی لهجه‌های منفرد و متفاوت[۲۹] نظیر (کرمانشاهی، کلهری، سنجابی، لکی[۳۰][۳۱] فیلی[۳۱][۳۲]) در استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق می‌باشند.[۳۰]

دانشنامه بریتانیکا لکی را لهجه‌ای از زبان کردی نام می‌برد.[۳۳] وهمهٔ زبانشناسان واکثریت منابع دیگرنیز لکی را در شاخه زبان‌های کردی از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار غربی قرار داده‌اند.[۷][۳۲][۳۴][۳۵][۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰]>[۴۱][۴۲] در کتاب «دائرةالمعارف اسلام» آمده‌است که: در لرستان قدیم برخی اقوام کرد (قبایل لک در شمال و همچنین در بین فیلیها، ایل محکی) زندگی می‌کنند.[۴۳]

دهخدا در مورد لک‌ها و لهجه لکی می‌نویسد: کردهای لکی در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیره‌است. لهجه لکی؛ لهجه‌ای از زبان کردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند. [۳۴] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز، لکی را لهجه‌ای از زبان کردی دانسته‌است؛[۳۲] زبانشناس کانادایی آنونبی نیز در مورد لکی نوشته‌است که نظر فتاح را قبول دارد که لکی را در میان زبان‌های کردی طبقه‌بندی کرده‌است.[۴۴]

ساختار اصلی دستوری و افعال لکی «همانند دیگر لهجه‌های کردی» در زمره زبان‌های شمال غربی ایرانی قرار می‌گیرد. این ارتباط همچنین با مشاهده بقایای ساختار کنایی (ارگاتیو) در لکی تصدیق می‌شود. در گویش لکی مانند سورانی و کرمانجی ویژگی ارگاتیو مشاهده می‌شود، بنابراین زبان لکی شبیه به کردی و از لری متفاوت است.[۴۵][۴۶]

بریده‌هایی ازنتایج تحقیقات اتنولوگ وآنونبی درموردزبان لکی[ویرایش]

'اتنولوگ70درصد واژگان لکی رابازبان فارسی مشترک می‌داند'. ۷۸ درصد با لری خرم‌آبادی(فیلی) و ۶۹ درصد با لری شمالی(یک درصد بیشتر از لری شمالی با زبان فارسی اشتراک دارد).[۴۷]

اتنولوگ لکی را در ویرایش های قبلی دردسته لری طبقه‌بندی کرده‌ بوده است.[۴]

'در لرستان جایگزینی زبانی به سوی لری در میان گویشوران لکی در جریان است و گویشوران لری نیز به نوبه خود گرایش به استفاده بیشتر از فارسی معیار دارند.'[۴۸]

لکی و شاهنامه حکیم فردوسی[۴۹][ویرایش]

لازم است ذکر شود که قوم لک زبان برای این شاعر و حکیم بزرگ احترام خاصی قائل هستند. حتی چندین شاهنامه به زبان لکی وتقلید از ایشان سروده شده است.[۵۰][۵۱]

  • آژدن: خلیدن

به داغی جگرْشان کنی آژده که بخشایش آرد برایشان دده! (کزازی، ۱۳۸۶، ج۱، ب۱۶۲۴)

در زبان فارسی و خصوصاً در شاهنامهٔ فارسی به معنای خلانیدن و خلیدن آمده است که با «آژَنِن» Ažanen لکی که به معنای بهم زدن است، از یک ریشه و به یک معنا می­باشد. (ژهنن=هم زدن)

  • آوردن: در زبان فارسی به معنای سرائیدن، و حکایت کردن می­باشد.

کنون زین سپس هفت خوان آورم سخن­های نغز و جوان آورم (همان ،۱۳۸۴، ج ۶، ب۲۴۲۰)

در گویش­های لکی و لری آووِردِن(âuerden)شروع و خواندن مویه و یا آواز را می­گویند.

  • بروها: ابرو

زتیمار مژگان پر از آب کرد زدانش بُروها پر از تاب کرد (کزازی، ۱۳۸۴، ج۶، ب۳۳۲۱)

این واژه در لکی و لری به دوگونه­ ی «بِرۆ» berû و «بِرم»berm که می­تواند حتی با معادل انگلیسی آن :eyebrow از لحاظ ریشه نزدیک باشد. وریشه آن در زبان­های کهن بدین طرق می­باشد که:

«در برهان قاطع آمده است:

در اوستا: «brrat»

درسانسکریت: «bru»

پهلوی:bruk»

یعنی مجموع مویی که بر ظاهر استخوان قوسی شکل بالای کاسه­ی چشم به زیر پیشانی و جود دارد» (محرر، ۱۳۸۴، ذیل ابرو)

  • زهار:پایین، اندام پایینی

به کَردار گرگان، به روزِ شکار بر آن باد پایانِ هِخْته زِهار، (کزازی، ۱۳۸۵، ج۵، ب۲۸۰۴)

«در گویش لکی واژه‌ای به شکل «هووار»huār=پایین موجود است که به اعتقاد نگارنده شاید از یک ریشه باشند.» (ایزد پناه ،ذیل هار).

  • کُنام: آشیانه و آرامگاه پرنده و دام و دد.

در داستان زال و سیمرغ:

ببردش دمان تا به البرز کوه که بودش بدانجا کُنام گروه (کزازی، ۱۳۸۶، ج۱، ب۲۲۱۱)

«کُنا» konâ در لکی مطلق به معنای سوراخ و همچنین کَنده است و تصور می­شود که مقصود شاهنامه نیز در داستان زال و سیمرغ که محل زندگی آنها سوراخی است که به طور طبیعی در کوه تعبیه شده است.

اضافه می­شود که واژه «کَنی»keni در گویش لکی از ریشه «کنkan» اوستایی است.

در زبان روسی به پنجره «اُکنو» oknoگویند که با واژه فوق هم­ریشه است.

  • مکیس: (با الفبای لکی=مکێس) در فرهنگ­ها از جمله غیاث به معنای سخت­گیری کردن و... آمده­ است که هیچ‌یک از معانی کمترین تناسب با این واژه ندارند بلکه معنا و مفهوم دقیق آن در لکی و لری و با «ی» مجهول، هنوز کاربرد خود را نظیر شاهنامه حفظ کرده­ است.

نشانه نهادند بر اسپریس سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس (کزازی، ۱۳۸۲، ج۳، ب۱۳۷۶)

مکیس در لکی ولری یعنی :تعارف، دعوت کردن مردم برای نشستن در خانه.

«واژه بالا به گونه­‌های نادرستی معنی گردیده و آن را گرفته شده از واژه عربی «مکاس» دانسته­ اند که درست نمی­ نماید» (علیرضایی۱۳۷۹، ذیل مکیس) در یک ضرب‌المثل معروف لکی: «سفره کهتێ مکێس نرێ=سفره پهنه تعارف نداریم».» (مهرداد، ۱۳۷۹، ص۴۸)

  • ویر: یاد

بپرسید نامش زفرخ هجیر بدو گفت نامش ندارم ز ویر (همان، ۱۳۸۷، ج۲، ب۲۸۵۸)

گرایدونک زین دانش ناگزیر بماند دل موبد تیز ویر (همان، ۱۳۸۶، ج ۸، ب۴۳۱۷)

این واژه با همین تلفظ در گویش لکی لرستان و لری استعمال می‌گردد. در اوستا :vira ویرَ به معنی هوش آمده و

آقای سلطانی بر این اعتقاد است که این واژه کاربرد کردی هم دارد. (سلطانی، ۱۳۷۰، ذیل ویر)

در بیتی از میر نوروز: «لحافی دارم نویش نی و ویرم هر چی قپقپ (تقلا) می‌کنم نموفته گیرم» (غضنفری، ۱۳۶۵، ص۱۴۵)

یعنی: نو بودن لحافم را به یاد ندارم.

لکی و ایران باستان[ویرایش]

مقایسهٔ واژه‌های مشترک فارسی باستان و لکی[۵۲] a=َ[ویرایش]

پارسی باستان لکی تلفظ لکی فارسی
دآ دادن، مادر
ima ima ایمه ما
awa aœa أؤه آن
baw bawa باووه بودن، پدر
hyat hanî ههنێ[۵۳] زمانی
hvar hœar هؤهر خورشید
aδa asa أسه آن زمان، آن زمانها
tauhmā tûîm تۆێم تخم، خانواده
brātā berā برا برادر
ah هآ هست، بودن
Tamah tam tarik تهم[۵۴] تاریک و بصورت مه آلود
Jani žan ژهن زن
Xvasura hasûira ههسۆیره خانواده همسر
Asrav asr أسر اشک
Varaza verāz وراز -براز گراز
zān zān زآن =زانستن دان =ریشه فعل دانستن
zamā zœmā زؤِما داماد
varza varzā وهرزآ[۵۵](حیوان شیرخوار) گاو نر
māung māŋ مانگ ماه
āsen āsen آسِن آهن
berz barz بهرز بلند
tāu tāu تاوو گرما

واژگان مشترک با فارسی کنونی اما با حفظ الگوی: «پ ژ گ چ»[۵۶][ویرایش]

فارسی لکی
روز رووژ
زیستن (زندگی کردن) ژین، ژیائن (زنی)
زن ژه‌ن
زدن ژَنِن، آژَنِن
سفید إسپێ[۵۷]
أسب أسپ(=چراووآ)
حرف اضافه:از إژ
دراز درێژ
لیز لێژ
گیج گێژ
سرریز (مثل:سرریز آب) سه‌ر ڕێژ
تیز تێژ
درز دووژ
جان گیان، گیۆن، گیۆ
کج که‌چ، هؤه‌ل
ویزن (غربال) وێژن
وجین وژنگ، آڵا
مکیدن مژین، ماژین
مزه مژه، تام، تۆم
جواهر گؤیره

محل زندگی گویشوران[ویرایش]

محل زندگی گویشوران لکی

حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از:[۵۸]

۱- بخش بیرانوند یا هرو در شرق لرستان با ایل بزرگ بیرانوند. ۳- شهر خرم‌آباد و شهرستان بروجرود و حومه این دو شهر. در شمال و مرکز لرستان. ۲- شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی.

۳- شهرستان دلفان یا نورآباد لرستان در شمال غربی.

۴- شهرستان کوهدشت در غرب لرستان با طایفه‌هایی همچون کونانی، آدینه وند، آزادبخت، اتیوند، اولادقباد، گراوند و شاهیوند و بخش رومشگان در جنوب کوهدشت با طوایف امرایی، پادروند.

۵- شرق استان‌های کرمانشاه و و ایلام مانند شهرهای هرسین، دینور و ابدانان و دره شهر و بدره و دهلران وشهرستان چرداول طایفه‌هایی همچون دارابی -صحرابگی در بیجنوند و شهبازی در هلیلان

۶- جنوب استان همدان

۷- بخش‌هایی دیگر از طوایف لک در کردستان عراق، کرکوک و خانقین سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.[۵۹]

۸- گروه‌های زیادی از لکها در طول تاریخ از مناطق خود کوچانده و تبعید شده‌اند از جمله گروهی که ساکن شمال ایران هستند و به کردهای تبعیدی معروفند و گروهی دیگر که توسط عثمانیها به اطراف آنکارا (شهر هایمانا یا هیمنا) کوچانده شدند به لکهای «شیخ بزینی» یا کردهای هیمنه‌ای معروفند که هنوز فرهنگ و هویت خود را کمابیش حفظ کرده‌اند.

معمولاً لک‌های جنوب استان همدان لر دانسته می‌شوند.

در تاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شده‌است. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آورده‌است:

کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته‌است. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام. [۶۰]

در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کرد می‌دانند نظیر کتاب شرفنامه شرف‌خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده‌است.

بخش‌هایی دیگر از مردم قوم لک در کرکوک و خانقین عراق سکونت دارند. در عراق تعداد گویشوران لک را بیشتر از ایران حدس زده‌اند.[۶۱]

طوایف استان لرستان خود سه بخش اصلی هستند، لر بختیاری، لر بالا گریوه‌ای یا خرم‌آبادی، و لک. لک‌ها را پشتکوهی نیز می‌خوانند که ساکن بخش‌های شمالی لرستان هستند.

با این حال دکتر پرویز ناتل خانلری زبان لری و بختیاری را همخانواده با کردی می‌داند.[۴۰] در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایلهای بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویشهایی سخن می‌گویند که با کردی خویشاوندی دارد، اما با هیچ‌یک از شعبه‌های آن درست یکسان نیست، و میان خود آنها نیز ویژگیها و دگرگونیهایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آنها مشخص نشده‌است. اما معمول چنین است که همه گویشهای بختیاری و لری را جزو یک گروه بشمارند.[۴۰]

آئین[ویرایش]

بیشتر لکهای ایران مسلمان و شیعه هستند و تعدادی هم پیرو آیین یارسان هستند.

الفبا و رسم‌الخط لکی به زبان ساده[ویرایش]

مقایسه با الفبای فارسی و کردی[ویرایش]

الفبای فارسی الفبای له‌کی ئه‌لفبوی کوردی نویسه لاتین لکی نمونه لکی نمونه نویسه لاتین معنی فارسی معنی انگلیسی
آا=الف آا=الف ئا ā آگر āger آتش fire
ب=بِ ب=بِ ب=بِ Bb برا berā برادر brother
پ=پِ پ=پِ پ=پِ Pp پیاووهتی Piāuati مردانگی Manhood
ت=تِ ت=تِ ت=تِ Tt تیتاڵ titāĺ شوخ‌طبع funny
ث=ثِ --سین -- س --Ss-- ---- ---- ---- ----
ج-جیم ج-جیم ج Jj جاجِک jājek آدامس chewing gum
چ=چِ چ=چِ چ ch یا č چهم čam چشم eye
ح=حِ -- هِـ -- ح --Hh-- ---- ---- ---- ----
خ=خِ خ=خاق خ x یا kh خهس xas غلیظ Thick
د=دال د=دال د Dd دِت det دختر Girl
ذ=ذال -- زِ -- ز --Zz-- ---- ---- ---- ----
ر=رِ ر=رِ ر Rr سهربهرز sarbarz سربلند Honorable
ندارد! ڕ=ڕار ڕ ř ڕشانن řešānen ریختن Shed
ز=زِ ز=زِ ز Zz زؤخ zœx سوز سرما Cold Burner
ژ=ژِ ژ=ژاژ ژ ž یا zh ژار žār فقیر و خوار Poor
س=سین س=سین س --Ss-- سیفا sifā اندیشه و درنگ Thought
ش=شین ش=شین ش š یا sh شاته (لواش) shātə لواش (مثل:نان لواش یاترشی آلو) Lavash
ص=صاد --سین -- س --Ss--
ض=ضاد --زِ-- ز --Zz-- ---- ---- ---- ----
ع=عین ع=عئن ع [ʔ] عهله ala نامی عربی با تلفظ لکی ala
غ=غین --ق-- غ --gh یا q-- ---- ---- ---- ----
ف=فِ ف=فِ ف f فِره fera زیاد Too
ق=قاف ق=قاخ ق gh یا q قهن qan قند sugar Loaf
ک=کاف ک=کاف ک k کووڵارزم kuĺāždœm عقرب Scorpion
گ=گاف گ=گاف گ g گاکؤور gākœr ماه خرداد در لکی June=
ل=لام ل=لام ل l لِچ leč لب Lip
ندارد! ڵ=ڵال ڵ ĺ لاڵش lāĺeš التماس Appeal
م=میم م=میم م m مهلؤیچک malœiček گنجشک Sparrow
ن=نون ن=نون ن n نؤیر nœir نور Light
ندارد! نگ=نانگ ندارد! ŋ مݩگا / ماݩگ meŋā/māŋ گاو ماده / ماه Cow / month
و=واو ڤ ڤ v ---- ---- ---- ----
و و ۆ û ڕوژ řû روز DAY
ندارد! وو=ووی وو u کاوو kāu رنگ آبی blue
ندارد! ۆ=اۆ ندارد! Ô سۆ فردا Tomorrow
ندارد! ؤ=ؤئ ندارد! œ إؤر eœr ابر Cloud
ه=هِ هـ=هـِ چسبان هـ=هـِ چسبان h هه‌نه‌ک hanak شوخی Joke
متفاوت! ه یا (ه) در کیبورد فونت کردی ه یا (ه) در کیبورد فونت کردی a سه‌ر=سر sar سر Head
ی=یِ ی=یِ ی i /y یهک yak عدد یک one
ندارد! ێ=اێ ساکن ێ= ئ کسره مجهول î ڕێ řî راه Way
ندارد! ئ=ئئ بلند متحرک ندارد! æ لئؤه læœa دیوانه Crazy
ء ء =ئ کوتاه متحرک ندارد! ê گء نوبت Turn
إ إ=برای کسره آخر کلمه ندارد! e سإ se سه Three

حروف زبان لکی[ویرایش]

حروف دبیره (الفبا)، مجموع نشانه‌هایی که برای نشان دادن آواهای هر زبان به کار می‌رود و در لکی:

آا - ب - پ - ت - ج - چ - خ -د -ر - ڕ - ز - ژ - س - ش - ع - ف - ق - ک - گ - ل - ڵ - م - ن - ݩڰ- و - وو -ۆ - ؤ - هـ - ه - ی -ێ - ئ - ء – إ - إ

مصوت‌ها در لکی[ویرایش]

۱۲ تا هستند:

آ - أ - إ - ٱ - ئ - هَ - ی - ێ - و - وو - ؤ - ۆ -ء (ئ کوتاه)

صامت‌ها در لکی[ویرایش]

۲۵ تا هستند:

ب - پ - ت - ج - چ - خ -د -ر - ڕ - ز - ژ - س - ش - ع - ف - ق - ک - گ - ل - ڵ - م - ن - ݩڰ- ڤ - هـ

نکات[ویرایش]

در رسم‌الخط لَکی اگر واژه‌ای با یکی از مصوت‌های زیر شروع شود قبل از آنها حرف «ع» قرار می‌گیرد (این حرف (ع) خودش به خودی خود صدایی تولید نمی‌کند بلکه تنها حرکت می‌پذیرد):

آ - أ - إ - ٱ - ئ - هَ - ی - ێ - وو - ؤ - ۆ -إ (ئ کوتاه)

حروفی که اول کلمه نمی‌آیند: ڵ -ێ - ݩڰ- ر - ۆ

ویژگیهای رسم‌الخط لکی[ویرایش]

۱)حرف «ح» حذف شده است و به جای آن از «ه» استفاده می‌شود.

۲) حروف «ذ – ض – ظ» حذف و به جای آنها از حرف «ز» استفاده می‌شود.

۳) حروف «ث – ص» حذف و به جای آنها از حرف «س» استفاده می‌شود.

۴) حرف «ط» حذف و به جای آنها از حرف «ت» استفاده می‌شود.

۵) حرف «غ» حذف و به جای آنها از حرف «خ» استفاده می‌شود.

۶) به حروفی که مصوت فتحه را می‌پذیرند حرف «ه» اضافه می‌کنیم.

۷) حرف کسره نوشته نمی‌شود اما * به حروفی مانند:گإ (نوبت)، هإ (حرکت)، نإ (نی) که یائ مجهول کوتاه نزدیک به کسره را می‌پذیرند حرف «إ» اضافه می‌کنیم.

۸) به حروفی که مصوت ضمه را می‌پذیرند حرف «ؤ» اضافه می‌کنیم.

۹)به حروفی که مصوت «ایی، مثل: دیر» را می‌پذیرند حرف «ی» اضافه می‌کنیم.

۱۱)به حروفی که مصوت «آ» را می‌پذیرند حرف «آ» اضافه می‌کنیم.

۱۲)در لکی مصوت‌هایی وجود دارد که در فارسی وجود ندارد که عبارتند از:

الف) مصوت متحرک «ؤ»: این حرف صدایی شبیه «œ» در لاتین است و حروفی که این مصوت را می‌پذیرند به آن «ؤ» اضافه می‌کنیم.

طریقه تلفظ: لب را جمع می‌کنیم و به صورت کسره کوتاه می‌کشیم. این حرف بیشتر مختص لکی است

ب) مصوت ساکن «ۆ»: این حرف صدایی شبیه «û» در لاتین است و حروفی که این مصوت را می‌پذیرند به آن «ۆ» اضافه می‌کنیم.

طریقه تلفظ: لب را جمع می‌کنیم و به صورت ضمه کوتاه می‌کشیم و صدایی با حالت و ساکن تولید می‌کند.

ج) مصوت متحرک «ئ»: این حرف صدایی شبیه «æ» در لاتین است و یا صدای «اِ کشیده» را دارد و حروفی که این مصوت را می‌پذیرند به آن «ئ» اضافه می‌کنیم.

طریقه تلفظ: لب را باز می‌کنیم و به صورت کسره کوتاه می‌کشیم. این حرف بیشتر مختص لکی و کلهوری است.

د) مصوت ساکن «ێ»: این حرف صدایی شبیه «î» کوتاه یا سنگین است و حروفی که این مصوت را می‌پذیرند به آن «ێ» اضافه می‌کنیم.

طریقه تلفظ: لب را به داخل می‌بریم و به صورت ساکن خیلی کوتاه می‌کشیم و صدایی به صورت ی ساکن نزدیک به کسره تولید می‌کند.

ه) حرف «ڵ» که مانند «ل» تشدید دار اما از ان سبک‌تر

طریقه تلفظ: لب را به کام می‌چسبانیم و با نوک زبان تلفظ می‌کنیم اگر با کل زبان تلفظ کنیم صدای ل مشدد می‌شود

و) حرف «ڕ» ویبره‌ای که مانند «ر» تشدید دار اما از ان سبک‌تر

طریقه تلفظ: لب را به کام می‌چسبانیم و به جای یک ر کوتاه حالت ویبره‌ای به خود می‌گیرد.

ز) حرف «ݩڰ» که با حرکت پذیری حرف ماقبل خود صدایی مابین حرف «ن» و «گ» تولید می‌کند که به آن نون خیشومی یا تو دماغی می‌گویند.

۱۴ (حرف «ع» به مانند «ء» در زبان فارسی و عربی عمل می‌کند و حرکت می‌پذیرد. با این تفاوت که در پایان یا میان کلمه نمی‌آید.

۱۵(حرف «ڤ» همان (واو) است که به صورت ویبره‌ای ادا می‌شود.

۱۶(حرف «وو» همان (ووی) است و باید که بعد آن حرف صدادار قرار بگیرد.

۱۷) حرف «و» در لکی او بلند و کشیده است و معمولاً بعد از آن حرف صامت قرار می‌گیرد. مانند واژه: ڕوژ = روز

۱۸) حرف «ۊ» که در الفبای آقای ایتوندی آمده است و مرکب از "واو ساکن +ی " است، برای سادگی بیشتر در این الفبای گنجانده نشده است و به صورت "ۆی" نوشته می‌شود

دستور[ویرایش]

ضمایر شخصی[ویرایش]

مفرد جمع
مه ایمه، هیمه
تۊ هومه، هامه
ئیو، ئو ئیوان، ئوون
  • ضمیر انعکاسی در لکی «وژ» است.

ضمایر اشاره[ویرایش]

حالت مفرد جمع
نزدیک یه(-وه) یه‌وه نه
دور هه‌وه هئه‌وانه

حالت مجهولی[ویرایش]

  • پسوند مجهول ساز در لکی "-ریاً است.
فارسی لکی
کشته شده کوشریا
خورده شده هوه‌ریا
خوانده شده خوه‌نریا

افعال[ویرایش]

  • حال ساده فعل "خوردن":
مفرد جمع
مه‌رم، میرم مه‌ریمن
مه‌رین، میرین مه‌رینان(-ون)
مه‌رێ، میری مه‌رن

مثال: ئاوه مه‌هوارد. (آب خوردم)

  • ماضی ساده فعل "خوردن":
مفرد جمع
هواردم هواردمان(-ون)
هواردت هواردتان(-ون)
هواردێ هواردان(-ون)

مثال: ئاوت هوارد. (آب خوردی)

  • ماضی استمراری فعل "خوردن":
مفرد جمع
مه‌هواردم مه‌وواردمان(-ون)
مه‌هواردت مه‌هواردتان(-ون)
مه‌هواردێ مه‌هواردان(-ون)

مثال: ئه‌وانه مه‌هووارد. (آب می‌خوردند)

مفرد جمع
هواردمه هواردمانه(-ونه)
هواردته هواردتانه(-ونه)
هواردیه هواردیانه(-ونه)

مثال: ئاومان هواردیه. (آب خورده‌ایم)

مفرد جمع
هواردۊیم هواردۊیمان(-ون)
هواردویت هواردۊیتان(-ون)
هواردۊیتێ هواردۊیان(-ون)

مثال: ئاوتان هواردۊی. (آب خورده بودید)

ویژگی‌های دستوری[ویرایش]

  • در گویش لکی مانند سورانی و کورمانجی ویژگی ارگاتیو مشاهده می‌شود:
فارسی ملایری خرم‌آبادی کرمانشاهی لکی سورانی
آب خوردم اِو خوردِم او هه‌ردم ئاو خواردم ئاوم هوارد ئاوم خوارد
چی گفتی؟ شی گفتی؟ چی گوتی؟ چه وتی؟ چهت وت؟ چیت گوت؟
  • اضافه کردن فتحه، "ه"، قبل از فعل در زمان‌های استمراری:
فارسی بروجردی خرم‌آبادی کلهری لکی سورانی
آب می‌خورم اِو مُخورِم او مۆهۆرم ئاو خوه‌م ئاوه مه‌رم ئاو ده‌خۆم
کتاب می‌خواندم کتاو مُخُنِّم کتاو مێهه‌نم کتاو خوه‌نیام کتاومه مه‌خوه‌ن کتاوم ده‌خۆێند

واژگان[ویرایش]

ساختار و واژگان در تقسیم‌بندی زبان‌ها نقش مهمی ایفا می‌کنند. در زیر تعدادی از واژگان فارسی رایج به همراه معادل‌های آنها در برخی گویش‌ها و زبانهای رایج در غرب کشور آورده شده‌است.

فارسی بروجردی خرم‌آبادی کلهری لکی سورانی کورمانجی هورامی
آب اِو آو، اُوْ ئاو ئاو ئاو av -
باران بارو بارو، رفت، شوف وواران ڤاران، ڤه شت باران، وه رشت baran واران
چشم چِش چَش، تیئه چاو چه م، چیم چاو chav چه م
اینجا اینجِه، اینجُ ایچه ئێره ئێره ئێره li vê derê -
زیاد زیاد فِره فره فره زۆر zor,pir,gelek,zaf فره
داماد داماد دوما زاوا زؤما زاوا zava, zaba -
رهگذر رهگذر رَوَن ڒێویار ڒێویار -ڕیووار ڒێبوار rêwî -
اتاق اتاق اتاق دێ دێ دێ، ژوور jûr, oda, olî -
خانه خونه هونه، مال ماڵ ماڵ، مینه، مینگه ماڵ، خانوو mal, xanî -
با وا، واردِ وا گ رد گه‌رد گه ڵ gel -
بچه بَچَه بچه مناڵ ئایل منداڵ zarok -
کلیه کلیه، گُردالَه گورداڵه گورداڵه گورداڵه -ڤڵک گورداڵه gurchik ڤڵک
سهم، بخش سهم بر به ش به‌ش - بێر -به‌ر به ش besh -
نمک نمک نمک نمه ک خووا خووا xo -
چیز شی، چی چی چێشت چێ شتێ tisht -
روز روز، رو رو ڒۆژ ڒووژ ڒۆژ roj ڒوژ
شب شِو شِو، شوگار شو شِؤ شو shev -
خوش خوش خُؤش خۆش خووه‌ش خۆش xwosh وه ش
شما شما شوما ئیوه هۆمه ئێوه hûn شمه
زن زن زن، زێنه ژن ژه‌ن ژن jin -
مرد مرد پیا پێا پیا-پێا-مێرده پێا، مێرد mêr -
پدر، بابا بابا، بوئَه بُووَه باوگ باووه باب bav -
مادر نِنَه، مامان دا، دایَه داێک دا، دالکه داێک، داێه dayîk -
پسر پسر کُر کُر کؤر کُر kur -
دختر دُختَر دُختِر دوت دت، ئافره‌ت کچ، کنیشک kech, dot -
نفس نفس نفس، هناسه هناسێگ هه‌ناسێ، هناسه هناسێ bêhn, henase -
غروب ایواره ایواره ئیوواره ئیوواره-ئیڤاره ئێوواره êvar -

افعال و مصدرها[ویرایش]

فارسی بروجردی (لری ثلاثی) لری فیلی کلهری لکی سورانی کورمانجی هورامی
آب خوردم اِو خوردِم او هَه ردم ئاو خوواردم ئاوم هووارد ئاوم خووارد min avê veduxard -
خودم خویِم خوم خوه م وژم-ڤژم خۆم ez bi xwe وێم
رفتم رفتِم ره تم چی م چم چووم، ڒۆیشتم ez chûm -
آمدم آمایِم اۆمام هاتم هه تم هاتم ez hatim -
برو بَرو رو بچو بچۆ بچو/ بروو bichû? -
خواستن خواسَن هاستن خوازین گِستِن، هآستن ویستن xwestin -
می‌کنم مُکُنِم مێ کم که م مهه‌م - مه‌که‌م ده که م ez dikirim مه که رو
انداختن اِناختن ونن خستن ئاشتن-ئایتن، ونن هاۆێشتن avêtin -
لازم بودن لازم بین لازم بین لازم بین ئگره‌ک بین له گره ک بوون le lazmatî (îhtiyac) bûn -
آمده بودم آمیه بی یِم اۆمایه بیم هاتویم هه‌تۆیم ها ته بووم ez hatibûm -
آمده‌ام آمی یَم اۆمامه هاتومه هه‌تمه ها توومه ez hatim -
افتادن اِفتی یَن اۆفتاێن، گلیس کَ فتن که‌تن، گلیان که وتن ketin -

رنگ‌ها در لکی[ویرایش]

فارسی لکی الفبای لاتین
سفید ئسپی، چه‌رمێ espy, charmê
سیاه ڒه ش، سێ resh, sê
آبی کاوو kaw
قرمز، سرخ سۆێر - سۆر sor
سبز سؤز sioz
قهوه‌ای بوور، هۆیل bûr, hoîl
خاکستری خاکی xakî
زرد زه‌رد zerd

گاهشماری به لکی[ویرایش]

ماه ایرانی ماه لکی (مانگ له کی) الفبای لاتین
فروردینگان په‌نجه pence
اردوبهشت مێرێان mêrêan
خرداد گاکؤر gakoirr
تیر ئاگرانێ agranê
مرداد مرداڵ mirdall
شهریور ماڵه‌ژێر male jêr
مهر ماڵه ژێر دؤماێنه male jêr doimaêne
آبان تؤیل ته‌کن toîl tekin
آذر مانگه‌سێه mange sêe
دی نؤرووژ niorûj
بهمن خاکه‌لێه xake lêe
اسفندگان مانگ ئێد mang êd

مقایسه لکی با برخی گویش‌های کردی[ویرایش]

Lekî Feylî Kelhurî Soranî Kurmancî Hewramî Zazakî English
 wehar, vihar wehar wehar behar, wehar bihar, behar wehar wesar, wisar spring
 tawsan tawsan tawsan hawîn, hamîn, tawsan havîn hamna, hamîn hamnan summer
 payîz , małejêr payîz payîz payîz pehîz, payîz payîz payîz fall
 varan, waran, veşt waran waran baran, waran, verişt baran - varan rain
 çem çaw çaw çaw çav çem çim eye
 dit, afiret dut dut kiç keç, dot - kêna girl
 koir kur kur kur kur, law - laj boy
 gurdale, viłk gurdale gurdale gurdale gurçik - velke, gurçike kidney
 rêvêar , rîwar rêwêar rêwêar rêbwar rêwî - raywan stranger
 ayîl minal minal mindal zarok - eyel child
 wijim xwem xwem xom ez bi xwe wêm ez bi xo myself
 ketin keftin keftin kewtin ketin - kewten to fall
 aîtin, aîştin xistin xistin hawêştin avêtin - eşten to throw
 mi hetim mi hatim mi hatim min hatim ez hatim - ez ameya I came
 mi merim/mexwim mi xwem/xwerim mi xwem/dixwem min exwem/dexom ez dixwim min meweru ez wena I eat
 mi nanim hward mi nan xwardim mi nan xwardim min nanim xward min nan xward - mi nan werd I ate the meal
 mi nane merim/mexwim mi nan xwem mi nan xwem min nan dexwim ez nanê dixwim - ez nan wena I am eating the meal
 mi nanme mehward mi nan xwardisim mi na xwardêam min nanim dexward min nan dixward - mi nan werdêne I was eating the meal
 mi hetime mi hatime mi hatime min hatûme ez hatime - ez ameya I have come
 mi hetüm mi hatüm mi hatüm min hatibûm ez hatibûm - ez ameybîya I had come

واژگان مشترک لری و لکی و کلهوری[ویرایش]

گویش لری خرم‌آبادی با لکی و کردی جنوبی، به‌عنوان همسایگان قدیمی، در عین تفاوت، دارای قرابت‌های زبانیِ زیادی هستند. در زیر، تعداد محدودی از واژگان مشترک بسیار زیاد این گویش‌ها به‌همراه معادل‌های فارسی آنها آورده شده‌است.

فارسی لری خرم‌آبادی لکی کردی کلهری
بلندکردن هیز هئز، هیز هیز
سوگواری آذیتی ئازیه‌تی ئازیه‌تی
گیج شیت شئت، شیت شیت
چرخاندن لِر، غِر لر، خِر خر
پوسته توژ تووژ تووژ
عجیب بلاجی بلاجۊی، ئلاجۊی ئڵاجهۊ
زار (فقیر) ژار ژار ژار
مغز مه‌زگ مه‌زگ مه‌ژگ
پوست تووک تووک تووک
خرچنگ کرژئن قژنگ، کژنگ قرژنگ
سلامت ساق ساق، ساک ساق
رشوه روشه‌ت روشه‌ت رشبه‌ت
جلو نوها یا نووا نووا نوا
بد گه‌ن پیس، گه‌ن گه‌ن
سالم ئازا ئازا ئازا
بار گِل گل گل، کهڕه‌ت
آغوش بالوش باوش باوش
جمع بِرمه بِر بڕ
لاغراندام بَل‌باریک به‌لّه‌باریک بهڵباریک
ازهم‌پاشیده، دربه‌در ته‌فراتین ته‌فراتۊن-ئه‌یک‌شؤیا ته‌فراوتۊناو
شکاف تلیش تلیش تلیش
شکست خورد توزِس تووزیا تووزیا
شایعه، چُو چاو چاوو چاو
سیلی چه‌پاڵه چه‌پاڵه چه‌پاڵه
حیله‌گر رنباز ڕنباز، فن‌باز، گاوباز، چاپ‌چوله‌باز، رف‌شیله‌باز ڕنباز
ردیف، رج رزگ رّزگ ڕزار
سرازیری لیژ لئژ، لیژی لیژ

جستارهای وابسته[ویرایش]


پانویس[ویرایش]

  1. Language family of Laki on Ethnologue
  2. Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia
  3. «Luri-Bakhtiari». دانشنامه جاشواپروجکت. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ B. Grimes, (ed.), Luri, in Ethnologues (13th edition), Dallas 1996, p.677
  5. ایزدپناه، ح. : فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ده (مقدمه).
  6. نقل منابع از ایزدپناه، ح. : فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ Ethnologue report for language code:lki خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام "ethnologue" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شده‌است
  8. Windfuhr, G. (۲۰۰۹). The Iranian Languages, Routledge, p. ۵۸۷
  9. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000.
  10. Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989.
  11. V. Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam.
  12. Ethnologue report for Laki
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Lakī and Kurdish Author: Shahsavari, Faramarz Source: Iran and the Caucasus, Volume 14, Number 1, 2010 , pp. 79-82(4) [۱]
  14. 1986 "Kurds, Kurdistan. v. -- language," The Encyclopaedia of Islam, Vol. V, pp. 479-80.
  15. J N Postgate, Languages of Iraq, ancient and modern, British School of Archaeology in Iraq, [Iraq]: British School of Archaeology in Iraq, 2007, p.138>
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri?
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پی‌دی‌اف)
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ نقل منابع از ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
  19. رده شناسی زبان‌های ایرانی، محمد دبیر مقدم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، شابک 978-964-530-887-0
  20. Shahsavari, Faramarz. “Laki and Kurdish”. Iran and the Caucasus, 2010, 79-82. 
  21. فرامرز شهسواری. «ریشه‌شناسی و معناشناسی در زبان لکی». کرمانشاه: طاق بستان، 1394. بازبینی‌شده در 25 دسامبر 2015. 
  22. Shahsavari، Faramarz. «ساختار مصوت‌ها در زبان لکی». orientalia، ش. 7-8 (2009): 150-152. 
  23. کتاب رده شناسی زبان‌های ایرانی
  24. صدیق صفی‌زاده،. دوره بهلول. ج. نخست. تهران: طهوری، 1363. 116. 
  25. صدیق صفی‌زاده،. مشاهیر اهل حق. ج. نخست. تهران: طهوری، 1360. 
  26. ادیب طوسی، محمد امین، «فهلویات للی»، نشریهٔ دنشکدهٔ ادبیات تبریز، ۱۳۳۷ ه.ش.
  27. «ḤASANVAND». Encyclopædia Iranica، ۱۵ دسامبر ۲۰۰۵. بازبینی‌شده در ۷ مارس ۲۰۱۵. 
  28. مسعود کیهان. جغرافیای مفصل ایران. ۱۳۱۱. 
  29. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000, P.77,.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ I. Kamandar Fattah, Les Dialectes kurdes méridionaux: étude linguistique et dialectologique. Louvain, Peeters, 2000, p. 55-62
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ G. Windfuhr, The iranian Languages, Routledge, 2009, P. 587
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران ۱۳۸۰، س. ۵۴۸–۵۴۹
  33. Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ لغت‌نامهٔ دهخدا، لکی
  35. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000,.
  36. Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989,
  37. Ethnologue report for laki
  38. Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia
  39. آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. انتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ زبانها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری
  41. فرهنگ کردی کرمانشاهی، علی اشرف درویشیان، (کردی به فارسی)، نشر سهند، تهران، ۱۳۷۵
  42. جامعه‌شناسی مردم کرد، مارتین وان برویین سن، نشرپانیذ، تهران1378
  43. The Encyclopaedia of Islam By Sir H. A. R. Gibb, Volume V, page 823
  44. لری چند زبان است؟
  45. Kurdish Academy of Language: Laki
  46. The Kurds: a concise handbook By Mehrdad R. Izady, pages: 174-175
  47. Ethnologue report for language code: lki
  48. Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پی‌دی‌اف)
  49. طاهری, سیدفیض اله و دیگران. واژه‌های لکی و لری در شاهنامه فردوسی. اراک: دانشگاه اراک. 
  50. ایزدپناه, حمید (22 خرداد، 1384). شاهنامه لکی. اساطیر. pp. http://www.adinehbook.com/gp/product/9643312852. ISBN 964-331-285-2.  Check date values in: |date= (help)
  51. ابوالوفایی, نوشاد. دار جنگه. کوهدشت، لرستان. 
  52. مقایسه شباهت‌های واژگانی زبان لکی با برخی دیگر از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی، علی ستاری ،دانشجوی دکتری زبانشناسی/ مدرس دانشگاه‌های لرستان و پیام نور
  53. متفاوت با «هنی» hani که هم در لکی و هم در لری هست که به معنای «هنوز» می‌شود.
  54. ته‌م به معنای تاریک و کدر. همچنین به دو معنای دیگر: کره مزێ / کڕکڕه مزێ/ته‌م = مه ته‌م تووز= گرد و غبار
  55. در لکی حیوان اهلی شیرخواره. همچنین در لکی نوزاد انسان و حیوان می‌شود =کورپه گاو نر در لکی = کڵه‌گآ گاو ماده = منگآ گوساله = گۆه‌ر / گؤه‌ر
  56. این واژگان امروزه به صورت کاربردی و زنده بین مردم لک گفت و شنود می‌شود
  57. معانی دیگر سفید در لکی= چه‌رمێ
  58. آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ا نتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
  59. آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ا نتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
  60. رشیدیاسمی (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او. ص ۱۷۲–۱۸۱)
  61. آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. انتشارات پرسمان. ۱۳۸۲

پیوند به بیرون[ویرایش]